محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831588437
انديشه - دين مطرودان
واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: انديشه - دين مطرودان
انديشه - دين مطرودان
سينا چگيني:زندگي هانري دروش (Henri Desroches) در سه كلمه خلاصه ميشود؛ فقر، عشق، همبستگي. فقر او را به سوي برابري كشاند، عشق اميدوارش كرد، هرچند اميدي در قعر نااميدي، و همبستگي او را مديون جامعه ساخت و تا دم مرگ پايبند به عمل اجتماعي. او عابر مرزها بود به دليل اينكه مرزهاي صفبندي رايج را شكسته بود و ماموران دوطرف مرز تحت نظرش قرار داده بودند تا مبادا از مرز بگذرد و با اين حال او بيجواز از همه مرزها ميگذشت و به دنبال افقهاي باز بود. به تخيلات انساني در سه قالب مذاهب تخيل در اقليت و حاشيه و كار تخيل و تعليم تخيل روي آورد. از دومنيكنها و گروه اقتصاد و اومانيسم جدا شد و در انزواي محض دين، او جامعهشناس دين شد. از اين پس او وارد مرحله علمي و پوزيتيو ميشود و به مركز تحقيقات علمي (CNRS) ميپيوندد و عضو گروه جامعهشناسي دين (GSR) ميشود. گويي سرنوشت نياي فكرياش آگوست كنت چه به صورت تئوريك و چه در پراتيك در وي تبلور مييافت.
«دين عظيمترين اتوپياست. بدين معنا كه عظيمترين متافيزيكي است كه در تاريخ ظهور كرده است چراكه دين بزرگترين تلاش جهت آشتي تناقضات واقعي زندگي تاريخي در شكل اسطورهاي است.»
آنتونيو گرامشي
هانري دروش پس از دينداري معصومانه اوليه به دين الهياتي- فلسفي رسيد و با گسست از اين مرحله به جامعهشناس دين به صورت علمي و پوزيتيو تبديل شد. اما زندگي فكري و عملي دروش مرحله چهارمي نيز داشت كه در اين موقعيت او به دين خاموشي روي آورد. شعر و داستان، تقريب كار و زندگي، انساندوستي كاهنوارانه، زيست دروني سوررئال و غيرزاهدانه يا به قول دروش سعادت تنهايي ويژگيهاي آخرين مرحله فكري اوست كه شايد بتوان آن را مرحله ماوراء دين ناميد. دروش حالا به دين مطرودين، دين شكستخوردگان و قربانيان و انشعابيون يا دين «زماني ديگر، جاي ديگر، بودي ديگر» روي آورده بود كه تقريب نه فقط اديان توحيدي بلكه همه اديان و فرق حاشيهاي را دنبال ميكرد. ديني كه الحاد و ستاره خروج ندارد. ردپاي انديشه برگسون در اينجا مشهود است. توجه او به حاشيهنشينان نه فقط در حوزه ديني بلكه در عرصه اجتماعي نيز وسيع است چراكه حاشيهها به علت قدرت تخيل و آرمانپردازي و پويايي بيشتر قدرت تحول بيشتري دارند. شايد پير بورديو در اخذ اين تفكر كه اقليتها هستند كه ساختارها را ميشكنند و اكثريت از ساختار تبعيت ميكنند دروش را پيش روي داشته است.
دروش تحقيق پيرامون علومانساني اديان را به سه بخش تقسيم ميكند؛ تعيين تكليف با ماركسيسم، تحقيق در خصوص اديان موعودگرا و اتوپيايي و سومي مطالعه حركت اديان به سمت اميد و انتظار است. در سال 1930 با آشنايي با گابريل لوبرا و در تقابل با او شاخص عمل ديندارانه را عمل به شعائر ديني نميداند. دروش ميگفت: ديگر براي مطالعه اديان نميتوان به سراغ نهادهاي رسمي و دين اكثريت رفت. دروش متن اصلي جامعهشناسي دين را مذاهب قاچاق يا اديان حاشيهاي برميشمارد. اين گرايش به اديان حاشيهاي (كه در سراسر عمر همراه وي بود) در علاقه او به فرقه شيكرهاي آمريكايي نمودار ميشود كه به دنبال تلفيق مسيحيت و سوسياليسم پيش آمده بود. از قضا انگلس و تولستوي هم با او همراي بودند به خصوص انگلس كه دروش او را در مرز ميان الهيات منفي و بيخدايي مدرن ميداند. در اين مرحله آثار ديگر او، «سوسياليسمها و اديان» و «ماركسيسم و اديان» و نيز «سوسياليسمها و جامعهشناسي دين» شكل ميگيرد. از طرف ديگر دروش مفهوم جامعهشناسي دين را زيرسوال ميبرد. چراكه تكثر متفكران مذهبي و غيرمذهبي چون كنت، فرويد، فويرباخ، ماركس، انگلس، نيچه، اسپنسر، دوركيم و... باعث ميشود كه ما جامعهشناسيهاي دين داشته باشيم و از طرف ديگر گونههاي نوين و حاشيهاي مذاهب مانع از آن ميشود كه بتوان از يك جامعهشناسي دين سخن گفت. از اين رو او عنوان اوليه كتاب خود را از «جامعهشناسي ديني» به «جامعهشناسيهاي امور ديني» تغيير داد. به نظر دروش، دستكم دو جامعهشناسي دين، در دورانهاي مختلف و در متون اصلي خود با يكديگر درگير و در گفتوگويند: جامعهشناسي توسعه ديني و جامعهشناسي ديني يك توسعه. كه اولي به دين از منظر كليسا و دومي از منظر علمي و غيرديني مينگرد. دروش روش هر دوي اين مواضع را تنگنظرانه ميداند. عابر مرزها باز هم مرزها را ميشكند. دروش قائل به ديالكتيك گفتوگوي دو رويكرد ديني و غيرديني در تحليل پديدههاي مذهبي است. چراكه «بدون در نظر گرفتن ديالكتيك اين سرنوشت دوگانه و آشتيناپذير، جامعهشناسي يا در نوعي تجربهگرايي جامعهنگارانه در ميغلتد و يا در شاهكليد ايدئولوژيك و فنومنولوژيك كاذب. دروش در تحقق اين امر دست به سنتز جامعهشناسي و اثباتگرايي علمي با امر استعلايي و ماورايي يا سورئاليته ميزند و اساسا ريشه جامعهشناسي را در نگرش سورئال بزرگانش همچون سنسيمون به مسيحيت جديد، اميد كنت به دين اثباتي بشريت، اميد ماركس به جامعه آرماني كمونيسم و اميد دوركيم به پايهريزي اخلاق مدني ميداند. وي در راستاي تحقق اين آرمان خود دست به تاسيس «مركز توماس مور» ميزند. زندگي دروش بدين ترتيب بر دو سوي تقريب اديان و توسعه اجتماعات به موازات هم پيش ميروند. اما از طرف ديگر براي فهم بهتر جامعهشناسي دين دروش بايد به سراغ جامعهشناسي تخيل او رفت. در پايان سالهاي 60 ميلادي جامعهشناسي با تاكيد بر كاركرد سازنده روياها، آگاهي، حافظه و تخيلات جمعي و پديدههاي مذهبي به عنوان يكي از مهمترين اين تركيبات از جامعهشناسي كلاسيك كه نقش تعيينكننده زيربناي مادي را برجسته ميكرد، در حال فاصله گرفتن بود. روژه باستيد با كتاب «جامعهشناسي رويا» و فرناند دومون با تاكيد بر رويا به عنوان نقطه آغازين تحليل مناسبات اجتماعي قدمي نو در جامعهشناسي تخيل برداشتند. گرايشي كه در علوم اجتماعي با «انسان خيالي» مورن، «نهاد تخيلي جامعه» از كورنيلوس كاستورياديس و «تخيل جامعهشناسي» شارل رايت ميلز نشو و نمو يافت. گالتون باشلارد با رسالههايي در خصوص تخيل، ميرچا الياده با كتاب «اسطوره، راز، رويا» و بالاخره ژيلبرت دوران نويسنده «ساختارهاي انسانشناسي تخيل» همگي در شكلگيري جامعهشناسي تخيل دروش موثر بودند. اما سهگانه جامعهشناسي اميد در نيمهدوم قرن بيستم با كتاب «جامعهشناسي اميدواري» هانري دروش به پايان ميرسد. اولين اين سهگانهها اثر پرسروصداي ارنست بلوخ فيلسوف ماركسيست با عنوان «اصل اميدواري» در 1956 بود.
بلوخ چه از لحاظ فكري و چه از لحاظ سيره عملي به خاطر تنهايي، گمنامي و فراموششدگياش به دروش شبيه است. اين تشابه به دليل نقد او بر سه حوزه است، نخست حمله به ماركسيسم دگماتيك پوزيتيو كمونيسمي و به جاي آن تاكيد بر ماركس و كمونيسم اتوپيك و سپس انتقاد از مسيحيت رسمي متصلب نااميد و جايگزيني مسيحيت منتقد معترض و دنيامدار و در نهايت نقد او از فلسفه تاريخ ايستا و قدرتمدار و جانشيني اصل اميد به عنوان محرك تاريخ است. اثر دوم «الهيات اميدواري» نوشته يورگن مولتمان در سال 1964 بود كه اولين گفتوگوي مسيحيت با ماركسيسم بود. اما آخرين اين آثار «جامعهشناسي اميدواري» هانري دروش است كه در 1973 منتشر شد. دروش در اين اثر با معرفي جلوههاي اميد به دنبال خلق ايده نظري اتوپياي خود در چارچوب واقعيت عملي روزگارش است. اميد موضوع اصلي مطالعات و تحقيقات دروش است كه در اين عرصه به وجوه غيرعقلاني، ايماني و مسيحايي انديشه جامعهشناساني همچون سنسيمون، كنت و دوركيم ميپردازد. ايمان سنسيمون به اقتدار علم و نيز مرحله چهارم كنت به عنوان كاهن بشريت كه مرحله الهيات موقتي، ماوراءالطبيعه انتقالي و مرحله علمي آمادهسازي براي رسيدن به دين جهاني را پشتسر گذاشته است شاهدي بر اين مدعاست. اما در دوركيم مرگ آرمانها و الهههاي قديم و ضرورت آرمانهاي جديد و انجيل تازه براي زندگي اجتماعي همگي نشانههايي از اميدهاي مذهبيوار جامعهشناسي است. منظور دروش از اميد تعريف ارسطو را به ياد ميآورد: «اميد چيست؟ خواب يك آدم بيدار». اميدي كه همان روياي بيداري بلوخ و رويايي فردي فرويد بود كه دروش به آن وجه اجتماعي و جمعي بخشيد. دروش اميد را در سه جلوه به ما مينماياند: ابتدا اميد همچون پيماني است كه خدا از انسان گرفته و اين همان دين است. البته هر ديني اميدوار و آرمانگرا نيست. ديني كه فكرتپردازي جمعياش در سه عرصه حافظه، آگاهي و تخيل نمودار ميشود. در اين اثناء اديان محافظهكار و بياميد نيز يافت ميشود كه نظم حاكم و واقعيت اينجهاني را به رسميت ميشناسند و امكان هر اميدي را ميبندند. دروش آرمانها و اتوپيا را بارزترين نمود فكرتپردازي جمعي در دين ميشمارد. از اينرو با استناد به حرف دوركيم ميگويد: «دين تنها نظامي از ايدهها نيست، دين قبل از هر چيز نظامي از نيروهاست.» تمايز ميان ايدهها و نيروها ما را به ياد اخلاق اعتقادي و اخلاق مسووليت وبر مياندازد. اما دروش در تكميل نظر وبر و با ابداعي زيباشناسانه در كنار سوسيولوژي (sociologie)، سوسيواورژي (sociourgie) به معناي توانمندي جادويي مذهبي براي خلق اجتماعي را قرار ميدهد. دروش پديدههاي ديني را به سه سطح تقسيم ميكند. اولين سطح، سطح عقايد و جستوجوهاي نظري و تاملات تئوريك محض است كه عنوان ايدهها را به خود ميگيرد. در اين سطح مذهب، علم جامعه بدون علم است. آخرين سطح، سطح اعمال يا نيروهاي محض يا به تعبير دوركيم كيش و آيين است. منطق عمل ويژگي برجسته اين مرحله است اما در سطح دوم يا ميانه كه همان سطح نيروها و ايدهها است ميتوان به آرمانپردازي جمعي پرداخت. اين سطح مرحله تلفيق علم و ايمان است چراكه علم قطعهقطعه و ناتمام است و كند پيش ميرود و هيچگاه به سرانجام نميرسد اما زندگي نميتواند منتظر بماند و از ايمان تغذيه ميكند. اما دين ايدهها و نيروها كدام دين است؟ ديني است كه دروش آن را «امر ديني منتقد» در برابر «پديدههاي ديني ارگانيك» ميخواند. اتوپياهاي مدرن موجد امر ديني در بطن مدرنيته است كه آرمانهاي مذهبي، عرفي و زميني ميكند. اما جلوه دوم، اميد همچون اتوپيا يا پروژهاي تخيلي براي جامعه جايگزين است. اتوپيا و اميد در نگرش دروش همراه يكديگرند همچون خواهران دوقلو. در اتوپيا، اميد جامعهاي ديگر هست، در اميد، اتوپياي دنياي ديگر و در هر دو استراتژي «ديگربودگي». اتوپيا يعني جايي كه هيچ جاست، يك حضور غايب، يك واقعيت غيرواقعي. نه فرار از واقعيت به سوي دنياي تخيلي بلكه كنكاش در امكانات عيني واقعيت. اين ديگربودگي در سه مرحله رخ ميدهد: اول مرحله آلترنانس يا تناوب ميان رويا و واقعيت كه همان خواب و خيال است. مرحله دوم آلتركاسيون يا درگيري با واقعيت موجود است كه با انتظار تعريف ميشود و به گفته آندره ژيد در اينجا از تنگ اتوپيا گذر ميكنيم و به واقعيت پا ميگذاريم. مرحله نهايي آلترناتيو يا جايگزيني واقعيت مطلوب است كه در آن تخيل مولد پروژه و جريان اجتماعي ميشود. بدين ترتيب اتوپياها به وجود آورنده تاريخ ميشوند و تاريخ به وجود آورنده اتوپياها. كمونيسم ماركس سنگبناي جماهير شوروي و آلتوناند هرزل مبناي عمل اجتماعي و سنديكايي اسرائيل ميشود. نقد دروش بر اين اتوپياهاي اومانيستي، بريدگي آنها از مذهب است كه موجب فقدان وجه استعلايي اتوپيا و آميزش آن با سياست است. از اين رو با ارجاع به گرامشي بايد گفت: تفكيكي رايج ميان سوسياليسم تخيلي، آرماني و علمي وحي منزل نيست و اين دستهبندي ناچار از نوعي عوامزدگي است. عابر مرزها مرز ميان اين دوگانهها را رعايت نميكرد و به جاي تناقض به دنبال تقاطع ميان اين دو بود. از اين رو به شعائر و اعمال ديني يا تقدس و وحي و كليسا، ايمان و حتي خدا به عنوان ويژگي عمل ديندارانه نگاه نميكرد. دينداري در نظر دروش بايد با يك رفتار اجتماعي يا اخلاق خاص يا يك عرفان همراه باشد. اخلاقي كه دروش از آن نه به «خداپرستي» و نه به «بيخدايي» بلكه به «ناخدايي» تعبير ميكند. ناخدايي (utheisme) همچون اتوپيا مركب از دو حرف او (ou) به معناي نه و توپوس (topos) به معناي مكان و جا است. و در برابر خداپرستي (theisme) و بيخدايي (atheisme) قرار ميگيرد. ناخدايي به اين معني كه خدايان آنگونه كه ميتوانستند باشند و هيچگاه نبودند. اما جلوه سوم اميد همچون انتظار يا موعودگرايي يا هزارهگرايي است. در اين جلوه تمايز افراد در اعتقاد به چيزي نيست بلكه در عمل يا تعلق خاطر بدانهاست. اين تمايز از نظر دروش با دو اصطلاح آرمانگرا (اتوپيست) و آرمانزيست (اتوپين) قابل فهم است. آرمانگراها مبدعان بزرگترين اتوپياهاي مكتوب هستند؛ همچون سرتامس مور، ماركس، افلاطون، فرانسيس بيكن. ولي آرمانزيستها علاوه بر تخيل بر تحقق روياي خود ميانديشند. دروش آرمانزيستها را بر آرمانگرايان ترجيح ميدهد و آرمانزيستها را به دو دسته موعودگرايان و هزارهگرايان تقسيم ميكند. مهمترين كتاب او در اين زمينه «خدايان انسانها» است. موعودگرايي به بعد مذهبي و هزارهگرايي به بعد اجتماعي آرمانزيست ميپردازد.
براي مثال مسيح موعود در سنت يهودي- مسيحي و امام زمان در سنت اسلامي - شيعي چهره مذهبي هزارهگرايي است. او در فهم هزارهگرايي ميان پيشاهزارهگرايي [premillenarisme] و پساهزارهگرايي [postmillnarisme] تمايز قائل است. پيشاهزارهگرايي به نزول از آسمان، ظهور در برابر ما به صورت ناگهاني و يكباره، ميپردازد كه لازمه ظهور در آن كمال فردي است و با مفهوم نجات از بالا، مكانمحوري و اراده خدا و انتظار گره خورده است ولي پساهزارهگرايي به صعود از زمين، ظهور در پشتسر ما به گونهاي آرام و تدريجي توجه ميكند كه لازمه ظهور را كمال جمعي ميداند و بر نجات از پايين، زمانمحوري و تاريخيت، اراده انسان و عمل تاكيد ميكند. هرچند در هر دو عصر طلايي پيش روست و نقش حاشيهنشينها و اقليتها و فرق مذهبي تعيينكننده است. از اين رو با دو نوع اميد، يكي محتمل و متوقع براي آمادگي و ديگري متحققكننده پيام و اخلاقمدار و برنامهريز براي اتوپيا روبهروييم. پساهزارهگرايي حلقه پيوند انقلابهاي مدرن با موعودگرايي و هزارهگرايي است كما اينكه پساهزارهگرايي به علت اعتقاد به تحقق تدريجي و تاريخي ملكوت خدا، ايمان را دنيوي و امروزي كرده و ميتواند آگاهي اجتماعي و ضرورت تغيير وضع موجود را طلب كند. دست آخر ميتوان در دو سطح كلان و خرد هزارهگرايي را بررسي كرد. هزارهگرايي كلان، تغيير جامعه از درون و جانشين كردن رژيم اجتماعي و مذهبي جديد است در حاليكه هزارهگرايي خرد تكوين يك اجتماع آرماني را در حاشيه جامعه كلان مدنظر دارد.
در واقع مسئله اين دو تمايز دو مرحله جلوه اميد و تحقق آن در نظر دروش همان تمايز دوركيمي بين دو سطح اوليه و مستقيم و حسي امر قدسي و سطح تجربه اجتماعي قانونمند و عقلاني و نهادينه در بررسي پديدهاي ديني است. جواكيم واخ اين تمايز را به صورت تفكيك بين تجربه و بيان، برگسون بين دين ديناميك يا باز و استاتيك يا بسته، روژه باستيد بين دين زيستشده و دين كنسروي، ويليام جيمز بين دين دست اول و دست دوم و علي شريعتي ميان تفكيك نهضت و نهاد يا ايمان متحرك و ايمان متحجر قائل است.
از طرفي اگر اميد محقق شود ديگر اميدي نخواهد بود بنابراين، اين دوگانهها پيوسته باقي است. با وجود اينكه اتوپياي آزادي به مسلخ نئوليبراليسم، اتوپياي برابري به گولاك و كالخوز، اتوپياي برتري نژادي به آشويتس و هولوكاست منجر شد ولي به قول گوته بايد گفت زندگي رسيدن به هدف نيست، تلاش براي رسيدن به هدف است. از نظر دروش مرز ميان شكست و پيروزي، برنده و بازنده نيز قابل عبور است و آنچه از منظر يك پروژه در دستيابي به هدف نهايي، شكست است از منظر ديگري پيروزي قلمداد ميشود. تاريخ تحقق اتوپيا، تاريخ شكست است و تاريخ اميد، تاريخ پيروزي «اميد، يك اتوپياي پيروز است و اتوپيا يك اميد شكست خورده». بنا به گفته لويي آلتوسر «تنها يك درك ايدئولوژيك از جهان توانسته است كه جوامعي را تصور كند كه در آنها ايدئولوژي وجود ندارد». در اين رابطه دروش ميگويد: «هيچ جادهاي، هيچگاه، كارواني را به سراب نرسانده است، اما تنها سرابها هستند كه كاروانها را به راه واميدارند.»
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[مشاهده در: www.iscanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 181]
-
گوناگون
پربازدیدترینها