واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ناگفته های کوثری از هاشمی و شهیدان همت و باکری بنده با خانواده و برادران شهيد همت ارتباط داشتم و زماني با برادر ايشان وليالله همت همكار هم بوده ام و شناخت خوبي از آنها دارم و اينكه آنها همچنان در خط مذهب و ولايت هستند و شهيد همت هم برگرفته از همان بوده و خانواده سببي ايشان اينگونه بوده كه در كردستان آشنا شدند و نهايتا به ازدواج انجاميد. فرمانده اسبق لشكر 27 محمد رسولالله(ص) گفت: شهيد همت و شهيد حميد باكري به تمام معني ولايتمدار بودند و حاضر بودند تمام وجودشان را براي ولايت بگذارند كه اتفاقاً گذاشتند. به گزارش فارس، نويسنده وبلاگ "جلبكستيز " مطلبي با عنوان "ناگفتههايي از هاشمي رفسنجاني و شهيدان همت و باكري از زبان سردار محمد اسماعيل كوثري " نوشت كه در آن به مطالبي از جمله موضعگيريهاي برخي خانوادههاي شهدا و مسايل پس از انتخابات رياست جمهوري از زبان نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي پرداخته شده است: * از خانوادههاي سرداران شهيد همت و باكري بگوييد؛ چه شد كه اينگونه موضع گرفتند و چند وقت اخير اينگونه عمل كردند؟ همانطور كه ميدانيد ما الگو داريم در زندگي بزرگان و معصومين كه همسرانشان جداي از خودشان موضع گرفتند و مواردي را مطرح كردهاند. اينكه همسران چنين موضعي ميگيرند چيزي نبوده كه براي اولين بار باشد. حتي نمونههايي است كه حتي در زمان زنده بودن امام حسن و يا حتي بعضي از بزرگان چنين مواضعي روشن شده اما اينها كه در زمان فوت و بعد از سالهاست. اينكه همسران چنين موضعي گرفتند چيزي نيست كه بتوان به خود شهدا ربط داد و گفت كه موضع شهدا هم چنين بوده. چه شهيد همت و چه شهيد حميد باكري به تمام معني ولايتمدار بودند و حاضر بودند تمام وجودشان را براي ولايت بگذارند كه اتفاقاً گذاشتند. ما خوشحال نيستيم كه همسران در اين موضع افتادند؛ دوماً هم اينكه صلاح خودشان را خودشان ميدانند. همه سعي كردند كاري كنند كه اين افراد با استدلال و منطق كارشان را جلو ببرند نه با احساسات و تابع كساني شوند كه به هيچ وجه نه دلسوز شهيدان همت و باكري هستند و نه دلسوز اينها؛ بلكه فقط مي خواهند از اينها سوء استفاده كنند. اينها بايد خيلي مواظب باشند كه از آنها سوء استفاده نشود. * از داستان ولايتمداري شهيد همت خاطره و يا حرف ناگفتهاي هست كه بيان شود؟ شهيد همت در رابطه با ولايت تابع محض بودند. در زمان دفاع مقدس همه وجودشان را گذاشته بودند و همواره به فرماندهان و رزمندگان تحت نظرشان تاكيد داشتند كه فرمان امام بي هيچ چون و چرايي لازم الاجراست. اين نشان از درك بالا و ولايتمداري بالاي شهيد همت داشت. و بر همين اساس هم در سخت ترين وضعيت ها هم اگر بودند در همان مواقع حاضر مي شدند و وارد عمل مي شدند. * تقابلاتي بين خانواده هاي سببي و نسبي شهيدان وجود دارد. مردم چه موضعي بايد در اين قبال بگيرند؟ اصل قضيه اين است كه اگر مي خواهند شهيد همت را بشناسند و او را ملاك قرار بدهند بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه شهيد همت حداقل 20 و چند سال با خانواده خودشان بودند و با همسرشان چيزي در حدود 2 سال بودهاند. اين مساله ريشه دار بودن ولايت و ولايي بودن همت برگرفته از خانواده نسبي ايشان نشان مي دهد و اينطور بوده كه حتي پدر و مادر همت هم در خاطراتشان عنوان مي كنند كه وقتي ما به زيارت كربلا رفتيم محمد ابرهيم در كربلا به دنيا آمد و مادرش مي گويد احساس كردم اين پسر را خدا به ما هديه داده است. بنده با خانواده و برادران شهيد همت ارتباط داشتم و زماني با برادر ايشان وليالله همت همكار هم بوده ام و شناخت خوبي از آنها دارم و اينكه آنها همچنان در خط مذهب و ولايت هستند و شهيد همت هم برگرفته از همان بوده و خانواده سببي ايشان اينگونه بوده كه در كردستان آشنا شدند و نهايتا به ازدواج انجاميد. بايد توجه داشت كه حاج همت در اين مدت به دليل وضعيت جنگ و عملياتها زياد نتوانست از نزديك با همسر و بچه هايش نشست و برخاست تنگاتنگي داشته باشد. اگر همسر ايشان موضعي هم گرفتهاند بايد دقت كنيم كه اكنون 27 سال و يا دقيقتر 26سال و نيم از شهادت آن بزرگوار ميگذرد و بايد بگوييم كه خودشان به اين تصميم و موضع رسيده اند و نميتوانند مواضع خودشان را به شهيد همت نسبت دهند. * سردار! بعضي معتقدند عدم رسيدگي مسئولين سپاه به خانوادههاي ايشان و كمبود آنان به مرور زمان باعث چنين موضعگيريهايي شد. شما اين مطلب را قبول داريد؟ بايد بگوئيم كه اين انتظارشان درست است. شايد آنچنان كه اينها انتظار داشتند سركشي نشده باشد ولي اين نبوده كه به خانوادههاي ديگر بيش از اينها سركشي شده باشد. اما تا حد توان خود مسئولين كه چه در لشكر چه در نيروي زميني و چه در سپاه بودند هم سركشي ميكردند و هم مراسم يادبود ميگرفتند. مخصوصاً براي شهيد همت كه در تهران و شهيد حميد و شهيد مهدي باكري كه بچههاي آذربايجان برايشان مراسم ميگرفتند. حال اينكه چون خانواده هايشان اصفهان بودند و نميتوانستند همه مراسمها را بيايند و حضور پيدا كنند به اين معنا نيست كه دعوت نامهاي ارسال نميشد. * يعني به طور مطلق خانواده ايشان در مراسم ها شركت نميكردند؟ نه؛ به اين شكل نبوده. پسرهايشان مي آمدند و رابطه برقرار بود اما گاهي نميتوانستند شركت كنند. * شما بعد از شهيد همت فرمانده لشكر 27 محمدرسول الله شديد؟ نه؛ دقيقا يك هفته قبل از شهادت شهيد همت بنده زخمي شدم. در خيبر 6 تير به من اصابت كرد. 4 تير در شكم و يك تير در پاي راست و يك تير در پاي چپ. به همين دليل آن موقع بنده را به عقب برگرداندند. يك هفته بعد حاج همت در جزيره شمالي شهيد شدند. پيكرشان را به بيمارستان نجميه تهران انتقال دادند و من آنجا با ايشان وداع كردم. بعد از شهادت شهيد همت ما تا پايان جنگ نتوانستيم حتي به خانواده نسبي ايشان سر بزنيم. اما بلافاصله بعد از صدور قطعنامه رفتيم و به مدت چند دقيقه در شهرضا با خانواده ايشان ديدار كرديم. در قم خدمت خانواده سببي ايشان و شهيد زينالدين و حميد و مهدي باكري رفتيم و سركشي كرديم و بعد از آن در اصفهان هم اين روند ادامه داشت. همان زمان هم گله هايي داشتند. * بيشتر مباحث گلههايشان چه چيزهايي بود؟ تا آنجايي كه خاطرم است بيشتر همين بحث سركشي بود. ما اين كار را وظيفه خود مي دانستيم. اما چون در قم بودند و بعد هم كه به اصفهان رفتند سركشي سخت تر شد و شايد مثل خانواده هايي كه در تهران بودند به آنها سركشي نشد. * بعد از شهيد همت چه كسي فرمانده لشكر شد؟ شهيد عباس كريمي كه دقيقا يكسال بعد در اسفندماه سال 63 شهيد شدند و بعد از ايشان شهيد دستواره چند ماه سرپرست بودند و بعد از آن من حدود 14سال و نيم دقيقا از تاريخ 31/3/64 تا 13/7/87 در آنجا بودم. * جريان فتنه سال گذشته را چگونه ارزيابي مي كنيد و حركت نظام را در مقابله با اين فتنه چگونه ميينيد؟ بايد بگوييم اگر تا سال گذشته بعضي شك داشتند الان ديگر بايد براي همه مشخص شده باشد. البته براي من از قبل از انتخابات رياست جمهوري گذشته مسجل بود كه فتنه بزرگي در پيش است ولي چون فتنه به صورتي است كه شايد هركسي نتواند درك كند. بالاخره چه در صدر اسلام و يا همين الان افرادي بودند كه جزو خودي ها محسوب مي شدند و مسئوليت داشتند و چهره هاي موجهي هم در جامعه پيدا كرده بودند بايد بگوييم كه براي خيلي ها سخت بود شناخت و يا كم و كيف شناخت فتنه اما به مرور زمان براي خيلي ها مشخص شد و از مجموعه فتنه جدا شدند. الان هم كه مي گوييم هر روز روشن تر مي شود به خاطر حمايتهاي علني استكبار خصوصا آمريكا و رژيم صهيونيستي كه علنا اينها را حمايت مي كنند. مثلا اينكه اعلام ميكنند و اسامي 8 نفر از مسئولان نظام را مي آورند كه حسابهاي اينها مسدود است (كه اينها هيچكدام حسابي در آنجا ندارند) و اجازه سفر به آمريكا را از آنها مي گيرند؛ از اين بابت است كه اينها را در سركوب فتنه اخير شناسايي كرده اند. پس اينها بايد بفهمند كه فتنه دست خودشان بوده. ما مي گوييم موسوي كروبي خاتمي و موسوي خوئينيها سران فتنه هستند واينها آلت دست و بازيچه بوده اند. * آلت دست بودند؛ منظور رد اتهام از اينهاست؟ نخير به هيچ وجه. منظور اين است كه اينها با آگاهي اين مسئله را پيگيري مي كردند. اينها بازيچه آگاه بودند. شايد بتوان گفت در يكي دو ماه اول عمدي نبوده و بازي خورده بودند ولي بعد از انتخابات و مخصوصا بعد از صحبت هاي مقام معظم رهبري در نماز جمعه 29 خرداد سال گذشته به صورت عمدي وارد شدند و چيزي پنهان نمانده بوده. اسناد و مدارك هم از وزارت اطلاعات به كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ارائه شده كه نشان از كمكها و هزينه هاي هنگفت آمريكا و اسرائيل براي اين موضوع دارد. آنها اين كار را تا حد براندازي انجام دادند و الان هم در قالب جنگ نرم انجام مي دهند. با اين وجود دقيقا مشخص است كه سرمنشا اين فتنه از كجا بوده است. * وضعيت فعلي آنها را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ وضعيت فعلي با اختلافاتي كه با هم پيدا كردند و خيلي از عوامل عملياتي شان از آنها بريدهاند چون اينها نه توان مديريت و نه توان هزينه كردن دارند. لذا اقداماتي كه استكبار مي كند كه اينها را به حركت در بياورد هم به خاطر اين است كه اينها اصلا آمادگي و جرأت براي چنين فتنه بزرگي نداشتند و نمي توانند ادامه دهند. * تقريبا تكليف اسامي كه نام برديد از آن سو و افراد همسو با نظام مشخص شده است. اما نكته اي كه در اين ميان كمي جاي تامل دارد عملكرد نامتعارف و عدم استقلال آقاي هاشمي رفسنجاني است. نقش آقاي هاشمي رفسنجاني را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ با ايشان در سال گذشته در كميسيون امنيت ملي جلسهاي داشتيم. آنجا هم اين مسئله را مطرح كرديم كه چقدر خوب بود بيانيه اي به حمايت از مقام معظم رهبري صادر مي كرديد و تنش را پائين مي آورديد. اما بعد از صحبت ها ايشان گفتند: شما ميدانيد من در وضعيتي كه تحت فشار باشم بيانيهاي صادر نميكنم. گفتم: چه فشاري؟ گفت: در وضعيتي كه فائزه را دستگير كردهاند صدور بيانيه از جانب من به صلاح نيست. * يعني آقاي هاشمي نظام را تهديد كردند كه تا فائزه آزاد نشود بياينه صادر نمي كنند؟ نخير. 24 ساعت قبل از اين ديدار فائزه آزاد شده بود. اما نگاه آقاي هاشمي اينگونه بود. در پايان گفتيم اگر شما اختلافها را كنار بگذاريد همه مشكلات حل مي شود. ايشان گفت: من با كي اختلاف دارم؟ گفتم شما خوب ميدانيد منظور ما كيست؟ گفت: "من با آقا كه اختلافي ندارم. اما با احمدي نِژاد اختلاف دارم. من ايشان را فرماندار منصوب كردم. من ايشان را گذاشتم استاندار اردبيل. من ايشان را مطرح كردم. اگر احمدينژاد بخواهد به همين منوال پيش برود من با او اختلاف دارم. " لذا انتظار ميرفت آقاي هاشمي مخصوصا در سال جديد با عنايتهايي كه مقام معظم رهبري نسبت به ايشان داشتند خيلي بهتر عمل ميكردند و مواضع بهتري مي گرفتند. و اما در رابطه با فرزندان ايشان بحث جدايي دارد. عدهاي معتقدند بحث فرزندان آقاي هاشمي به خود ايشان مربوط نميشود. * نظر شما چيست؟ نخير اصلا اينطور نيست. به اين دليل ميگويم ايشان بهتر از اين ميتوانستند عمل كنند. بايد ايشان اعلام كنند كه اگر بچههاي من جرمي مرتكب شدهاند قوه قضائيه اختيار تام دارد به طور جداگانه رسيدگي كند. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]