واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: من و معصومه زندگي بسيار شيريني را با حمايت هاي پدرش آغاز کرديم و صاحب پسر شيرين زباني شديم که امسال به مهد کودک مي رود. همسرم، زني بسيار باوقار و فهميده است و حتي با خيانت و ظلم بزرگي که در حق او کرده ام دلداري ام مي دهد و مي گويد انسان جايزالخطاست و غصه نخور همه چيز درست مي شود. کاش مي مردم و اين روزها را نمي ديدم.
خراسان: مرد جوان در دايره اجتماعي کلانتري مصلي مشهد داستان تلخ و عبرت آموز زندگي خود را اين گونه تعريف کرد: ۳۳ سال سن دارم و ۸ سال قبل با دخترعمويم ازدواج کردم. پدر همسرم به عنوان هديه عروسي يک واحد آپارتمان براي ما خريد و يک دستگاه خودرو سواري هم زير پايم انداخت.
من و معصومه زندگي بسيار شيريني را با حمايت هاي پدرش آغاز کرديم و صاحب پسر شيرين زباني شديم که امسال به مهد کودک مي رود. همسرم، زني بسيار باوقار و فهميده است و حتي با خيانت و ظلم بزرگي که در حق او کرده ام دلداري ام مي دهد و مي گويد انسان جايزالخطاست و غصه نخور همه چيز درست مي شود. کاش مي مردم و اين روزها را نمي ديدم.
در اين لحظه صداي هق هق گريه مرد جوان بلند شد. او پس از مکث کوتاهي ادامه داد: يک روز براي خريد از خانه بيرون رفته بودم که زني بزک کرده در مسير راهم قرار گرفت و دست بلند کرد. من ناخودآگاه پايم را روي پدال ترمز فشار دادم و او را سوار کردم.
سوسن با لبخندي شيطاني روي صندلي جلو خودرو در کنارم نشست. او پس از طي مسافت کوتاهي گفت: اگر وقت داري برويم و با هم گشتي بزنيم. من به چشمانش نگاهي کردم و جواب دادم: امشب ميهمان دارم و بايد زودتر به خانه برگردم.
سوسن شماره تلفن همراهش را روي تکه کاغذي نوشت و به دستم داد و به اين ترتيب بود که من اسير هوس هاي شيطاني ام شدم و با او رابطه پنهاني برقرار کردم. مدتي گذشت و از عذاب وجدان شب ها خواب راحت نداشتم خيلي پشيمان شده بودم و مي خواستم به اين رابطه شوم خاتمه بدهم اما سوسن ۵ ميليون تومان پول به حسابم واريز کرد و گفت: قرار است حدود ۲۰۰ميليون تومان سهم ارث از پدرش بگيرد و چون نياز مالي به کسي ندارد ما مي توانيم با ازدواج موقت، سال هاي سال همدم و مونس هم باشيم.
با شنيدن اين حرف وسوسه شدم و عقلم را باختم. من با او به طور موقت ازدواج کردم و چند هفته از اين ماجرا گذشت تا اين که يک روز گفت قصد خريد يک باب آپارتمان دارد.متاسفانه با اعتمادي که به سوسن پيدا کرده بودم همراهش به بنگاه رفتم و يک خانه براي او خريديم. اما ۲ برگ چک به مبلغ ۴۸ميليون تومان به تاريخ يک ماهه از دسته چکم کشيدم تا همسر مخفي ام مبلغ مورد نظر را به حسابم واريز کند و من ساده لوح، نقش خود را به عنوان شوهر، خوب بازي کرده باشم.
بعد از انجام اين معامله، سوسن گفت: خاله اش در تهران بيمار است و براي چند روز بايد به ديدنش برود. مي خواستم به بهانه ماموريت همراهش بروم اما او گفت مرخصي ات را نگه دار تا با هم به شمال برويم.او رفت و ديگر هيچ خبري نشد و گوشي تلفن همراهش نيز خاموش بود. از اين برخورد به شک و ترديد افتادم تا اين که چند روز قبل از بانک زنگ زدند و گفتند ۴۸ميليون تومان چک هاي شما برگشت خورده است.
با تعجب و نگراني موضوع را پي گيري کردم و متوجه شدم سوسن خانم چند روز پس از خريد خانه، منزل را به فرد ديگري فروخته و با نقد کردن پول آن به خارج از کشور فرار کرده است.من با اعلام شکايت شاکيان پرونده دستگير شده ام و معصومه نيز فهميد که چه دسته گلي به آب داده ام. گرچه همسرم گفت خانه اي که پدرش براي مان هديه خريده را براي پرداخت بدهي هايم مي دهد و نمي گذارد پشت ميله هاي زندان بمانم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]