محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826740876
واكنش هستهاي از نوع چهارم !
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: Ramana04-02-2010, 07:03 PMواكنش هستهاي از نوع چهارم ! ادغام نوترونها و پايان هستي ( انقلاب دوم ستارگان نوتروني ) اولين واكنش شناخته شده توسط بشر همجوشي ستارگان بود ، دومين آن شكافت هستهها و سومين آن واكنش ذره با پاد ذره يا همان ماده با پاد ماده است . اما واكنش هستهاي از نوع چهارم در راه است ! يعني ادغام دو نوترون و تبديل آن دو به ماده تاريك ( دخان ) و گسترش تك موج گرانشي كه هستي را ويران خواهد كرد . انقلاب دوم ستارگان نوتروني 1- واكنش هستهاي از نوع چهارم چيست و در چه مكانهايي روي خواهد داد ؟ همانطور كه ميدانيم يك ابر نو اختر ( supernova ) بعد از مدتي نور دهي شديد و بعد از طي مراحلي منفجر شده و مقداري از جرم آن به خارج پرتاب ميشود ، ولي بيشتر جرم آن به مركز جاذبه سقوط كرده و الكترونها و پروتونهاي عناصر موجود ، تحت شرايطي ادغام و تبديل به نوترونها ميشوند . از اين رو آنها را ستارگان نوتروني ناميدهاند ، بديهي است كه جرم حجمي ( چگالي ) اين اجرام بسيار زياد است ، در اين حالت بخصوص از ماده ، فضاي داخل اتم و فضاي بين اتمها حذف شده است و نوترونها تقريبا در كنار همديگر به رديف و منظم چيده شدهاند ، يك قاشق چاي خوري ( تقريبا يك سانتي متر مكعب ) از اين ماده ، يك ميليارد تن جرم دارد ، اما نكته حائز اهميت اين است كه جرم اينگونه اجرام سماوي ثابت نميماند ، زيرا آنها به واسطه داشتن نيروي گرانشي بسيار قوي ، شروع به بلعيدن مواد در حوزه جاذبه خود ميكنند و رفته رفته به جرم آنها افزوده ميشود ، ابتدا گازها جذب آنها شده و بعضي از آنها ميتوانند ستارگان را در كام خود فرو برند و سرنوشت مواد جذب شده ، تبديل شدن به نوكلئونها ( پروتونها و نوترونها ) و الحاق به پيكره سياهچاله است . همانطور كه ميدانيم اسم اين اجرام را به اين دليل سياهچاله گذاشتهاند كه نور و بهتر است بگوييم امواج الكترومغناطيس توان خروج و فرار از ميدان گرانشي آنها را ندارند . مسئله مهم ديگر اين است كه سياهچالهها در تراكم جرم در پيكره خود محدوديت دارند ، يعني همانطور كه ستارگان در تراكم گاز در خود محدوديت دارند و جرم اضافي ستارگان باعث كوتاه شدن عمر ، عدم تعادل و در نهايت انفجار آنها ميشود . با افزايش جرم سياهچالهها ، فشار در داخل آنها به بينهايت ميل ميكند و تحمل اين فشار براي نوترونها و ... غير ممكن خواهد بود ، نوترونها مجبورند در هم ادغام شوند ، يعني در هم فرو روند و ذرات جديد را به وجود آورند كه اين تبديلات ذرات اتمي به يكديگر در عالم فيزيكي همواره انرژيزا است و يك نوع واكنش هستهاي محسوب ميشود . جرم بعضي از اين سياهچالهها چند هزار برابر جرم خورشيد ما تخمين زده ميشود . http://www.ki2100.com/images/physics/end-of-the-univers/notron1.jpg شكل فوق چينش نوترونها را در حالت هرمي شكل نشان ميدهد ، البته اين شكل صرفا يك مثال هندسي جهت درك چينش نوترونها در داخل يك سياهچاله است و شكل هندسي واقعي يك سياهچاله بسته به سرعت دوران ( سرعت زاويهاي ) از يك كره تا يك تورس ( Torus ) متغير است ، يعني تصوير زير ! http://www.ki2100.com/images/physics/end-of-the-univers/notron2.jpg علت اختيار شكل تورس براي بعضي از سياهچالهها اين است كه سرعت دوران ( سرعت زاويهاي ) بعضي از آنها آنقدر زياد است كه نيروي گريز از مركز باعث پخ و تو خالي شدن آنها ميشود ، سرعت دوران بعضي از آنها چند هزار دور در ثانيه تخمين زده ميشود و سرعت حركت بعضي از ستارگان نوتروني 4000 كيلومتر بر ثانيه اندازه گيري شده است . طبق تعريف ، يك ستاره نوتروني بعد از افزايش جرم و چند برابر شدن جرمش ، سياهچاله ناميده ميشود كه در كل معني و مفهوم يكساني دارند ، يعني اجرام سماوي كه ماهيت و جنس آنها از نوترونهاست كه ميتوانند در مشخصات فيزيكي بسيار متنوع و گوناگون نيز باشند . 2- تك موج گرانشي چيست ؟ الف - برسي موج گرانشي از ديدگاه فيزيك كلاسيك ؟ http://www.ki2100.com/images/physics/end-of-the-univers/1.gif اگر طبق شكل فوق ، مركز جاذبه سنگيني همچون خورشيد را در نقطه C در نظر بگيريم و با دامنهاي كوتاه و فركانسي ( تواتري ) نسبتا زياد در امتداد يك خط مستقيم ( فلشهاي سبز رنگ ) شروع به نوسان كند ، بديهي است كه انرژي اين نوسانات به صورت موجهايي به تمامي اجرام حاضر در ميدان جاذبه خورشيد انتقال مييابد كه انرژي آن بستگي به فاصله آن از خورشيد و ساير پارامترها دارد ، در اين وضعيت ، ميدان گرانش خورشيد زمينه و محيط انتقال يا انتشار موج خواهد بود . اگر ميدان گرانش خورشيد را به صورت بردارهايي فرض كنيم ، بردار عمود بر امتداد نوسانات خورشيد به صورت عرضي ( منحني قرمز رنگ ) و بردار هم سو با امتداد نوسانات ( خطوط آبي رنگ ) به صورت طولي مواج ميشوند . اين امواج را موج گرانشي تعريف ميكنيم و استفاده از اين واژه در اين مبحث قراردادي و اختياري است و در مباحث ديگر ، اين واژه ميتواند تعاريف ديگري و معني خاص خودش را داشته باشد . البته تصور ظهور اين پديده نوسانات خورشيد براي ما كه بر روي سياره زمين مقيم هستيم بسيار هولناك است ، چرا كه سياره زمين در اين نوسانات خورشيد با بالاترين سطح زلزله به لرزه در خواهد آمد و در نهايت تكه تكه و خرد خواهد شد . اين امواج براي اجرام صلب همچون جامدات بسيار خرد كننده و شكننده است ولي گازها انعطاف نسبتا بيشتري در مقابل موج گرانش دارند ، البته با تشديد و تمركز موج گرانش ، ميتواند تاثيرات بسيار مخربي نيز بر گازها داشته باشد . ب - برسي تك موج گرانشي از ديدگاه فيزيك مدرن ! ابتدا بايد بدانيم كه ميدان هيگز چيست ؟ ميدان هيگز نوع جديدي از ميدان فرض ميشود كه طبق تعريف ، تمام عالم را فرا گرفته است و چنين تصور ميشود كه جرم تمامي ذرات بنيادي در برهمكنش آنها با اين ميدان حاصل ميشود . يعني ميدان هيگز انرژي جنبشي حاصل از نوسانات يا حركات سريع ذرات را تبديل به جرم آنها ميكند . به بيان ساده ، ميدان هيگز يك مبدل انرژي به جرم است كه منشا انديشه و تئوري آن نظريه نسبيت است . همانطور كه فوتون ، ذره موج الكترومغناطيس فرض ميشود ، ذرهاي به نام بوزون هيگز نيز ذره ميدان هيگز در نظر گرفته ميشود كه البته تا به امروز بوزون هيگز در هيچ آشكار سازي مشاهده نشده است . به طور مثال براي اينكه به جرمي معادل يك كيلوگرم در حالت سكون ، شتابي برابر يك متر بر مجذور ثانيه بدهيم نياز به يك نيوتن نيرو داريم و اين ميدان هيگز است كه در مقابل شتاب جرم مقاومت ميكند و اين نيرو صرف خنثي كردن مقاومت ميدان هيگز در مقابل شتاب ميشود و در نهايت اين نيرو يا سرعت به جرم شي افزوده ميشود . طبق يك نظريه ديگر چون ماهيت نور را ذرهاي و از جنس فوتون ميدانند ، پس ميدان گرانش نيز متشكل از ذراتي به نام گراويتون است . سرعت انتشار گراويتون را بسيار بيشتر از سرعت نور تخمين زدهاند ، براي اينكه سرعت برقراري و انفصال ميادين گرانشي در عالم تقريبا آني و بلادرنگ حدس زده ميشود كه نظريه نسبيت آن را رد كرده است و اين تئوري با نظريه نسبيت سازگاري ندارد براي اينكه حد سرعت در نسبيت سرعت نور است . انيشتين خود مثال جالبي زده است ، وي گفته است : " نور فاصله خورشيد تا زمين را تقريبا در هشت دقيقه طي ميكند . فرض كنيم خورشيد در يك لحظه معدوم گردد . اثر گرانشي آن ، همان لحظه از روي زمين برداشته ميشود و زمين از مسير خود منحرف ميشود ، در حالي كه نور تا هشت دقيقه ديگر ، همچنان به زمين ميرسد " آنچه كه روي ميدهد اين است كه خورشيد ديده ميشود ، در حالي كه وجود خارجي ندارد و اثر گرانشي آن نيز از بين رفته است . و اين مثال خود دليل قانع كنندهاي است كه چون سرعت انفصال ميدان گرانشي آني است پس سرعت تشكيل و انتشار آن نيز آني خواهد بود ، يعني موضوعي كه با اصول اوليه نسبيت در تناقض است ولي واقعيت فيزيكي دارد . بوزون گراويتون نيز تا به امروز در هيچ آشكار سازي مشاهده نشده است . به طور خلاصه نظر نسبيت در مورد گرانش انحناي فضا - زمان است ولي مكانيك كوانتومي خاصيت ذرهاي براي گرانش قائل شده است كه با هم سازگاري ندارند . در يك سيستم سياهچالهاي همواره دو پارامتر جرم و گرانش در حال افزايش است ، براي اينكه گرانش تابعي از جرم است ولي تئوري هاوكينگ نظر ديگري دارد ، "سياهچالهها به مرور زمان تبخير ميشوند ( جرم از دست ميدهند ) " كه البته ممكن است شرايط براي سياهچالهها متفاوت باشد و آنها رفتارهاي مختلف و غير قابل پيش بيني داشته باشند ولي در كل ، جرم سياهچالهها رو به افزايش است مخصوصا در هسته كهكشانها ، و از طرفي طبق نظريه مكانيك كوانتومي ، امواج الكترومغناطيس حاصل نوسانات الكترونها در لايههاي ( ترازهاي انرژي ) اتمهاست و چون هسته عناصر نيز داراي نوسانات مشابهي هستند و آنها نيز كوانتومي محسوب ميشوند ، پس هستهها نيز ميتوانند امواج الكترومغناطيس به نام پرتوهاي ايكس و همچنين گاماي پر انرژي توليد نمايند البته تواتر در داخل هسته اتمها با دامنه نوساناتي كمتر و با فركانسهاي بيشتري است ، هر چند كه ميدانيم با بالا رفتن فركانس موج الكترومغناطيس ، انرژي و قدرت نفوذ آن هم افزايش مييابد . اينك ميتوان دريافت كه با توجه به قطر بسيار كوچك نوترونها و دامنه حركتي بسيار محدودي كه ميتوانند داشته باشند ، در زمان ادغام نوترونها چه امواجي با فركانس بسيار بسيار بالا و طول موج بسيار بسيار كوتاهي توليد خواهد شد ، يعني پر انرژيترين امواجي كه ميتوانيم در ذهن خود تجسم كنيم ، كه البته ماهيت آنها از جنس الكترومغناطيس نيست بلكه ماهيت آنها را ميتوانيم گرانشي و يا حتي ذرات فرضي گراويتون در نظر بگيريم . دليل اين مسئله اين است كه شروع يك چنين واكنش هستهاي قوي ميتواند كل پيكرهي يك سياهچاله را با فركانس بسيار بالا به لرزه درآورد و در نتيجه تمامي اجرام سماوي پيرامون سياهچاله به لرزه در خواهند آمد ، اما شروع اين لرزشهاي شديد ميتواند در كل ميدان هيگز منتشره در سرتاسر عالم اثر داشته باشد و انرژي اين لرزهها را به ساير ذرات بنيادي عالم منتقل كند ، اين اثر را ميتوانيم اثر متقابل جرم ذرات بر ميدان هيگز تعريف كنيم ، زيرا در اين نظريه جرم ذرات متناسب با شدت ميدان هيگز ضرب در شدت برهمكنش است ، يعني همانطور كه ميدان هيگز باعث بوجود آمدن جرم ذرات ميشود و در آنها تاثير دارد ، تغيير ناگهاني جرم ذرات نيز ميتواند بر ميدان هيگز اثر كند ، حتي تكانههاي سريع و شديد ذرات در فضا نيز در ميدان هيگز موثر است . اين دقيقا به معني به هم خوردن تعادل اجرام سماوي در كل عالم به علت تغيير در جرم حالت سكون آنهاست ، در مراحل ابتدايي شروع اين واكنش در يك سياهچاله يك شوك خفيف به ميدان هيگز وارد ميشود كه اجرام سماوي در كل عالم احساس سبك و سنگين شدن خفيفي را خواهند داشت و در مراحل تشديد واكنش ، ستارگان به علت از دست دادن تعادل فيزيكي ، با سرعت به كام سياهچالههاي ديگر فرو ميروند و با رسيدن سياهچالهها به جرم بحراني خود ، واكنشهاي جديد نوتروني در تمامي نقاط هستي شروع ميشود ، و دليل آن اين است كه تمامي اجرام سماوي مخصوصا سياهچالهها از طريق اين ميدان فرضي هيگز به همديگر مربوط ميشوند و همگي آنها جرم خود را مديون اين ميدان يكپارچه هستند كه ميتوان اين پديده را انقلاب دوم ستارگان نوتروني ناميد . نكته مهم اينكه انرژي حاصل از ادغام نوترونها نميتواند به صورت امواج الكترومغناطيس باشد ، چرا كه اين امواج قدرت خروج از ميدان جاذبه سياهچاله را نخواهند داشت و نيرو و فشار گرانش بسيار قوي در داخل سياهچاله اجازه توليد امواج الكترومغناطيس را نخواهد داد و اگر مقداري از امواج الكترومغناطيس هم توليد شود در همان بطن سياهچاله باقي خواهد ماند و باعث وارد كردن شوك به كل جرم سياهچاله خواهد شد . اصولا سرعت انتشار امواج گرانشي خيلي بيشتر از سرعت امواج الكترومغناطيسي است و دليل آن وجود ميدان قوي گرانشي پيرامون سياه چاله است كه اگر اينطور نبود گرانش سياه چاله هرگز نميتوانست خارج از جرم نوتروني پديدار شود ، يعني همانطور كه هيچ روشنايي محسوسي پيرامون سياه چالهها قابل رويت نيست و به اين دليل نام آنها را سياه چاله گذاردهاند . نكته بسيار مهم ديگر اينكه سرعت ذرات گراويتون بيشتر از سرعت نور تخمين زده شده است ، در واقع چنين به نظر ميرسد كه اگر سرعت انتشار تك موج گرانشي در عالم آني نباشد ولي بسيار زياد خواهد بود و خبر روي داد انفجار اولين سياهچاله در عرض چندين هزار سال به تمام نقاط عالم سرايت مي كند البته بسته به اينكه اين انفجار در كجاي عالم روي دهد . در حقيقت انرژي و قدرت نفوذ آن به واسطه فركانس بسيار بسيار بالا افزايش چشم گيري خواهد داشت و دليل اين پديدهها از ديدگاه مكانيك كوانتوم اين است كه در فضاي دور از ماده و غبار كيهاني ، يعني آنجايي كه هيچ نشانهاي از ماده مشاهده نميشود ، گرانش و به بياني ديگر كوانتومهاي حامل نيروي گرانش ، يعني گراويتونها حضوري انكار ناپذير دارند ، يعني در هر نقطهاي از فضا آثار گرانشي وجود دارد كه تعداد زيادي گراويتون وجود خواهد داشت ، تك موج گرانشي را ميتوانيم موج گرانش حامل يا نوسان دهنده ذرات فرضي گراويتون يا ساير ذرات بدانيم كه با سرعت سرسام آوري در فضا در حال گسترش است كه هر كجا با ماده و پاد ماده تصادمي داشته باشد آن را منهدم ميكند . تراكم سياهچالهها در مراكز كهكشانها بيشتر از مكانهاي ديگر عالم است ، يعني در مكاني كه تراكم ستارگان نيز زياد است ، اين مسئله بدين معني است كه جرم بسيار زيادي در كنار سياهچالهها فراهم و مهياي انفجار شده است ، واكنش هستهاي از نوع چهارم از مراكز كهكشانها شروع ميشود و بسيار سريع گسترش مييابد و كل جرم كهكشان را فرو ميريزد و به كهكشانهاي ديگر سرايت ميكند . شواهد تجربي بسياري وجود دارد كه نشان ميدهد كه گرانش تحت شرايطي ميتواند انرژي الكترومغناطيس توليد كند هر چند كه اين پديده اين نظريه را تقويت ميكند كه نيروهاي گرانشي و الكترومغناطيسي مبدا واحدي دارند يا بهتر است بگوييم از نيروي واحدي نشات ميگيرند ، ولي اين احتمال وجود دارد كه در زمان شروع واكنش در يك سياهچاله ، در خارج از آن امواج الكترومغناطيس پر قدرتي همچون اشعه ايكس يا پرتوهاي گاما توليد و گسترش يابد . معادلات ميدان نسبيت عام نشان ميدهد كه چگالي تا بينهايت قابل افزايش است و به همين ترتيب حجم ميتواند تا صفر هم كاهش يابد ولي قبول اين مسئله بسيار دشوار است براي اينكه ماده بدون حجم موجوديت فيزيكي و حتي تعريف فيزيكي ندارد ، زيرا يكي از خصوصيات و تعاريف ماده اشغال فضاست ، جرم بدون اشغال فضا بي معني و تعريف نشده است . تحت هر شرايطي ماده ميبايست موجوديت خود را حفظ و اعلام كند و اين موجوديت در داشتن حجم و اشغال فضاست . در واقع هر جسمي قبل از آنكه حجمش به صفر برسد منفجر ميشود و علت آن را ميتوانيم چنين بيان كنيم كه ماده در گذشتن از مرز بقا به طرف فنا مجبور است جرم خود را به انرژي تبديل كند و تغيير حالت و فرم دهد و بعد از اينكه جرمش نابود و صفر شد حجمش به صفر برسد و فاني شود كه اين مسئله يكي از نقاط ضعف نظريه نسبيت است . اصولا چون چگالي حاصل تقسيم جرم بر حجم است و با افزايش جرم كلي يك سياهچاله ، نيروي فشار گرانش درون آن افزايش مييابد و چگالي در مركز سياهچاله به طرف بينهايت و حجم به طرف صفر ميل ميكند ، انفجار در داخل سياهچالهها اجتناب ناپذير بوده و هيچ راه ممكني براي جلوگيري از آن موجود نميباشد و هستي در نهايت به پايان خود خواهد رسيد . 3- ماده تاريك با تعريف جديد ( دخان ) چيست ؟ از حدود بيست سال پيش حدس زده شد كه در جهان مادهاي غير از عناصري كه ما ميشناسيم وجود دارد زيرا در آن زمان چنين دريافتند كه عالم به گونهاي رفتار ميكند كه انگار بسيار سنگينتر از چيزي است كه واقعا به نظر ميرسد و چون اين ماده مشاهده نميشود و مريي نيست و معمولا با اندازه گيري نيروهاي گرانشي قابل شناسايي است ، نام آن را ماده تاريك نهادهاند ، البته در اين مبحث از درست بودن يا نادرست بودن فلسفه وجودي كه براي ماده تاريك مطرح شده است صرف نظر ميكنيم و همچنين از درست بودن يا نادرست بودن ماهيت ذرهاي امواج و ميادين ( توضيحات بيشتر در مبحث پديده دوران ميادين گرانشي و توجيه چرخش ستارگان درون كهكشاني ، 90 درصد خطا در محاسبات فيزيك كلاسيك و فيزيك مدرن (http://www.ki2100.com/physics/rotation-of-gravity-fields.html) ) . تجربهاي كه ما از جسم سياه داريم اين است كه يك جسم سياه ميتواند تمامي طيفهاي مريي نور را در حرارتهاي نسبتا پايين جذب كند و به همين دليل سياه ديده ميشود ، ولي همين جسم سياه همان طيفهاي مريي نور را در حرارتهاي نسبتا بالا از خود منتشر ميكند ، ولي براي ماده تاريك قسمت اول قضيه صادق است و قسمت دوم جاري نيست ، چرا كه ماده تاريك تا به امروز به طور مستقيم با هيچ وسيلهاي ديده نشده است و فعلا ما ميتوانيم با استدلال فيزيكي زير پي به وجود ماده تاريك ببريم ! دماي متوسط سطح خورشيد ما چيزي نزديك به 5700 درجه اندازه گيري شده است و حتي بيشتر از آن نيز ممكن است ، از ديدگاه مكانيك كوانتومي تمامي عناصر شناخته شده توسط ما در اين برد حرارتي مولد نور هستند و ميبايست تمامي انرژي دريافتي را مجددا به صورت نور دفع كنند تا به تعادل حرارتي برسند و از طرفي تمامي عناصر در اين حرارت به صورت بخار يا گاز بوده و بعد از يونيزه شدن تمايل حركت به طرف پلاسما شدن را دارند ، ولي با رصد خورشيد لكههاي تيرهاي در سطح آن ديده ميشود كه به شدت مغناطيسي بوده و جامد و متراكم نيز به نظر ميرسند . حال اين سوال مطرح ميشود كه اين مواد با گازهاي خورشيد يا عناصر ديگر چه تفاوتي دارند كه اينگونه كم نور تر ديده ميشوند ؟ ، گاهي اوقات اين لكهها حتي با يك عينك آفتابي نيز قابل تشخيص هستند البته در زمان غروب خورشيد كه اينگونه رصد خورشيد را توصيه نميكنيم ، به دليل اينكه براي بينايي انسان بسيار خطرناك است . در حقيقت سياهترين مواد در اين حرارتها منير بوده و تمامي عناصر در اين وضعيت بخار يا گاز هستند ! جواب سوال اين است كه ماهيت اين لكهها به طور كامل از عناصري ( ماده باريوني ) كه ما ميشناسيم نيست ، زيرا در مكانيك كوانتومي قادر به توجيه آن نيستيم ، اين مواد قادرند در مجاورت دماي 5700 درجه و حتي بيشتر از آن جاذب نور باشند و نور خورشيد را با آن فاصله نزديك جذب كنند ولي آن را به صورت نور مجددا دفع نكنند ، حال اين سوال مطرح ميشود كه نور جذب شده توسط اين مواد مخلوط يا محلول اگر به صورت نور تابش نميشود پس چه ميشود ؟ قدر مسلم چون ماهيت نور امواج الكترومغناطيس است ، پس نوري كه توسط محلول يا مخلوط اين ماده با هيدروژن در سطح خورشيد جذب ميشود به صورت پديدههاي مغناطيسي خورشيدي آشكار ميشود ، در واقع اين ماده سياه رنگ همان ماده تاريك ( دخان ) است كه مقدار بسيار كمي از آن در واكنشهاي هستهاي خورشيد توليد و بر سطح آن تجمع ميكند كه به مرور زمان از سطح خورشيد تبخير شده و در فضا پراكنده ميشود يا با جذب انرژي ، مجددا به اتمهاي هيدروژن تبديل ميشود و چنين پيش بيني ميشود كه نيروي گرانش خورشيد قدرت نفوذي كمي در جذب اين ماده تاريك دارد و اين ماده به صورت سر باره بر سطح خورشيد تجمع ميكند ! ماده تاريك به صورت پودري شكل در فضا پراكنده و معلق است همچون دود آتش ، بدون اينكه تجمعي در نقطهاي از عالم داشته باشد پخش ميشود مگر اينكه نيرويي باعث آن تجمع باشد و توليد ميدان مغناطيسي قوي توسط ماده تاريك به علت جذب امواج الكترومغناطيس و مغناطيسي شدن آن ميتواند ذرات آن را همانند برادههاي آهن گرد هم آورد و به صورت لكه بر سطح خورشيد تجمع كنند ! آنچه كه مسلم است اينكه فعاليت خورشيد هر 11 سال به گونهاي تغيير ميكند كه ميزان توليد ماده تاريك در آن افزايش يافته و خاصيت مغناطيسي در خورشيد افزايش مييابد و لكههاي خورشيدي در سطح آن توسعه مييابند و مي توانيم قبول كنيم كه اگر ميادين مغناطيسي در مناطقي از خورشيد توليد و پديدار شود ، اجبارا مواد تاريك نيز در اين مناطق تجمع خواهند كرد . در هنگام تشديد فعاليت خورشيد اين لكهها نيز گسترش ميابند . لكههاي خورشيدي از سال 1700 ميلادي رصد شدهاند . دادههاي رصدي از دهه 80 قرن بيستم نشان ميدهند كه تعداد لكههاي خورشيدي با شدت تابش خورشيد مرتبط است . جالب اينكه هر چه تعداد لكهها بيشتر باشد ، شدت تابش نور خورشيد بيشتر است ، چون كه مناطق اطراف لكهها درخشانتراند . http://www.ki2100.com/images/physics/end-of-the-univers/sunspots.jpg نظريه موجود فعلي در مورد لكههاي خورشيدي چنين بيان ميكند كه به خاطر خروج ميادين مغناطيسي در مناطقي از سطح خورشيد به صورت حبابي شكل كه مانع از جريان همرفت مواد از زير سطح ستاره ميشود ، موجب سرد شدن لكهها نيز ميشود كه حرارتي مابين 2700 الي 3400 درجه دارند كه عكس اين قضيه درست است ، يعني بعد از پديدار شدن لكههاي خورشيدي ميادين مغناطيسي در كنار لكهها بوجود يا ميادين موجود تشديد ميشوند و اينك اين سوال مطرح ميشود كه چگونه ممكن است جسمي چسبيده به خورشيد دمايي پايينتر از سطح آن داشته باشد ؟ مثل اينكه سوزني را به داخل حوضچهاي بزرگ از فلز مذاب همجنس خودش بياندازيم و انتظار داشته باشيم كه اين سوزن ذوب نشود و سردتر از فلز مذاب باقي بماند و تيرهتر ديده شود ، با آب كه ظرفيت گرمايي زيادي دارد نيز نميتوان بر سطح خورشيد اين اختلاف حرارت را ايجاد كرد ، حتي اگر تمام آب سياره زمين مصرف شود ! چرا كه انتقال حرارت در خورشيد بيشتر به صورت تشعشعي و تابشي است تا همرفتي و پتانسيل انرژي خورشيد بسيار بسيار زياد است ! جواب اين است كه ماده تاريك يا دخان به علت جذب شديد نور دريافتي و گذر اندك نور از خود ، حرارت محيط خود را پايينتر نشان ميدهد يعني باعث سرد شدن هيدروژن پيرامون خود ميشود . به هر حال شكل گيري لكههاي خورشيدي تا به امروز يك معما فرض شده است ولي علت تيرگي آنها پايين بودن حرارت ميباشد كه تا به امروز توجيه قانع كنندهاي براي آن ارايه نشده است . درخشش ناگهاني معمولا در مجاورت يك گروه لكه خورشيدي با برون ريزي شديد مواد همراه اس سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1596]
-
گوناگون
پربازدیدترینها