واضح آرشیو وب فارسی:قدس: امام محمد باقر (ع) فاتح دروازه هاي علم و فرهنگ
* عزيز ا... حسيني امام باقر (ع) در نخستين روز ماه رجب سال 57 هجري در شهر مدينه ديده به جهان گشود. نام ايشان «محمد»، «ابو جعفر» كنيه و لقب آن امام بدان جهت كه درياي دانش را شكافت و اسرار علوم را آشكار ساخت؛ «باقر العلوم» يعني «شكافنده دانشها» ذكر شده است، ضمن آنكه القاب ديگري همچون شاكر، صابر و هادي نيز براي آن حضرت متذكر گرديده كه باز گوينده اوصاف آن امام بزرگوار است. سه سال بيشتر نداشت كه حماسه كربلا به وقوع پيوست و آن بزرگوار نظاره گر آموزه هاي بسياري بود كه تاريخ در كلاس نينوا به يادگار نهاد. زندگي پر تلاطم آن اسوه اخلاق پس از اين رخداد نيز 34 سال همراه با پدر بزرگوارش سپري گرديد. شخصيت اخلاقي او را بايد تجسم الگويي از انسان كامل دانست؛ ايشان در گفتار راستگو ترين، در ديدار گشاده رو ترين، در بذل جان در راه خدا بخشنده ترين و در اخلاق متواضع ترين مردمان بود. از خوف خدا بسيار مي گريست و هنگام مشكلات، اهل بيت(ع) را گردهم مي آورد و با يكديگربه ذكر و استغفار مي پرداختند. بخش قابل توجهي از درآمدش را در راه خدا انفاق مي فرمود و خود مانند غلامانش در مزرعه كار مي كرد؛ در روزهاي گرم براي رسيدگي به مزارع و نخلستانها بيرون مي رفت و همراه با كارگران و كشاورزان، زمين را براي كشت آماده مي ساخت. آنچه را از محصول كشاورزي به دست مي آورد در راه خدا انفاق مي فرمود. در صدقات و بخشش و آداب اسلامي همچون دستگيري از نيازمندان، عيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن ديني، از ديگران سبقت مي جست. متولي صدقات پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و پدر و جد خود بود و اين صدقات را بر بني هاشم و مساكين و نيازمندان تقسيم مي كرد، و اداره آنها را از جهت مالي بر عهده داشت. سيرت و صورتش ستوده بود. پيوسته لباس تميز مي پوشيد. در كمال وقار و شكوه حركت مي فرمود. هر بامداد كه براي اداي نماز به مسجد مي رفت، پس از اداي فريضه، مردم گرداگردش حلقه مي زدند و از انوار دانش و فضيلت او بهره مند مي گشتند. در مكتب تربيتي امام باقر(ع) علم و فضيلت به مردم آموخته مي شد. امام پنجم(ع) مي كوشيد سنتهاي جد بزرگوارش پيامبر اكرم(ص) را در بين مردم احيا و مكارم اخلاقي را به آنان تعليم دهد. با همه اصحاب مصافحه مي كرد و ديگران را نيز بدين كار تشويق مي فرمود. در ضمن سخنانش مي فرمود: مصافحه كردن، كدورتهاي دروني را از بين مي برد و گناهان دو طرف- همچون برگ درختان در فصل خزان- مي ريزد. دوره امامت امام محمد باقر(ع) و فرزند ايشان امام جعفر صادق(ع) با تحولاتي چون انقراض امويان و بر سر كار آمدن عباسيان، ظهور سرداران و مدعياني مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراساني و ترجمه كتابهاي فلسفي و مجادلات كلامي همراه است. درهمين دوره است كه قاضيها و متكلماني به دلخواه مقامهاي رسمي و صاحب قدرتان شكل گرفته و فقه و قضاء و عقايد و كلام و اخلاق را- بر طبق مصالح مراكز قدرت خلافت شرح و تفسير مي نمودند و تعليمات قرآني- به ويژه مسأله امامت و ولايت را، كه پس از واقعه عاشورا و حماسه كربلا، افكار بسياري از حق طلبان را به حقانيت آل علي(ع) متوجه كرده بود و پرده از چهره زشت ستمكاران اموي و دين به دنيا فروشان برگرفته بود، به انحراف مي كشاندند و احاديث نبوي را در بوته فراموشي قرار مي دادند. برخي نيز احاديثي به نفع دستگاه حاكم جعل مي كردند. از ديگر سو، زوال تدريجي دولت بني اميه در اين دوره و تنفر و بيزاري مردم از آن و نيز اختلافهاي شديدي كه در ممالك اسلامي پديد آمده بود، زمينه قيامهاي متعدد را در هر نقطه فراهم مي ساخت و در نتيجه خلفا نيز به سرعت تغيير مي كردند چنانكه در مدت امامت حضرت باقر(ع) در مدت نوزده سال پنج خليفه، وليدبن عبدالملك، سليمان بن عبدالملك، عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك، هشام بن عبدالملك روي كار آمدند. بنابراين، موقعيت مناسبي براي آن حضرت كه از ظلم بني اميه فارغ شده بود، پديد آورد كه انقلاب علمي خود را آغاز نمايد و بزرگاني از عامه و خاصه در اطراف ايشان جمع گردند و حقايق و معارف اسلام را منتشر كنند. از همين روست كه رسول اكرم(ص) به ايشان لقب باقر داده است. مدت بيست سال معاويه در شام و كارگزارانش در مرزهاي ديگر اسلامي در واژگون جلوه دادن حقايق اسلامي- با زور و زر و تزوير و اجير كردن عالمان خود فروخته- كوشش بسيار كردند. ناچار حضرت سجاد(ع) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر(ع) پس از واقعه جانگداز كربلا و ستمهاي بي سابقه آل ابوسفيان، كه مردم به حقانيت اهل بيت عصمت(ع) توجه كردند، در اصلاح عقايد مردم بويژه در مسأله امامت و رهبري، كه تنها شايسته امام معصوم است، سعي بليغ كردند و معارف حقه اسلامي را- در جهات مختلف- به مردم تعليم دادند تا كار نشر فقه و احكام اسلام به جايي رسيد كه فرزند گرامي آن امام، حضرت امام جعفر صادق(ع)، دانشگاهي با چهار هزار شاگرد پايه گذاري نمود و احاديث و تعليمات اسلامي را در اكناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد. امام سجاد(ع) با زبان دعا و مناجات و يادآوري از مظالم اموي و امر به معروف و نهي از منكر و امام باقر(ع) با تشكيل حلقه هاي درس، زمينه اين امر مهم را فراهم نمودند و مسايل لازم ديني را براي مردم روشن فرمودند. در زمان امام محمد باقر(ع) مردم بتدريج لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامي را درك مي كردند و مانند تشنه لبي كه سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر آن را ندانسته باشد، زلال گواراي دانش امام(ع) را دريافتند و تسليم مقام علمي ايشان شدند و به قول يكي از مورخان: «مسلمانان در اين هنگام از ميدان جنگ و لشكر كشي متوجه فتح دروازه هاي علم و فرهنگ شدند». از آنجا كه به دليل خفقان فراوان و كمبود حماسه آفرينان زمينه قيام مسلحانه در آن زمان فراهم نبود، ازاين رو امام(ع)، نشر معارف اسلام و فعاليت علمي و نيز مبارزه عقيدتي و معنوي با سازمان حكومت اموي را، از اين طريق مناسب تر مي ديد، و چون حقوق اسلام هنوز يك دوره كامل و مفصل تدريس نشده بود، به فعاليتهاي ثمر بخش علمي در اين زمينه پرداخت. اما بدين خاطر كه شخصيت و سير تعليمات ايشان- در ابعاد و مرزهاي مختلف- بر ضرر حكومت بود، مورد اذيت و ايذاي دستگاه قرار مي گرفت. در عين حال، پيشواي پنجم طي مدت امامت خود، در همان شرايط نامساعد، به نشر و اشاعه حقايق و معارف الهي پرداخت و مشكلات علمي را تشريح نمود و جنبش علمي دامنه داري به وجود آورد كه تا مدتها آثار و بركات آن در ميان نسلهاي بعد ساري و جاري ماند. رجال و شخصيتهاي بزرگ علمي آن روز، و نيز عده اي از ياران پيامبر(ص) كه هنوز درحال حيات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مي كردند.كساني چون «جابربن يزيد جعفي»، «كيسان سجستاني»، «ابن مبارك»، «زهري»، «اوزاعي»، «ابوحنيفه»، «مالك»، «شافعي»، «زياد بن منذرنهدي» از آثار علمي او بهره مند شده سخنان آن حضرت را، بي واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده اند. امام با برقراري حوزه درس، ضمن مبارزه با كج انديشي ها، با تكيه بر آيات رهنمونگر قرآن، به تحكيم مباني معارف و اصول ناب اسلامي پرداخت، تمام ابواب فقهي و اعتقادي را از ديدگاه قرآن بررسي كرد و به پرورش دانشمندان و فرهيختگان عصر خود همت گماشت. در اين ميان، آوازه علوم و دانشهاي امام(ع) به گونه اي اقطار اسلامي را پر كرده بود كه دانشمندي چون «جابر بن يزيد جعفي» هر گاه مي خواست سخني در باب علم به ميان آورد مي گفت: «جانشين خدا و ميراث دار دانش پيامبران محمد بن علي(ع) برايم اين گونه گفت» و به دليل ناچيز ديدن موقعيت علمي خودش در برابر جايگاه امام، از خود نظري به ميان نمي آورد. «ابو اسحاق سبيعي» از ديگر فرهيختگان اين دوره، چنان نظرهاي علمي امام را درست مي پندارد كه وقتي از وي در خصوص مسأله اي مي پرسند، پاسخ را از زبان امام مي گويد و مي افزايد: «او دانشمندي است كه هرگز كسي به سان او(در علم) نديده ام. «ابو زرعه» نيز در اين باره اقرار مي كند: «او بزرگ ترينِ دانشمندان است.» «عبدا... بن عطا» نيز كه از جمله شخصيتهاي برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مي گويد:«من هرگز دانشمندان اسلام را در هيچ محفل و مجمعي به اندازه محفل محمد بن علي(ع) از نظرعلمي حقير و كوچك نديدم. من «حكم بن عتيبه» را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود، ديدم كه در خدمت محمد باقر(ع) مانند كودكي در برابر استاد عالي مقام، زانوي ادب بر زمين زده، شيفته و مجذوب كلام و شخصيت او گرديده بود. » ابن جوزي نيز در تذكرة الخواص، مي نويسد: عطا مي گفت هيچ يك از دانشمندان را نديدم كه دامنه دانايي اش نسبت به دانشمندي ديگر كمتر باشد، مگر نسبت به ابوجعفر.من حكم را ديدم كه نزد آن حضرت چونان پرنده اي ناتوان بود. ابن جوزي مي گويد: «منظور وي از حكم، همان حكم بن عتيبه بود كه در روزگار خود دانشمندي بزرگ به شمار مي آمد». ابن شهر آشوب نيز در كتاب «مناقب» از محمد بن مسلم نقل كرده است كه گفت : من سي هزار حديث از آن حضرت پرسيدم.شيخ مفيد نيز در كتاب «اختصاص»، به نقل از جابر جعفي آورده است: ابوجعفر امام باقر(ع) هفتاد هزار حديث برايم گفت كه هرگز از كسي نشنيده بودم. شيخ مفيد مي نويسد: از هيچ كدام از فرزندان امام حسن(ع) و امام حسين(ع) اين اندازه از علم دين و آثار و سنت و علم قرآن و سيره و فنون ادب كه از امام باقر(ع) صادر شده، ظاهر نشده است. چنانچه پيشتر اشاره شد، عصر امام باقر(ع) به دليل وجود شرايط سياسي خاص و اوضاع حاكم، تا اندازه اي به امام اجازه برقراري مجامع علمي را داد تا ايشان بتواند استعدادهاي نهفته اي را كه در جامعه اسلامي وجود داشت، تربيت كند. امام اين مهم را با رعايت تقيه و عدم برانگيختن حساسيت دستگاه، عملي كرده و با وجود تنگناهاي سياسي و فرهنگي توانست بالغ بر 462 نفر را با آموزشها و تعاليم ناب خويش پرورش دهد . موقعيت علمي ايشان، به مثابه شخصيتي عالم و فقيه، بويژه به عنوان نماينده علوم اهل بيت، بسياري را وا مي داشت تا از محضر او بهره گيرند و حل اشكالهاي علمي و فقهي خود را از او بطلبند. در اين ميان، اهل عراق كه بسياري از آنان شيعه بودند، بيش از ديگران مفتون شخصيت آن حضرت شده بودند. ابرش كلبي از هشام بن عبدالملك پرسيد: اين كيست كه مردم عراق او را در ميان گرفته و مشكلات علمي خود را از وي مي پرسيدند؟ هشام گفت: اين پيامبر كوفه است، خود را پسر رسول خدا و شكافنده علم و مفسر قرآن مي داند. در دوره اي كه ديگر از عمل به قرآن خبري نبود و فقط از آن به صورت ابزاري براي جلوگيري از نشر معارف اهل بيت(ع) و زنده شدن نام آنها استفاده مي شد و كتاب خدا به ابزاري براي دستيابي به اغراض سياسي و سركوبي پيروان اهل بيت(ع) با تأويل و تفسير به رأي، به ابزاري براي سركوب نمودن مخالفان تبديل شده و در واقع، قرآن در انزواي شديد بود؛ امام باقر(ع) در جايگاه بهترين مفسر قرآن با بازگو كردن تفسير صحيح آيات، بسياري از ابهامها را زدود و مشت مخالفان و سودجويان را باز كرد.ايشان همواره براي به اثبات رسانيدن مدعاي خود، از آيات قرآن بهره مي جست و كلام خدا را گواه بر سخن خويش مي گرفت و مي فرمود: «هر چه را مي گويم از من سؤال كنيد ]كه آنچه گفتي [در كجاي قرآن آمده تا آيه مربوط به آن را برايتان تلاوت نمايم.» امام به اندازه اي بر آيات قرآن تسلط داشت كه «مالك بن اعين جهني» شاعر هم عصر امام درباره او سرود: «اگر مردم در صدد جستجوي علوم قرآن بر آيند، بايد بدانند قريش بهترين داناي آن را دارد و اگر امام باقر(ع) در علوم قرآني لب به سخن گشايد، فروع زيادي براي آن ترسيم خواهد نمود ...» از ديگر تلاشهاي چشمگير امام در راستاي نشر تعاليم اسلامي، مرجعيت عملي امام در پاسخگويي به مسايل فقهي مردم بود. «ابوحمزه ثمالي» مي گويد: «نزد امام باقر(ع) در مسجد پيامبر نشسته بودم كه مردي نزد من آمد و سلام كرد و پرسيد: كيستي اي بنده خدا؟ گفتم : از كوفيان هستم، چه مي خواهي؟ گفت: آيا اباجعفر را مي شناسي؟ گفتم: بله، كارت با او چيست؟ گفت: چهل مسأله آماده كرده ام و در پي جواب آنم تا بدانم به كدام بايد عمل كنم... در اين هنگام، امام وارد شد؛ در حالي كه جماعتي از اهل خراسان و ديگر استانها همراه وي بودند و در مورد مسايل حج از امام مي پرسيدند. آن مرد نيز نزديك امام نشست و پرسشهاي خود را مطرح كرد و پاسخ گرفت.» همچنين، بسياري از دانشمندان چون «قتادة بن دعامه»، «طاووس يماني» و «عاصم بن عمر»، در فرصتهاي مختلف براي پاسخ گرفتن پرسشهاي خود ازحضور امام بهره مي جستند و در هر حالي از امام سؤال مي كردند. خلاصه آنكه با ظهور پيشواي پنجم شيعيان، گام مهم و بسزايي در راستاي تبيين آراي شيعه برداشته شد و جنبش تحسين برانگيزي در ميان دانشمندان شيعي پديد آمد. از سوي ديگر، افكار آلوده و سيطره نظريات فرقه مرجئه، جبريه، قدريه، غلات و ... كه حيات فكري شيعه را با خطر رو به رو كرده بود با تدبير و مرجعيت علمي شايسته امام باقر(ع) رنگ باخت و تأثير پيشين خود را از دست داد. امام به سان خورشيدي گيتي فروز، بر سپهر دانش پرتو افكن بود و در بيان برتري و بزرگي اين جايگاه، همين بس كه بيشترين حديث در بين جوامع حديثي شيعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق(ع) است و اين خود بزرگ ترين گواه در برجستگي شخصيت علمي ايشان به شمار مي رود. منابع : 1- مصباح المتهجد، شيخ طوسي. 2- امالي شيخ صدوق، چاپ سنگي. 3- قاموس الرجال. 4- بحارالانوار، ج 2. 5- بحارالانوار، ج 46. 6- فرهنگ فرق اسلامي. 7- موسوعة الملل و النحل.
پنجشنبه 13 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]