تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837580320
هنرمندان از هامون سينماي ايران مي گويند ؛ خسرو، شكيبايي را از ما گرفت...
واضح آرشیو وب فارسی:قدس: هنرمندان از هامون سينماي ايران مي گويند ؛ خسرو، شكيبايي را از ما گرفت...
امروز سومين روزي است كه سينماي ايران و هنرمندان اين سينما در غم از دست دادن يكي از بهترين و نجيب ترين اعضاي خانواده بزرگ خود به سوگ نشسته اند.
خسرو شكيبايي بازيگري بود كه مقابل دوربين، بازي نمي كرد، بلكه زندگي مي كرد. و اين شايد همه آن چيزي است كه بايد درباره او گفت. بدون ترديد او يكي از چهره هاي تكرار نشدني سينماي ايران است كه در خاطره مردم و سينما خواهد ماند. آنچه در ادامه مي خوانيد دل مويه هاي سينماگراني است كه در گفتگو با خبرگزاريها از اندوه كوچ شكيبايي گفته اند.
رضا كيانيان: خسرو جان!هنوز سينماي ايران كلي با تو كار داشت
رضا كيانيان در نامه اي خطاب به خسرو شكيبايي نوشته است: هنوز سينماي ايران كلي با تو كار داشت.اين بازيگر سينما و تئاتر ايران در پي درگذشت خسرو شكيبايي در نوشتاري ، آورده است:
«سلام خسرو جان! بي خبر گذاشتي و رفتي. بدون خداحافظي!
دو هفته پيش هم كه آخرين جايزه ات رو گرفتي، روي صحنه لام تا كام حرف نزدي. از گوشه صحنه اومدي بالا و آروم جايزه ات را گرفتي؛ براي سي سال حضور پرشور و شوقت در سينمايي كه اين روزها چندان شور و شوقي در آن نيست.
فقط لبخند زدي و رفتي پايين و لاي جمعيت گم شدي. خوب اگه قرار بود بري و پشت سرت رو هم نگاه نكني، چند كلمه اي براي ما كه پشت سرت بوديم، حرف مي زدي!
يادمه وقتي آمدي رو صحنه، حالت خوب بود.آخه يكي دو بار ديگه كه اين اواخر روي صحنه اومدي و ديدمت، حالت زياد خوب نبود. ولي اين دفعه، همه خوشحال شديم. فقط نمي دونستيم داري ميري. نمي دونم خودت مي دونستي يا نه. مي گن آدماي خوب قبل از رفتن، حالشون خيلي خوب مي شه؛ چون دارن مي رن يه جاي خوب. ما از كجا بايد مي فهميديم كه اين حال خوب نشانه چيه؟ هميشه بعد از اين كه اتفاق مي افته، مي فهميم. ولي فكر كنم خودت مي دونستي؛ چون هيچي نگفتي و اون جوري فقط لبخند زدي. شايد داشتي خداحافظي مي كردي و ما نمي فهميديم. ولي چه خداحافظي باشكوهي! خيلي ها آرزو دارن در اوج خداحافظي كنن؛ اما نمي تونن. شايد هم اون لبخند همين معنا رو داشت. شايد اگر حرف مي زدي، همه خداحافظي ات مي شد همون چند تا كلمه؛ ولي چون هميشه شاعر بودي، فقط مهربان و با سپاس نگاه كردي و لبخند زدي. حالا كه فكر مي كنم، مي فهمم اين جوري بيشتر حرف زدي.
من هي بايد از تو ياد بگيرم. يادته سالها پيش وقتي از مشهد به تهران آمدم، تو روي صحنه هاي تئاتر مي درخشيدي. من كلي دويدم تا روي صحنه بيام و ديده بشم.
بعدها هم كه تو روي پرده سينماها مي درخشيدي، باز هم من كلي دويدم تا روي پرده بيام و ديده بشم.
يادته من اولين فيلمم رو كه بازي كردم، تو «هامون» بودي. من يادمه كه در فيلم «كيميا»، دست منو مي گرفتي. كلي حال مي دادي كه رو بيام و ديده بشم. بعد هم فقط يك بار ديگه شانس داشتم در كنار تو بازي كنم؛ تو فيلم «درد مشترك»، چه با مسما.
ارتباط من با تو، مثل كوهنوردها با كوههاست. هر قله اي رو كه فتح مي كنن، مي بينن پشتش يه قله بلندتر هست. من هرچي مي دوم، تو يه قدم جلوتري؛ مثل الآن. جلوتري ديگه عموجون. رفتي اون ور. نمي دونم چقدر ديگه بايد بدوم تا به اون ور برسم، تازه نمي دونم در چه وضعيتي ميام اون ور.
پس از اون ور يه دعايي براي من بكن. ميگن دعاي اون وري ها براي اين وري ها زودتر مستجاب مي شه. اين جوري كه تو رفتي، كلي «خدابيامرزي» و «يادش بخير» و «حال اي خوب» و «يادهاي خوب» و.. بدرقه راهته.
من كه شاهدم، خودتم اگه حال شو داشته باشي، يه نگاهي به اين ور بندازي مي بيني.دست پر رفتي ديگه. مي بيني چقدر از من جلوتري! كلي بايد بدوم تا موقع رفتن دستم پر باشه.
البته جات پيش ما خاليه. هنوز سينماي ايران كلي با تو كار داشت. ولي خوب مثل به دنيا آمدنه ديگه. موقعش كه برسه، بايد متولد بشيم. ما يه تولد رو ديديم؛ تو دو تا؛ تولدت مبارك.
مي دونم اون جا كلي از بر و بچه هاي سينما و تئاتر اومدن پيشوازت. حتماً كلي هم تدارك ديدن.
ما كه اون دنيا به بازيگري مون ادامه مي ديم. اون جا هم حتماً نمايش هست. اون وري هام حتما به سرگرمي احتياج دارن. پس اون جا بي كار نمي مونيم. وقتي مردم رو سرگرم مي كنيم و حالشون خوب مي شه. يه خدابيامرزي به ما و پدر و مادرمون مي گن ديگه. وقتي مردم تو خيابون تو رو مي ديدند و بي اختيار لبخند مي زدند، خودش خدابيامرزيه ديگه. وقتي مردم مي فهمن كه تو رفتي و ديگه ميون ما نيستي، گريه مي كنن و جاتو خالي مي كنن، خدابيامورزيه ديگه.
مي بيني خدا چه لطفي به تو داشته كه اين موقعيت و جايگاه رو بهت داده. پس اون طرف هم حتماً تحويلت مي گيره و مي بردت روي صحنه ها و پرده هاي اون جا، كه بازم مردم اون ور ببيننت و حالشون بهتر بشه و خدابيامرزي ادامه داشته باشه.
به اميد ديدار»
تقوايي: «هامون» هرگز از يادها نمي رود
كارگردان فيلم سينمايي «كاغذ بي خط» معتقد است در آينده شايد نام خسرو شكيبايي فراموش شود، اما حميد هامون هرگز از يادها نمي رود.
ناصر تقوايي درباره مرگ زنده ياد خسرو شكيبايي گفت: وقتي مي شنويم يك آشنايي، دوستي، همكاري از بين ما رفته ناراحت مي شويم. اما درباره بازيگران حسي متفاوت دارم. آنچه ما به عنوان زندگي اصلي از زندگي شخصي آنها محاسبه مي كنيم در واقع زندگي مجازي آنهاست. به طور كلي وقتي هنرمندان كار نمي كنند زندگي نمي كنند و زندگي واقعي زماني است كه آنها كار مي كنند. بخشي كه شبيه زندگي همه مردم است را من به آن زندگي مجازي مي گويم.
وي در ادامه افزود: در اين زندگي مجازي بازيگران هر چقدر در كارشان بهتر باشند از نظر اطرافيانشان بدتر جلوه مي كنند. ما بسياري از بازيگران را مي شناسيم كه خانواده هايشان از آنها راضي نيستند، زندگي سردرگمي دارند و بي نظمي شديد در زندگيشان ديده مي شود. اما همين بازيگر وقتي وارد كار خود مي شود، منظم ترين و هوشمندترين آدم است. درست عكس آن چيزي كه در زندگي واقعي وجود دارد.
تقوايي كه در «كاغذ بي خط» با شكيبايي همكاري كرده، ادامه داد: اين بازيگران هر چه در كارشان موفق باشند، در سال نقشهاي بيشتري بازي مي كنند و وقتي خوب نگاه مي كنيم مي فهميم بيشتر عمر آنها صرف بازي در نقشهاي ديگر به جاي خودشان شده و هر چه تواناتر و بهتر باشند بعد از مدتي فراموش مي كنند خودشان كي هستند. اين امر درباره خسرو نيز صدق مي كند. زيرا او بازيگري درجه يك بود. اگر كسي اين گونه نباشد بازيگر درجه يك نمي شود و اين يك معيار براي بازيگر بودن و نبودن است.
وي با اشاره به اينكه مرگ درباره بازيگران صادق نيست، گفت: بازيگرها مي توانند در قرنهاي گذشته و هزاره هاي آينده زندگي كنند و در همين دو جا معمولاً اشتباه نمي كنند. به همين خاطر كارهايشان خوب جواب مي دهد و به او بازيگر بزرگ مي گويند. ولي اگر به زندگي روزمره همين بازيگرها نگاه كنيم پر از اشكال است. من چون اين موضوع به خسرو شكيبايي مربوط است اين حرفها را مي زنم. اما درباره همه بازيگران بزرگ و خوب كم و بيش اين موضوع وجود دارد.اين فيلمساز افزود: عمر بازيگران مطابق عمر من و شما نمي گذرد و يك بردي دارد در آينده كه به حرفه ما مربوط است. تا وقتي سينما وجود دارد، اينها هم زنده اند. هر وقت خواستيد آنها را احضار كنيد يكي از فيلمهايشان را ببينيد. من درباره بازيگران متأثر نمي شوم. چون هر وقت دلم براي آنها تنگ شود فيلمهايشان را مي بينم. من زندگي واقعي آنها را مي بينم نه زندگي مجازي كه حتي خانوادهايشان مي بينند.
كارگردان «ناخدا خورشيد» درباره علاقه مردم به بازيگران اظهار داشت: اين علاقه اي كه مردم به بازيگرها پيدا مي كنند به همين علت است. يك همبستگي بين آنها به وجود مي آيد. بازيگرها وقتي مورد علاقه مردم قرار مي گيرند تبديل به افراد خانواده شان و گاهي حتي تبديل به خودشان مي شوند. اين علاقه قطعي و ناگسستني است. به همين دليل علاقه مندان يك بازيگر به تمام ايرادهاي زندگي شخصي وي توجه نمي كنند و آنها را جدي نمي گيرند.
وي خاطرنشان ساخت: من در درجه اول در اين موقعيت درباره خانواده مرحوم شكيبايي مي گويم كه بيشتر از همه متأثرند. به دليل عادتي كه به وي داشتند. من اميدوارم حرف من اين تأثير را داشته باشد و فكر كنند خسرو هست و پيش آنهاست و هر گاه دلشان براي او تنگ شد يكي از فيلمهايش را ببينند. همه خانواده ها اين شانس را ندارند.
تقوايي گفت: بازيگرها تنها موجودات انساني هستند كه ممكن است به جاودانگي برسند. اين جاودانگي به مفهوم عام است. تا زماني كه اين سينما هست اين بازيگران بزرگ هم وجود دارند و زنده اند. اينها روحيه هايي خاص دارند كه به اين جايگاه مي رسند. آنها زندگي خود را تباه مي كنند كه به زندگي شخصيتهاي ديگري در جامعه خودشان شكل واقعي بدهند.
شريفي نيا: ايران «آلپاچينو»ي خود را از دست داد
محمد رضا شريفي نيا گفت: شكيبايي نه تنها از نظر بازيگري از آلپاچينو چيزي كم ندارد بلكه او به علت نبود جنجالهاي حاشيه اي به چهره محبوبي براي مردم ايران بدل شده است.
محمد رضا شريفي نيا در مورد نمايش هامون در جشنواره بين المللي فيلم ايروان و نظر تماشاچيان در مورد بازي شكيبايي در اين فيلم گفت: دو روز قبل فيلم هامون در سالن اصلي جشنواره به نمايش درآمد و اكثر تماشاچيان از بازي خسرو شكيبايي استقبال زيادي كردند. همچنين ويم وندرس نيز در مورد بازي شكيبايي نظرات مثبتي داشت.
وي افزود: در جلسه نقد و بررسي فيلم هامون من براي اينكه مقياسي براي شناخت محبوبيت شكيبايي در بين ايرانيان به تماشاگران بدهم بازي و محبوبيت او را در سطح ايران با آلپاچينو در سطح جهاني مقايسه كردم و گفتم نه تنها شكيبايي از نظر بازيگري از آلپاچينو چيزي كم ندارد بلكه او به علت نبود جنجالهاي حاشيه اي و خانوادگي در زندگي اش به چهره محبوبي براي مردم ايران بدل شده است.شريفي نيا در پايان تأكيد كرد: امروز با شنيدن خبر فوت شكيبايي همه متأثر شدند.
علي روئين تن: قلب من گرفت قلب اون وايستاد!
علي روئين تن كارگردان «دلشكسته» كه در اين فيلم سينمايي با خسرو شكيبايي همكاري داشته است، متني را منتشر كرد.
اين كارگردان در اين متن براي اين هنرمند نوشته است: «خنديد، خنديدم، خنديديم...
همين چند شب پيش با هم تلفني گپ زديم. دلجويي مي كرد از قلب گرفته من، بستري شدنم. گفت پارسال وقتي من بيمارستان بودم چه حالي داشت. چه سيگارهايي كشيديم با هم ، چه شب تا صبحهايي.... تو همش بودي، تو رفتي بيمارستان من نبودم. اما قلبم پيش قلبت بود. قرار شد حالم كه بهتر شد، بريم يه بستني سنتي مشتي بزنيم. نه اون به پروين بگه، نه من به بهار. از اكران دل شكسته گفت، از زمهرير پرسيد. گفت كي شروع مي كنيم؟ گفتم دارم «زمهرير» رو بازنويسي مي كنم. گفت بهتر، نقشم رو چرب تر كن !خنديدم ،خنديد....
آخرش هم گفت بعد از «زمهرير» اوون قصه سياه سفيده رو كار مي كنيم. گفتم فيلم سياه سفيده، نه قصه سياه سفيد. خنديد و گفت همون قصه سياه و سفيد. از بچگي به من گفتن محمود سياه سفيدشو خودت پيدا كن. گفتم سفيد تويي سياهش رو خودم پيدا مي كنم. خنديد، خنديدم، خنديديم....
حالا هم مي خندم به اين روزگار. يكي از چند تا آقاي بازيگر سينما و تئاتر ايران....... قلبم تير مي كشه خسرو هستش. قندمون كه كنترل شد با هم مي ريم يه بستني سنتي مشتي مي زنيم. نه پروين بفهمه، نه بهار.
عجب دنياي غريبيه. قلب من گرفت قلب اون وايستاد!
خنديد، نخنديدم ،نمي خوام بخندم!»
محمد رضا هنرمند: خسرو شكيبايي در دوره فقر سينماي ايران درگذشت
محمد رضا هنرمند گفت: مرحوم «خسرو شكيبايي» در دوره فقر سينماي ايران در حوزه بازيگري درگذشت.اين كارگردان سينما وتلويزيون كه در سري اول سريال «كاكتوس» با مرحوم شكيبايي همكاري كرده است، با بيان اين مطلب گفت: از شنيدن خبر درگذشت «خسرو شكيبايي» بسيار متأسف شدم و افسوس مي خورم كه اين اتفاق چرا بايد در زماني بيافتد كه سينماي ما در همه حوزه ها به ويژه حوزه بازيگري فقير است.
وي افزود: او از جمله اساتيد و نوابغ ما بود كه خيلي زود ما را ترك گفت و از اين پس ما فقط بايد به خاطر فقدان او تأسف بخوريم.
هنرمند در ادامه گفت: ما هرگز ديگر مثل خسرو شكيبايي نخواهيم داشت، چون هيچ كس مثل ديگري نيست و تربيت شخص ديگري مانند او زمان زيادي مي برد و ما زمينه اي براي تربيت بازيگر نداريم و امثال خسرو شكيبايي هم با چنگ و دندان و زحمت جايگاه خود را تثبيت كرد ه اند.
وي گفت: اگر همه چيز به خوبي و ايده آل حركت كرده و پيش برود، فقط احتمال دارد در دهه هاي بعدي كسي به قدرت و توانايي شكيبايي ظهور كند.
حسن فتحي: حسرت كاركردن با «شكيبايي» تا قيامت بر دلم ماند
حسن فتحي گفت: هميشه دوست داشتم كه در كارهايم با «خسرو شكيبايي» همكاري داشته باشم، اما اين اتفاق نيافتاد و حسرت كاركردن با او تا قيامت بر دلم ماند.
حسن فتحي كارگردان سريالهايي چون «مدار صفر درجه»، «شب دهم» و «پهلوانان نمي ميرند» گفت: متأسفانه من نتوانستم در آثاري كه ساخته ام از مرحوم «خسرو شكيبايي» استفاده كنم.
وي با ذكر اين كه او يكي از بازيگران بسيار خوب و تأثيرگذار سينما و تلويزيون ما بود، افزود: هرگز هيچ كدام از افراد هم نسل من بازي او را در سينما با نقش هامون و در تلويزيون با نقش شهيد مدرس فراموش نخواهيم كرد و آرزوي هر كارگرداني در ايران بود كه در يكي از آثار خود از او استفاده كند و من هم متأسفم. هم از بابت فوت زودهنگام او و هم براي خودم كه فرصت نشد با او همكاري كنم و اين حسرتي است كه تا قيام قيامت بر دل من نشست.
وي با بيان اينكه زمان بسياري طول خواهد كشيد تا فردي مانند شكيبايي دوباره ظهور كند، ادامه داد: وقتي نگاه مي كنم به تربيت و شكل گيري بازيگران هم نسل شكيبايي و ورود آنها را مقايسه مي كنم با بازيگران فعلي، مي بينيم كه تفاوت از زمين تا آسمان است. هرقدر نسل شكيبايي با رنج و سختي قدم ا و گامهاي پر پيچ و خم اين مسير را پيمودند و در اين مسير صبر پيشه كردند و به جايگاهي رسيدند كه واقعاً برازنده آنها بود، متأسفانه نسل جواني كه اين سالها و ماهها و روزها وارد سينما مي شوند، مراحل و مدارج خود را يكشبه طي مي كنند و نتيجه اش اين است كه كيفيت بازيگري در سطح بازيگران جوان تقليل پيدا كرده است.
يکشنبه 30 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[مشاهده در: www.qudsdaily.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]
-
گوناگون
پربازدیدترینها