تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (ص) کمال نماز ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831535183




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تجسمي - چشم‌هايي كه امپراتور را نگريسته ‌است


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: تجسمي - چشم‌هايي كه امپراتور را نگريسته ‌است


تجسمي - چشم‌هايي كه امپراتور را نگريسته ‌است

گلاره خوشگذران‌حقيقي:[روزي، خيلي پيش از اين، اتفاقا عكسي ديدم از ژروم؛ كوچك‌ترين برادر ناپلئون كه در 1852 گرفته شده بود. با حيرتي كه هنوز هم قادر به كاستن‌اش نيستم، دريافتم: «من چشماني را مي‌نگرم كه امپراتور را نگريسته است.» گاه بر اين حيرت اشارتي مي‌كردم، اما چون به نظر مي‌آمد نه كسي در آن سهيم است و نه حتي آن را مي‌فهمد (زندگي سرشار از اين خرده اشارت‌هاي تنهايي است) از يادش بردم. شوق‌ام به عكاسي فرهنگي‌تر شد. قطعا عكاسي را در تقابل با سينما دوست داشتم، با وجود اين، از تفكيك‌شان عاجز بودم. اين مسئله مدام جدي‌تر مي‌شد. مغلوب شوقي «هستي‌شناسانه» بودم: مي‌خواستم به هر قيمت عكاسي را چنان كه «در خود» بود، در آن ويژگي ذاتي كه از تمامي ديگر تصاوير متمايز‌ش مي‌كرد، بفهمم. چنين شوقي، در حقيقت به اين معنا بود كه جدا از شواهد برآمده از تكنولوژي و كاربست آن و با وجود عرصه وسيع اين روزگاري‌اش، چندان هم از موجوديت عكاسي مطمئن نبودم، از اين‌كه عكاسي «ويژگي»‌اي منحصر به خود داشته باشد.] رولان بارت/ اتاق روشن: انديشه‌هايي درباره عكاسي/ ترجمه نيلوفر معترف/ نشر چشمه 1380

عكاسي، بي‌ترديد فن و هنري فريبنده است. گذشته از گفتارها و مباحث هويت و رسالت تصوير فتوگرافيك، دوربين ابزاري است كه گاهي حتي به طور اتفاقي زيبايي‌هاي بديعي در تصوير ايجاد مي‌كند كه مي‌تواند دل هر عكس‌گيرنده (و نه الزاما عكاسي) را بلرزاند. وسوسه به شراكت گذاشتن و ارائه اين زيبايي در دل ايجاد مي‌شود و گاهي خواب و خوراك را از آدمي مي‌گيرد. امتحان آن ساده است: كافي است دوربين را در هر شرايط و موقعيتي قرار بدهيم و لنز را از حالت فكوس خارج كنيم... به هر حال در كادر تصوير چيزي پديدار مي‌شود كه ‌حداقل به دليل ابهامي كه در نتيجه عدم‌وضوح تصوير به وجود مي‌آيد، گيراست. يا يك لنز فيش‌-آي روي دوربين‌مان ببنديم و از هر چيز و هر كس كه مي‌بينيم عكس بگيريم. (كه البته تا اين‌جا درصد ناچيزي از بازي‌هاي دوربين را تجربه كرده‌ايم) اما وسوسه اينجا پايان نمي‌گيرد، كسي كه پشت دوربين قرار مي‌گيرد گاهي چنان افسون اين بازي‌هاي تصويري عكس و دوربين عكاسي مي‌شود كه آن را ايده بديعي مي‌پندارد كه مي‌تواند خاستگاه انجام پروژه‌ها و خلق آثار و مجموعه‌هاي عكس شود. اين‌بار، عكاس (و نه عكس‌گيرنده)-كه انتظار مي‌رود به تاريخ عكاسي و هنر، آشنايي هرچند مجملي داشته باشد- به اين فريبندگي تصويري بسنده نمي‌كند، تنها يك پله هم كه شده، از آن بالاتر مي‌رود و پيش خود اين سوال را مطرح مي‌كند كه اين زيبايي و فريبندگي حقيقتا چه‌قدر دست اول و بديع است؟ و آيا فقط من هستم كه قادر به خلق چنين منظري هستم؟ و در مرحله بعدي با توجه به پاسخ عادلانه‌اي كه براي اين پرسش‌ها يافته ‌است براي ادامه يا پرورش كار عكاسي‌اش تصميم مي‌گيرد. داستان تكراري و نه‌چندان شيرين وب‌سايت‌هاي عكاسي بي‌شمار و عكس‌‌واره‌هاي بي‌شمار و عكاس‌هاي بي‌شمار امروز جهان ما هم گواهي استوار بر همين فريبندگي اين رسانه است. «اين روزها همه عكس مي‌گيرند.»، «همه‌جا صداي شاتر دوربين مي‌آيد.»: شايد ديگر بتوان اين جمله‌ها را بي‌ملاحظه و بي‌ترس‌و لرز، به‌راحتي بر زبان راند. نمي‌خواهم مبحث تكراري دوربين‌هاي ديجيتال يا دگم‌انديشي‌هاي «آنالوگي» را پيش بكشم. زندگي در قرن بيست و يكم فرصت زيادي براي گله‌گزاري‌هاي جناحي و خط‌كشي‌‌هاي دقيق و ميليمتري باقي نمي‌گذارد. اصلا اين‌كه همه به نوعي جذب عكاسي مي‌شوند، (حتي بي‌آنكه خودشان بدانند دقيقا جذب چه چيز شده‌اند) برايم به عنوان يك عكاس جالب و حتي مايه مباهات است. شايد در وهله نخست خيلي مهم نباشد آنهايي كه مجذوب شده‌اند دقيقا بدانند مثلا «بازنمايي» در تصوير فتوگرافيك چه معنايي مي‌دهد يا مثلا آراي انديشمنداني همچون بنيامين درباره اين رسانه چه بوده ‌است يا علت اين‌همه شيفتگي يا لااقل دغدغه بارت براي اين رسانه چيست يا چرا عكس «دوقلوهاي همسان» آربس از اهميت زيادي در مباحث عكاسي برخوردار است يا اصلا كتاب‌ها و نوشته‌ها و نقدهايي در بستري به نام «تاريخ» يا «تاريخچه»‌ عكاسي صورت گرفته‌اند و اصلا چنين بستري وجود داشته ‌است و دارد و ...
با كمي دقت مي‌توان دريافت كه در ميان باقي هنرهاي تجسمي، عكاسي از بالبداهگي ويژه‌اي برخوردار است. عكاسي رسانه‌اي است كه اتفاق در آن بيش از هنرهاي تجسمي ديگر تاثيرگذار است و اين از آنجا نشأت مي‌گيرد كه عكاسي مستقيما تصوير چيزي را ثبت مي‌كند كه روزي، جايي «وجود داشته است» بنابراين، تصوير به دست آمده بيشتر وابسته به اين وجود خارجي است كه هيچ‌گاه به تمامي تحت سلطه عكاس درنمي‌آيد. بنابراين، بخشي از اين روند، وابسته به چگونگي اين وجود خارجي سوژه عكاسي است. عكاس، در برخورد با اين اتفاقات و «وجود»‌هاي پيش‌بيني‌نشده معمولا دو راه پيش‌رو دارد: يا آنها را در جهت ايده نخستين‌اش مي‌‌داند و به كار مي‌‌بنددشان، يا سعي مي‌‌كند از آنها در عكس‌هايش دوري كند. گاهي تميز دادن هنرمند از هنرور آماتور در چگونگي استفاده از همين اتفاق صورت مي‌گيرد. كاربست و رويكرد هنرمند از اين اتفاق است كه موجب تمايز آثار هنري او مي‌شود. اما مسئله اينجاست كه آيا اين اتفاقاتي كه افتاده مفيد و در جهت نيات عكاس بوده و عكاس قادر است به شيوه‌اي سازمان‌يافته از آنها در جهت خلق و ارائه آثارش استفاده كند؟ يا تنها فرصت را غنيمت شمرده و از همه امكاني كه به صورت اتفاقي در اختيارش قرار گرفته استفاده كرده‌ است تا به اثر يا مجموعه‌اي دست يابد.

در اين فضاي پررونق عرصه توليد و ارائه عكس، نمايشگاه‌ها و برگزاركنندگان‌شان به دو دسته تقسيم مي‌شوند. يا عكاسان بنام و با تجربه‌ و با سابقه، يا علاقه‌منداني كه شايد خيلي حتي نامي از نام‌هاي دسته اول را به درستي نشناسند و بازديدكنندگان نمايشگاه‌شان را همسالان و هم‌پياله‌هاي خودشان تشكيل مي‌دهند. معمولا نگارخانه‌هايي كه آثار اين دو قشر در آنها ارائه مي‌شوند نيز متفاوت و مجزا و از قبل تا حدودي قابل پيش‌بيني هستند. دسته اول بازديدكنندگان خودشان و دومي نيز بازديدكنندگان خودشان را دارند. اما آنچه مايه نگراني و گاهي تاسف است، ناديده گرفتن دسته اول توسط دومي است. دسته‌اي علاقه‌مند به آنچه دومي‌ها در آن به اصطلاح تبحر دارند.
چندي پيش در نگارخانه «طراحان آزاد» نمايشگاه عكسي از سه عكاس برگزار شد كه دو نفر از آنها به عكاسي از بچه‌ها پرداخته بودند. محمد طباطبايي عكاسي بسيار جوان است. شايد طبيعي است كه در كارهاي او هر دوي اين برخوردهايي كه در رابطه با «اتفاق» نام بردم ديده مي‌شوند. يعني اين‌طور به نظر مي‌‌رسد كه در جايي، از اين بالبداهگي بچه‌ها در جهتي مطلوب و مطابق با پيش‌فرض‌هاي عكاس استفاده شده است اما در جايي ديگر صحنه طوري كارگرداني شده يا زماني عكاسي شده است كه قرار نبوده اتفاقي بيفتد. نگاه كردن به اين عكس‌ها به صورت مجزا و تك‌عكس خالي از لطف نيست اما به شمار آوردن آنها در قالب يك مجموعه بيننده را دچار نوعي سردرگمي‌ مي‌‌كند. گاهي عكاس افسون فرم شده و گاهي لحظه و حركات موضوع آنقدر براي‌اش جالب شده كه عوامل تصويري ديگر را كمتر تحت كنترل خود درآورده است. گاهي اين كارگرداني و دخالت (احتمالي) عكاس در صحنه موجب تصنعي شدن عكس و نوعي اطوارگرايي در آن شده است. گويي عكاس هنگام عكاسي، عكس‌هاي ديگري را از عكاسان ديگر در ذهن داشته و عامدانه يا ناخودآگاه مي‌‌خواسته به آنها نزديك شود. (اين موضوع هم امروزه يكي از آفت‌هاي عكاسي ايران به ويژه عكاسان جوان و تازه‌كار شده ‌است. غفلت از اين‌كه فضاي فرهنگي و بستر توليد و خلق عكس‌هاي ما، از عكس‌هاي عكاسان مثلا اروپايي محبوب‌مان نه‌تنها فاصله‌اي جغرافيايي، بلكه فاصه‌اي فرهنگي و تاريخي است. همذات‌پنداري با عكاس و ستايش آثارش اگرچه موجب خشنودي و لذت هرچه بيشتر از اين رسانه است اما فراموش كردن اين انقطاع فرهنگي و تاريخي، نه تنها ما را به آنها نزديك نمي‌كند بلكه از آنچه خودمان هستيم و مي‌خواهيم، باشيم نيز دور مي‌كند.)
از سويي ديگر در موقعيت‌هاي ديگري كه به نظر مي‌‌آيد پيش‌بيني نشده‌تر باشند عكس‌ها تازه‌تر و طبيعي‌تر و دنياي آنها به دنياي واقعي بچه‌ها نزديك‌تر مي‌شود؛ عكس‌هايي كه گمان مي‌رود در آنها اتفاقي افتاده كه توجه بچه‌ها را از اينكه عكاسي در آن مكان وجود دارد و عكاسي‌‌اي در حال اتفاق افتادن است به چيز ديگري جلب كرده است. در چنين عكس‌هايي به نظر مي‌‌آيد بچه‌ها در دنياي خودشان وجود داشته‌اند و عكاس به سوي آنها جلب شده است، در غير اين صورت بچه‌ها تنها به عنوان عوامل صوري در عكس نقش مي‌بندند و از اين مرحله بالاتر نمي‌روند، خصوصا از آن جهت كه چنين موضوع‌هايي (مثل بچه‌ها) نيازمند شناخت و كنكاشي دقيق و طولاني‌مدت در دنياي آنهاست. بيننده، تصاويري زيبا و جذاب پيش‌رو دارد كه در تعدادي از آنها مي‌‌تواند تا حدودي به سوژه‌ها نزديك‌تر شود.
ديگر عكاس اين نمايشگاه، افشين چيذري با امكان تصويري‌‌اي كه به دليل استفاده از دوربين پانوراما در دست دارد و افكت‌هاي تصويري خاصي كه اين دوربين در عمق ميدان و پرسپكتيو ايجاد مي‌كند دست به خلق فضايي نسبتا نا‌آشنا و غيرمتعارف مي‌زند. فضايي كه خواه‌ناخواه بيينده را از فضاي بيروني و جسمي‌اي كه در اطراف خود مي‌بيند و كودكان را ناخواسته در آن جاي مي‌دهد بيرون مي‌آورد. اما سوال اينجاست كه اين فضا تا چه حد براي بيننده قابل قبول و باورپذير است، تا كجا مي‌توان بچه‌ها را در آن تصور كرد و چه عامل ديگري در عكس‌ها به بسط و امتداد اين فضا در ذهن بيننده كمك مي‌كند. آيا اين دنياي جديد در جايي خارج از عكس‌هاي اين عكاس ادامه دارد يا با پايان اين نمايشگاه پايان مي‌گيرد و در هيچ يادي باقي نمي‌ماند.
آثار اين نمايشگاه نشان از تعجيلي آشنا و قابل پيش‌بيني داشت. شايد بتوان اين عكس‌ها را به عنوان اتودهايي از ايده‌اي اوليه در نظر گرفت. اما پيشبرد اين روند كه طي آن ايده‌اي به سرعت پرورش يابد و آماده مرحله ارائه شود چندان اميدواركننده نيست. از مرحله‌اي كه ايده در ذهن صورت مي‌گيرد- چه ايده‌اي كه به وجود آمدن‌اش تنها مرهون يك اتفاق بوده است و چه ايده‌اي كه منشا ديگري داشته است- تا به شكل عملي در آمدن آن و رساندن پروژه به جايي كه آماده ارائه به عنوان يك مجموعه كامل مي‌شود، روندي است كه بيش از هر چيز، هنگام مشاهده آثار هنري از ياد مي‌بريم. آنچه مي‌خواهيم دسترسي سريع به چيزي است كه در ذهن داريم و قرار است به صورت جسمي و دو بعدي نمود يابد. باقي براي‌مان قصه است.

شايد همين نمايشگاه بود كه بهانه درددل‌هاي بالا را فراهم كرد. احساس نياز به صحبت كردن و نوشتن درباره «نمايشگاه عكس»؛ اتفاقي كه هفته‌هاي متوالي بارها و بارها در اين شهر مي‌افتد اما كمتر كسي نسبت به آن‌، واكنشي جدي نشان مي‌دهد، مگر آنكه پاي آشنايان و دوستان و همكاران قديمي در ميان باشد. اما حقيقتا هيچ ارزيابي درستي از اين نمايشگاه‌ها و عكاسان و عكس‌ها صورت نمي‌گيرد. شايد تعداد عكس‌هاي امروز ما آنقدر زياد باشد كه بتوانيم واحدي تحت عنوان «عكس در ثانيه» با نشان اختصاري pps تعريف كنيم، اما باز هيچ تحسين و تشويق، يا انتقاد و ايرادي به گوش نمي‌رسد. فضاي عكاسي ايران از سويي دچار شتابزدگي و از سويي ديگر در بند ركود و سكوت است. آنجا كه بحث كميت و ارائه و عكس گرفتن و عكاس بودن است همه شتابزده‌ايم اما هنگام مصرف اين محصول نسبتا فرهنگي-هنري يعني «ديدن» كه مي‌رسد سكوت مي‌كنيم.
 يکشنبه 9 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 488]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن