واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: جنگ و ننگ گزارش تكان دهنده تايم از وضعيت ارتش آمريكا در عراق
&تحريريه نسل سومفرض مي كنيم كه تهديد جدي باشد، فرض مي كنيم كه حمله و جنگ نزديك باشد، باز هم فرض مي كنيم امريكا و اسرائيل عمق حماقت خود را به نمايش بگذارند و در بن بست ديپلماسي هوس پينگ پنگ كرده باشند... همه اينها هم اگر اتفاق بيافتد نسل ما با وجود همه كاستي ها نشان مي دهد كه بدجوري نسبت به وطنش غيرتي است: گرچه نجنگيده ايم، باز اگر جنگ شود، ما همه فهميده ايم... به همين سادگي! البته از قديم گفتن سگي كه زياد پارس مي كنه ، نمي گيره !اگرچه همه ما خوب مي دانيم كه اين سبز نهال رعناي انقلاب سي ساله دو دشمن دارد؛ دشمن بيرون و دشمن درون. 18 تيرماه كه فراموشتان نشده است؟ هم همين 18 تير معاصر و هم آن 18 تير كودتاي نوژه...تاريخ به ما مي گويد كه خطر دشمن درون بيشتر از دشمن بيروني است كه «من از بيگانگان هرگز ننالم. كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد...» داستان غيرت نسل ما هم توپ و تانك و پشتيباني سلاح هاي دوربرد نيست؛ عهد و كميل و توسل است كه در كوله هاي جهادمان مي ريزيم، صبحانه هر روزمان هم زيارت حضرت عشق است با صد سلام و صد لعن....تازه كلي اس ام اس دسته اول هم براي افزايش روحيه بچه هاي خط مقدم درست مي كنيم و قبل و بعد عمليات جهت لبخند براي عكس حجله(!) توي خاكريزها ردوبدل مي كنيم. حالا كه اين همه فرض كرديم، كمي هم واقعيت ميل كنيد، شايد براي پيش غذا بد نباشد كه عمق و عقبه نظامي ارتش پرمدعاي امريكا در باتلاق عراق را با هم مرور كنيم، آن هم در گزارش مستندي از هفته نامه تايم كه نسل سوم امروز با همراهي «محمد حسنلو» تقديم خوانندگان خوش فكر و خوش سليقه خود مي كند. اين گزارش اختصاصي همچنين تقديم به همه آنهايي كه كوله هاي مجهز و سنگين سربازان پياده امريكايي چشم هاشان را گرد كرده است...بادكنك ابهت را بتركان!سلام آقاي روانپزشك!هفت ماه بعد از پايان مدت خدمت وظيفه به عنوان يكي از نيروهاي نظاميان آمريكايي در خيابان هاي خطرناك بغداد با مأموريت دستگيري شورشيان شهر، «ستوان كريستوفر ليژان» به خانه برمي گردد. برگشتن به خانه اي كه سوغاتي جز احساس افسردگي و كسالت برايش ندارد، احساسي كه او را مجبور مي كند در مراجعه به پزشك هرآنچه بر وي گذشته تعريف كند...«ما مأموريت هاي خطرناك و دشواري را از مقامات مافوق دريافت مي كرديم اما صورت ماجرا با آنچه براي ما تشريح كرده بودند، تفاوت ها و تناقض هاي زيادي داشت...»در حقيقت واحد اين گروهبان ارتش آمريكا وظيفه داشت از نيروهاي پليس عراقي و پايگاه آنها در منطقه اي در شهر بغداد حفاظت كند. در شبي از شب هاي انجام وظيفه اين واحد، آنها مأموريت يافتند در حمله به شهركي در بغداد چند تن از تروريست هاي شناسايي شده توسط سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا(!؟) را دستگير و يا به قتل برسانند ولي وقتي واحد آنها به محل مي رسد گروهي ديگر از سربازان آمريكايي كار را انجام داده و تنها جمع آوري افراد كشته شده به آنها محول مي شود.اين واحد وارد خانه تروريست ها مي شوند... ليژان ماجراي حمله آن شب و ورود به آن منزل تاريك و خونين را اينگونه روايت مي كند: «شما نمي دانيد در اولين برخورد با كساني كه زنده هستند چه رفتاري كنيد. نمي دانيد اسير جنگي هستند يا جزء همان تروريست ها محسوب مي شوند؟...» و اين آغاز داستاني است كه در هر هفته بارها براي او و همرزمانش تكرار مي شود...هنگام ورود به خانه هاي هدف مأموريت هاي نظامي وقتي سربازان با كفش هاي كوچك و اسباب بازي هاي بچگانه روبرو مي شوند نه تنها سؤالاتي مبني بر هويت واقعي اين به اصطلاح تروريست ها در ذهنشان نقش مي بندد بلكه عوارض ناخودآگاهي از جمله افسردگي و نااميدي سراغ آنها مي آيد كه آنها دارند با چه كسي مبارزه مي كنند و اين تروريست ها چه كساني هستند؟...ليژان افسرده در حالي كه اينگونه مسائل و مشكلات را نوعي بيماري خاموش در ميان سربازان آمريكايي مي داند، به خاطر تناقض هاي بزرگ رفتاري و گفتاري ميان مقامات ارتش آمريكا و آنچه كه در شهرهاي كوچك و بزرگ عراق مي بيند، راه حل نهايي را مراجعه به پزشك مي داند. پزشك نظامي حاضر در كمپ نيروهاي ارتش در همان اولين برخورد، بيماري او را افسردگي تشخيص مي دهد و بدون هيچ درنگي يكي از داروهاي قوي ضدافسردگي، مثل كلونازپام را برايش تجويز مي كند و به قول ليژان: سؤالات ما سربازان همچنان در ذهنمان باقي بود اما تحت تأثير داروهاي شادي آور به ميدان هاي جنگ بازمي گشتيم؛ در حقيقت اين قرص هاي رنگي راه حلي موقتي براي ساكت كردن سربازان محسوب مي شد.قرص بخور عزيزم!هفته نامه تايم در ادامه گزارش مستند خود از سربازان آمريكايي به دام افتاده درعراق مي نويسد: هر روز هزاران سرباز آمريكايي براي اينكه بتوانند اين سؤالات و افسردگي هاي ناشي از آنچه را كه به عنوان مبارزه با تروريسم مي بينند و به آن عمل مي كنند، از ذهنشان پاك كنند با سلاح هاي متفاوتي به نام «قرص هاي روان درمان» به ميدان هاي جنگ اعزام مي شوند تا بعد از كشتن تروريست هايي كه ليست شان از قبل آماده شده و همراهشان كودكاني كه هنوز نمي توانند كلمه تروريست را به خوبي ادا كنند، به كام مرگ مي روند، تنش هاي عصبي خود را با همان سلاح هاي جديد رنگي آرام كنند تا تعداد سربازان خطوط مقدم جبهه هاي جنگ كاهش پيدا نكند.يكي از منابع ناشناس نيروهاي نظامي آمريكا در همين زمينه گزارش مي دهد در حال حاضر 15 درصد نيروهاي حاضر در عراق و 20 درصد آنهايي كه در افغانستان مي جنگند براي اينكه خواب آرام داشته باشند، بايد قرص بخورند.در پنتاگون و بخش آمارهاي اين مركز وقتي نيرويي بخواهد استخدام شود و يا دوباره به مأموريت هاي نظامي بازگردد به هيچ وجه از وي درباره مصرف دارو يا موادي شبيه آن سؤال نمي شود و متعاقب آن در جايي نيز ثبت نمي شود، از سويي داروهايي مثل پروزاك و زولوفت كه در موارد حاد بيماري هاي رواني و براي مقابله با افسردگي تجويز مي شود در ليست داروهاي پنتاگون مثل قرص هاي سرماخوردگي است كه باعث شده 20 هزار سرباز حاضر در عراق و افغانستان در سلامت كامل به كشتن اشتغال داشته باشند و از اين شغل خسته نشوند.ميراث هيتلر...در گزارش مجله تايم به اسناد تاريخي اشاره مي شود كه ثابت مي كند، طي جنگ جهاني دوم هيتلر وقتي مي خواست به فرانسه و لهستان حمله كند براي تقويت جسمي و رواني نيروهاي خود از دارويي موسوم به پرويتين (از جمله داروهاي تقويت جسمي) استفاده كرده است؛ همچنين نيروهاي آمريكايي نيز در ويتنام آمفتامين مصرف مي كرده اند.مركز بهداشت اي ام اس كه يك مؤسسه تحقيقاتي شناخته شده در بازار دارو است اخيرا در گزارشي فاش كرد: تنها در سال 2006 ميلادي حدود 147 ميليون نسخه داروهاي ضدافسردگي در ميان پزشكان نظامي تجويز شده است كه بيشتر حالت موقتي داشته تا اينكه براي درمان سربازان تجويز شده باشد.از سوي ديگر پنتاگون در نتايج مطالعه اي اعلام كرد كه تنها حدود 10درصد سربازان با اختلالات شديد و 20درصد با اختلالات موقت رواني درگير هستند ولي 70درصد آنها قادرند ناراحتي هاي حاصل از ميادين جنگ و خونريزي را تحمل و به وضعيت عادي بازگردند كه براين اساس نمي تواند تجويز اين داروها منطقي به نظر برسد! ولي چيزي كه نشريات و مؤسسات منتشر كرده اند حاكي از مطلب ديگري است كه در بي خوابي، استرس، تكان هاي بي اراده دست و پا، توهم در سربازان آمريكايي بازگشته به وطن و... خلاصه مي شود كه در بسياري از موارد به طلاق از همسران و در موارد شديدتر به خودكشي كشيده است. به طور كلي موضوع استفاده از داروهاي شيميايي براي كاستنن از اثرات منفي جنگ در خارج از محيط هاي نظامي چندان معمول نيست ولي در داخل سرويس هاي نظامي يك بحث جنجالي است به طوري كه هيچ معجزه اي نمي تواند جاي اين داروها را در پاك كردن تصوير بدن هاي قطعه قطعه شده نظاميان و غيرنظاميان بگيرد به طوري كه چارلز فيگلي و ويليام نش درمورد چگونگي كمك اين داروها به سربازان كتابي را با عنوان «زخم هاي استرس جنگ» در سال 2006 منتشر كردند.زخم هايي كه كتاب مي شوندآنها براساس مشاهدات عيني خود در اين كتاب نوشته اند: هر صحنه خشونت باري مي تواند با مصرف اين داروها از ذهن سربازان محو شود و تجويز اين داروها دليلي ندارد جز اينكه با مصرف مداوم اين داروها آنها مي توانند دوباره صحنه هاي دلخراشي كه پيش تر حالشان را دگرگون مي كرد، خلق كنند و در حقيقت در نظر نظريه پردازان آمريكايي هر پول سياهي كه براي داروهاي روان درماني كه براي كمك به سربازي براي بازگشت به ميدان جنگ مصرف و تجويز شود هزاران دلار صرفه جويي در هزينه هاي دولت مركزي براي جذب و استخدام نيروهاي جديد و تازه نفس محسوب مي شود.اما شايد نكته اي كه استراتژيست هاي آمريكايي از آن غفلت كرده اند، تعداد سربازان داراي اختلالات رواني است كه روز به روز به ليست نيروهاي نظامي اضافه مي شوند كه با وجود اين بيماري ها در ارتش جذب مي شوند و به قول لارنس كورب، «رئيس پرسنلي پنتاگون در دوران رياست جمهوري ريگان» وقتي بخواهي از نيرويي بيش از زمان اثر دارويش كاربكشي، بايد راه ديگري غير از تجويز دارو بكار گرفته شود.سال گذشته اداره دارو و غذاي آمريكا (FDA) ليست سياهي از داروهاي روان درماني تهيه كرد و توليدكنندگان دارو را مجبور كرد روي آنها علائم هشداردهنده مربوط به عدم استفاده جوانان بين 18تا 24سال نوشته شود و حالا سؤالي كه مطرح است، معدل سني جوانان ارتش آمريكا است كه دقيقا در همين محدوده سني قراردارند و براساس همين مبنا كارشناسان علت خودكشي هاي سربازان آمريكايي در عراق و افغانستان را مصرف همين داروها اعلام مي كنند ولي خود مقامات ارتش و وزارت دفاع آمريكا دلايل اين خودكشي ها را كه سال گذشته 164نفر اعلام شده بود، نامعلوم اعلام مي كنند.درست است كه برخلاف جوامع بشري وقتي انسان ها دچار بيماري مي شوند بايد به پزشك مراجعه و دارو بگيرند و در مراجعات بعدي داروها يا كاهش مي يابد و يا قطع مي گردد ولي به گفته ليژان 34ساله كه قبل از بازگشت به خانه از ماه مي سال 2004 ميلادي به مدت 15ماه در عراق خدمت كرده است و در حال حاضر در ايالت يوتا در آمريكا زندگي مي كند، در عراق سربازان، پزشكان دسته يا گروه خود را چند هفته يك بار مي بينند و مجبورند همان داروهاي تجويز شده چند هفته پيش خود را به طور مداوم مصرف كنند. ليژان به مسئله جالب ديگري در ميان سربازان آمريكايي حاضر در عراق نيز اشاره مي كند؛ وي مي گويد: خود سربازان هم براي اينكه موقعيت شغلي خود را به خاطر امرار معاش خانواده شان در وطن حفظ كرده باشند و اجازه ندهند كسي جاي آنها را بگيرد، مجبورند براي كاهش فشارهاي رواني هم كه شده، از اين داروها استفاده كنند و به طور موقت بر آزارهاي روحي و وجدان دردهاي خود غلبه كنند.فاجعه اي بزرگ تراما ماجرا به اينجا ختم نمي شود و هفته نامه تايم از فاجعه اي بزرگ تر از تجويز و مصرف اين داروها در ميان سربازان آمريكايي پرده برمي دارد و در اين گزارش كه در ژوئن 2008 منتشر شده، مي نويسد: براساس آمارهاي موجود و گفته ها و نوشته هاي سربازان آمريكايي، بيشتر پزشكان حاضر در كشورهاي اشغال شده توسط آمريكا، در بيماري هاي رواني تخصص كافي ندارند و معمولا بدون آگاهي از تأثير درازمدت اين داروها، آن ها را تجويز مي كنند اگر چه بسياري معتقدند ناآگاهي و با كم اطلاعي اين پزشكان نيز نوعي سناريوي از پيش تعيين شده براي كاستن از وجدان دردهاي احتمالي پزشكان است... در حال حاضر 30هزار سرباز آمريكايي در عراق و افغانستان حضور دارند كه با كمك اين داروها زندگي و جنگ مي كنند و گاهي بر وجدان هاي بيدار خود مهر خاموشي مي زنند.
سه شنبه 18 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]