تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833543484
>>تاریخ ایران پس از اسلام : دوران امویه و عباسی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : >>تاریخ ایران پس از اسلام : دوران امویه و عباسی sasha_h13-09-2009, 05:34 PMفريدون اسلامنيا ------------------------------------------ سقوط دولت ساساني نزد طبقات زير ستم ايران همچون مژده رهاييبخش به نظر آمد. رهايي از غلبه اهريمني نجبا و اهل بيوتات که از عهد هرمزد خسرو انوشيروان و رقابتهاي قدرتجويانه آنها سراسر ايران زمين را از تيسفون تا خراسان و از آذربايگان تا سيستان به دست هرج و مرج و ستيز و آشوب سپرده بود و پادشاهان را هم مثل ساير شهروندان از آن امنيتي در بين نبود، رهايي از قدرت خشونتآميز ملکان ملکا که از روزگار دش خوتائيه اسکندر و پيش از آن هر گونه فکر روشني را از افق فرهنگ عام رانده بود، و آنگونه که عربي هوشمند از اردوي حضرت سعدابن وقاص در بارگاه رستم فرخزاد گفته بود برخي انسانها را در برابر برخي ديگر به بندگي و نيايش وادار کرده بود. رهايي از سلطه فريبآميز و جابرانه مغان و آتوريانان که آذر مقدس خوانده آتشگاه آنها از عهد خسرو انوشيروان باز، همه چيز را از شهر تا روستا در کام سيريناپذير خويش ربوده بود، و جز خشم و آز و فريب و دروغ چيزي براي مردم باقي نگذاشته بود. اين وضع موجب شده بود که ايرانيان روز به روز از دين زردشتي فاصله گرفته و به مسيحيت بگروند . چنانکه اگر ايران توسط مسلمين تصرف نشده بود، در مدت زمان اندکي ايرانيها همگي مسيحي شده و کليسا جاي آتشکده را ميگرفت. و آن به سر ايران ميآمد که مسيحيان اروپاي قرن وسطا از دستگاه انگيزاسيون روحانيت مسيحي کشيدند. فساد موبدان به حدي رسيده بود که آتشپرستي و رشوهگيري در بين ايرانيها رواج تام يافته بود. ساختن حمام بر خلاف شرع بود بطوري که وقتي بلاش ساساني دستور بازسازي گرمابههاي قديمي را ميدهد تکفير ميشود. آهنگري نيز حرام بود. شاهان ساساني در حرمسراي خود هزاران زن و کنيزک داشتند. نجبا و موبدان و ديگر حکام ساساني گاه بيش از يکصد زن در حرمسراهاي خود داشتند، بعلاوه داراي کنيزکان بيشماري نيز بودند و اين عمل به آئيني بود که مردانگي را با تعدد زن معيار ميکرد. هر که زن بيشتري داشت مردانهتر بود. در حالي که اکثريت مردم ايران حتي قدرت داشتن يک زن را هم نداشتند. چرا که بار سنگين ماليات و جنگهاي بيشمار بر گردن آنها بود و طبقات مرفه از دادن ماليات معاف بودند. در اين زمان بود که فاتحان مسلمان که هديهشان مساوات قرآني و شعارشان رهايي خلق از اوهام شرک و خلاصي از بندگي جباران بود قدم مبارکشان را بر روي خاک ايران گذاشتند. سيل موج انساني که در دنبال فتح مداين و جنگ نهاوند در تمامي ايران زمين در مدتي اندک سلطه جباران ساساني را درهم شکست تدريجاً بر حس بيگانه ستيزي غالب آمد. و واقعنگري ناشي از شعور تجربي چشم طبقات در طي قرنها محروم مانده را به افق تازهاي که به روي آنها گشوده ميشد باز کرد. افق تازه طلوع دنيايي را اعلام ميکرد که به حکم قرآني ميبايست در آن ديگر هرگز بعضي از مردم بعضي ديگر را به بندگي نگيرند . حلول اسلام در روح و روان آريايي از شگفتيهاي تاريخ است. قومي که قرنها در کنار فکر و فرهنگ يوناني زيست، اما آن فرهنگ هرگز نتوانست روح ايراني را فتح کند. اما اسلام توانست در روح و روان ايراني نفوذ و عنصر جديدي بسازد. آنچه که باعث شد مسلمين ايران را فتح کنند نيروي اسلام بود، نه زور و تيزي شمشير سپاهيان عرب، به قول ژنرال سرپرستي که سايکس در کتاب تاريخ ايران جلد اول جنگ همزمان مسلمين با ايران و روم در يک زمان اگر با تمامي قواعد و اسباب عادي مطالعه شود در آن غير از جنون و ديوانگي چيز ديگري بنظر نميآيد ولي همين ديوانگان دنيا را زير و رو کردند. وقتي اسلام آمد بر عدالت اجتماعي تأکيد داشت. اهل ذمه دريافتند که اگر اسلام بياورند از چه حقوقي برخوردار ميشوند. آنها تشنه عدالت بودند و اسلام اين هديه را به آنها داد. افراد جامعه بسته ساساني که داراي طبقات کاملاً جدا از هم بود، (افراد طبقات پايين حق رفتن به طبقات بالا را نداشتند) انتظار روزي را ميکشيدند که از اين منجلاب نجات يابند. ميليونها ايراني همچون پدر و پسر کفاش آرزو داشتند که آزاد باشند و آنچنان که خود ميخواهند زندگي کنند. و اين هديهاي بود که اسلام به آنها داد. اشراف ايراني وقتي ديدند همه چيز از دست آنها خارج شده است. در زمان بنياميه جمعي از آنها ظاهراً مسلمان شدند. و راه غارت تودهها را به امويها آموختند. لذا وقتي که امويان اين همکاري را از آنها ديدند مسئوليت جمعآوري مالياتها را با اعتماد کامل به اشراف و نجباي ايراني و مسئولين گذشته اين امور واگذار کردند. اين امر باعث شده بود که مردم ايران مسلمان نشوند، چرا که کساني که مسلمان ميشدند حتي جزيه بيشتري را نيز ميپرداختند. طوري که سي هزار مسلمان جزيه ميپرداختند، در حالي که هشتاد هزار نفر اهل ذمه از پرداخت ماليات معاف بودند، به همين علت است که در دوران بنيامويه هيچ حرکت ضد اسلامي از طرف اشراف ايراني صورت نگرفت. در حالي که در دوران بنيعباس که آنها در اثر انقلاب خراسانيها بر ضد امويه امتيازات خود را از دست داده بودند، دست به شورش بر ضد عباسيها زدند. sasha_h13-09-2009, 05:35 PMبدنبال اصلاحاتي که سليمانبن عبدالملک (حکومت از 96 تا 99 ه. ق) و عمربن عبدالعزيز (99 تا 101) بوجود آوردند از جمله: 1- حذف جزيه از ايرانيان مسلمان. 2- حل مشکلات سياسي و ديني از طريق بکارگيري راههاي مسالمتآميز و استفاده از اسلام. 3- دلجوئي از موالي و کاستن فشار بر آنان در دو زمينه اقتصادي و اجتماعي ايرانيها دسته دسته مسلمان شدند. به دنبال شهادت عمربن عبدالعزيز بار ديگر حکام اموي با همدستي اشراف ايراني مردم خراسان را در تنگنا قرار دادند، و اين امر باعث شد که اولين شورش در خراسان بر عليه امويه به رهبري وکيع بن ابيسود شکل گيرد. او که نماينده طبقه متوسط جامعه بود، صاحبان صنايع دستي و حرفهها و کاسبکاران و بازرگانان خردهپا و همه کسان ديگري را که از ظلم اشراف ايراني و حکام اموي بجان آمده بودند را متحد کرد. و بر ضد عبدالرحمن بن مسلم باهلي شوريد و او را کشت. بعدها همين طبق نقش اساسي را در براندازي حکومت اموي بازي کرد. رهبر اصلاحي مردم خراسان طي سالهاي 116-128 ه. ق حارثبن سريج بود که شعار او عمل به قرآن و سنت نبوي بود. اصول کلي انقلاب خراسان عليه حکومت امويه 1- امامت: هر که عادل و عامل به قرآن و سنت باشد شايسته آن است و امامت تنها به اتفاق آراء مسلمانان پا ميگيرد. 2- مساوات بين همه ملتهاي مسلمان برقرار باشد و جزيه از مسلمانان نوپاي گرفته نشود. 3- ستيز با استبداد و ياري حق که اسلام آنرا به رسميت ميشناسد. 4- سهيم بودن ايرانيان مسلمان در اموال و عطاياي بيتالمال. 5- حکومت بايد با ايرانيان مسلمان و غير مسلمان طبق قانون اسلام عمل کند. از علل مهم شورش خراسانيها بر عليه امويه زردشتيها بودند. بهرام سيس از زردشتيان خراسان که متصدي جمعآوري خراج در آن سامان بود به کمک ساير جمعآورندگان ماليات که همگي زردشتي بودند، به بهانههاي مختلف از کساني که اسلام ميآورند، جزيه ميگرفتند تا بدين طريق مانع مسلمان شدن ايرانيها شوند. هم چنان که قبلاً گفته شد اين کار باعث شده بود که در آن هنگام حدود سي هزار نفر از مسلمان هنوز جزيه ميدادند، در حالي که هشتاد هزار ذمي در عمل از ماليات دادن معاف بودند. بعلاوه آنها بيشتر از آنچه که مقرر بود از مردم ماليات ميگرفتند و تنها مقدار کمي از آن را به حکومت ميدادند، اين کار سبب شده بود که اين متصديان ماليات روز بروز ثروتمندتر شوند. در نتيجه روز بروز بر نارضايتي عمومي از بنياميه افزوده ميشد. در همان اوان اين نارضايتي با دعوت سري عباسي حالت جنگي به خود گرفت و مسلمانان خراسان نقش اول در براندازي حکومت امويه و بقدرت رساندن بنيعباس بازي کردند. در سال 129 ه. ق مردم مرو بر حاکم اموي خود شوريدند. ابومسلم خراسانی به دستياري جمعي از ايرانيان در سال 130 ه. ق مرو را گرفت و نصربن سيار حکمران خراسان گريخته در ساوه فوت ميشود. خراسانيها بقيه سپاهيان نصر را در نهاوند منهزم ميکنند و جماعتي هم از اتباع ابراهيم امام در 14 محرم 132 ه. ق کوفه را تصرف ميکنند. به اين ترتيب قسمت شرقي خلافت بنياميه بدست آل عباس ميافتد. بدنبال دستگيري ابراهيم امام در شام بدست مروان . مردم کوفه در ربيعالاول سال 132 ه. ق به ابوالعباس سفاح برادر ابراهيم امام دست بيعت دادند. بدنبال آن مروان براي جلوگيري از پيشرفت لشکريان عباسي با سپاهي يکصد و بيست هزار نفري به طرف وادي علياي نهر زاب کبير پيش ميآيد و در جنگي که رخ ميدهد و نه روز طول ميکشد در نتيجه رشادت خراسانيها سپاه مروان شکست سختي خورده و به دمشق ميگريزد. مروان بعد از فرار در ماه ذيحجه سال 132 در مصر بدست يکي از هواداران بنيعباس کشته ميشود و قاتل سر وي را به کوفه پيش سفاح ميفرستد. بعد از آن آل عباس پايتخت امويان را تصرف کرده سپس مصر را نيز تصرف ميکنند و به اين ترتيب عباسيان جاي امويان را ميگيرند. sasha_h13-09-2009, 05:38 PMوقايع دوران بنياميه را با بررسي اجمالي مسائل داخلي و خارجي ادامه ميدهيم: وقايع داخلي: جنگهاي داخلي مثل واقعه کربلا دهم محرم سال 61 مسببين واقعي اين فاجعه در واقع اهل رده بودند که بقاياي آنها در انتظار روزي بودند که انتقام خود را از اهل اسلام بگيرند. اهل رده قبايلي بودند که در دوران خلافت حضرت ابوبکر صديق -رضی الله عنه- از حکومت اسلامي پيروي نکردند و بعضي از آنها کافر شدند. نقش قبايل اهل رده در واقعه کربلا بقرار زير است: 1- قبيله مزجح با 7 سر بريده. 2- قبيله تميم با 17 سر بريده. 3- قبيله سجاح. 4- قبيله کند. 5- قبيله هوازان بفرماندهي شمربن ذيجوشن با 20 سر بريده. 6- قبيله بنياسد با 6 سر بريده. از مجموع حدود 72 شهيد کربلا در مجموعه سر پنجاه تن آنها توسط افراد اهل رده از تن جدا ميشود. در سال 63 ه. ق نيز همينها بودند که مدينه منوره را مورد تاز و تاخت قرار دادند و به کشتار و غارت اهالي آنجا پرداختند. قاتل امام حسين سنانبن انس نخعي اصبحي بود و سر مبارک آن حضرت را خوليبن يزيد از تن مبارکش جدا ميکند . 65-64 ه. ق: شکست سخت خوارج از دست والي عبدالله بن زبير -رضی الله عنه-: خوارج که در سال 37 ه. ق بعد از جنگ صفين شکل گرفته بودند در دوران بنياميه به بيست فرقه تقسيم شدند که فرقه ازارقه مهمترين آنها در سال 77 ه. ق به دست حجاج برانداخته شدند. 65 ه. ق: سليمان و گروه توبهکردهاش در اين سال کشته ميشوند آنها به خاطر آنکه طبق نامههايي که براي حضرت حسين -رضی الله عنه- فرستاده بودند از او حمايت نکردند. بعد از شهادت آن حضرت توبه کرده و به جنگ بنياميه ميروند. 66 ه. ق: مختار پسر ابوعبيد ثقفي (فرمانده جنگ جسر) به خونخواهي امام حسين برخاست. او قاتلان و همدستان آنها را در کوفه تار و مار ميکند. 77 ه. ق: مطرفبن مغيره بن شعبه -رضی الله عنه- براي برپاداشتن حکومت قرآن و سنت قيام ميکند ولي به دست حجاج شکست خورده و شهيد ميشود. قيام عبدالله زبير -رضی الله عنه- وي مردي عابد و زاهد بود تا در قيد حيات بود، پادشاهي بر بنياميه قرار نگرفت چون او را شهيد کردند مردم طوعا و کرها از بنياميه اطاعت کردند. مردم مکه پس از مرگ معاويه دوم با عبدالله بيعت کردند، حتي قسمتي از بنياميه و مروان بن الحکم عامل مدينه هم مايل به قبول بيعت عبدالله شدند اما مخالفت قدرتمندان بنياميه مانع اين کار شد. مروان به شام ميرود و عراق و حجاز و يمن و مصر و شام خلافت عبدالله را تصديق مينمايد. در سال 64 جنگ مرج راهط در غوطه دمشق بين مروان با ضحاک بن قيس عامل عبدالله صورت ميگيرد که به پيروزي مروان ميانجامد و بدنبال آن مروان بقيه نواحي شام و مصر را تحت حکم خود درآورد و مؤسس سلسلهاي شد که بنام آل مروان موسوم شد. عبدالله زبير در سال 67 برادرش مصعب را به سرکوبي مختار به کوفه ميفرستد. مصعب بعد از محاصره کردن کوفه آن شهر را فتح کرده و مختار را ميکشد. بعد از زد و خوردهايي بين سپاهيان و کشته شدن مصعب بدست حجاج در سال 73 ه. ق شهر مکه بعد از هفت ماه محاصره توسط حجاج فتح ميشود و عبدالله به همراه همرزمانش به شهادت ميرسند. رضوانالله تعالي عليهم . sasha_h13-09-2009, 05:40 PMوقايع خارجي: فتوحات بنياميه فتوحات عمدهاي که در عهد بنياميه نصيب مسلمين شده اکثر در عهد حکومت وليد و هشام بوده است. در دوران امير معاويه مکران و قسمت شرقي سند مفتوح شده بود. جلگه سند در دوران وليد گشوده شد. هم چنين قسمت بزرگ مازندران که هنوز فتح نشده بود به تصرف بنياميه درميآيد. وقتي موسي بن نصير به حکومت افريقا ميرسد که قيروان به طرف اقيانوس اطلس پيش رانده و مراکش را تصرف ميکند. سپس به طنجه ميرسد. اين شهر را به علت آنکه آخرين خشکي بود که مسلمين از طرف مغرب بدان رسيده بود را المغرب الاقصي ناميدند. موسي يکي از غلامان خود بنام طارق بن زياد را والي مغرب کرده به قيروان برميگردد. فتح اسپانيا اسپانيا در سال 456 ميلادي توسط ويزگوتها اشغال شده بود. طي حکومت ويزگوتها استثمار مردم به دست زورمندان و شاهزادگان و روحانيون شديداً اعمال ميشد. ثروت در دست عده کمي بود. بينوايان و يهوديان از جمله کساني بودند که با آمدن مورها از فقر و تعقيب مذهبي رهايي يافتند. در سال 708 ميلادي پس از مرگ پادشاه ويتيتسا، اشراف از دادن تاج و تخت به فرزندان او خودداري و آنرا به رو در يک دادند پسران ويتيتسا به افريقا گريخته از مسلمانان کمک ميخواهند. طارق سردار نامدار اسلام با عده کمي سپاه در سال 92 ه. ق مطابق 710 ميلادي از تنگهاي که بعدها بنام وي جبل طارق خوانده شد وارد اسپانيا ميشود و با کمک اهالي و قسمتي از نيروهاي ويزگوتها شهرهاي اسپانيا را يکي بعد از ديگري تصرف ميکند. مردم شهرها داوطلبانه دروازههاي شهر خود را به روي سپاهيان اسلام باز ميکنند. موسي بن نصير در سال 94 ه. ق (713 ميلادي) اسپانيا را مملکت رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- و خليفه اموي اعلام ميکند. مجاهديني که در سمت مغرب ميجنگيدند همه جا به سيره مجاهدين عهد خلفاي راشدين ميجنگيدند و اعتلاي اسلام و شهادت تنها آرزوي آنها بود. در سال 114 ه. ق مطابق 734 ميلادي عبدالرحمن غافقي به سرداري سپاه اندلس رسيد. وي پس از فتح قسمت جنوب شرقي فرانسه لشکريان خود را تا شهر پواتيه رساند. در جنگ بين لشکريان اسلام و لشکريان فرانسوي بفرماندهي شارل مارتل کم مانده بود که مسلمين پيروز گردند. ليکن عبدالرحمن به شهادت ميرسد و چون شب فرارسيد سپاهيان مسلمان بدون گرفتن نتيجه قطعي عقبنشيني ميکنند و بعد از آن ديگر هيچ سپاه مسلماني به فرانسه حمله نکرد . اسامي و مدت خلافت امويان 1- معاويهبن ابوسفيان حکومت از، 41 ه. ق تا 60 ه. ق 2- يزيدبن معاويه حکومت از، 60 ه. ق تا 64 ه. ق 3- معاويهبن يزيد حکومت از، 64 ه. ق به مدت 6 ماه 4- مروانبن الحکم حکومت از، 64 ه. ق تا 65 ه. ق 5- عبدالملک بن مروان حکومت از، 65 ه. ق تا 86 ه. ق 6- وليدبن عبدالملک حکومت از، 86 ه. ق تا 96 ه. ق 7- سليمانبن عبدالملک حکومت از، 96 ه. ق تا 99 ه. ق 8- عمربن عبدالعزيز حکومت از، 99 ه. ق تا 101 ه. ق 9- يزيدبن عبدالملک حکومت از، 101 ه. ق تا 105 ه. ق 10- هشامبن عبدالملک حکومت از، 105 ه. ق تا 125 ه. ق 11- وليدبن يزيدبن عبدالملک حکومت از، 125 ه. ق 126 ه. ق 12- يزيدبن وليدبن عبدالملک حکومت از، 126 ه. ق به مدت 5 ماه و 12 روز 13- ابراهيم بن وليدبن عبدالملک حکومت از، 126 ه. ق به مدت 70 روز 14- مروانبن محمدبن مروان حکومت از، 126 تا 132 ه. ق حکومت اميه با سه کس به آخر رسيد که ضربالمثل زمانه بودند. مروان حمار و صاحب لشکرش يزيدبن عمربن هبيره که در مردي و شجاعت نظير نداشته است. و وزيرش عبدالحميد يحيي نيز در کفايت و تدبير همتاي نداشت. اما سنت الهي چيز ديگري است . sasha_h13-09-2009, 05:41 PMدوران اوليه حکومت بنيعباس ابوالعباس عبداللهبن محمد بن علي بن عبدالله بن عباس رضوانالله تعالي عليهم معروف به سفاح اولين خليفه عباسي است. وي دو برادر بنامهاي ابراهيم امام که در سال 132 وفات نمود يا بقولي کشته شد (به دست مروان الحمار)، و ابوجعفر منصور که به علت آنکه دانه دانه پول خرج ميکرد به دوانيقي مشهور بود و بعد از سفاح به حکومت رسيد داشت. سفاح جميع حکام بلد اسلام را عوض کرد و غالب آن قسمتها را به برادران يا اعمام يا سردارن خود واگذاشت، از آن جمله شام را به عبدالله بن عباس و الجزيره و آذربايجان و ارمنستان را به ابوجعفر منصور برادر خود و خراسان و جبال را به ابومسلم خراساني محوّل نمود. وي ابوسلمه از محترمين همدان را با لقب وزير آل محمد به وزارت خود برگزيد. بعد از فوت سفاح در سال 136 ه. ق برادرش ابوجعفر منصور جاي او را گرفت. منصور باني شهر بغداد است که تا زمان وي دهکدهاي بيش نبود. وي در سال 145 ه. ق در آنجا شهر ساخت و آنرا پايتخت خود و دارالخلافه عباسي قرار داد. از وقايع مهم دوران حکومتي وي قيام محمد از اولاد امام حسين با لقب النفس الزکيه است که در سال 145 ه. ق روي داد او و برادرش بنام ابراهيم بقتل رسيدند. کشتن ابومسلم خراساني که نقش عمده - اي در پيروزي آل عباس بر آل اموي داشت. علت آن، اين بود که ابومسلم بعد از سفاح ميخواست حکومت به عيسي بن موسي عموزاده سفاح برسد ولي ابوجعفر منصور به وصيت سفاح حاکم شد غلام ابومسلم بنام حسن بن قحطبه پنهاني به منصور نامه نوشته ميگويد که ابومسلم قصد خلافت دارد . ابن المقفع پسر دادويه و اسمش روزبه است. پدرش بخاطر حيف و ميل اموال حکومتي در دوران کارمندي خود در عصر حجاج يا خالد قسري شکنجه ميشود و دستش شل ميشود بهمين سبب وي را مقفع ميخواندند. پسرش روزبه که ظاهراً مسلمان شده و عبدالله ناميده ميشد را عبدالله بن المقفع ميخواندند. بيروني دانشمند مشهور ايران در دوران غزنويان در کتابش بنام التحقيق مال فی الهند مينويسد که ابن مقفع ماني مذهب بود و علتش آن است که او باب برزويه طبيب را بر کتاب پنج تنتره (کليله و دمنه) افزوده است تا در عقايد کساني که اعتقاد دينيشان ضعيف است تشکيک کند. روزبه کتابهاي ديگري نيز دارد از جمله: خوداي نانگ (تاريخ رسمي ساسانيان)، آئين مزدک، کتاب ادب کبير، صغير، رساله في صحابه و... وي به دستور منصور کشته شد. بعد از مرگ منصور در سال 158 مهدي پسر منصور به خلافت نشست. در زمان وي شخصي بنام مقنّع معروف به صاحب ماه نَخَشب در ماوراءالنهر ادعاي پيغمبري کرد و در سال 163 بقتل رسيد. بعد از مهدي پسرش هادي سپس هارونالرشيد پسر دومش بخلافت رسيد. وي از 170 تا 193 حکومت کرد، در دوران وي برامکه وزارت را در اختيار داشتند. قدرت آنها تا حدي بود که غالباً رفت و آمد و مراجعات مردم به خانههاي برامکه بيشتر بود تا به قصر خليفه. اين خاندان رياست مذهبي يکي از بتکدههاي بودائي شهر بلخ بنام نوبهار (بتخانه جديد) را داشتند. از اين طايفه خالد در ايام دعوت ابومسلم خراساني قبول اسلام کرد پسرش يحيي در رساندن هارون به خلافت نهايت فداکاري و سعي به خرج داد. يحيي پسراني بنامهاي فضل و جعفر و محمد و موسي داشت که پس از رسيدن پدر به وزارت همگي در راه بردن کارهاي خلافت معين و ياور او بودند. علت براندازي برمکيان بقول عبدالقاهر بغدادي در الفرق بين الفرق آن است که برامکه چون ميخواستند دين اسلام را براندازند و بجاي آن آئين آتشپرستي را جايگزين کنند مورد نفرت هارونالرشيد قرار گرفتند. آنان از روي نيرنگ به هارونالرشيد گفتند که مسلمانها را شايسته کاري آن است که در مسجدها آتش افروزند و در هر مسجدي آتشداني باشد که بر آن عود سوزند و نيز در درون کعبه آتشداني نهند و همواره عود در آن سوزانند تا بوي خوش دهد. رشيد دريافت که قصد ايشان پرستش آتش در کعبه است. اين امر باعث شد که وي جعفر برمکي را به بهانه هم خوابي با زوجهاش بکشد. قرار بر اين بود که جعفر و خواهر هارونالرشيد ازدواجشان تنها منحصر به نگه کردن همديگر باشد. ولي آندو اين قرار را برهم زده بودند. علت اصلي مخالفت خلفاي عباسي با خاندان برمکي و بعضي ديگر از ايرانيها همين سوء استفاده آنها از خلفاي عباسي بود منصور دوانيقي به پسرش مهدي هنگام مرگ سفارش ايرانيها را کرد و گفت: نسبت به موالي ايراني خودت مهربان باش و به آنها نيکوي کن، زيرا اينان در هنگام سختي پشت و پناه تو هستند. با مردم خراسان بيش از اندازه نيکويي کن، زيرا آنان در راه برقراري دولت عباسي جان و مال دادند، به پاداش اين فداکاريها با آنان مهربان باش و از بديهاي آنان درگذر و هر کدامشان که مردند کار او را به فرزندان و کسانش بسپار . sasha_h13-09-2009, 05:42 PMلذا بايد حق داد که در اين جور وقايع مقصران اصلي جريانات کفرآميزي هستند که با ظاهري اسلامي قصد براندازي اسلام را داشتند. ايرانيان به طور کل در برخورد با عباسيان دو دسته بودند. دسته اول آنهايي بودند که در اصل کافر بودند ولي ادعاي مسلماني ميکردند. دسته دوم کساني بودند که واقعاً مسلمان بودند و به نوعي زندگي مسالمتآميز با عباسيان داشتند که هم ميتوانستند بيشترين خدمت را به ايرانيان بکنند و هم اينکه حکومت عباسي را در رويارويي با ملحدان کمک کنند. بعد از هارونالرشيد امين از 193 تا 198 ه. ق خلافت ميکند و در اثر اختلافاتي که بين او و برادرش مأمون بوجود ميآيد بالاخره امين در سال 198 بدست طاهر اسير ميشود سپس طاهر او را کشته و سرش را روانه خدمت مأمون ميکند. مأمون در همين سال (198) در مرو رسماً به خلافت برگزيده شد و اول کاري که کرد وزارت را به فضل بن سهل سپرد و حکومت عراق و جبال و فارس و خوزستان و يمن را به برادرش حسن بن سهل داد. خراسان را نيز به طاهر سپرد. سال 218 ه. ق مأمون درگذشت. بجايش ابواسحاق محمد معروف به معتصم خليفه شد. در دوران مأمون و معتصم والواثق معتزله قدرت زيادي داشتند، به علت اينکه خلفاي نامبرده خود نيز معتز سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1984]
-
گوناگون
پربازدیدترینها