تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837609443




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ادب ايران - مقصد رسيدن نيست


واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: ادب ايران - مقصد رسيدن نيست


ادب ايران - مقصد رسيدن نيست

مهدي مظفري ساوجي:اگر نگاهي اجمالي به وضعيت شعر در فاصله سال‌هاي دهه 40 تا 57 بيندازيم، خواهيم ديد كه در اين دوره، شاعران به نوع خاصي از شعر متعهد گرايش نشان داده‌اند؛ شعري كه در آن شور و شعور جمعي جامعه در مواجهه با خواسته‌هاي عمومي مردم و آلام و آمال آنان مطرح است؛ خواسته‌هايي كه ريشه در مبارزه و مقاومت در مقابل انسداد سياسي، اجتماعي و فرهنگي كشور و به طور كلي ديكتاتوري حاكم بر جامعه دارد:

مي‌ترسم اي سايه، مي‌ترسم اي دوست،/ مي‌پرسم آخر بگو تا بدانم/ نفرين و خشم كدامين سگ صرعي مست/ اين ظلمت غرق خون و لجن را/ چونين پر از هول و تشويش كرده‌ست؟/ اي كاش مي‌شد بدانيم/ ناگه غروب كدامين ستاره/ ژرفاي شب را چنين بيش كرده است؟
در چنين فضايي است كه «شكار» سروده مي‌شود؛ شعري كه تاريخ بهار 1335 تا ارديبهشت 1345 را در پايان خود دارد. در واقع «شكار» حكايت پر آب چشم و غم‌انگيز پيروزي پوچ و بي‌ثمري است كه شاعر به گفته خودش «خواسته اين قصه، اين منظومه، همين پيروزي تهي و دردناك را حكايت كند و چرا كه نه؟... شايد شكار، خود دامي و حيله‌اي است كه مرد را به شكارگاه و تيررس آن صياد بزرگ و بي‌خبر از پشت سرآي بكشاند... اين نكته معلوم نيست، اما ظاهرا گوينده چنين مي‌انديشد كه دروغ بود و فريبكاري بود، اگر دل‌خوش‌كنك و فريبي به نام پيروزي نهايي و نهاني و به اصطلاح «توفيق معنوي اما دروغين» در قصه (به قول معروف) «تعبيه مي‌شد»... اما گوينده نخواسته چنين دل‌خوش‌كنكي داشته باشد...» شايد اين حكايت انقلاب مشروطه باشد كه به زعم شاعران و نويسندگاني نظير اخوان، حاصلي جز هيچ به دنبال ندارد؛ انقلابي كه در سال 1285 با هدف آمال و آرمان‌هاي مشروع مردم به پيروزي رسيد و در اسفندماه 1299 با كودتاي رضاخان مواجه شد. رضاخان تا آنجا پيش رفت كه پنج سال بعد (يعني در آذرماه 1304) بر تخت سلطنت نشست و توانست با اعمال خفقان و اختناق، 16 سال حكومت كند. اگرچه رضاخان در 25 شهريور 1320 با اشغال ايران از سوي متفقين- آمريكا، انگليس، و روسيه شوروي- مجبور به استعفا از سلطنت شد، اما روي كار آمدن فرزندش- محمدرضا پهلوي- نيز كه در ادامه سياست‌هاي خودكامانه پدر به سلطنت رسيده بود، حاصلي براي كشور به همراه نداشت و سرانجام به كودتاي انگليسي- آمريكايي 28 مرداد 1332 انجاميد. كودتايي كه دوباره پاي خفقان و اختناق دوره رضاشاهي را به جامعه باز كرد، با اين تفاوت كه اين‌بار، با تجربه‌اي كه از گذشته حاصل شده بود، پاي قوانين خاص و مشخص‌تري نيز به ميان آمد؛ قوانيني كه در واقع تحكيم سياست‌هاي مستبدانه حكومت در قالب پررنگ‌تر كردن خطوط قرمزي بود كه رد‌شدن از آنها ممنوع مي‌نمود. به هر حال «شكار» شعري است با آغازي غم‌انگيز كه در همان آغاز به پايان مي‌رسد. در واقع شاعر، نقطه پايان شعر را با همان مصراع نخست مي‌‌گذارد؛ يعني همه حرف‌هايش را – همه آنچه بدان نظر داشته و مي‌انديشيده- در همان مصراع نخست بيان مي‌كند. همه آنچه در پيش درآمد شعر نيز به آن اشاره شده است: وقتي كه روز آمده اما نرفته شب...
«كتيبه» نيز جز اين نيست؛ تكرار تاريخ بي‌مكنت و پرمسكنت مردمي دردمند و دربند. تخته سنگي است- انگار كوهي- با نبشته‌اي پوشيده از خاك و گل. و پيچيده. كه از دورها آمده است و از رنج‌ها مي‌گويد: از دوره‌ها. از شكنج‌ها و شكنجه‌ها. از آنچه مي‌گذرد از سرگذشت و نه از تقدير و سرنوشت محتوم. كه چرا؟ و چرا هميشه همين؟ و نوشته همان؟: كسي راز مرا داند/ كه از اين‌رو به آن رويم بگرداند/ كه از اين‌رو به آن رويم بگرداند
و راستي اين راز چيست؟ چرا شعر در دايره تكرار و تسلسلي باطل و بي‌حاصل گرفتار آمده است. راه برون شد از اين گذار ناگزير چيست؟ آيا واقعا (آن‌گونه كه اخوان مي‌گويد) همه راه‌ها به بن‌بست مي‌انجامد؟ اين مسئله يادآور خاطره و نقلي از ابراهيم گلستان است. گلستان با اخوان از طريق چاپ شعري از او در يك مجله آشنا مي‌شود: «شعري كه وصف ظاهر يك امر ساده در طبيعت بود، اما با چه قدرت فشرده، وضع تلخ روح تيره آن روزگار را منتقل مي‌كرد...» برمي‌دارد نامه‌اي به آن مجله مي‌نويسد: «هم در ستايش آن شعر، هم در بيان شادي از ديدار يك مجله، با نفس نو...» چند روز بعد گردانندگان آن مجله به ديدارش مي‌آيند: «يكي كه نام مستعارش حسين رازي بود، و ديگري كه مهدي اخوان...»
و به اين ترتيب خرده خرده با اخوان آشنا مي‌شود. بعد از ديدارهايي كه طي يك سال دست مي‌دهد، در اسفند 1335 كه براي فيلمبرداري به خوزستان مي‌رود، او را نيز با خود مي‌برد و در پايان اين سفر، تا بختياري و مسير كوهي كارون مي‌روند.
يكي از شاعراني كه به نوعي علاج اين واقعه را تشخيص داده، نصرت رحماني است. او در شعر «از نقطه تا خط» به ارائه راهكاري براي رهايي از اين مشكل پرداخته و در واقع «پيمودن هر راه» را افسانه بي‌ارتباط هيچ با پوچ دانسته:« خط برمدار انحرافي پوچ پيوسته است / از نقطه تا خط، رمز و راز ماست / گام نهايي در گمان ماست! / پندارهاي بي‌بها راه جهان ماست.»
علاوه بر اخوان و نصرت رحماني، بخش عمده و جريان‌ساز اين نوع شعر (كه مي‌توان از آن با عنوان شعر اعتراض ياد كرد) در آثار شاعران ديگري نظير شاملو، م.آزاد، منوچهر آتشي، هوشنگ ابتهاج، سيمين بهبهاني، سياوش كسرايي، شفيعي كني، و بسياري ديگر از شاعران اين دوره ديده مي‌شود. شب‌هاي شعر و سخن «كانون نويسندگان ايران» كه در سال 1356 در محل انجمن ايران و آلمان به مدت 10 شب برگزار شد و شاعران و نويسندگاني چون مهدي اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج، سياوش كسرايي، نصرت رحماني، م.آزاد، عمران صلاحي، سيمين دانشور، هوشنگ گلشيري، غلامحسين ساعدي، بهرام بيضايي، و... در آن به ارائه آثارشان پرداختند، گواه روشني بر اين مدعاست؛ شاعران و نويسندگاني كه شعرها و نوشته‌هاي انتقادي و نيشدارشان همواره نم پاي كاخ ستم بوده است. برنامه‌هاي 10 شب كانون نويسندگان ايران يكي از نمونه‌هاي اين انتقادات بود. و شعر «برج» از مفتون اميني به همين نكته اشاره دارد:« از مرغاني كه بالاي سرش در پروازند هراسي ندارد/ اما/ از مورچه‌هاي روي پاي خود/ بيمناك است...»
اما چهره‌ شاعراني كه در دو برهه زماني پيش و پس از انقلاب، آثاري از خود بر جاي گذاشته‌اند در دو گروه قابل تقسيم و تشخيص است. گروه اول شاعراني هستند كه جوهر شعر خود را از هرگونه تاثير و تاثري كه تاريخ سياسي- اجتماعي جامعه مي‌توانست بر شعرشان بگذارد حفظ كردند و به عبارت ديگر حركت‌هاي سياسي و اجتماعي يكي دو دهه قبل از انقلاب تا انقلاب و در ادامه جنگ، اگر نگوييم هيچ تاثيري، دست‌كم تاثير چندان چشمگيري در آثار اين گروه از شاعران نگذاشت كه از ميان آنها مي‌توان به چهره‌هايي نظير سهراب سپهري، احمدرضا احمدي، نادر نادرپور، يداللـه رويايي، مفتون اميني و چند شاعر ديگر اشاره كرد. اما گروه دوم، در كنار حفظ چنين جوهري، به گونه ديگري از جوهر كه متاثر از عرض زماني است نيز روي آوردند؛ عرضي كه در واقع توانسته بود راهي به درون جوهر پيدا كند و آن را از حالت صيرورت و سياليت خارج كند. باتري يك‌بار مصرفي را در نظر بگيريد كه انرژي آن تمام شده و پوسته‌اي خالي از آن بر جاي مانده است. اين گروه از شاعران در پاره‌اي از آثارشان به ارائه تصاويري مي‌پرداختند كه گاه به صورت صريح و ملموس (و نه همواره سطحي و تصنعي) به گزارش و وصف دردها و دغدغه‌هاي جامعه و مردم مي‌انجاميد؛ تصاويري كه براساس واقعيت‌هاي بيرون و پيرامون شاعر به نمايش گذاشته مي‌شد:« در اين شب‌ها/ كه گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر مي‌ترسد/ در اين شب‌ها/ كه هر آيينه با تصوير بيگانه‌ست...»
اين شعر در سال 1346 سروده شده است. شاعران رفته رفته به سال‌هاي پرالتهاب دهه 50 نزديك‌تر مي‌شوند:« اي تب، اي تابستان!- اي فصل بلند دلخواه/ گر كه مي دانستي/ چه زمستانيم از سربگذشته‌ست ....» حتي به تدريج از فضاي كنايي و استعاري فاصله مي‌گيرند و به صراحت ديدگاه‌هايشان را درباره آنچه در بيرون و پيرامون‌شان مي‌گذرد، بيان مي‌كنند. در چنين فضايي است كه شعر تا حد زيادي از شعريت فاصله مي‌گيرد و سياست به عنوان عنصري بيروني بر آن تحميل مي‌شود، تا آنجا كه گونه‌اي شعر با عنوان شعر سياسي به وجود مي‌آيد؛ آنچه در شعر دوره مشروطه نيز در آثار شاعراني نظير ميرزاده عشقي، فرخي يزدي، ابوالقاسم لاهوتي، عارف قزويني، ملك‌الشعراي بهار و چند چهره ديگر با آن مواجه هستيم. در اين دوره، شاعراني نظير احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج، سيمين بهبهاني، سياوش كسرايي، شفيعي كدكني، اسماعيل خويي، نعمت ميرزازاده، خسرو گلسرخي، و... گاه با زبان و بياني نمادين، و در مواردي صريح و بي‌پروا به نوعي شعر سياسي، يا به عبارت بهتر شعري اجتماعي- مردمي روي مي‌آورند؛ اگرچه نطفه چنين آثاري در يكي دو دهه پيش از اين شكل گرفته بود. كودتاي 28 مرداد 32 سرخوردگي و يأسي عميق و مزمن را در جامعه حاكم كرده بود كه در واقع از خفقان و اختناق وضع موجود ناشي مي‌شد. اين فضا خودآگاه يا ناخودآگاه شاعران را به سمت گونه نماديني از شعر سياسي- اجتماعي سوق داد كه نمونه‌هاي بارز آن را مي‌توان در آثار شاعراني نظير احمد شاملو، اخوان ثالث، فروغ فرخ‌زاد، نصرت رحماني، منوچهر آتشي، سياوش كسرايي و... مشاهده كرد. بي‌ترديد اهميت و تاثير فروغ را در اين زمينه نمي‌توان ناديده گرفت؛ شاعري كه نمي‌تواند در مقابل وضع موجود سكوت كند و به‌گونه‌اي بالقوه و با شعري غيرمنتظره آينده را پيش‌بيني مي‌كند:«حياط خانه ما تنهاست/ حياط خانه ما تنهاست/ تمام روز/ از پشت در صداي تكه تكه شدن مي‌آيد/ و منفجر شدن...» به شعر دوره بعد باز مي‌گرديم؛ شعري كه در فاصله سال‌هاي 1349 (اوج‌گيري مبارزه مسلحانه) تا 1357 (سقوط سلطنت) بر مبناي تقسيم‌بندي تاريخي دكتر شفيعي كدكني سروده شده است. هما‌ن‌طور كه گفتيم، شاعران در اين برهه از زمان گاه با زبان و بياني نمادين و در مواردي صريح و بي‌پروا به ارائه آثاري اجتماعي- مردمي روي مي‌آورند. البته طبيعي است كه در چنين فضايي، شعري پديد مي‌آيد كه كمتر از اعتدال و انسجام زباني و بياني برخوردار است؛ شعري نارس كه احساساتي و شعارزده است و در واقع وقايع نگار؛ اگرچه گاه رگه‌ها و بارقه‌هايي از حس و خيال شاعرانه نيز در آن ديده مي‌شود. بعد از آن در آستانه انقلاب، شعر به ميان مردم مي‌رود و به ثبت و ضبط تصاوير پرشور و التهاب جامعه مي‌پردازد. پابه‌پاي آنها مي‌دود، مي‌افتد، برمي‌خيزد و صدايش را به گوش همگان مي‌رساند:« سازش مپسنديد با هيچ بهانه/ كز خون شهيدان رودي‌ست روانه...» اين شعر، تاريخ 25 دي‌ماه 1357 را در پايان خود دارد. در همين اثني، انقلاب به ثمر مي‌نشيند. شاعر در 25 بهمن 57 مي‌سرايد:« او «قلب تاريخ است»، محتاج دفتر نيست / او روح ايمان است جز عين باور نيست » حدود يك سال از انقلاب مي‌گذرد. شاعر به «هجوم غارت شب» و «خون گرم شفق» كه «هنوز مي‌جوشيد» مي‌انديشد:« هنوز پيكر گلگون آفتاب شهيد/ بر آن كرانه دشت كبود مي‌جنبيد/ هنوز بركه غمگين به ياد مي‌آورد/ پريده رنگي روزي كه دم به دم مي‌كاست...» دو سال از انقلاب مي‌گذرد. جنگ تحميلي از راه مي‌رسد؛ با تركش‌ها و زخم‌هاي تلخ و ناخوانده‌اي كه در پوست و گوشت جامعه مي‌نشينند و جا خوش مي‌كنند. شاعر با شليك اولين گلوله‌ها نمي‌تواند خاموش بماند:
بنويس! بنويس! بنويس: اسطوره پايداري
تاريخ؛ ‌اي فصل روشن! زين روزگاران تاري...
حتي شاعري نظير اخوان‌ثالث نيز نمي‌تواند از تاثير صريح و ملموس (و متاسفانه سطحي و تصنعي) جنگ بر شعرش بركنار بماند. شعرهايي كه چند سال بعد در مجموعه «تو را‌ اي كهن بوم و بر دوست دارم» به چاپ مي‌رسد. دست‌كم در 90 درصد شعرهاي اين مجموعه 480 صفحه‌اي، خودآگاهي شاعر، حضوري پررنگ و مستمر دارد. انگار شاعر بر اين نكته اصرار دارد كه بايد خودآگاهي‌اش را به ثبت برساند و همين پاشنه آشيل شعر مي‌شود:
گرچه مي‌بافند بهر شيرها زنجيرها
بگسلند آخر همه زنجيرها را شيرها...
نبايد از ياد برد كه اينجا زبان و بيان شعر دچار ضعف و سستي شده است و به همين دليل فاقد عمق و قوت لازم به نظر مي‌رسد. به هر حال اين ضعف نه از جانب شاعر، بلكه ناشي از قرار گرفتن شاعر در متن و بطن جامعه‌اي است كه درگير جنگ و دگرگوني است. بايد چندي بگذرد تا مفاهيمي از اين دست، بي‌شائبه هر نوع عاريتي از صافي ذهن خودآگاه شاعر بگذرد و به ذهن ناخودآگاه او راه يابد و چندي در آنجا بماند و به اصطلاح ناخالصي‌هايش (كه همان احساسات شتابزده و زودگذر، زبان نارس، و بيان شعاري است) ته‌نشين شود. در واقع «معما» اين است:
كه‌اي صوفي شراب آنگه شود صاف
كه در شيشه برآرد اربعيني
يعني همان اتفاقي كه تا حدي در شعر «تابوت‌هاي بي‌در و پيكر» بهزاد زرين‌پور يا «شعري براي جنگ» قيصر امين‌پور افتاده. «شعري براي جنگ» هرچند درست در زمان و مكان وقوع حادثه سروده شده، اما به نظر مي‌رسد كه اين روند تا حدي به طور طبيعي در ذهن شاعر طي شده است. «شعري براي جنگ» از معدود شعرهاي تاثيرگذار و به يادماندني جنگ است. اگرچه حتي اين شعر و نيز شعر «تابوت‌هاي بي‌در و پيكر» در پاره‌اي از سطرها نتوانسته‌اند از خودآگاهي شاعر فاصله بگيرند و به همين دليل از جان و جوهر شعر به دورافتاده و صرفا به ارائه گزارشي اجمالي و در عين حال احساساتي و زودگذر از جنگ اكتفا كرده‌اند.
به طور كلي بخش عمده تصاويري كه در شعرهاي فوق ديده مي‌شود، تصاويري است پرشور و التهاب كه در بستري از وقايع و حقايق دروني و بيروني كشور كه درگير انقلاب و در ادامه جنگ بود، جريان داشت. آنچه درباره اين بخش از كارنامه شاعران فوق مي‌شود گفت را بهتر است از زبان نيما بشنويد. نيما يوشيج در «حرف‌هاي همسايه» به اين مطلب اشاره مي‌كند كه شعرهاي ساخته شده در صحنه‌هاي جنگ و انقلاب، اغلب خام و مثل خمير فطير هستند، زيرا شعرهايي از اين دست، در دل شاعر نمانده‌اند و با او خميره كار را آماده نساخته‌اند . و بيشتر به همين دليل است كه ما در بررسي شعر شاعران اين گروه با نوعي شعر مطبوعاتي يا ژورناليستي (كه در بيشتر موارد مقطعي و همزماني است) در مقابل شعر تاريخ ادبياتي (كه سيال و درزماني است) مواجه هستيم. البته اين مسئله اغلب در ميان شاعران اين گروه (در دوره مورد بحث) نسبي و در نوسان است؛ يعني بيشتر شاعران اين گروه، گرايش و رويكرد مقطعي و مطبوعاتي به مسائل فوق را فقط در سال‌هاي دهه 50 تا پايان نيمه اول دهه 60 ادامه دادند و بعد به طور طبيعي و ناخودآگاه به «من» و «آن»ي كه لازمه شعر است و در حقيقت جوهر شعر را شكل مي‌دهد برگشتند و در ادامه اگر انقلاب و جنگ تاثيري هم بر شعرشان گذاشت، اين تاثير ملهم از ذهن ناخودآگاه شاعر بود. مطلب ديگري كه مي‌شود در اينجا به آن اشاره كرد، موضوعي است در حدود حرف نيما كه شاملو در پاسخ به اين پرسش عنوان كرده است كه انقلاب اخير ايران چه تاثيري بر شعر شما گذاشته است؟ گفت‌وگوي شاملو در سه شماره پياپي هفته‌نامه «اميد ايران» در سال 1358 منتشر شده است.
پاسخ شاملو با يك تمثيل آغاز مي‌شود، به اين صورت كه چند وقت پيش، نوعي چاي مرغوب در لاهيجان به عمل مي‌آمد كه هرچيز كنارش مي‌گذاشتيد بوي آن را به خود مي‌گرفت. شعر هم خاصيت آن برگ چاي را دارد. از همه‌چيز تاثير مي‌پذيرد. شعر زاييده حساسيت مطلق است، پس اثرپذيري در نهاد شاعر است. اثرات مثبت يا منفي يك حركت اجتماعي نظير انقلاب ايران را هم بايد بر كل فعاليت شاعرانه دوره تاريخي آن حركت بررسي كرد.
شاملو در ادامه به شعرهايي اشاره مي‌كند كه در بحبوحه انقلاب و بي‌توجه به ماهيت شعر در روزنامه‌ها چاپ مي‌شد؛ شعرهايي كه به هيچ‌وجه نمي‌شد عنوان شعر را روي آنها گذاشت... انگار شاعران تصميم گرفته بودند كه انقلابي هم در شعر روي دهد.
البته نبايد از ياد برد كه وضعيت خاص و حاد حاكم بر جامعه آن روز ايران، شاعران را به ارائه چنين آثاري واداشته بود. در واقع چنين رويكردي به شعر از اقتضائات همه جوامعي است كه در وضعيتي مشابه وضعيت جامعه آن روز ايران به‌سر مي‌برند. به عبارت ديگر، شرايط حاكم بر جامعه، آن هم جامعه‌اي كه در آستانه انقلاب و دگرگوني است، خواه ناخواه گاهي منجر به ارائه آثاري «به روز» مي‌شود.
به هر حال اين گروه از شاعران به دو دسته تقسيم مي‌شدند؛ دسته‌اي كه به قول شاملو بي‌توجه به جوهر شعر «تصميم گرفته بودند انقلابي هم در شعر به وجود آورند» غافل از اينكه شعر وجودي بي‌شكل و معلق است كه هيچ تعلق و تعقل مشخص و مفروضي به ساحت آن راه ندارد. جوهري است لغزنده كه در هر زمان و مكاني قابليت تاويل‌پذيري يا هرمنوتيك خود را حفظ مي‌كند. تاثيرپذيري‌اش هم از جامعه و جهاني كه در آن به سر مي‌برد به صورت درزماني و سيال است، نه همزماني و جامد.
تعداد شاعراني كه در دسته اول اين گروه قرار مي‌گيرند كم نيست. كافي است نگاهي از سر تفنن به صفحه‌هاي ادبي نشريه‌هايي كه در آستانه انقلاب و نيز سال‌هاي نخست بعد از انقلاب و در ادامه جنگ منتشر شده است بيندازيد تا مطلب دستگيرتان شود. تقريبا همان اتفاقي كه در ادبيات يكي دو دهه نخست قبل و بعد از انقلاب مشروطه افتاده است، به نوعي ديگر و در گستره‌اي وسيع‌تر (به لحاظ پتانسيل‌هاي رسانه‌اي و ژورناليستي) در ادبيات اين دوره تكرار مي‌شود.
اما دسته دوم اين تاثير را (اگر نه به كمال)، تا حدي شاعرانه و به اصطلاح منطبق با نوعي منطق شعر در آثارشان منعكس كردند و انقلاب و جنگ اگرچه تاثيري برجسته و بارز بر شعرشان گذاشت، اما با فاصله گرفتن از انقلاب و جنگ و فرونشستن تب و التهاب ناشي از آن به اصل خويش (كه همانا گذر از مرز خودآگاهي به ناخودآگاهي است) بازگشتند و در ادامه اگر تاثيري هم از شرايط و اوضاع روزگار خود پذيرفتند اين تاثير از نوع غيرمستقيم بود كه در هر حال منجر به خلق شعري سيال و درزماني شد.
عنوان مطلب برگرفته از شعر نصرت رحماني است
 شنبه 22 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن