تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836801153
كتاب انديشه - گفتمان مقدس
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: كتاب انديشه - گفتمان مقدس
كتاب انديشه - گفتمان مقدس
حامد زارع:زماني كه در كشاكش آشوب و قهر انقلابي تودهها در سال 1357، فوكوي پستمدرن براي روايت اين انقلاب به ايران آمد و به «قم» مسافرت كرد، شايد تصورش را هم نميكرد كه 30 سال بعد در زمانه تحليل و نقد و بررسي مسائل ايران و اسلام، نويسندگاني از شهر قم چارچوب نظري وي را براي واكاوي برگزينند. «تحليل گفتمان» روش نوين و جذابي است كه تا ذاتانگاري آن و نيز توانايي ساخت حقيقت توسط قدرت در آن مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. اولين پژوهش جدي ايراني كه در دستگاه تحليلگفتمان انجام گرفت و قصد بررسي چگونگي شكلگيري دانش در سده ميانه اسلام را داشت با عنوان «قدرت، دانش، مشروعيت در اسلام» توسط داوود فيرحي توسط نشر ني منتشر شد. دومين تلاش براي فهم گفتماني مسائل ايران توسط سيدعلياصغر سلطاني در كتاب «قدرت، گفتمان، زبان» انجام گرفت كه مساعي وي متوجه سازوكارهاي جريان قدرت در جمهوري اسلامي بود. اما سومين كار پژوهشي در اين حوزه كه بهطور خاص به بررسي آن ميپردازيم در دانشگاه مفيد قم تهيه شده است «اسلام سياسي در ايران» عنوان پژوهشي است كه توسط سيدمحمدعلي حسينيزاده صورت گرفته است. قبل از ورود به بحث مخاطبان خود را متوجه اين نكته سازم كه كاربست گفتمان در تحليل مسائل مربوط به جامعه ايراني چندان سهل نيست. چه اينكه نگاه گفتماني، لوازمي را با خود به همراه دارد كه شايد در نقاطي مقابل ايدئولوژي رسمي يا حتي فرهنگ جامعه قرار گيرد و از اين حيث پرداخت گفتماني به مسائل ايران جسارت علمي خاصي را ميطلبد. در مورد «اسلام سياسي در ايران» اين جسارت به وضوح ديده ميشود. چه اينكه اگر فيرحي نگاه گفتماني خود را معطوف به هفت قرن پيش داشت يا سلطاني دوران اصلاحات را براي تحليل گفتماني خود برگزيد اما حسينيزاده شكلگيري و استقرار اسلام سياسي در ايران را بررسي كرده است. «سيدمحمدعلي حسينيزاده» با اتخاذ ديدگاه گفتماني و فرض داشتن اسلام سياسي به عنوان يك گفتمان، سيري پژوهشي در اثر خود را طي ميكند. فصل نخست كتاب عنوان «اسلام سياسي به مثابه يك گفتمان» را در تارك خود دارد. در اين فصل كه ديباچهاي براي ورود به بحث محسوب ميشود، حسينيزاده ضمن توصيف اسلام سياسي، متد تحقيق خود را براي مخاطبانش شرح ميدهد. تحليل گفتمان نظريهاي است كه بر نقش زبان در بازسازي حقيقت تاكيد ميگذارد و به تبع آن تمامي تحولات و هويتهاي اجتماعي را نيز برساخته زبان ميداند. در گفتمان، تاكيد بر هر امري توسط كنش گفتاري (زبان) آن امر را براي تثبيتش به منزله حقيقت راستين ياري مينمايد. هژموني يافتن يك گفتمان و قدرت يافتن آن باعث ميشود كه تنها آن گفتمان حق تفسير وقايع و توضيح واقعيت و ساختن حقيقت را در جامعه برعهده داشته باشد. گفتمان غالب در اين وضعيت براي تثبيت هرچه بيشتر خود به طرد گفتمانهاي رقيب نيز ميپردازد و چنين مينماياند كه حقيقت تنها در او متجلي شده است! با اين توضيح كه كوتاه، تصور اسلام سياسي به مثابه يك گفتمان آسان به نظر ميرسد.
اسلام سياسي به دستهاي از جريانات اسلامي اطلاق ميشود كه خواهان بهدستگيري قدرت و شكلدهي به حقيقت در جامعه هستند. هواداران اسلام سياسي مدعي اصلاح جوامع به سياق اسلامي هستند و براي اينكار به دستگيري حكومت و حاكميت از ضروريات نخستين است. گفتمان اسلام سياسي رقيباني نيز دارد كه البته اكنون مطرود هستند و مورد كنش طردآميز گفتمان حاكم قرار گرفتهاند. اولين رقيب گفتماني اسلام سياسي، فقه سنتي شيعه است كه جواز حكومت در عصر غيبت را صادر نميكند و خود را از هرگونه سياستي مبري ميداند. آخوند خراساني و آيتالله خويي از جمله مشهورين اين گفتمان (فقه سنتي شيعه) محسوب ميشوند. دومين رقيب اما نظريات جديد در عرصه سياست (سكولاريسم) هستند كه با توجيهات خود، دين را حوزهاي جدا از قلمرو سياست ميانگارند و خواهان عدم امتزاج نظريات ديني با مدلهاي حكومتي هستند. بخش عمدهاي از روشنفكران ايراني از صدر مشروطه تا زمان حاضر از جمله هواداران گفتمان سكولاريسم هستند كه اينان نيز در برابر هژمون گفتمان اسلام سياسي در انزوا قرار گرفتهاند. «حسينيزاده» البته عناويني مانند: بنيادگرايي، راديكاليسم و اسلامگرايي را براي توضيح اين جريان ناكامل ميپندارد و خواهان استعمال عبارت «اسلام سياسي» است البته اين جداسازي مفاهيم ميتواند مورد نقد قرار گيرد. چه اينكه بنيادگرايي نسخه رجعت به بنيادها و اصول را ميپيچيد و اين همانچيزي است كه اسلام سياسي خواهان آن است. در مورد مفهوم «اسلامگرايي» نيز كه طيفي از ارتدوكسها تا محافظهكارها را در جهان اسلام تشكيل ميدهد، ميتوان با مسامحه آن را مطابق اسلام سياسي تشخيص داد و تفارقي جدي ميان اين مفاهيم وجود ندارد.
پس از گذر از فصل نخست كه جنبه نظري پژوهش دكتر حسينيزاده است، به بررسي گفتماني تاريخ معاصر ميرسيم. مولف براي توضيح چگونگي شكليابي و استقرار اسلام سياسي، عقبه بحث خود را به دوران مشروطه برگردانده است كه اگرچه كاري صحيح به نظر ميرسد اما گذر سطحي از آن باعث شده بحث مشروطه از عمق مطالعاتي و پژوهشي كمتري برخوردار گردد.
عضو هيات علمي گروه علوم سياسي دانشگاه مفيد، منازعههاي گفتماني ميان مشروطهخواهان و مشروعهخواهان را به زيبايي به تصوير ميكشد و با زيركي خاصي نقاطي كه در تاريخ مشروطه باعث ايجاد يك گره نظري يا يك تحول جدي شده است را پيشروي مخاطب ميگذارد. نقاطي كه بيشك در شكلگيري اسلام سياسي موثر بودهاند. درگيري دروني مشروطهطلبان، منازعه هواداران مشروطه و اسلام سنتي، مقابله دستگاه سلطنت و مذهب با مشروطه و حوادثي كه حول اين وقايع اتفاق افتاد و نيز شخصيتهايي كه در اين گذرگاههاي تاريخي وارد صحنه شدند و هريك به نفع گفتمان خويش موضع گرفتند از جمله مواردي است كه در فصل دوم بدانها اشاره ميشود. فروپاشي فره ايزدي شاه كه در انديشه ايرانشهري جايگاه جدي داشت از ثمرات گفتمان جديد مشروطه و نيز عدم وضع يك گفتمان جديد به مثابه آلترناتيو نظام پيشين و درگيري بر سر ميراث مشروطه از مضرات گفتمان مشروطهخواهي در اين كتاب ذكر شده است. مقابله شيخفضلالله نوري با آنچه بدعت ميخواند و در مشروطه ميديد و عدم توانايي روشنفكران در رويارويي نظري با وي پاي فقيه ديگري را به ماجراي مشروطه كشانيد. آيتالله نائيني درمقام دفاع از مشروطه رساله ماندگار خود را منتشر ساخت و بر سازگاري مشروطه و تشيع پاي فشرد. بيترديد نقش دين و عالمان ديندار در مشروطه و پس از آن نمايانتر از آني است كه كتمان شود. «دين و منازعههاي سياسي در ايران» عنوان فصل سوم كتاب است كه با دقت خاصي نگاشته شده است. در اين ميان برجستهسازي كانونهايي كه نطفه شكلگيري اسلام سياسي در دهههاي بعد است از حسنات اين فصل محسوب ميشود. اعدام شيخفضلالله پس از پيروزي مشروطه انتقادهاي تند روزنامههاي مشروطه به روحانيت و عدم دستيابي علما به خواستههاي خود به رغم پشتيباني از جنبش از جمله مواردي است كه در بر آمدن اسلام راديكال موثر بود. در فصل بعد پيرايش پهلويسم (البته به نظر ميرسد اين مفهوم چندان آشنا و واضح نيست.) و تقابلي كه اين گفتمان با شعائر و نمادها و مفاهيم گفتمان مشروطه مثل آزادي و قانون و همچنين گفتمان مذهبي مثل حجاب و روحانيت داشت توضيح داده ميشود. هر فصل با روال تاريخي، درگيريهاي گفتماني، ذكر عبارات و جملات طرفين درگير، نگاه جامعهشناختي و اصرار بر تحليل گفتماني همراه است كه به نوعي همه اين موارد گوهر «قدرت» را در جوف خود پنهان دارد. به عبارت ديگر حسينيزاده در كتاب خويش همه گفتمانهاي حاضر در عرصه حوزه عمومي صدسال معاصر ايران را در يك سطح داشتهو ارجحيت به هيچكدام نداده است. هريك از گفتمانهاي «اسلام سياسي»، «پهلويسم»، «مشروطه»، «مليگرايي» و «ماركسيسم» به دنبال چيرگي بر جامعه و ساخت حقيقت مورد قبول تودهها هستند. قدرت كه همه گفتمان متمايل به دارا بودن آن هستند، ظرفيت لازم براي بازسازي آنچه به عنوان حقيقت به مردم تحويل داده ميشود را در خود دارد. پس بنابراين «تحليل گفتمان» روشي است كه تا پايان كتاب نويسنده به آن وفادار مانده است. البته حسينيزاده در پي داوري ارزشي نيست و موضعگيري سياسي نيز نكرده است اما اين لازمه تحليل گفتماني است كه همه گفتمانها را به دور از قدسيت و نگاهارزشي در يك تحليلي ارائه دهد. همانطور كه گفتمان مشروطه توانست در مقطعي چيره شود و گفتمان سلطنتي را محدود به قانون كند و نيز زماني گفتمان مشروطه ناتوان از بازسازي خويش و در عصر واپاشي و ركود جاي خود را به گفتمان پهلوي با رويكرد سكولاريسم آمرانه داد، به همان وضع نيز گفتمان پهلوي به سبب دوري از المانهاي مورد قبول مردم، دشمني با روحانيت و در افتادن با مرجعيت از بين رفت و مغلوب گفتمان اسلامي سياسي شد. توانمندي گفتمان اسلام سياسي تا حد زيادي در كتاب «اسلام سياسي در ايران» به هشياري رهبر آن نسبت داده ميشود. به بيان ديگر امام خميني با استفاده از عناصر ديني در مبارزهاي سياسي گفتمان تحت پوشش خود را فربه ساخت و گفتمان سكولار پهلوي را مغلوب خود كرد. البته زمينه و زمانه پيدايش گفتمان اسلام سياسي پيچيدهتر مينمايد. چه اينكه اشعار حسينيزاده به اين موضوع كه سلطنت و مرجعيت تا دهه 40 پيوندي مداراگونه با هم داشتند (حائري- رضاشاه، بروجردي- محمدرضاشاه) هرگونه زمينه مستعدي براي رشد اسلامي كه خواهان بهدست گرفتن قدرت و حكومت باشد، موجود نبود. اما با حركات زيادتطلبانه محمدرضا پهلوي در بحث اصول ششگانه انقلاب سفيد كه همه مراجع به رهبري امام خميني را عليه خود بسيج كرد و نيز حمله به فيضيه و همچنين دستگيري امام خميني در سال 42 كه قيام 15 خرداد را رقم زد و حريم امن مرجعيت را مورد تعرض خود قرار داد، موجب برآمدن تمايلات سياسي دو تفكر اسلامگرايان شد. بدون ترديد توانايي امام خميني در هدايت فضاي بهوجود آمده كه ناظر بر ضعف گفتمان پهلوي به سبب ورود به ساحت روحانيت به عنوان نماينده رسمي ديانت در جامعه ايراني و در خطر قرار گرفتن آن، و تاكيد بر عناصري كه مردم را تهييج ميكرد و گفتمان اسلام سياسي را تقويت ميكرد، بينظير و هوشمندانه بود. اين در حالي است كه در آن زمان مراجع ديگر ايران به صفآرايي در مقابل محمدرضا شاه و كشتهشدن و خون دادن قائل نبودند و تنها امام بود كه با ديدي سياسي و بهخاطر برپايي حكومت اسلامي مبارزه را تجويز ميكردند. شخصيت امام خميني در كتاب مورد بحث بسيار پخته و مصمم نشان داده شده است. چه اينكه در سال 43 كه لايحه كاپيتولاسيون به تصويب رسيد، برخلاف سال پيش كه همه مراجع و علما به انقلاب سفيد شاه معترض شدند، اين تنها امام بود كه در برابر اين حركت رژيم مقاومت كرد و ايستاد. حتي پس از دستگيري و تبعيد وي هيچكدام از مراجع اعلاميه يا شكايتي به دربار شاه نفرستاند اما اين اراده امام خميني بود كه يك تنه نهضت خود را به پيش برد و درگيري با گفتمان پهلوي را تا سقوط ادامه داد. اگر از ابتداي سلطنت محمدرضا تا سال 56 هجمه علما و مراجع دولت و دربار را نشانه ميرفت به سبب استواري امام خميني در دو سال آخر سلطنت پهلوي، شخص شاه نوك پيكان حمله حوزه علميه قم و مراجع بود. مولف كتاب در پاسخ به پرسش چگونگي پيدايش اسلام سياسي علاوه بر موارد فوق بحثهاي گسترده تاريخي را نيز مطرح ميكند. «شبههافكنيهاي احمد كسروي»، «كنشهاي فكري سحابي و بازرگان»، «چپ اسلامي شريعتي»، «انجمن اسلامي دانشجويان»، «مسجد هدايت»، «كانون توحيد»، «سرانجام ناخوش پيوند مصدق و كاشاني» و... همگي در موجهشدن اسلام سياسي نقش داشتند.
«سيدمحمدعلي حسينيزاده» در فصل ششم كتاب «اسلام سياسي در ايران» به گفتمانهاي اسلام سياسي ميپردازد و از «اسلام سياسي ليبرال»به رهبري بازرگان، «اسلام به مثابه يك ايدئولوژي»به رهبري شريعتي، «اسلام سياسي چپ» به نمايندگي نهضت خداپرستان سوسياليست و سازمان مجاهدين خلق در پايان «اسلام سياسي فقاهتي»به رهبري امام خميني نام ميبرد. ناگفته پيداست كه گفتمان اخير قويتر از همه گفتمانهاي پيشين بود و توانست خود را براي بهدست گرفتن حكومت پس از پهلوي موجه نشان دهد. در بحث از «اسلام سياسي فقاهتي»نظريه ولايت فقيه محور بحث حسينيزاده ميشود. با بيان اينكه امام در ابتداي كتاب حكومت اسلام خود تاكيد ميكند كه ولايت فقيه از موضوعهايي است كه تصور آنها موجب تصديق ميشود و چندان به برهان نياز ندارد، بحث مفصلي را در مورد ولايت فقيه ميگشايد كه خواندني است. در فصل هفتم «استقرار اسلام سياسي» بحث شده است كه به حوادث سال 57-56 اشاره دارد. در اين بخش نويسنده كتاب به مواردي اشاره ميكند كه به گفتمان اسلام سياسي كمك كرد تا به گفتمان مسلط تبديل شود. از جمله آن موارد فشار بيش از حد رژيم پهلوي به منتقدان، جشن هنر شيراز، نامه سرگشاده روشنفكران به شاه، دو حادثه مرگ علي شريعتي و آتشسوزي سينما ركس آبادان، شب شعر كانون نويسندگان كه به انتقاد از رژيم كشيده شد، چاپ مقاله توهينآميز روزنامه اطلاعات، حادثه 19 دي در قم، اعتصابات كارگري، تظاهرات مردمي و حادثه 17 شهريور در ميدان ژاله تهران ميتوان اشاره كرد. آيتالله خميني با اشاره به اين وقايع به درگيري گفتماني عظيمي با رژيم روي آورد. براي مردم در سال 57 بدون هيچ ترديدي سخنان امام را حجت موجه بود و مردم وي را رهبر و امام خود ميدانستند. آيتالله خميني بيش از هر انديشمند و متكلم شيعي ديگري واقعه كربلا را با ضرورتهاي سياسي جامعه پيوند زد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني، اين اسلام سياسي بود كه پيروز شد. مسلم است كه پس از پيروزي گفتمان نوبت به تثبيت و گسترش هژموني آن ميرسد و سياستهاي طرد گفتمانهاي رقيب در اين وضعيت به اوج خود ميرسد. حسينيزاده در فصل هشتم كتاب با يك جهد علمي و جسارت پژوهشي خاصي تمامي درگيريهاي گفتماني ميان «اسلام سياسي فقاهتي» و «اسلام سياسي ليبرال» و «اسلام سياسي چپ» و «ماركسيسم» و «جريان مليگرايان سكولار» و... را بررسي ميكند. پس از گذر آگاهانه از فصل هشتم كه در آن ما شاهد چگونگي طرد گفتمانهاي رقيب اسلام سياسي فقاهتي در شمايل چهرههايي مانند بازرگان، بنيصدر، مجاهدين خلق، آيتالله طالقاني و شريعتمداري، آيتالله منتظري و... هستيم و تثبيت و استقرار اسلام سياسي فقاهتي به فصل نهم كتاب ميرسيم. «فروپاشي اجماع و غيريتسازيهاي دروني»عنوان فصلي است كه به بررسي تاريخ سياسي جمهورياسلامي در دوران بعد از درگذشت امام ميپردازد. گفتمان اسلام سياسي محافظهكار (68 تا 76) و گفتمان اسلام سياسي اصلاحطلب (76 تا 84) از جمله پژوهشهايي است كه ذيل چارچوب تحليل گفتمان در اين فصل آورده شده است. فصل دهم و پاياني كتاب نيز به «بازگشت طردشدگان و پيدايش گفتمانهاي جديد در ايران»اختصاص داده شده است كه در اين بخش ما شاهد تلاش نويسنده براي بازگويي پروژه فكري عبدالكريم سروش، محسن كديور، مهدي حائري، حسينعلي منتظري و... هستيم كه به گمان نويسنده در فضاي گفتماني حاكي از جدال بر سر بهدست آوردن هژموني اسلام سياسي فقاهتي بودند. در يك جمعبندي كلي بايد گفت كه «اسلام سياسي در ايران» نوشتهاي منحصر به فرد است. چه اينكه بسيار مستند به منابع تاريخي است، در عين حال اين اثر جامعهشناسانه نيز ميتواند باشد. نوع برخورد توده مردم با انديشهها و ايدئولوژي ما به وضوح در اين رساله توضيح داده شده است. بدون ترديد اين اثر يك اثر سياسي نيز هست. چه اينكه با بهرهگيري از جديدترين مدل تحقيقي در علوم سياسي (گفتمان لاكلاو و موفه) در پي توضيح دادن رويدادهاي سياسي سده اخير است. دكتر حسينيزاده در پايان كتاب خود نتيجه ميگيرد كه گفتمان اسلام سياسي هنوز چالش بنيادي پيشرو ندارد و رقيبان قدرتمندي را روبهروي خود ندارد، اما بايد برخي بيقراريهاي عديدهاي مسلط شود تا عمر اين گفتمان درازتر شود با معضلاتي مثل كاهش محبوبيت روحانيت و بياعتنايي به ارزشهاي موردنظر اسلام سياسي فقاهتي. به نظر ميرسد با همه تلاشهايي كه نويسنده در پاي تحليل گفتماني اسلام سياسي برده است اما در نتيجهگيري كمي پاي به عقب ميگذارد. وادي گفتمان وادي حقيقتسازان غيرقدسي است و قدسيت در آن معنايي نمييابد، اما در نقد گفتماني يك جريان مقدس نيز انگار اين گفتمان است كه مقدس ميشود و فضاي چالش و فرصت نقد را از پژوهشگر ميستاند.
شنبه 5 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]
-
گوناگون
پربازدیدترینها