محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831477903
عماد مغنيه در نگاه نوام چامسكي - بخش اول
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: عماد مغنيه در نگاه نوام چامسكي - بخش اول
نوام چامسكي* / ترجمه؛ چشم انداز ايران
در 13 فوريه 2008، عماد مغنيه از فرماندهان ارشد حزب الله، در دمشق هدف سوءقصد قرار گرفت و كشته شد. در واكنش به اين خبر، شان مك كورمك سخنگوي وزارت خارجه ايالات متحده امريكا اظهار داشت «جهان بدون اين شخص جاي بهتري خواهد بود» و افزود؛ «مهم نيست چطور، ولي به هرحال عدالت در مورد اين شخص به اجرا درآمد.»
رئيس اطلاعات ملي مايك مك كانل نيز اظهار كرد پس از اسامه بن لادن، عماد مغنيه بيش از هر تروريست ديگري در دنيا امريكايي و اسرائيلي كشته است. به گزارش فايننشال تايمز لندن، با به اجرا درآمدن عدالت در مورد مهم ترين فرد تحت تعقيب ايالات متحده و اسرائيل، شادي و سرور در اسرائيل نيز موج مي زد. در گزارشي تحت عنوان «يك شبه نظامي تحت تعقيب بين المللي»، آمده بود كه «پس از 11 سپتامبر 2001، او جاي خود را در صدر ليست خطرناك ترين و شرورترين افراد تحت تعقيب در دنيا به اسامه بن لادن داده و خود پس از او در رتبه دوم ليست مذكور قرار گرفت.» تعريف و اصطلاح فوق، در قاموس و واژه نامه انگليسي- امريكايي و طبق قانون حاكم بر گفتار آنان كه «دنيا» را معادل گروه سياستمداران مستقر در واشنگتن و لندن (و افرادي كه در موضوعات به خصوصي موافق و همراه آنان هستند) مي داند، كاملاً دقيق و گوياست. براي نمونه، مكرراً شنيده ايم و گفته شده است كه «دنيا» پشتيباني كامل خود را از پرزيدنت جرج دبليو بوش در بمباران افغانستان در سال 2001 اعلام كرد. اين تعبير در مورد «دنيا»ي موردنظر واشنگتن و لندن ممكن است صحت داشته باشد، ولي در مورد دنيايي كه همه ما مي شناسيم و نظرش را پس از آن بمباران در نظرسنجي بين المللي انجام شده توسط موسسه گالوپ اعلام داشت، محلي از اعراب نمي يابد. طبق آن نظرسنجي، حمايت جامعه جهاني از اقدام مذكور بسيار اندك و ناچيز بود.
در امريكاي لاتين كه قبلاً بارها صابون سياست هاي ايالات متحده به تن اش خورده است ميزان حمايت عمومي از اقدام مذكور از دو درصد در مكزيك تا 16 درصد در پاناما متغير بود و تازه همين حمايت ناچيز نيز مشروط به شناسايي دقيق گناهكاران و جنايتكاران واقعي و جداكردن آنان از ميان مردم (كاري كه بنابرگزارش اداره تحقيقات فدرال، اف بي آي، تا هشت ماه بعد نيز هنوز انجام نشده بود) و پرهيز از حمله به اهداف غيرنظامي و مردم عادي (اتفاقاً همه آنان همزمان هدف قرار گرفتند) بود. اكثريت قاطع در دنيا تدابير و اقدامات ديپلماتيك و قانوني را ترجيح داده و با مقدم دانستن آن خواستار اين بودند كه ابتدا اين گونه روش ها آزموده شوند؛ خواسته يي كه بي درنگ و بدون كوچك ترين تامل و تفكري و به بهانه غيرعملي بودن از سوي «دنيا»ي موردنظر واشنگتن و لندن رد شد.
پيگيري سر نخ ترور
در مورد كنوني اگر «دنيا»ي موردنظر واشنگتن و لندن به اندازه يي بسط و گسترش مي يافت كه معادل دنياي واقعي مي شد، آنگاه شايد مي توانستيم نامزدهاي ديگري را كه شايسته دريافت مدال افتخار منفورترين تبهكار و جنايتكار باشند، پيدا كنيم.
بسيار آموزنده خواهد بود اگر پرسيده شود كه چرا اين گونه است؟
بنابر گزارش فايننشال تايمز، بيشتر اتهامات نسبت داده شده به مغنيه فاقد شواهد و مدارك كافي و اثبات نشده هستند، اما از جمله موارد نادري كه با قطعيت و اطمينان مي توان دخالت او را در آن محرز دانست، ماجراي ربودن هواپيماي TWA در سال 1985 است كه طي آن يك غواص نيروي دريايي ايالات متحده كشته شد. اين مورد به همراه سانحه يي ديگر، دو جنايت تروريستي بودند كه نويسندگان و سردبيران روزنامه ها را در آن هنگام واداشتند تا موضوع تروريسم در خاورميانه را در سال 1985 به موضوع و سوژه اصلي روز تبديل كنند. مورد دوم مربوط مي شود به ربودن كشتي مسافري Achille Lauro كه در جريان آن يك فرد معلول امريكايي به نام لئون كلينگوفر به طرز بي رحمانه يي به قتل رسيد. اين روايت، بازتاب دهنده ديدگاه و نظر «دنيا»ي موردنظر واشنگتن و لندن است. شايد دنيايي كه ما مي شناسيم نظر متفاوتي در اين خصوص داشته است. ربودن كشتي مسافري Achille Lauro، عملي انتقامي بود كه در پاسخ به بمباران تونس كه يك هفته پيش از آن به دستور نخست وزير اسرائيل، شيمون پرز، صورت گرفته بود، انجام شد. بنا بر گزارش شفاف و صريح «آمنون كاپليوك»، خبرنگار معروف اسرائيلي حاضر در صحنه، نيروي هوايي اسرائيل به وسيله بمب هاي هوشمند، 75 تونسي و فلسطيني را به فجيع ترين وضع كشته بود، به گونه يي كه اجسادشان پاره پاره و غيرقابل شناسايي بود.
واشنگتن نيز با عدم هشدار به متحد خود تونس و آگاه نكردن آن كشور از نزديك شدن بمب افكن هاي اسرائيلي، همكاري لازم را انجام داد، زيرا كاملاً غيرممكن است كه ناوگان ششم و سرويس اطلاعاتي ايالات متحده از حمله قريب الوقوع مذكور بي خبر و ناآگاه بوده باشند. جرج شولتز وزير خارجه ايالات متحده در پيامي به همتاي اسرائيلي اش، اسحاق شامير، مراتب همراهي و موافقت واشنگتن را با اقدام اسرائيل اعلام كرده و آن را اقدامي مشروع و قانوني در پاسخ به حملات تروريستي و قابل دفاع خواند.
چند روز پس از آن، شوراي امنيت سازمان ملل اقدام مذكور را تجاوز نظامي دانست و آن را به شدت محكوم كرد (كه ايالات متحده به آن راي ممتنع داد). البته اينكه تجاوز نظامي جرمي بسيار جدي تر و شديدتر از تروريسم بين المللي است، امري روشن و بديهي بوده و كسي در آن ترديدي ندارد. اما بياييد با فرض اينكه حق با ايالات متحده و اسرائيل است و آنها دلايل منطقي نزد خود دارند، محكوميت سبك تر را ضد هيات حاكمه آنان در نظر بگيريم. چند روز پس از واكنش سازمان ملل، شيمون پرز براي مشورت با تروريسم بين المللي شماره يك آن روزگار، رونالد ريگان، كه دوباره با ادعاي به همراه داشتن حمايت و تحسين يكپارچه «دنيا» به محكوم كردن «بلاي شيطاني تروريسم» پرداخت، به واشنگتن سفر كرد.
«حملات تروريستي» كه شولتز و پرز از آن به عنوان دستاويز و بهانه يي براي توجيه بمباران تونس استفاده كردند، در واقع چيزي جز كشته شدن سه اسرائيلي در لارناكا در قبرس نبود. بنابر اعتراف اسرائيل، گرچه قاتلان احتمالاً به گونه يي با سوريه در ارتباط بوده اند ولي مسلماً كوچك ترين ارتباطي با تونس نداشتند. اما تونس هدفي ارجح و وسوسه انگيز بود. نخست اينكه برخلاف دمشق كاملاً بي دفاع بود. دليل دومي كه اقدام مذكور را لذت بخش تر مي كرد وجود شمار بسياري فلسطيني تبعيدي در تونس و در نتيجه احتمال كشته شدن تعداد بيشتري از آنها بود.
قتل هاي لارناكا نيز به نوبه خود اقدامي تلافي جويانه از سوي مرتكبان آن بود. اين قتل ها در واقع پاسخي به آدم ربايي هاي مداوم اسرائيل در آب هاي بين المللي بود كه طي آنها قربانيان بسياري كشته شده و بسياري نيز ربوده و بدون تفهيم اتهام براي مدت هاي طولاني در زندان هاي اسرائيل نگهداري شدند. مخوف ترين اين زندان ها، زندان و شكنجه گاه مخفي موسوم به تاسيسات 1391 است. اطلاعات بسيار خوبي را درباره اين زندان مي توان از رسانه هاي نوشتاري و روزنامه هاي اسرائيلي و خارجي به دست آورد. اين گونه جنايات مداوم اسرائيلي ها، البته براي ناشران و سردبيران و نويسندگان روزنامه هاي ايالات متحده شناخته شده هستند و گهگاه به طور اندك و پراكنده مورد توجه و اشاره قرار مي گيرند. قتل كلينگوفر، البته به درستي بسيار خشن و وحشيانه تلقي شده و با آب و تاب فراوان به جزئيات ترسناك و شوكه كننده آن پرداخته شد. يك اپراي موفق و يك فيلم تلويزيوني از روي آن ساخته شده و اظهارات و تفاسير مشمئزكننده يي درباره آن و در ابراز انزجار از سنگدلي و قساوت فلسطيني ها و محكوميت وحشيگري آنان بيان شده است، از قبيل «جانوران وحشي دوسر» (به گفته نخست وزير مناخيم بگين)، «سوسك هاي گيج و مسمومي كه داخل يك بطري تند و تند به دور خود مي چرخند» (رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل رافول ايتان)، «موجودات پستي كه در مقايسه با ما مانند ملخ هستند» و كساني كه بايد سرهايشان به «صخره و ديوار كوبيده شده و متلاشي شود» (نخست وزير اسحاق شامير)، يا گاهي هم فقط اصطلاح متداول «عربوشيم»، كه اصطلاح عاميانه معادل واژه هاي توهين آميز «جهود» يا «كاكاسياه» در زبان عاميانه انگليسي است.
اين گونه بود كه پس از يك دوره نمايش شرارت بار و شيطاني ترور و وحشت از سوي نظاميان و شهرك نشينان اسرائيلي و توهين و تحقير عمدي فلسطيني ها در شهر Halhul واقع در كرانه باختري در دسامبر 1982، كه حتي تنفر و بيزاري بازهاي تندرو اسرائيلي را نيز برانگيخت، تحليلگر سياسي / نظامي معروف، يورام پري، با لحني نگران و افسرده نوشت؛ «امروز وظيفه و كار اصلي ارتش، اين شده است كه حقوق پايه و اساسي مردمي بيگناه را پايمال و نابود سازد، صرفاً به اين دليل كه آنها «عربوشيم» هايي هستند كه در سرزميني كه خدا به ما وعده داده است، زندگي مي كنند»؛ وظيفه يي كه بيش از حد حياتي و مهم شده است و چند سال بعد از آن با سربلند كردن عربوشيم ها با قساوت و سنگدلي بيشتري پيگيري شد.
ما به آساني مي توانيم صداقت موجود در احساسات بيان شده نسبت به قتل كلينگوفر را درك كنيم. فقط لازم است احساسات و واكنش مشابه آن را به جناياتي در همان سطح و قابل مقايسه با آن، كه اسرائيلي ها با پشتيباني امريكا انجام مي دهند، نيز درك كنيم. براي نمونه قتل دو معلول فلسطيني را به نام هاي كمال ذوقاير و جمال رشيد در آوريل 2002 به وسيله نيروهاي اسرائيلي در جريان هجوم و ورود آنان به درون اردوگاه آوارگان فلسطيني جنين در كرانه باختري در نظر بگيريد.
پيكر له شده ذوقاير و باقي مانده ويلچر او و تكه پاره هاي پارچه سفيدي كه او هنگام تلاش براي رهايي و نجات خود پيش از هدف قرار گرفتن و كشته شدن و سپس زير گرفته شدن توسط تانك هاي اسرائيلي در دست داشته و تكان مي داد، توسط خبرنگاران و گزارشگران بريتانيايي پيدا شد. صورت او در زير تانك به دو نيم شده و بازوها و پاهايش از بدن جدا شده بود.
جمال رشيد نيز هنگامي كه يكي از بولدوزرهاي بزرگ كاترپيلار اسرائيل كه ساخت امريكا هستند، خانه اش را در جنين بر سر او و خانواده اش كه درون آن بودند، ويران كرد، روي ويلچر خود جان سپرد. واكنش هاي نامتناسب و پراكنده در قبال اين جنايات، يا بهتر بگوييم عدم واكنش و سكوت و بي تفاوتي نسبت به آنها چنان عادي و متداول شده است كه نيازي به توضيح بيشتر ندارد.
انفجار اتومبيل
واضح و آشكار است كه بمباران تونس در سال 1985 در مقايسه با ربودن كشتي مسافري Achille Lauro يا جرمي كه دخالت عماد مغنيه در آن در همان سال محرز دانسته مي شود، جنايت تروريستي جدي تر و فجيع تري است.
اما حتي بمباران تونس هم در مسابقه دريافت جايزه موحش ترين جنايت تروريستي خاورميانه در سال 1985، با رقباي بسيار جدي روبه رو است.
يكي از رقباي مذكور، حادثه بمبگذاري و انفجار اتومبيلي در بيروت، دقيقاً روبه روي يك مسجد و درست هنگام خروج نمازگزاران پس از خواندن نمازجمعه است. بمبگذاري مذكور سبب كشته شدن 80 نفر و زخمي شدن 256 تن ديگر شد.
اكثر كشته شدگان را زنان و دختراني تشكيل مي دادند كه در حال خروج از مسجد بودند. شدت انفجار به اندازه يي بود كه «سبب سوختن كودكان در بستر خواب شد»، «تازه عروسي را كه در حال خريد جهيزيه اش بود، كشت» و «سه كودك را كه در راه خانه از برابر مسجد مي گذشتند به كام مرگ فرستاد». همچنين همان طور كه «نورا بوستاني» سه سال بعد در واشنگتن پست نوشت، خيابان اصلي حومه بيروت غربي را كه داراي تراكم جمعيتي بالايي است به كلي نابود و به ويرانه يي تبديل كرد.
هدف موردنظر عبارت بود از روحاني شيعه، شيخ محمدحسين فضل الله، كه اتفاقاً از حادثه جان سالم به در برد. بنا بر روايت خبرنگار واشنگتن پست، باب وودوارد، در كتابش با عنوان «نقاب؛ جنگ هاي پنهاني و سري CIA، 1987-1981» بمبگذاري مذكور توسط CIA تحت امر ريگان و متحدان سعودي اش و با كمك بريتانيا انجام شد و اجازه و دستور آن را نيز مشخصاً مدير CIA، ويليام كيسي، صادر كرد.
اين بار نيز طبق معمول به لطف تبعيت و پيروي دقيق از دكترين هميشگي مان يعني تحقيق نكردن درباره جنايات خودمان و سرپوش گذاشتن بر آنان (مگر در مواردي كه افتضاح موردنظر آنقدر آشكار و تابلو باشد كه نتوان آن را مخفي كرد، كه در اين صورت نيز بررسي و تحقيقات مان محدود به چند عنصر و مقام دون پايه يا به اصطلاح چند «سيب گنديده» مي شود كه «خودسرانه» عمل كرده و از قوانين منحرف شده اند)، چيز زيادي به غير از حقايق اوليه و ابتدايي كه در مورد ماجراي مذكور منتشر شده اند، نمي دانيم.
روستايي هاي تروريست
رقيب سوم براي دريافت جايزه تروريسم در خاورميانه در سال 1985، عمليات موسوم به «مشت آهنين» نخست وزير اسرائيل، پرز، در جنوب لبنان است كه در آن زمان برخلاف قطعنامه هاي شوراي امنيت و با بي اعتنايي آشكار به مصوبات آن، در اشغال اسرائيل بود. اهداف اين عمليات عبارت بود از آنچه سرفرماندهي اسرائيل آنها را «روستاييان تروريست» مي خواند. بنا بر اظهارات يك ديپلمات غربي آشنا به منطقه كه انبوه مدارك و شواهد مستقيم از محل حادثه گفته هاي او را تاييد مي كنند، جنايات پرز در اين عمليات، افق تازه يي از «قساوت سازمان يافته و قتل عام بي دليل و گسترده» را به نمايش گذاشت. هر چند اين جنايات سبعانه كوچك ترين اهميتي براي «دنيا»ي مورد نظر واشنگتن و لندن ندارند و از اين رو تحقيقي نيز درباره شان صورت نمي گيرد تا همه چيز طبق قراردادها و توافقات معمول پيش رفته باشد.در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا اين جنايات، مشمول تروريسم بين المللي مي شوند يا در رده جرم بسيار سنگين تر تجاوز و تعرض نظامي قرار مي گيرند، هر چند اين بار نيز ما فرض را بر اين مي گذاريم كه اسرائيل و حامي اش امريكا دلايلي منطقي نزد خود دارند و از اين رو اتهام سبك تر را عليه شان در نظر مي گيريم. اينها همه مسائلي است كه ممكن است در رابطه با يكي از معدود مواردي كه دخالت عماد مغنيه در يك جنايت تروريستي در آن روشن و محرز است، اگر نه به ذهن ساكنان «دنيا»ي موردنظر واشنگتن و لندن، دست كم به ذهن مردم دنياي واقعي كه همه آن را مي شناسيم خطور كند.
منبع؛آسيا تايمز
دوشنبه 24 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]
-
گوناگون
پربازدیدترینها