واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: ماشين جنگي هيولاوش!
سينمايجهان- مهدي تهراني:
مرد آهني (iron man) را از كدام دريچهها بررسي كنيم؟ براي فيلمي كه در 2 مي اكران شده و حالا فروش جهانياش به 500 ميليون دلار رسيده و حداقل تا يكماه آينده نيز با شتاب فراوان فروشش ادامه مييابد، به نظر ميرسد همه نوشتنيها، نوشته شده و گفتنيها هم همينطور!
مرد آهني، استنلي، كمپاني مارول، رابرت داوني جونيور، جان ماواريو، فروش آمريكايي فيلم؛ فروش فيلم، در منطقه خاورميانه، لوكيشن آينده و ... همه از مباحث خاص و عامي هستند كه ميتوان درباره آنها خواند و شنيد و اظهارنظر كرد. اگرچه تكراري خواهد بود اما لوكيشن آينده قسمت دوم كجاست؟
استنلي وقتي 41 سال پيش اين مردآهني را خلق كرد، آنچه در سرش داشت، ربط مخلوقش به ويتنام بود. ويتنام دهه 60 و اوايل دهه 70، افغانستان و عراق امروزي ماست.
داستان اصلي، دليل وقوعش و به تبع آن ادامه مسيرش سر در ويتنام داشت؛ مخلوق استنلي حالا 41 سال سن دارد و خود لي هم در آستانه 86 سالگي است و الان هم روز پاياني ماه ششم سال 2008 خبر رسيد كه قرار است فيلم دوم مرد آهني، سپتامبر 2010 روي پرده برود . اگر در برگردان اين داستان كميك استريپ به زبان سينما، به «مدد روزگار» و يا برعكس به «جبر زمانه» هم التفاتي شده به كاربرد داستان ربط دارد و به ماجراجوييهايي كه هموطنان اين جناب آهني كه درصدد ارائه كارهاي جديد هستند، انجام دادهاند.
ماشين جنگي آنتوني استارك نيم قرن است كه طبق داستان خلق شده استنلي مشغول طنازي است البته خود آنتوني طفلك از جبر زمانه وارث اين كمپاني جنگي شده چرا كه پدرش هوارد استارك صنعتگر نامي آمريكايي، موسس و مالك كمپاني استارك بود و وقتي آنتوني به 21 سالگي رسيد، جانشين پدر ميشود.
تا اينجا دقيقاً اتفاقات طبق آن برنامهاي است كه استنلي در چهل و اندي سال پيش ترسيم كرده، اما آنتوني در ورسيون سينمايي به جاي اينكه طبق«كميك استريپ» سر از ويتنام در بياورد و سلاحش را امتحان كند، به سرزمين تاريخي عراق سفر ميكند،چرا كه به هر حال اوضاع تغيير كرده و در ويتنام خبري نيست و دست بر قضا حتي «مككين» سناتور جمهوريخواه نامزد انتخابات آتي رياستجمهوري آمريكا كه در نوامبر امسال برگزار ميشود هم سالها پيش با سلام و صلوات از قعر جنگل ويتنام به ينگه دنيا بازگشته و تنها عنوان اسير جنگي سابق را از آن دوران با خود در خاطرهاش دارد. اما همان ارتش حالا هزاران كيلومتر اين طرفتر در افغانستان و با يك خط فاصله در عراق حضور دارد.
پس «آنتوني استارك» يا همان «مرد آهني» سوپر قهرمان كميك استريپهاي «مارول» كه خودش عضو گروه «آونجرز» است- و خود آونجرز يك داستان كلي دارد و داراي چندين «سوپر هيرو» است- رخت سفر ميبندد و به عنوان تامينكننده ارشد سلاح ارتش ايالات متحده و بقيه شركا به عراق ميرود و دست بر قضا آنجا، بند را آب ميدهد و يك مشت تروريست كه هويتشان بر كسي معلوم نيست و احتمالاً ذاتاً آدمكش از مادرشان به اين دنيا تحويل داده شدهاند، او را گير مياندازند و نتيجه آن ميشود كه مرد آهني داستان ما در دستان آنها اسير ميشود و براي زنده ماندن يك پيشنهاد دارد و ديگر هيچ؛ تكميل يك ماشين جنگي هيولاوش!
در اين گيرودار است كه احتمالاً آنتوني استارك (در فيلم تونيجان و توني تودل برو هم صدايش ميكنند) به ياد پدر مرحومش و ثروت كلان خانوادگي ميافتد و اينكه اي داد! اين ثروت عظيم كه به نظر ميرسيد همهاش از راه تجربههاي علمي- صنعتي و خلق دستگاههاي پيشرفته بهدست آمده، تبديل شده به ساخت و سازهاي جنگي و اين كه خيلي بد است، سلاحسازي و سلاح فروشي بدتر از آن و اينكه تبديل شوي به تامينكننده ارشد سلاح ارتش ايالات متحده.
وجدان آنتوني كه از خواب خوش ميپرد، جناب مرد آهني تصميمي ميگيردكاري كند كارستان و آن اينكه با كمك خلق الله يعني همان دانشمندان دوروبر سلاح جنگي را تكميل كند و البته اين سلاح فقط از يك نفر دستور بگيرد و آن هم كسي نباشد جز خودش و بدينوسيله با اين سلاح هر چه تروريست بيايد جلو مرخص كند آن دنيا و سرانجام هم جشن پيروزي برقرار شود و الي آخر... .
حالا كه «مارول» تصميم گرفته يك دانه اتاقش را به يك ساختمان عظيم تبديل كند چون كمپاني مارول تا قبل از اوت 2006 فقط و فقط يك بنگاه انتشاراتي بود و هماني بود كه از 60-50 سال پيش بود. وقتي سوپرمن و بتمن، اسپايدرمن، مردان ايكس و كاراكترهاي ديگر اين كمپاني، در سينما به فروشهاي ميليوني رسيدند، ماروليها گفتند اينكه نميشود ما بسازيم و ديگران بخورند، ما ميسازيم و با ديگران ميخوريم، اين بود كه يك دفتر سينمايي فسقلي راه انداختند با اين عنوان : واحد سينمايي مارول. حالا كه يك سال و خردهاي گذشته، آنها تصميم به گسترش كار گرفتند. طفلك استن 86 ساله هم درخواست حق تاليف خلق كاراكتر خواسته كه اين ديگر واقعاً قابل قبول است! بالاخره او خالق اين همه سوپر قهرمان بوده. بحث قسمت دوم مرد آهني هم پيش كشيده شده و پيشتوليد هم آغاز.
بامزهترين اظهارنظر درباره مرد آهني 2 از سوي «جانفاواريو» بوده كه دليل نوشتن اين يادداشت پراكنده هم ميتواند باشد. فاواريو گفته براي «مرد آهني 2» بايد سناريوي جدايي داشته باشيم، چرا كه قسمت اول خط سيرش مشخص بود و فقط جغرافياي حوادث و محل وقوع فرق ميكرد، ما هنوز براي مرد آهني 2 نميدانيم از كجا به كجا خواهيم رفت.البته اين جواب را يا «مككين» به ماروليها ميدهد يا «اوباما». آنها به عنوان وارثان كاخ سفيد به وارث كمپاني استارك خواهند گفت لوكيشن كجا خواهد بود. شايد لوكيشن بعدي خيابانهاي نيويورك باشد يا بزرگراههاي نيورك، شايد رودخانه تايمز در لندن و شايد هم شانزهليزه در پاريس. شايد هم غزه كه اينبار احتمالاً دستياران تونياستارك، دانشمندان اتمي جهود خواهند بود. بايد چندماهي صبر كنيم. براي «جان فاواريو» محل وقوع حادثه مهم نيست. فيلمش مهم است.
براي ماروليها به عنوان تهيهكنندههاي پشت پرده و براي پارامونتيها به عنوان تهيهكننده واقعي! فرقي نميكند. آمريكا ميريزد يكجا را به خون ميكشد، ماروليها و پارامونتيها همانجا داستانشان را ادامه ميدهند.
با اين حساب چرا فقط مرد آهني2، مرد آهني 3 ، 4 و 5 هم ميتواند ساخته شود.بامزه اينجاست كه همهمان در دقيقه 46 فيلم ميفهميم وجدان آنتوني استارك فيوزي جاسازي كرده كه با وجدان بيدار پيشبهسوي پراندن فيوزهاي خلقالله برود. كاري كه وارثان كاخ سفيدي علاقه عجيبي به انجامش دارند و اروپاييها نيز يد طولايي در همراهي!
تاريخ درج: 15 تير 1387 ساعت 08:53 تاريخ تاييد: 15 تير 1387 ساعت 09:49 تاريخ به روز رساني: 15 تير 1387 ساعت 09:47
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]