واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: اين پايان رنج نيست
روانشناسها يك اصل كلي براي پيشگيري از چنين اتفاقاتي دارند؛ بردباري، توكل و اميدواري...
قصه همه آنهايي كه خودكشي كردهاند، يكي است؛ آنها فكر مي كردند به آخر خط رسيدهاند در حالي كه نميدانستند چه چيزي در انتظارشان است. در همين چند هفته ابتداي سال، 3 جوان ايراني به فاصله كمي از هم خودكشي كردند؛ يكي دانشجوي دكترا بوده، يكي دانشجوي ترم4 و يكي هم دانشآموز پيشدانشگاهي.
به نظر ميرسد نه بيسوادي و بيفرهنگياي در كار بوده و نه بدبختي و فلاكتي. دلايل اين جوانها براي خودكشي آنقدر ساده و پيش پا افتاده به نظر ميآيند كه مسئله را زير سؤال ميبرند؛ چرا اين جوانها چنين تصميمي گرفتهاند؟ اين همان چيزي است كه قرار است در اين گزارش بفهميم.
***
« من، ساناز، دانشآموز مدرسه فرزانگان امين اصفهان - در دانشگاه شريف تهران قبول ميشوم...» اين احتمالا آخرين آرزوي ساناز بوده؛ همان آرزويي كه او را به كشتن داده. ساناز زودتر از 2 جوان ديگر خودكشي كرده بود اما خبرش از همه ديرتر به روزنامهها رسيد. علت تاخير هم تلاش يك مؤسسه آموزشي براي پاككردن رد پايش از ماجرا بود.
ساناز روز هفتم فروردين در كنكور آزمايشي شركت ميكند و فرداي آن روز با نتيجه نه چندان خوبي مواجه ميشود و آرزوي بزرگش را نقش بر آب ميبيند.
بعد از اين اتفاق لابد ساناز به اين نتيجه ميرسد كه با كارنامه نهچندان خوب كنكور آزمايشي، زندگي ديگر ارزش ندارد و تصميم به خودكشي ميگيرد. روز حادثه، ساناز خودش را يك دانشجوي معماري جا ميزند و به اين بهانه كه ميخواهد از ساختمانها عكاسي كند، نگهبان ساختمان روبهروي مؤسسه آموزشي را راضي ميكند كه در پشت بام را برايش باز كند. چند دقيقه بعد، ساناز از بالاي ساختمان خودش را پرت ميكند و تمام.
خودكشي بهخاطر نتيجه كنكور آزمايشي به نظر كمي مسخره ميرسد، اما واقعيت پيدا كرده. مشكلي بهوجود آمده و شخص خودش را در حل آن ناتوان ميبيند، پس راحتترين راه، يعني خودكشي را انتخاب ميكند. مسئله به اين سادگي، براي يك دانشآموز پيشدانشگاهي به سرعت تبديل به يك بحران روحي شده و او را تا مرز خودكشي پيش برده.
دكتر نوربالا ، عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي دانشگاه تهران و رئيس كارگروه خودكشي همايش «اسلام و آسيبهاي اجتماعي» سازمان بهزيستي ميگويد: «خودكشي بيماري نيست، علامت بيماري است؛ مثل تب كه ميتواند علامت بيماريهاي مختلفي باشد. حالا اين بيماري ممكن است يك سرماخوردگي معمولي باشد يا يك تومور سرطاني». در مورد خودكشي هم همينطور است؛ خودكشي ممكن است به خاطر يك مشكل پيش پا افتاده مضحك باشد يا مثلا بهخاطر يك بيماري لاعلاج اما تقريبا تمام كساني كه خودكشي كردهاند دچار مشكلات رواني بودهاند.
دكتر نوربالا هم اين عقيده را تاييد ميكند: «بيش از 90درصد از كساني كه خودكشي ميكنند، از بيماريهاي رواني رنج ميبرند. افسردگي مهمترين اين بيماريهاست. وقتي كسي افسرده ميشود، نسبت به زندگي بدبين ميشود، نااميد ميشود و احساس پوچي ميكند. در اكثر موارد هم اين بيماري با نشانههايي بروز ميكند. تغييرات خلقي، كمحرفي، كماشتهايي و حرفهاي نااميدانه معمولا چند روز قبل از خودكشي ديده ميشوند». در مورد ساناز هم اين علائم در حد زياد بروز كردهاند اما متاسفانه اطرافياناش متوجه وضعيت روحي او نشدهاند.
ساناز شب قبل از حادثه از مادرش پرسيده بود كه آيا خدا كساني را كه خودكشي بكنند، ميبخشد يا نه؟ حتي چند ساعت قبل از حادثه هم ساناز از مشاورش در مؤسسه در مورد رفتن به پشتبام ساختمان سؤال كرده بود اما نه مادرش و نه مشاور، متوجه چيزي نميشوند و همه چيز تمام ميشود.
دانشجوي ساكت
برخلاف ساناز كه چند روز در مورد اين موضوع فكر كرده بود و تغييرات روحياش در رفتارش مشهود بود، شهروز - دانشجوي دكتراي شيمي دانشگاه شهيد بهشتي تهران - به صورت كاملا ناگهاني تصميم به خودكشي گرفته. كساني كه شهروز را ميشناختند، حتي تصور نميكردند كه او چنين كاري كرده باشد.
شهروز چند سالي بود كه با دانشگاه و بهخصوص با يك استاد دچار مشكل شده بود. پذيرش او در مقطع دكترا بهخاطر گير دادنهاي استاد در مصاحبه آزمون، چند سال به تاخير افتاده بود. روز حادثه، شهروز پيش استاد ميرود و اظهار ميكند كه بهخاطر نداشتن توانايي مالي نميتواند رساله دكتراي خود را در موعد مقرر تمام كند. استاد در حضور دانشجويان ديگر او را مسخره ميكند و ميگويد: «تو با اين اوضاع اصلا براي چه زندهاي؟!». شهروز هم جواب ميدهد: «پس خودم را ميكشم كه خيال شما راحت شود».
هيچكس فكرش را نميكرد كه شهروز اين حرف را جدي گفته باشد. به نظر ميرسيد اين يك كلكل ساده بين استاد و دانشجو بوده اما شهروز بلافاصله به آزمايشگاه ميرود، سيانور درست ميكند و ميخورد. شهروز در حياط دانشكده خون بالا ميآورد و جلوي چشم بقيه دانشجوها ميميرد. مرگ شهروز براي كساني كه شاهد آن بودند، ضربه بزرگي بود. خيلي از دانشجوياني كه در حياط مركزي دانشكده بودند، تا مدتها نتوانستند در كلاسها حاضر شوند. از همه عجيبتر اين بود كه شهروز را همه به آرامي و بردباري ميشناختند.
دكتر نوربالا در مورد اين اتفاق ميگويد: «افسردگي شايعتري دگي شايعترين بيماري منجر به خودكشي است. آدمهاي افسرده هم معمولا با ل اين مورد دست به يك كار ناگهاني ميزنند. ديگران خبر نداشتهاند اما اين شخص حتما مدتها با مسائل روحي دست به گريبان بوده و به خودكشي فكر كرده بوده». نتيجه يك افكارسنجي توسط سازمان ملي جوانان نشان ميدهد كه بيش از 75درصد جوانها به خودكشي فكر كردهاند. آمار وحشتناكي است؟ نه، چون از اين همه، فقط عده بسيار كمي فكرشان را تبديل به تصميم ميكنند كه تعداد آن هم دقيقا معلوم نيست.
اعضاي كارگروه خودكشي اين همايش همگي معتقدند در اين زمينه آمار درستي وجود ندارد. دليلش هم اين است كه اين موضوع متولي ندارد. «ازدواج و طلاق آمار دقيقي دارند چون بالاخره گذر همهشان به دفتر ثبت ميافتد. ايدز و وبا را هم مراكز درماني موظف به گزارش هستند اما خودكشي هيچ جا ثبت نميشود. آمار پزشك قانوني هم كه فقط خودكشيهاي موفق را دارد. در تهران هم آنهايي را كه قرص ميخورند، ميبرند لقمان اما بقيهاش چي؟». با اين حال وزارت كشور، هر سال آماري در مورد خودكشي به تفكيك استانهاي كشور اعلام ميكند كه فعلا تنها آمار قابل استناد است.
آمار اقدام به خودكشي با آمار خودكشيهاي موفق (يعني منجر به مرگ) خيلي متفاوت است. از بين تمام كساني كه اقدام به خودكشي ميكنند، فقط 2درصد ميميرند. اين موضوع در مورد دخترها و پسرها هم متفاوت است. ميزان اقدام به خودكشي در دخترها بيشتر از پسرهاست اما پسرها بيشتر ميميرند. دليل اين اختلاف، هم به انگيزههاي خودكشي برميگردد و هم به روشهاي آن.
خودكشي در دخترها معمولا نمايشي است و براي جلب توجه اطرافيان صورت ميگيرد اما پسرها واقعا براي تمام كردن زندگي، خودشان را ميكشند.جوان دانشجوي ديگري كه در همدان خودش را كشته، از اسلحه استفاده كرده. كسي نميداند اين دانشجو اسلحه گرم را از كجا آورده. او تا ترم چهارم در دانشگاه تربيت معلم درس خوانده بود و تا اين زمان در آزمون گزينش براي تدريس ناكام مانده بود. او ميتوانست فعلا به تحصيلش در دانشگاه ادامه دهد اما گويا بيش از اين صبر نداشته.
آن روز، او دقايقي قبل از شروع كلاس در ميان محوطه با اسلحه اقدام به خودكشي ميكند اما حتي در اين كار هم ناكام ميماند. او به اغما ميرود و به بيمارستان منتقل ميشود و تا حالا هم خبري از به هوش آمدن يا مردن او منتشر نشده. اين دانشجوي همداني، تنها 20 سال داشته است؛ سني كه به نظر ميرسد جزو بهترين سالهاي زندگي است اما خودكشي اين تصور را بههم ميريزد. در تمام دنيا، بيشترين آمار خودكشي مربوط به جوانها (18 تا 34 سال) و سالمندان (بالاي 60 سال) است.
خودكشي سالمندان به قضيه تنهايي و بيماري و بيكسي و اين طور چيزها برميگردد كه در مملكت ما -لااقل هنوز- آمار پاييني دارد اما در رده سني جوان همگام با همه دنيا هستيم. حدود 70 درصد كل خودكشيها در ايران مربوط به رده سني جوان است. جوانها معمولا فوري احساساتي و هيجاني ميشوند و در مقابل كوچكترين بالا و پاييني تعادلشان را از دست ميدهند؛ نمونهاش همين 3جواني هستند كه سر مسائل سادهاي ناگهان احساس كردهاند دنيا تمام شده و خودشان را به كشتن دادهاند.
آخرين گناه
روانشناسها يك اصل كلي براي پيشگيري از چنين اتفاقاتي دارند؛ بردباري، توكل و اميدواري. ايمان قوي هم عامل مهمي در كنترل چنين آسيبهايي به حساب ميآيد. اسلام در مورد خودكشي نظر قاطعي دارد و اين نظر را در برخي آيات و روايات ميشود ديد.
حجتالاسلام خطيب، يكي از اعضاي كارگروه خودكشي است كه روي مسئله خودكشي از منظر اسلام كار ميكند؛ «منابع اسلامي در مورد خودكشي خيلي محدودند. اين محدوديت، هم به اين خاطر است كه آن موقع خودكشي رايج نبوده و هم اينكه حتي در منابع اسلامي سعي ميشده در مورد اين موضوع با احتياط و محدود صحبت شود».
در قرآن در چند آيه به خودكشي اشاره شده؛ مثل آيه29 سوره نساء كه ميگويد: «با دست خودتان، خودتان را به هلاكت نيندازيد». با تكيه بر همين آيهها، خودكشي عملي حرام است.نكتهاي كه حجتالاسلام خطيب به آن اشاره ميكنند، اين است كه پيامبر(ص) در مواجهه با خبر خودكشي شخصي، بسيار پرس و جو كردند كه مبادا خبر اشتباه بوده باشد.
اين عكسالعمل نشان ميدهد كه اسلام در اين مورد نميخواهد آبروي كسي پايمال شود. حجتالاسلام خطيب ميگويد: «آدمهايي كه خودشان را ميكشند، براي رهايي از رنج و نااميدي دست به اين كار ميزنند، در حالي كه در روايات بسياري آمده است كه خودكشي پايان رنج نيست بلكه اول عذاب شماست».
سقوط از ارتفاع آرزوها
واقعيت اين است كه علت اصلي خودكشي، نااميد شدن از آينده و بدبيني به گذشته است. اين نااميدي ممكن است فقط براي چند لحظه بوده باشد اما آخر و عاقبت يك نفر و خانوادهاش را ميتواند عوض كند. خيلي از خانوادههايي كه فرزندانشان خودكشي كردهاند، ناچار ميشوند از ترس آبرو بگويند كه آنها تصادفي فوت كردهاند.
آمار سازمان ملي جوانان، دلايل اصلي خودكشي در بين جوانان ايراني را اين چند مورد دانسته: عوامل اقتصادي- اجتماعي، شكستهاي تحصيلي، اختلالات رواني، گرفتاريهاي خانوادگي، شكست در عشق، مرگ نزديكان و برخورد ناشايست اجتماعي. اين دلايل همه ميتوانند علتي براي ناراحتي باشند اما كدام يك از اينها به بر باد دادن آرزوهاي يك نفر و نزديكاناش ميارزد؟
شنبه 22 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 179]