واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: بحران افول مطبوعات در آمريكا
پروفسور حميد مولانا
آمريكايي ها نزديك به دو قرن مطبوعات خود را يكي از اركان مهم دموكراسي و جامعه مدني مي شمردند. در شهرهاي بزرگ و كوچك روزنامه هاي ايالتي و محلي يكي از منابع بزرگ اطلاع رساني و دريافت خبر براي مردم بودند. ولي چند سالي است كه اين شعار از جامعه آمريكا ناپديد شده است و مطبوعات آمريكا تحت فشارهاي اقتصادي، سياسي و فن آوري اطلاعاتي رو به افول است.
چند ماه قبل يكي از نويسندگان روزنامه «بالتيمورسان» به نام ديويد سيمون مقاله اي تحت عنوان «آيا اخبار روزنامه ها هنوز براي مردم اهميت دارد؟» در مجله اي به نام «واير» كه اختصاص به فن آوري هاي جديد ارتباطي و اطلاعاتي دارد نوشت و در آن ادعا كرد كه اخبار روزنامه به علت سوداگري و منافع مالي و مادي صاحبان مطبوعات اهميت اجتماعي و سياسي خود را در جامعه آمريكا از دست داده است. مقارن با انتشار اين مقاله كه در چند روزنامه و مجله كثيرالانتشار از جمله «واشنگتن پست» به چاپ رسيد، سردبير روزنامه «لس آنجلس تايمز» به نام جيمز اوشي به علت مخالفت با ناشر خود در مورد تقليل بودجه هيئت تحريريه آن روزنامه محترمانه از سمت خود استعفا كرد. در سال هاي اخير اعتراض روزنامه نگاران حرفه اي به ناشران خود براي عدول از سياستگذاري خبري به نفع مطالب تفريحي يكي از مرزهاي بحراني رسانه ها را در آمريكا تشكيل مي دهد.
حقيقت اين است كه مدت هاي طولاني در آمريكا بويژه از موقع صنعتي شدن اين كشور در اواخر قرن نوزدهم روزنامه و خبر هميشه يك كالاي تجاري بوده است و كمتر ارزش اجتماعي به خود ديده است. با تشكيل كارتل هاي بزرگ رسانه اي و افزايش هزينه توليد و تكثير و توزيع مطبوعات جنبه انتفاعي و سوداگري مطبوعات اولويت اصلي پيدا كرد و مرگ و زندگي روزنامه ها بر مبناي بازار و ارائه كالاي مناسب خبري و حداكثر سود شكل گرفت. ادامه نشر و بقاي روزنامه ها مستقيما به درآمد هنگفت از آگهي هاي تجارتي وابسته شد و تيراژ بالا در بين طبقات مرفه جامعه قيمت آگهي ها را تعيين كرد و براي توسعه تيراژ مطبوعات و جلب همگاني مطبوعات به نشر مطالب ساده تفريحي يا جنجالي مورد علاقه مخاطبان گرايش پيدا كردند. با ظهور راديو و تلويزيون به عنوان يك رسانه شبانه روزي نه تنها مفهوم و تعريف خبر در روزنامه ها تغيير يافت بلكه گرايش مردم عادي براي دريافت خبر و اطلاعات به راديو و تلويزيون افزايش يافت. در چند سال اخير به علت توسعه شبكه اينترنت و منابع اطلاعاتي و خبري متنوع و ماهواره اي عادت اطلاع گيري شهروندان تغيير كلي يافته است و جابه جايي هزينه هاي آگهي در بين رسانه ها بويژه تلويزيون و اينترنت همراه با بي اعتمادي مردم به اخبار سياسي و روزانه توسط دولتمردان و روزنامه نگاران يك افول جدي و مطبوعاتي به وجود آورده است.
نتيجه اينكه تعداد روزنامه ها و مجلات خبري آمريكا كه ثقل اصلي روزنامه نگاري حرفه اي اين كشور را تشكيل مي دهد، در حال نزول است.
ج.ليب لينگ يكي از منتقدان آمريكا در كتاب «مطبوعات» كه مجموعه اي از مقالات او در مجله «نيويوركر» بود و در دهه 1950انتشار يافت آزادي مطبوعات در آمريكا را آزادي صاحبان روزنامه ناميد و نه آزادي مطبوعات به معناي آزادي افراد و جامعه در توانايي بيان عقايد و خواسته هاي خود از طريق رسانه هاي جمعي. او به درستي به دو موضوع پي برد: اول اينكه انتشار روزنامه در عصر مدرن سرمايه هنگفت لازم دارد و كار هركسي نيست، و دوم اينكه كساني كه صاحب روزنامه هستند از اين آزادي بيان به طور شخصي و دسته جمعي استفاده مي كنند و مطبوعات را در كنترل خود دارند. دسترسي عادلانه مردم و حتي روشنفكران و نخبگان جامعه به مطبوعات و استفاده از آن كاري مشكل و حتي غيرممكن شده است.
من خود در 50سال گذشته در آمريكا شاهد اين جابه جايي قدرت بودم. بخاطر دارم در دهه 1950كه در چند روزنامه در ايالات كاليفرنيا، فلوريدا، و ايلينوي (شيكاگو) مقاله مي نوشتم، مطبوعات نسبت به امروز متنوع و انگيزه حرفه روزنامه نگاري در بين اهل رسانه بسيار بالا بود. در دانشكده روزنامه نگاري مريل در دانشگاه نورث وسترن (شيكاگو) كه بهترين و معروف ترين مركز آموزش روزنامه نگاري در آمريكاست انگيزه همكلاسان ما يك انگيزه كاملا حرفه اي بود. امروز عمر روزنامه نگاري نسبت به حرفه هاي ديگر اطلاع رساني و رسانه اي در آمريكا و به طور كلي در دنيا كوتاه تر شده است. در آمريكا حرف اول و آخر را مديران «وال استريت» مي زنند نه سردبيران و روزنامه نگاران مطبوعات. بحران هاي جديد اقتصادي و مالي و سياسي نيز لطمه بسيار زيادي به مطبوعات آمريكا وارد كرده است:
ارزش سهام بنگاه ها و شركت هاي عمومي و مستقل كه مالكيت روزنامه هاي مسلط آمريكا را به عهده دارند در چند سال اخير 42درصد كاهش يافته است. تيراژ روزنامه «واشنگتن پست» يكي از نشريات اصلي و تاثيرگذار آمريكا در هفت سال اخير 14درصد تقليل پيدا كرده و اين سازمان و بنگاه تجارتي رسانه اي اكنون خود را به نام «شركت آموزش و رسانه اي» معرفي كرده و سود اصلي آن از شركت وابسته به آن به نام «استنلي كاپلان» كه يك بنگاه آموزشي است تامين مي گردد. درآمد آگهي هاي آمريكا نيز از روزنامه و تلويزيون متوجه اينترنت شده است. در سال گذشته (2007) درآمد آگهي روزنامه ها در آمريكا 9درصد تقليل يافت در حالي كه در نيمه اول همين سال درآمد آگهي هاي تجارتي در اينترنت 26درصد افزايش يافته و به مبلغي حدود 15ميليارد دلار رسيد. امروز ميزان روزنامه خواندن آمريكايي ها به كمترين حد خود يعني فقط 3 ساعت در ماه رسيده است. در نظرسنجي هاي اخير 80درصد آمريكايي ها تلويزيون را منبع اصلي اخبار روز خود ذكر كردند در حالي كه 23درصد اينترنت را منبع اصلي اخبار خود درباره انتخابات عمومي و رياست جمهوري نام برده اند. جوانان آمريكا معمولا روزنامه خوان نيستند و اغلب آنها اطلاعات روزانه را از طريق اينترنت دريافت مي كنند. از جوانان سنين 30 به پايين از هر پنج نفر فقط يك نفر به خواندن روزنامه علاقه دارد. خلاصه اينكه، اقتصاد آمريكا دايره مطبوعات و روزنامه ها را تنگ تر كرده است. در دهه 1950در آمريكا تعداد روزنامه هاي يوميه حدود 1400تخمين زده مي شد. اكنون كمتر از 900روزنامه در تمام آمريكا منتشر مي شود. 90درصد شهرهاي آمريكا فقط يك روزنامه دارند. در سال 1958سالي كه من در شيكاگو تحصيل مي كردم چهار روزنامه شيكاگو تريبيون، شيكاگو ديلي نيوز، شيكاگو سان تايمز و شيكاگو امريكن منتشر مي شدند اكنون فقط دو روزنامه يعني تريبيون و سان تايمز باقي مانده است. در نيويورك 12روزنامه منتشر مي شد كه امروز به 3 روزنامه رسيده است كه بزرگترين آنها نيويورك تايمز است. در واشنگتن نيم قرن قبل چهار روزنامه وجود داشت. امروز «واشنگتن پست» روزنامه اصلي اين شهر است و روزنامه «واشنگتن تايمز» كه تيراژ بسيار كمتري دارد به يك گروه مذهبي دست راستي تعلق دارد.
اعتماد عموم و اعتماد خود روزنامه نگاران به مطبوعات تقليل يافته است. روزنامه هاي نيويورك تايمز و واشنگتن پست در دو سال اخير چندين بار در صفحات خود اعتراف كرده اند كه در دوره رياست جمهوري بوش، بويژه در واقعه حمله آمريكا به عراق، فريب اطلاعات كاخ سفيد را خورده و به وظايف حرفه اي خود كه جست وجو و پوشش مستقل و بدون تعصب خبر باشد وفادار نبودند. بحران امروزي مطبوعات آمريكا يك شاخص بسيار مهم از بحران افول قدرت داخلي و خارجي آمريكاست؛ شاخصي كه بايد مورد توجه پژوهشگران، سياستگذاران و علاقه مندان به نقش آمريكا در سطح ملي و بين المللي باشد.
پنجشنبه 3 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]