واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سينماگري كه شاعر بود
«آندره تاركوفسكي» (Andrei Tarkovsky) با نام كامل «آندره آرسنيوويچ تاركوفسكي» در 4 آوريل 1932 در «ايوانواي» روسيه (كه اكنون بخشي از روسية سفيد است) به دنيا آمد. او پيش از ثبتنام در مدرسة فيلم شوروي، در 2 رشتة موسيقي و زبان عربي تحصيل كرد.
تاركوفسكي در مدرسة دولتي فيلم مسكو با «واديم يوسف» فيلمبردار مشهور و «آندره ميخالكوف كونچالوفسكي» كارگردان نامدار روسي همكلاس بود. سرانجام تاركوفسكي موفق شد با اولين فيلم بلند حرفهاي خود به نام «كودكي ايوان» (1962) توجه هنردوستان را در داخل و خارج از كشور به خود جلب كند. اين فيلم موفق شد جايزة شير طلايي جشنوارة بينالمللي فيلم «ونيز» را به عنوان فيلم برتر جشنواره به خود اختصاص دهد.
موفقيت عظيم اين فيلم، راه را براي كارگرداني اثر جاهطلبانه تاركوفسكي با نام «آندره روبلوف» (1969) هموار كرد. اين فيلم يك اثر حماسي ـ تاريخي پرخرج و با شكوه بود، اما به دليل تفاوت ديدگاه فيلمساز و مسئولان دولتي شوروي، تا سال 1971 اجازة نمايش پيدا نكرد؛ هرچند كه در همان سال 1969 در جشنوارة كن به نمايش درآمد.
تاركوفسكي در سال 1972 فيلم «سولاريس» را كارگرداني كرد. اين فيلم براساس رماني علمي ـ تخيلي نوشتة «استانيسلاولم» خلق شد. گفته ميشود كه سولاريس يك جوابية روسي به فيلم «2001، يك اوديسة فضايي»(1969) ساختة «اتسنليكوبريك» است.
فيلم بعدي تاركوفسكي «آينه» (1975) نام داشت كه يك فيلم كاملاً شخصي دربارة خاطرات دوران كودكي فيلمساز است. با اين فيلم مشكلات تاركوفسكي با مسئولان دولتي شوروي به اوج خود رسيد. پي رنگ فيلم بسيار پيچيده و تو در توست و تماشاچي به سختي ميتواند با آن ارتباط برقرار كند.
تاركوفسكي فيلم «استاكر» را در سال 1979 ساخت. اين فيلم نيز با دردسرهاي زيادي روبرو شد. در واقع تاركوفسكي مجبور شد مدت كوتاهي پس از پايان فيلمبرداري اين فيلم، دوباره آن را به طور كامل فيلمبرداري كند. راشهاي فيلم در لابراتوار براثر حادثهاي از بين رفت و هزينة توليد فيلم تقريباً دو برابر شد. تاركوفسكي بعدها گفت كه فيلم جديد اصلاً شبيه نسخة اصلي نشد و او نتوانست آن حال و هوا را تكرار كند.
فيلم بعدي تاركوفسكي «نوستالژيا» نام داشت كه در سال 1983 در ايتاليا ساخته شد. دولت شوروي اجازة كارگرداني اين فيلم را در خارج از كشور به وي داد. نوستالژيا قصة يك هنرمند روسي را تعريف ميكند كه در ايتاليا يك تحقيق تاريخي ميكند، اما در پايان قصه ميميرد و هيچ وقت به كشورش باز نميگردد. اين فيلم به نوعي حديث نفس تاركوفسكي نيز شد؛ زيرا سرنوشت او دقيقاً شبيه سرنوشت كاراكتر اصلي فيلمش شد. در واقع تاركوفسكي پس از پايان فيلمبرداري نوستالژيا، ديگر به شوروي بازنگشت و با گرفتن پناهندگي سياسي، دست به يك تبعيد خود خواسته زد.
آخرين فيلم تاركوفسكي در سال 1986 با نام «ايثار» ساخته شد. تاركوفسكي در اين فيلم به وفور از اشعار پدرش «آرسني تاركوفسكي» استفاده كرد. تاركوفسكي در جواب كسي كه با ديدن شعرهاي پدر او در فيلمنامة «ايثار» پرسيده بود كه آيا اين اشعار براي خود اوست يا نه؛ گفته بود: «اگر ميتوانست اين طور شعر بگويد هرگز فيلم نميساخت». تاركوفسكي در طول سالهاي فعاليت خود در سينما جمعاً 12 فيلم ساخت. البته او در سال 1983 هنگام ساخت «نوستالژيا يك فيلم نيمه بلند مستند نيز براي تلويزيون ايتاليا كارگرداني كرد.
تاركوفسكي در فيلمهاي خود جلوههايي از بازتاب حال و هواي روحي خود يا ديگر اعضاي خانوادهاش را به تصوير ميكشيد. او به اقتباس از آثار ادبي و رمانهاي پركشش و پرمحتوا، علاقة فراواني داشت. در آثار تاركوفسكي، جلوههايي از تأثيرپذيري او از آثار كارگردانان بزرگي همچون «ارنست اينگماربرگمان» (2007 ـ 1918) فيلمساز شهير سوئدي و «روبر برسون» (1999 ـ 1907) استاد بزرگ سينماي فرانسه مشاهده ميشود. همچنين تأثيرگذاري تاركوفسكي برآثار فيلمسازاني همچون «تئودور آنجلوپولس» كارگردان بزرگ يوناني كاملاً مشهود است.
در فضاي بيشتر فيلمهاي تاركوفسكي، نوعي اخلاقگرايي به ظاهر خشك و انعطافناپذير ديده ميشود كه به قهرمان يا قهرمانان آثارش چهرهاي استثنايي و جدا از ديگران ميبخشد. چهرههايي كه در وجودشان همواره نوعي رسالت مبارزه با شر و بدي و ميل به روشنگري به چشم ميخورد. تاركوفسكي هرگز به سينما به عنوان وسيلهاي سرگرم كننده نگاه نميكند بلكه از ديدگاه او، فيلمسازي هنر والايي است كه ميتواند مخاطبان خود را در زمينههايي مانند اخلاق و معنويت، به انديشه وادارد.
مفاهيمي همچون «عشق» و «ايمان» را بايد خميرماية اصلي كارهاي تاركوفسكي دانست. آدمهاي اصلي فيلمهاي او با تكيه برمضامين والاي عشق و ايمان، چهرههايي مسئوليت پذير و وفادار به ميثاقها و پيمانها به نظر ميرسند. تاركوفسكي گاهي به شيوهاي آشكار و عريان از ترويج و توسعة ماديگري شكوه ميكند و به زباني هنرمندانه، اعتراض خود را به تصوير ميكشد. او در فيلمهايش از روشهاي پيچيدهاي در تصويربرداري از فضاهاي دلخواه خود استفاده ميكند. بيان و لحن تاركوفسكي در فيلمهايش، دستكم براي مخاطبان عام، بسيار دشوار و دير هضم به نظر ميرسد. علت اين امر شايد آن باشد كه او بخش عمدهاي از فضاي آثارش را با تكيه بر آنچه كه در قلب، روح يا ذهن قهرمانش ميگذرد، پيريزي ميكند.
فيلمهاي تاركوفسكي با جدّيت اخلاقي شديدشان متمايز ميشوند. موردي كه مشابه آن صرفاً در آثار اندك فيلمسازان ديگري قابل مشاهده است. همچنانكه كتاب «پيكرسازي در زمان» تاركوفسكي آشكارا نشان ميدهد كه او ميخواسته است فيلم، هنر باشد نه سرگرمي و در عين حال به تأمل ودر اخلاق و معنويت نيز بپردازد. تاركوفسكي همواره اصرار داشت كه بينندگان پيش از تلاش براي درك فيلمهاي او بايد آنها را تجزيه كنند. همچنين او به نقد كارش اعتراض داشت. نقدي كه سعي ميكرد اثر وي را با توجه به نمادگرايي ظاهري آن توضيح دهد. تاركوفسكي تحليل منطقي و علمي را كه نسبت به آن بياعتماد است، ناديده ميگيرد. او از طريق تصاويرش ميتواند مستقيماً با بينندة علاقهمند سخن بگويد. تصاويري كه زيبايي و قدرت ضمنيشان با چنان شدتي طنينانداز ميشود كه تقريباً نزد هيچ فيلمساز ديگري همتا ندارد.
تاركوفسكي را ميتوان سينماگري شاعر دانست كه در سينما هرگز از بيان معمول و گفتوگوهاي عادي و روزمره سود نجست.
گروهي از منتقدان، تاركوفسكي را يكي از نوابغ سينماي شوروي ميدانند كه كارهايش حال و هواي خاص خود را داشته و سرمصالحه با كسي ندارد. اما گروه ديگري از نظريهپردازان، او را فيلمسازي معمولي ميدانند كه اظهاراتش عليه مقامات شوروي سابق، برايش شهرت زيادي در غرب پديد آورد. به اعتقاد اين دسته، اگر تاركوفسكي فيلمساز معترضي نبود، هرگز تا اين حد در غرب مورد تحسين و ستايش قرار نميگرفت. در واقع اين گروه اعتقاد دارند كه شخصيت سياسي تاركوفسكي در شخصيت هنري او تأثيرگذارده است.
پس از فروپاشي شوروي، نمايش فيلمهاي تاركوفسكي در روسيه آزاد شد، اما در شرايط جديد فيلمهاي اين فيلمساز چندان مورد توجه قرار نگرفتند. منتقدان روسي ميگويند كه شايد در دوران حكومت كمونيستي، فيلمهاي فيلمسازاني همچون تاركوفسكي به شدت مورد توجه قشر روشنفكر قرار بگيرد، اما وقتي سانسور و سركوبي نباشد، اين فيلمها نيز علت وجودي خود را از دست خواهند داد.
به هرحال تاركوفسكي بزرگترين كارگردان بعد از جنگ جهاني دوم در سينماي شوروي است؛ به طوري كه از ديدگاه بسياري از منتقدان سينمايي، او پس از «سرگئي آيزنشتاين» (1948 ـ 1898) كه بزرگترين فيلمساز نسل اول سينماي شوروي بود، مطرحترين فيلمساز سينماي شوروي است.
آندره تاركوفسكي در 29 دسامبر 1986 براثر ابتلا به سرطان درگذشت و جسد او در قبرستاني در پاريس به خاك سپرده شد.
پنجشنبه 20 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]