واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ترجمه قرآن كريم و انعكاس اعجاز علمي آن
اعجاز علمي قرآن كه اخباري از گذشته و اخباري از آينده است، در ترجمه ميتواند منتقل شود.
رضا شكراني قرآنپژوه و استاد دانشگاه اصفهان، در گفتوگو با خبرگزاري قرآني ايران با بيان اين مطلب گفت: قرآن جنبههاي مختلفي دارد كه جنبههاي بلاغي، سجع كلام و آهنگين بودن كلمات را نميتوان منتقل كرد. گاهي كلمات سنگين و گاهي نرم بيان ميشوند، اين وزن كلمات را تنها متخصصان ميفهمند و فهمش براي ساير افراد مشكل است.
اين نويسنده افزود: با فرض پيبردن به اين جنبهها، هم انتقال آنها ناممكن است، حتي گاهي سجع عبارات قرآني، در سنگيني كلمات و گاهي در سبكي آنهاست، در زبان مقصد ما نميتوانيم چنين سجعي ايجاد كنيم، به عبارت كليتر، واژگان كليدي، جنبههاي بلاغي و زيباييشناختي قرآن و مفاهيم بلند آن را نميتوان منتقل كرد، بخشي از اين مباحث، خاص قرآن است و بخشي ديگر در مورد همه متنها صادق است.
او ادامه داد: به نظر من ترجمه عبارتست از درك پيام متن مبدأ بر پايه كليه عوامل و عناصر مؤثر در شكلگيري متن مبدأ، سپس انتقال پيام دريافت شده به صورت درست و دقيق به زبان مقصد؛ عوامل مؤثر در شكلگيري معناي متن دو سلسله عوامل هستند، يكي عوامل درونمتني و ديگري عوامل برونمتني.
او ادامه داد: عوامل درونمتني عبارتست از واژگان، نحو زبان يا قواعد حاكم بر متن، سياق و عناصر زبرزنجيري؛ عوامل برونمتني هم به طور كلي عبارتند از شخصيت پديدآورنده متن، شخصيت مخاطب، جغرافياي پيام، دوره يا برهه تاريخي كه پيام در آن شكل گرفته است.
شكراني گفت: اگر ما قائل شويم كه متن قرآن، متني گفتاري است، طبعا عناصر زبرزنجيري در آن شكل مؤثري دارد، اما اگر قائل باشيم كه متن از آغاز به عنوان يك متن نوشتاري بوده طبعاً عوامل زبرزنجيري در اين چنين متني تأثير زيادي ندارد، قرآن اگر متني نوشتاري باشد، ما نميتوانيم اين عامل را به صورت پررنگ در آن مشاهده كنيم، پس پاسخ به ترجمهپذير بودن يا ترجمهناپذير بودن قرآن، در گرو اين است كه ببينيم چه عواملي در شكلگيري معناي آن مؤثر بوده و بر پايه اين عوامل، متن قرآن را فهم و ترجمه كنيم.
اين استاد دانشگاه گفت: به دليل اينكه قرآن، به يك گذشته تاريخي و جغرافياي خاص متعلق است و ما با شخصيت پديدآورنده آن فاصله داريم، طبعا فهم ما از اين متن، در گرو تحليل همه اين عناصر است.
*ترجمه قرآن از نقطهنظر زبانشناختي
او ادامه داد: از نقطهنظر زبانشناختي، ترجمه قرآن كاري بسيار دشوار و در مواردي محال است، اما از اين جهت كه «آب دريا را اگر نتوان كشيد، هم به قدر تشنگي بايد چشيد»، ما معتقديم كه ميشود درصدي از پيام قرآن را ترجمه كرد، بهطور مشخص بنده معتقدم، يكسري از واژههاي كليدي قرآن كه بار معنايي خاص دارند، يعني بار معنايي كه قرآن در محيط عربستان و در 1400 سال پيش به اين واژهها داده است، را بايد در قالب كليد واژههاي قرآني و به صورت عيني در ترجمه منعكس كرد و براي انتقال پيام در پاورقي، توضيح و تفسير واژه را بگنجانيم و اگر بخواهيم اين كلمات را عيناً معادليابي كنيم، ناممكن است، براي مثال ترجمه واژههاي «الله»، «صلاة»، «زكات»، «مومنين»، «حج» و «شيطان» ناممكن است، اما با استفاده از روش كليدواژه و توضيح در پاورقي ما به ترجمه قرآن نزديك ميشويم.
*از منظر قرآن
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: اما از منظر خود قرآن نيز، آوردن ترجمههايي مانند قرآن، ناممكن است، چون قرآن در تحدي خود مدعي است كه كسي نميتواند، مانند قرآن را بياورد، براي مثال در سوره بقره آيه 23 ميفرمايد: «وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَة مِن مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ/ و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كردهايم شك دِسُورَةٍاريد، پس اگر راست مىگوييد سورهاى مانند آن بياوريد، و گواهان خود را غيرخدا فرا خوانيد. »
يا در سوره اسراء آيه 88 ميفرمايد: «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَي أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً / بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى ديگر باشند»، آن چيزي كه از قرآن به عنوان ترجمه ارائه ميشود يا عين قرآن است يا مثل آن، عين قرآن كه خود قرآن است، پس طبعاً چيزي غير از آن نيست، مثل قرآن هم چيزي است كه در حد قرآن است به زبان ديگر، طبعا آوردن چنين مثلي براي قرآن به ادعاي خود قرآن ممكن نيست، بنابراين از منظر قرآن، آوردن ترجمهاي مثل آن ممكن نيست ولي از باب «ما لايدرك كله، لا يدرك كله» و از سر ناچاري، ما ترجمهاي از قرآن ارائه ميدهيم.
*چرا ترجمه ميكنيم؟
شكراني گفت: ممكن است اين سؤال پيش آيد، حال كه آوردن چيزي مانند قرآن هم از لحاظ زبانشناسي و هم از نظر خود قرآن مقدور نيست، چرا ما به ترجمه ميپردازيم؟ بايد گفت، به دليل اينكه هر چه بيشتر درقالب ترجمه بخشي از پيام قرآن را به صورت چيزي در حد متن نه فراتر از آن به مخاطبان عرضه كنيم، بيشتر در انتقال مفاهيم قرآني موفق بودهايم.
او افزود: اصولا چه فرقي ميان ترجمه و تفسير وجود دارد، به اعتقاد من تفاوت ترجمه و تفسير در اجمال و تفصيل است به اين معنا كه مترجم و مفسر در دو مرحله از كار، با هم مشتركاند و در يك مرحله راهشان از هم جدا ميشود، هم مفسر و هم مترجم هر دو براي فهم قرآن تلاش ميكنند، يعني هر دو تلاش ميكنند، بر پايه كليه عوامل موثر در شكلگيري معناي متن، متن قرآن را بفهمند، بعد هر دو تلاش ميكنند اين فهم را به زبان ديگر و يا به همان زبان، منتقل كنند. او در مورد تفاوت كار مترجم با مفسر گفت: هم مفسر و هم مترجم، هر دو قرآن را ميفهمند، سپس مترجم فهم خود را در قالب متن مبدأ به زبان ديگر ارائه ميكنند، مفسر هم همان فهم را به زبان عربي يا به زبان فارسي بيان ميكند. تفاوت كار مفسر و مترجم در اين است كه مترجم كارش در مرحله بيان تمام ميشود، اما مفسر فرآيند فهمش را هم بيان ميكند، به اين معنا كه مفسر موظف است، براي تك تك فهمها و محورهايي كه در فهم ميگشايد، مدلل سخن بگويد و شرح دهد، اگر چنين معنا كرده، دليلش چه بوده است.
او گفت: ترجمه ممكن است، اما نه به اين معنا كه در قالب ترجمه بتوان تمام معناي متن قرآن را منتقل كرد، هم از نظر زبانشناختي و هم از نظر خود قرآن چنين كاري ممكن نيست، بلكه به اين معنا كه با ترجمه ميتوان بخشي از معناي قرآن را منتقل كرد.
اين قرآنپژوه تصريح كرد: ما ناچاريم در مواردي به دليل عدم امكان مطالعه تفسير براي همگان، فهم حاصل از فرآيند ترجمه يا تفسير را بدون ارائه آن فرآيند تفسيري بيان كنيم، اين كار ترجمه نام دارد و هم به كمك مفسران ميآيد و هم به كمك مخاطبان، به اين دليل ما به ترجمه رو ميآوريم و از آن استقبال ميكنيم، ترجمه در واقع نوعي است از تفسير، با اين تفاوت كه فرآيند فهم را ندارد.
شنبه 29 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]