واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حضورالهی درهنرمقدس
تمامی ادیان الهی ، از آن جهت که از جانب حق اند، همگی پیام زیبایی را نیز با خود دارند.از جمله دین اسلام که در آن به مساله زیبایی ، بسیار اشاره شده است و آیات و روایات متعددی در این باره وجود دارد.در تمامی دوره های اسلامی ، درک زیبایی شناسانه از دین وجود داشته است.وقتی تاریخ اسلام را مرور می کنیم ، بهترین و ناب ترین جلوه های هنری را در ابعاد دینی آن می بینیم.در طول زمان ، معماری اسلامی ، خوشنویسی و شعر فارسی ، همگی نشان دهنده و تجلی گاه حکمت الهی بوده اند و هنرمندان مسلمان ، جنبه ای از عرفان و شناختی را که از طریق دیدی الهی حاصل می شود، با خود به همراه داشته اند.قرار است در 5و 6دیماه امسال ، همایشی با عنوان زیبایی شناسی دین برپا شود که در آن متفکران و محققان حوزه دین و هنر مقالات خود را ارائه خواهند داد.به همین مناسبت گفتگویی با دکتر غلامرضا اعوانی رئیس انجمن حکمت و فلسفه انجام شده که در آن معنای درک زیباشناسانه از دین و ارتباط و نسبت آن با شریعت ، اخلاق و عرفان به بحث مورد توجه قرار گرفته است.آقای دکتر اعوانی ، آیا پررنگ بودن درکهای فلسفی از دین موجب ضعف و غربت درک زیبایی شناسانه نسبت به مقوله دین شده است ؟نمی توان گفت که فلسفه ، علتی برای این امر بوده است ؛ چرا که زیبایی شناسی جزئی از فلسفه حقیقی بوده است و فیلسوفان بزرگ ، نظریات زیبایی شناسانه ای داشته اند.به عنوان نمونه ، ارسطو و افلاطون یا ملاصدرا آرائ بسیار قابل توجهی در باب زیبایی ارائه کرده اند.البته ممکن است گاهی زیبایی شناسی دین کنار گذاشته شده باشد، اما علت آن را باید در جای دیگری جستجو کرد.بنابراین نباید فلسفه را متهم کنیم ، بلکه باید بگوییم فهمهای سطحی و ظاهری از دین ، هنر را کنار گذاشته اند.در حالی که فلسفه بالذات و مخصوصا حکمت اسلامی ، هرگز با هنر سرستیز نداشته است و عرفان نیز باهنر ارتباط بسیار گسترده ای داشته است.اساسا دین و زیبایی در کجا به هم می رسند؟به طور کلی ، می توان گفت که زیبایی پایه وجود است.به عبارتی ، خود حقیقت زیباست و حضرت حق که کمال مطلق است ، همه صفات کمالیه را دارد. یکی از صفات او نیز زیبایی است.اصولا هر چیزی که به درجه کمال برسد زیباست.در دین هم زیبایی جایگاه خاص خود را دارد.بنابراین زیبایی یکی از ارکان دین است.در مجموع ، همیشه هنر و آفرینش هنری ، از ارکان مقوم هر دینی بوده است.حتی تمام اعتقادات دینی ، در هنر آن تجلی پیدا می کند؛ تا آنجا که به گفته تیتوس بورکهارت ، شاید هنر دینی آسان ترین راه برای شناخت دین باشد.
آیا نگاه شریعت گرا و فقهی به دین ، با درک زیبایی شناسانه از آن سازگار است؟پاسخ به این سوال بر می گردد به تفسیری که از شریعت می کنیم.گاهی شریعت چنان معنای گسترده ای دارد که با کل دین برابری می کند.اما گاهی منظور از شریعت فقط احکام فقهی است. در هر صورت ، قوانین شریعت بسیار قابل احترامند و باید احکام آن را در هنر رعایت کنیم.به عنوان مثال ، چون در اسلام پیکره نگاری مشروع نیست ، هنرمندان اسلامی به آن نپرداخته اند اما در مقابل ، به هنرهای دیگر روی آورده اند.در مجموع ، هنر درون گراست و لذا بیشتر با باطن دین سروکار دارد.به همین دلیل ، علاوه بر حفظ جنبه های شریعت با طریقت و عرفان ارتباط دارد. هنر الهی و اسلامی نوعی بیان متافیزیکی است.بنابراین بیان الهی با آن که شریعت را فرض می کند، سطح تبلورش در جنبه باطنی و الهی دین است.شاخص ترین چهره هایی که درکی زیبایی شناسانه از دین ارائه کرده اند، چه کسانی اند؟در گذشته متفکران ما بحثهای فراوانی درباره حسن و جمال و زیبایی داشته اند، اما کسانی که در دوران جدید به این بحث پرداخته اند هنر را از مقومات دین دانسته اند؛ چرا که علاوه بر اعتقاد و عمل درست ، فضیلت نیز از ارکان دین است.زیرا انسان علاوه بر نظر و عمل ، جنبه دیگری هم دارد که آفرینش اوست.انسان به دست خداوند خلق شده و خداوند این قدرت را به او داده است که بیافریند. بنابراین ، دین نمی تواند به ابداع و آفرینش که اصل هنر است ، بی اعتنا بماند.او در میان متاخران ، «رنه کنون » و نیز «فریتهوف شوان » که خود عارف و حکیمی بزرگ بود و علاوه بر آن هنرمند بسیار برجسته در سفالگری و نقاشی سنتی به شمار می رفت از جمله کسانی اند که به مساله هنر دینی پرداخته اند.تیتوس بورکهارت هم در زمینه هنر دینی و خاصه هنر دینی ، آثار بسیاری دارد و باید او را از افراد بسیار مهم در این زمینه تلقی کرد.همچنین باید از مرحوم «لینسکی » و دکتر «سیدحسین نصر» نام برد که چندین کتاب درباره ارتباط هنر و دین تالیف کرده اند.آیا درک زیبایی شناسانه از دین ، همان درک عرفانی از آن است ؟نمی توان گفت که نگاه زیبایی شناسانه به دین دقیقا همان نگاه عرفانی به این مقوله است.اما عرفان با این نوع نگاه ارتباط دارد.اگر درک زیبایی شناسانه دین جنبه الهی داشته باشد، باید عرفانی هم باشد؛ چرا که عرفان ، باطن دین است و با ولایت در ارتباط است و به دلیل همین ارتباط نیز دیدی الهی دارد و به این گونه است که می بینیم هنرمندان قدیمی ، جنبه ای از عرفان و ولایتی که از طریق دیدی الهی حاصل می شود، داشته اند.آیا زیبایی شناسی اخلاق ، زیرمجموعه زیبایی شناسی هنر دینی قرار می گیرد؟ممکن است هنر با اخلاق ارتباط داشته باشد یا نداشته باشد. اما نکته ای که باید به خوبی به آن دقت کنیم ، این است که اساسا دین با اخلاق ارتباط دارد.هیچ دینی را نمی توانید پیدا کنید که یکی از ارکان آن اخلاق و فضیلت نباشد. اصولا اخلاق یعنی خلق الهی و تقوا و هنرمند ما در این بحث ، چون نگاهی دینی دارد، باید متخلق به اخلاق الهی باشد.بنابراین هنر او تجلی گاه چنین اخلاقی است.ما به هنری مقدس می گوییم که در آن حضور الهی متجلی شده باشد و مسلم است که این هنر نمی تواند از شخصی که مقدس نیست پدید آید.آیا می توان به دوره خاصی از تاریخ اسلام اشاره کرد که در آن دوران درک زیبایی شناسانه از دین ، برترین و عام ترین تلقی از آن بوده باشد؟در تمامی ادوار چنین درک و نگاهی وجود داشته است.وقتی دین زنده است ، هنر دینی هم زنده است.به همین دلیل ، نگاه زیبایی شناسانه به دین نیز همواره دیده می شود.وقتی به تاریخ اسلام نگاه می کنید، بهترین و والاترین هنر را در ابعاد دینی آن می بینید؛ یعنی در معماری ، موسیقی (و نه غنا)، خوش نویسی و شعر فارسی که یکی از بهترین و زیباترین تجلی گاه های حکمت الهی است.البته اگر به تاریخ گذشته ما نگاه کنید، شاید آثاری که به عنوان مثال درباره معماری اسلامی نوشته شده است ، کم باشد. در واقع ، چه بسیار بوده اند هنرمندان بزرگی که اثری از آنها در دست نیست.با این حال ، «شیخ اشراق » رساله ای درباره حسن و زیبایی دارد یا در اشعار مثنوی معنوی ، نگاه زیبایی شناسانه به دین را می توان دید.همچنین در آثار ملاصدرا مطالب فراوانی در باب زیبایی وجود دارد.آیا ظرفیت همه ادیان برای این که درکی زیبایی شناسانه از آنها ارائه شود یکسان است ؟زیبایی در همه ادیان وجود دارد.از صفات خداوند جمیل است و زشتی صفت موجودات است.بنابراین ، ادیان الهی از آن حیث که از جانب حقند همگی پیام زیبایی را با خود دارند.اما ادیان مختلف ، تاکیدهای متفاوتی بر این مساله داشته اند.در اسلام و قرآن کریم ، به مساله زیبایی بسیار اشاره شده است و آیات و روایات متعددی در این باره وجود دارد.مهمتر از این ، شخصیت حضرت رسول است که اسم مبارکش یعنی «محمد» از کلمه «حمد» به معنای ستوده شده آمده است.همه اسامی مبارک آن حضرت از ریشه حمد است ، مانند «احمد» و «محمود»؛ یعنی خداوند حضرت محمد را به خاطر کمالاتی که به او عطا کرده ، ستوده است.این کمالات هم به معنای زیبایی است.اساسا کمال و جمال با هم ارتباط دارند و روح آن حضرت ، مظهر کمالات الهی بوده که در هنر و تمدن اسلامی ، تجلی کرده است. منبع: روزنامه جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]