تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):غذا خوردن نزد مصيبت‏زدگان و با خرج آنان، از رفتارهاى جاهليت است و سنّت پيامبر صلى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833558680




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مسابقه ی شاعر شناسی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : مسابقه ی شاعر شناسی صفحه ها : [1] 2 t.s.m.t18-01-2009, 11:25 PMهدف از ایجاد تاپیک؛ 1.علاقه مند تر کردن کاربران به کتابخوانی و شعر 2. گسترده کردن مطالعات کاربران در زمینه ی ادبیات و مخصوصاً شعر 3. آشنایی هرچه بیشتر کاربران با مشاهیر کشور و جهان علت ایجاد تاپیک: 1.به خاطر بالا رفتن اطلاعات کاربران در زمینه ی ادبیات،مخصوصاً که کاربر فعال ادبیات باید یک متخصص ادبیات باشد و این بدون مطالعه امکان ندارد. 2.حتی اگر یک فرد تخصص و علاقه در زمینه ی ادبیات نداشته باشد،لازم است که در مورد گذشته ی خود اطلاعاتی داشته باشد.و این در سایه ی آشنایی با ادبیات و فرهنگ گذشته میسر میگردد.و از آنجا که فرهنگ و ادب در شعر به روشنی نمود میگردد و در واقع شعر بدون تحریف به خوبی فرهنگ یک ملت را تصویر میکند. نحوه و روند ارسال پست ها 1.شعری به طور کامل توسط کاربر دلخواه پست میشود. 2.کاربران به غیر از کاربر ارسال کننده،تا یک هفته فرصت دارند که نام شاعر رو بلافاصله در پست بعدی ارسال کنندو یک بیوگرافی 2-3 سطری در مورد شاعر ذکر میکنند. 3.اثر بعدی بعد از پست مربوط به نام و بیوگرافی شاعر ،ارسال میشود. تذکر: 1.لازم نیست که حتماً کاربری که نام شاعر پست قبلی را ارسال میکند،پست بعدی را ارسال کند،ولی در هر حال حق تقدم دارد. 2.می تواند شاعر تکراری باشد(یعنی چندین پست از یک شاعر به صورت متناوب یا نامتناوب ارسال گردد) 3.در صورت اینکه هیچ کاربری نتوانست در عرض یک هفته جواب را بدهد خود طرح کننده نام شاعر را قید کند. 4.تنها از آثاری استفاده شود که اشعار آنها به ثبت رسیده است.(کلیه ی اشعاری که در تاپیک های ادبیات و علوم انسانی با نام شاعر ذکر شده اند جزو آثار ثبت شده محسوب میشوند) 5.از آثار شاعران غیر ایرانی(انگلیسی،چینی و ...)تنها در صورتیکه ترجمه ی آثار ایشان به چاپ رسیده باشد،استفاده شود. fanoose_shab19-01-2009, 02:13 AMمیشه من شروع کنم؟؟ در خود خروش ها دارم، چون چاه، اگر چه خاموشم می جوشم از درون هر چند با هیچکس نمی جوشم گیرم به طعنه ام خوانند: « ساز شکسته! » می دانند، هر چند خامشم اما، آتشفشان خاموشم فردا به خون خورشیدم، عشق از غبار خواهم شست امروز اگر چه زخمش را، هم با غبار می پوشم در پیشگاه فرمانش، دستی نهاده ام بر چشم تا عشق حلقه ای کرده است، با شکل رنج در گوشم *** این داستان که از خون گُل بیرون دمد، خوش است، اما خوشتر که سر برون آرد، خون از گُل سیاووشم من با طنین خود بخشی از خاطرات تاریخم بگذار تا کند تقویم از یاد خود فراموشم مرگ از شکوه استغنا با من چگونه برتابد؟ با من که شوکرانم را با دست خویش می نوشم t.s.m.t19-01-2009, 10:24 AMدر خود خروش ها دارم، چون چاه، اگر چه خاموشم نام شاعر:حسین منزوی زنجانی سال تولد:1325،اول مهر محل تولد:زنجان سال وفات:1383،شانزدهم اردیبهشت محل وفات:تهران آثار:ترجمه منظومه ترکی «حیدر بابا»ی استاد محمد حسین شهریار (1369) با عشق در حوالی فاجعه (1371) این ترک پارسی گوی/ بررسی شعر استاد شهریار(1372) از شوکران و شکر (1373) با سیاوش از آتش (1375) از کهربا و کافور (1376) از ترمه و تغزل / برگزیده غزل ها و شعرهای نیمایی و سپید (1376) به همین سادگی / شعرهای بی وزن (1378) با عشق تاب می آورم / شعرهای نیمایی (1378) این کاغذین جامه (1379) از خاموشی ها و فراموشی (1380) تغزلی در باران ( 1381) دومان (شعرهای ترکی منزوی)، صفیر سیمرغ (شعرهای سی تن از شاعران زنجان از نسل اول تا ششم شعر آن دیار)، دیوار در متن یک شعر(بررسی تحلیلی شعر معاصر) و خونه آقا گنجشکه(مجموعه داستان کودکان) fanoose_shab19-01-2009, 07:27 PMای دل عبث مخور غم دنیا را فکرت مکن نیامده فردا را کنج قفس چو نیک بیندیشی چون گلشن است مرغ شکیبا را بشکاف خاک را و ببین آنگه بی مهری زمانه‌ی رسوا را این دشت، خوابگاه شهیدانست فرصت شمار وقت تماشا را از عمر رفته نیز شماری کن مشمار جدی و عقرب و جوزا را دور است کاروان سحر زینجا شمعی بباید این شب یلدا را در پرده صد هزار سیه کاریست این تند سیر گنبد خضرا را پیوند او مجوی که گم کرد است نوشیروان و هرمز و دارا را این جویبار خرد که می‌بینی از جای کنده صخره‌ی صما را آرامشی ببخش توانی گر این دردمند خاطر شیدا را افسون فسای افعی شهوت را افسار بند مرکب سودا را پیوند بایدت زدن ای عارف در باغ دهر حنظل و خرما را زاتش بغیر آب فرو ننشاند سوز و گداز و تندی و گرما را پنهان هرگز می‌نتوان کردن از چشم عقل قصه‌ی پیدا را دیدار تیره‌روزی نابینا عبرت بس است مردم بینا را ای دوست، تا که دسترسی داری حاجت بر آر اهل تمنا را زیراک جستن دل مسکینان شایان سعادتی است توانا را از بس بخفتی، این تن آلوده آلود این روان مصفا را از رفعت از چه با تو سخن گویند نشناختی تو پستی و بالا را مریم بسی بنام بود لکن رتبت یکی است مریم عذرا را t.s.m.t19-01-2009, 08:09 PMای دل عبث مخور غم دنیا را لطفاً شعر رو مرتب کنید ،یه جوری شبیه شعر نو شده نام شاعر:پروین اعتصامی سال تولد:1285، 25اسفند محل تولد:تبریز سال وفات:1320 پروین اعتصامی در سال 1285 هجری شمسی در خانواده ای دانش پرور و اهل قلم به دنیا آمد . در دوران کودکی، زبان های فارسی و عربی را زیر نظر معلمین خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه آمریکاییها فراگرفت. ذوق سرشار و وجدان بیدار پروین با آشناییش به فنون ادب درهم آمیخت و وی را در زمان حیات کوتاه خود به جایگاه بلندی رساند. دیوان پروین ، شامل 248 قطعه شعر می باشد که 65 قطعه از آن به صورت مناظره می باشد، که به شیوه ای هنرمندانه به پند و اندرز و شرح پریشانی مستمندان و انتقاد از عالمان بی عمل می باشد. مناظره میان گل و گیاه ، نخ و سوزن ، سیر و پیاز ، مور و مار، دیگ و تاوه ، مست و هشیار .....که با طنزی لطیف همراه است ، گویای اشاراتی است واضح و روشن که وی در آن ها به ترسیم فساد و تزویر اجتماع زمان خود می پردازد. بنابراین شعر پروین از برجسته ترین نمونه های شعر تعلیمی به حساب می آید. پروین رمز عظمت و بزرگی انسان را در گرو تربیت یافتن در دامان مادر می داند و می گوید: اگر افلاطن و سقراط بوده اند بزرگ بزرگ بوده پرستار خردی ایشان. به گاهواره مادر بسی خفت ، سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان. پروین زنی صریح اللهجه و صادق بود که اعتقاد داشت باید از سر جان به جانبداری از حقیقت برخاست و سخن حق را به هر قیمتی به زبان جاری کرد : وقت سخن مترس و بگو آنچه گفتنی است شمشیر روز معرکه زشت است در نیام! پروین پادشاهان را به گرگهایی تشبیه نموده که لباس شبان بر تن کرده اند و در جایی از زبان پیرزنی می گوید: ما را به چوب و رخت شبانی فریفته است این گرگ سالهاست که با گله آشناست! پروين اعتصامی در سوم فرودين ،1320 در آستانه‌ی سی و پنج سالگی، بيمار شد و در پانزدهم همان ماه در اثر ابتلا به مرض حصبه، درگذشت و در مقبره ی خانوادگی در صحن حضرت معصومه (س) در قم، در كنار پدر به خاك سپرده شد. Leyth19-01-2009, 10:27 PMبا اجازه از شما دوست بسیار عزیز و عاشق ادبیات شبها به یادت می شمارم اختران را یعنی سپهر بی نشان بی کران را هر کس به قدر همت خود می شمارد شاید کسانی گوسپندان و شبان را یک آسمان صد آسمان ، پانصد، ولی نه اشکم به جای خواب می برّد امان را بی خوابی و نام تو و تکرار و تکرار اینگونه می کاود نفسهایم زمان را با نام تو شبهای من روشنتر از روز ربطی به خورشیدست ماه و کهکشان را از باده ی نابی که در چشم تو جاریست تا بامدادان می کشم رطل گران را fanoose_shab20-01-2009, 02:20 AMچقده سخته بهتر نیست یه راهنمایی کوچولو هم باشه؟؟؟؟ Leyth20-01-2009, 10:19 AMاین شعر به عنوان راهنمایی: بیشه ای بود و در آن غلغله ای هر طرف همهمه و ولوله ای بیشه را رهبر و سلطانی بود شیر پر هیبت غرانی بود نعره اش گوش فلک کر می کرد خشم او رعشه به تندر می کرد چونکه می کرد گهی عزم شکار دیو و دد پای نهادی به فرار ببر درنده هراسانش بود کرگدن گوش به فرمانش بود گور و زرافه زدستش به عذاب پیل از هیبت او در تب و تاب ریزه خوارش سگ و کفتار پلشت گرگ در جنگل و روباه به دشت عمری آنجا به تنعم گذراند اسب ِ توفیق به هر سوی براند روزها رفت و شب آمد بسیار روز او نیز بشد چون شب تار پیر شد پادشه جنگل و سست نه قوی ماند و نه چالاک و نه چست رمق از جان و تن شیر بشد پاک مفلوک و زمین گیر بشد دید این حالت او کفتاری تشنه و گرسنه از ناچاری تا که مرهم نهدش بر دل ریش پیشش آورد ز ته مانده ی خویش شیر می خواست که خیزد از جا شکمی سیر در آرد ز عزا از درون لیک ندایی بشنید که سراپای وجودش لرزید: " خویشتن را نکند خوار کنی فکر پس مانده ی کفتار کنی " بی محابا ز طمع دست کشید چشمها بست و به جوایش خوابید صبح فردا به شکوه و اکرام داشت این زمزمه بر لب، دد و دام: " شیر ، پس مانده ی کفتار نخورد با غرور و عظمت جان بسپرد " fanoose_shab21-01-2009, 02:41 AMاعتراف میکنم نمیتونم بگم این شاعر کیه Leyth21-01-2009, 04:51 AMچه طوری باید راهنمایی کنم؟ دانشگاه علم و صنعت! خوبه؟ چیست دنیا پیله ای تاریک و تنگ ما چو کرمی در تنیدن بی درنگ صبح تا شب بهر امرار معاش در هیاهو در تکاپو در تلاش آدمی گر لحظه ای آسوده نیست کوشش پیگیر او بیهوده نیست گرچه نادانسته تاری می تند روزنی بهر رهایی می کَند تارها می ماند و او رفتنیست رفتنش آزادی از ما ومنیست کرم کوچک عاقبت پروانه است بی نیاز از پیله ی ویرانه است بال پرواز از تنیدن یافته سوی اوج بی کران بشتافته ما اگر بر فرق عالم افسریم تا نپنداری ز کرمی کمتریم از تنیدن کرم در پرواز شد راه آزادی به رویش باز شد زندگی زندانی از رنج و بلاست مر گ ما آغاز آزادی ماست پیله ی تن را نوردیدن خوش است زین قفس آزاد گردیدن خوش است پیله می پوسد به زیر خاکها پرکشد پروانه بر افلاک ها پیله می گردد اسیر گور و مور جان والا همتراز حور و نور پیله ی تن خاک و خاکستر شود جان والا از ملک برتر شود تن ز جان و جان ز تن تنها رود ......... " اشاره به بیت مولانا هرچه از هر جا بود آنجا رود مرگ ما آغاز راهی دیگر است ابتدای نشئه ای بالا تر است " چون بمیریم از ملک پرّان شویم آنچه اندر وهم ناید آن شویم" ..................." مولانا لیک آن کو اهل تزویر و ریاست مرگ او هم در درون پیله هاست Leyth22-01-2009, 06:09 AMیعنی من باید تا اون موقع هی شعر بنویسم؟ ای برتر از کلام و تصور مقام تو واجب به خرد و پیر وجوان احترام تو درست نوید پاکی و صدق و صفا و فضل بالندگی و عشق و فضیلت پیام تو پژواک گفته های تو عمری به یاد هاست سر ازل نهفته مگر در کلام تو از محضر تو هر که بیاموخت واژه ای گردید تا ابد ز دل و جان غلام تو تنبیه و اخم و جور تو هم از محبت است قربان آن محبت و لطف مدام تو شیرین ترین حلاوت و شیرینی جهان نبود چو پیشرفت محصل به کام تو "فعلن" ** که کلک خویش رهین معلم است بنوشت این سرود ارادت به نام تو پانوشت: 1. شعری بسیار جالب است. ولی متاسفانه من فقط در مورد معلمان دوران ابتدایی ام با این شعر موافقم. 2. ** به جای " فعلن" (ف َ ع ل ُ ن) تخلص شاعر بود که نام فامیل خودش نیز بود. بنابر این آن را زیر وزن "فعلن" پنهان کردم. حبيب صباغ22-01-2009, 01:25 PMبعد از حسين دل حرم اماج تير شد :18: اتش زدند لا نه ي مرغ پريده را Leyth22-01-2009, 07:58 PMدوست من اول قوانین رو بخونید: 1. شعر رو کامل ننوشتید 2. اول باید شاعر این شعر رو پیدا کنید. 3. شعر رو چرا تغییر می دهید؟ بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد آتش زدند لانه ی مرغ پریده را. شاعر : ایرج میرزا خواهشا رعایت کنید ... با تشکر Leyth26-01-2009, 03:36 AMفکر کنم امروز وقت نوشتن سرگذشت شاعر باشه: در بهار سال 1334 در کوهپایه های شیرکوه به دنیا آمد. دبستان را در همان جا و دبیرستان را در شهر یزد به پایان برد و وارد دانشگاه شیراز گردید. پس از چهارسال فارغ التحصیل شده و با بورس رتبه ی اول عازم آمریکا شد تا ادامه تحصیل دهد. سه سال را در دانشگاه جرج واشنگتن در مرکز سیاست جهان (حوالی کاخ سفید) به تحصیل پرداخت و فارغ التحصیل شد. پس از ماجرای گروگانگیری و قبل از شروع جنگ تحمیلی با هدف سازندگی به وطن بازگشت و تمام دوران جنگ را به کار و تلاش و تدریس در کشور پرداخت. سپس به استرالیا رفت و از دانشگاه ملی استرالیا دکتری گرفت و بازگشت. هم اکنون در دانشگاه علم و صنعت ایران به تدریس و تحقیق اشتغال دارد و نیز مدیر موسسه ی فرهنگی هنر و هنر دوستان است که در کرج فعالیت می کند. در تمام این دوران دست به قلم داشته و شعر را جدی گرفته و در خدمت جامعه قرار داده است. در انواع قالب های شعر طبع آزمایی نموده، اما بیشترین شعرهای او غزل می باشد. مجموعه شعر "شبی با خورشید" را در سال 1378 به چاپ رسانده است. سبک ساده او در نوشتن نثر باعث گردیده که کتاب های تخصصی اش نیز (که تعدادی شعر را هم در خود جای داده اند) در دانشگاه های کشور به عنوان کتاب درسی در دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد طرفداران بسیار داشته باشد و بارها تجدید چاپ شود. او وصیت کرده است که اجزاء بدنش آخرین رقص خود را زیر چاقوی تشریح دانشجویان تجربه کنند. من این اشعار را از کتاب "لب و سوزن" که گزیده ی اشعار چاپ شده ایشان هست انتخاب کردم. دکتر مصطفی حق جو در شعر لب و سوزن این طور ارادتشون رو به "فرخی" ابراز کرده اند: شعر تری چو درّ و گهر داشت فرخی درد وطن، امید ظفر داشت فرخی در کشوری که نخبه کشی رسم روز بود از شط خون هماره گذر داشت فرخی لبهای او به سوزن و نخ دوختند و باز فریاد زد، چقدر جگر داشت فرخی چون سرو سرکشی که نلرزد ز گردباد سر در مسیر تیغ و تبر داشت فرخی یک عمر، دارِ خویش سر دوش می کشید پیوسته عزم خوف و خطر داشت فرخی طوفان* او درخت ستم را ز ریشه کند در کنج فقر، گنج هنر داشت فرخی پیروز شد، ولی سر خود را به باد داد از ابتدا هوای سفر داشت فرخی او را شهید شعر وطن نام کرده اند از بس که شعر تازه و تر داشت فرخی گور نهان او چه مبارک علامتی است جا در قلوب اهل نظر داشت فرخی پاینده باد نام بلندش به روزگار زیرا که درد نوع بشر داشت فرخی حق جو ترین مبارز قرن اخیر بود شور شراب عشق به سر داشت فرخی * اشاره به روزنامه طوفان که فرخی صاحب امتیاز آن بود. این هم از شاعر! ( دکتر مصطفی حق جو ) بعد از بیوگرافی هم باید شعر بنویسم؟ این شعر "فرخی" رو همون شعر حساب کنید. حالا هم که شاعر معلوم شد شما هم یک شعری ازش بنویسید. تمام. t.s.m.t26-01-2009, 05:54 PMبا تشکر از leyth شعر زیر یک قطعه ست پس اگه دو بیتش رو بنویسم در واقع شعر رو به صورت کامل نوشتم،میتونین تو نت به راحتی پیداش کنین، مسابقه ی 4 ساقی هانی خورشیدی می آخیر ،کی صاباح بی ساغری می، اهلی وفا خونجیگر اولدی اغیار نه بیلسین کی نئدیر صورتی حالیم خود من بیلیرم کی ،منه آخیر نئلر اولدی fanoose_shab27-01-2009, 01:28 AMاستاد شهریار؟؟؟ t.s.m.t27-01-2009, 10:29 AMاستاد شهریار؟؟؟ نه............ fanoose_shab28-01-2009, 01:22 AMسید عظیم شیروانی؟؟ t.s.m.t28-01-2009, 01:37 AMاین دفعه آسون بود دفعه ی بعد این طوری آسون نیست،لطفا زحمت بیوگرافیش رو خودتون بکشین fanoose_shab28-01-2009, 01:48 AMسید عظیم شیروانی: سید عظیم شیروانی فرزند سید محمد در سال 1251ه.(1835م.) در شهر شماخی چشم به جهان گشود.در هفت سالگی از پدر یتیم ماند و پیش جد پدری اش ملا حسین به تحصیل پرداخت.در جوانی برای تکمیل تحصیلات خود به نجف و کربلا و شام و بیت المقدس و قاهره رفت و روزگاری نیز در بغداد و استانبول رحل اقامت افکند و نیز به زیارت حج رفت و مانند سلف خود"خاقانی" در مکه و مدینه چکامه های غرایی در توحید و نعت پیغمبر سرود.پس از بازگشت به زادگاه خویش به تدریس روی آورد.بزرگانی چون میرزا علی اکبر صابر(هوپ هوپ) و سلطان مجید غنی زاده را تربیت کرد و چند انجمن ادبی از جمله "بیت الصفا" را تاسیس کرد. سید عظیم گذشته از دیوان دارای آثاری با نامهای قصص الانبیا/غزوات حضرت علی/ربع الاطفال/شیروان نامه/حکایات منظوم و...است.در فیلم جاودانی "او اولماسین بو اولسون" خواننده اشعار زیر را به نوایی بسیار حزین می خواند: من اویله بیلردیم کی منه یار اولاجاقسان عالمده منه یار وفادار اولاجاقسان من اویله خیال ائتمیشیدیم ای گول رعنا سربسته اولان غملره غمخوار اولاجاقسان.... سید عظیم در سال(1267ش.1888م.) روز 21 رمضان در سن 53 سالگی چشم از جهان فرو بست. 1. قد تجلی من شعاع الکاس انوارالبها تلک فضل الله بل یهدی لنور من یشا مشرق ساغردن ائتدی آفتاب می طلوع مغرب میناده وئردی عالمه نورو بها مئی ظهورو اولدو ساغردن عیان عالملره کور اولما چئشمیمنه وئر دور ساغردن جلا غولغول مینا صدای حقی ائیلر آشیکار دعوت حقدیر بو گون آفاقی توتموش بو صدا جان و دل صبح ازلدن طالیب دلدار ایکن شوکر کیم تاپدی گوزوم دیدار ساغردن ضیا جام مئی آیینه اسرار حقدیر ای کونول ایسته سن اسرار حقی جم ایله اول آشینا یوخدو بیر رمز آشنا بو عصر بد فرجامدا ایلمه اسرار حقی چوخدا "سید" برملا. 2. خواه موسی دامنین توت خواه عیسی ای فتا ترک قیل فرعون نفسی عشقه ائیله اقتدا عشقدیر اول قوه جاذب کی خاک مکه دن ائتدی جسم عنصری احمدی عرش آشینا عشقدیر کیم کی ائدر وادی ایمندن خروش عشقدیر کیم کی درخت طوردان ائیلر ندا اول گدای عشق سلطانلیق مرادیندیر اگر کیم دیار عشقده آفاقا سلطاندیر گدا. fanoose_shab28-01-2009, 02:29 AMبااجازه : در روزگاران خوشايند جواني ـ اين زندگي در چشم من درياچه اي بود درياچه اي آرام و روشن ـ درياچه اي پيروزه گون و آسمان رنگ درياچه اي با رقص خوش آهنگ « قو» ها آكنده بود آغوش اين درياچه سبز ـ از ماهيان سرخ رنگ « آرزو » ها *** من آن زمان « صياد » نيرومند بودم هر روز و هر شب چون عقابي تيز پرواز ـ با « دام » خود دنبال ماهي ها دويدم چون مرغكان دنبال « ماهي » پر كشيدم تا قعر دريا پيش ماهي ها رسيدم اما بيكبار حتي بيكبار ـ در « تور » ـ تصويري هم از « ماهي » نديدم . *** يكعمر بگذشت از چشم من بگريخت خورشيد جواني ـ بي باده شد پيمانه هاي زندگاني ـ مهتاب پيري گرد سيمين بر سرم ريخت ـ آمد بديدارم زمان ناتواني . *** امروز هم اين زندگي در ديده من درياست ـ دريا اما چه دريائيست ؟ دريائي كف آلود درياي ابر اندود و پر طوفان و پر موج دانم كه ماهي هاي سرخ « آرزو »‌ها ـ صدها هزاران در دل درياچه خفته است دانم كه در هر گوشه درياي پر موج دور از نگاه من، بسي « ماهي » نهفته است *** اما چه حاصل ؟ امروز، من « صياد » پيرم در چنگ نيرومند پيري ها اسيرم من پير ماهيگير بي تاب و توانم با دست لرزان ـ با پاي خسته ـ امروز، آن صياد نيرومند ديروز ـ از پا نشسته نيروي ديدنها ز چشمم رخت بسته از هر نسيم و موج، ميلغزم بسختي بس « تار‌» ها از « تور» صيد من گسسته در دستهايم قوت « پارو زدن » نيست از سوي ديگر ـ بس « تخته »‌ها از « قايق » عمرم شكسته با خويش ميگويم كه: افسوس ـ صياد نيرومند ديروز ـ امروز « پير » است درياي من درياي پر موج و شرير است با اينچنين « دريا » و اين « فرتوتي » من ـ ديگر شكار ماهيان آرزوها ـ بسيار دير است بسيار دير است . t.s.m.t29-01-2009, 06:47 PMفکر کنم شاعر،مهدی سهیلی فقید باشه ولی بیوگرافیش رو دقیقاً نمیدونم! اگه کسی میدونه لطفاً بنویسه، fanoose_shab04-02-2009, 02:02 AMمهدی سهیلی شاعر و نویسنده ایرانی درهفتم تیر ماه سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. نیای مادرش« اصفهانی» و نیای پدرش «تهرانی» بود.وی پنج فرزند به نام های سروش، سهیلا، سها، سامان و سهیل دارد. در ۱۹۵۷ چند اثر از وی را در در« شوروی_مسکو) به چاپ رساندند. او سال ها در رادیو ایران برنامه اجرا کرد. او در زمینه نمایش نامه نویسی نیز فعالیت داشته است.وی در ۱۸ مرداد ۱۳۶۶ در سن ۶۳ سالگی در گذشت . اثار: بیا با هم بگرییم بوی بهار می دهد بزم شاعران شاهکارهای صائب تبریزی و کلیم کاشانی شک مهتاب طلوع محمد پرواز در آسمان شعر مشاعره شعر و زندگی یک آسمان ستاره گنج غزل چشمان تو و آیینه ی اشک هزار خوشه ی عقیق کاروانی از شعر باغ های نور لحظه ها و صحنه ها گنجواره ی سهیلی اولین غم و آخرین نگاه نگاهی در سکوت ضرب المثل های معروف ایران مرا صدا کن سرود قرن و عقاب چه کنم دلم از سنگ نیست. Leyth10-02-2009, 10:56 AMسلام به همه دوستان. با اجازه همگی شعری از شاعری که مد نظرم هست اینجا می گذارم. کســوف سـهم مـن و آسـمان به نـام شـمـا ::: ::: ::: فـــروغ کوچـک چشـمانمـان به نام شما هـمیـشـه از قلـم افـتـاده ام، ولی بـه عـوض ::: ::: ::: هـمـیشــه اول هـر داسـتان به نام شما جـهــنـم اسـت نصـیـب نـمـاز هـر شـب مــن ::: ::: ::: کـلــیــد قــفــل در آسـمـان بـه نـام شما گـــنــــاه خـــوردن گـــنــــدم وبــال گـردن مـن ::: ::: ::: شراب و حوری شیرین زبان به نام شما زمـــان خـــلـقـت آدم مـن اوفــــتـاده و سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 658]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن