راز قتل در‌ ‌آخرين تماس نهفته بود

واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: راز قتل در‌ ‌آخرين تماس نهفته بود
با بررسي آخرين تماس مقتول، پليس خراسان شمالي موفق شد‌ ‌قاتل را ظرف ‌كمتر از 48ساعت به دام بيندازد.‌‌ماموران انتظامي شهرستان بجنورد با اطلاع از وجود جسدي داخل يك چاه، بلافاصله‌ ‌وارد عمل شده و به ‌مـحـل حـادثـه رفـتـنـد.‌‌در بـررسـي‌هـاي اوليه مشخص شد، جسد متعلق به مرد 27ساله‌اي است كه به صورت سطحي‌ ‌دچار ‌سوختگي شده است. شواهد حاكي از آن بود كه اين فرد به قتل رسيده و از اين رو‌ ‌دستگيري قاتل يا ‌قاتلان در دستور كار پليس قرار گرفت.‌‌ به گزارش امين جامعه (ارگان پليس‌)در نخستين گام، پليس هويت مقتول را شناسايي كرد و ماموران با محرز شدن نام او به‌ ‌سراغ همسرش ‌رفتند. در تحقيقات پليس از همسر مقتول مشخص شد كه مقتول دچار فساد اخلا‌قي بوده است.هنوز ساعاتي از كشف جسد نگذشته بود كه تلفن همراه مقتول توجه كارآگاهان را به‌ ‌خود جلب كرد و با ‌بررسي آخرين تماس مقتول مشخص شد، چند ساعت قبل از وقوع قتل با‌ ‌دوستش به نام "علي" تماس ‌گرفته است. به همين خاطر تلاش براي دستگيري "علي" به عنوان‌ ‌مظنون به قتل آغاز شد.‌‌ماموران با انجام يك سري تجسس‌هاي پليسي توانستند محل سكونت علي را كه در‌ ‌شهرستان مانه و ‌سملقان بود،‌ شناسايي كنند. ولي در بررسي‌هاي تكميلي مشخص شد "علي‌" ‌به شهرستان بجنورد ‌رفته است.‌‌با گردآوري اين اطلاعات، ظرف مدت كوتاهي پليس او را در بجنورد شناسايي و دستگير‌ ‌كرد.‌‌علي در مواجهه با پليس منكر هر گونه جرمي شد اما زماني كه با ادله ماموران‌ ‌مواجه شد لب به اعتراف ‌گشود و گفت: مقتول را از كودكي مي‌شناختم و مي‌دانستم كه او‌ ‌دچار فساد اخلاقي است. بارها ‌به او تذكر داده بودم و وقتي متوجه شدم حرف به‌ ‌گوشش نمي‌رود، رابطه‌‌ام را با او كم كردم تا اينكه چند ‌روز قبل از حادثه، مقتول با‌ ‌فرستادن پيامي به تلفن همراه همسرم از او تقاضاي برقراري ارتباط كرده بود.‌‌همسرم هم موضوع را با من در ميان گذاشت. من بسيار ناراحت و عصبي بودم،‌‌‌ ‌نمي‌توانستم با موضوع ‌كنار بيايم، از اين رو با طرح نقشه‌اي تصميم به كشتن او‌ ‌گرفتم.‌‌روز حادثه با مقتول تماس گرفتم و او را به بهانه كشف عتيقه‌جات به روستايي از‌ ‌توابع بجنورد بردم. در آنجا ‌با زدن 5ضربه چاقو او را از پاي درآوردم و جسدش را داخل‌ ‌يك چاه انداختم و براي از بين بردن جسد، چاه را ‌به آتش كشيدم.‌‌چاقو و لباس‌هاي خودم را هم داخل يك ساك گذاشتم و به خواهرزاده‌ام دادم تا آن را‌ ‌از بين ببرد. همچنين ‌موهايم را كوتاه كردم تا اگر كسي مرا در مسير ديده باشد،‌ ‌شناسايي نكند.‌‌با اين اعترافات متهم، وسايل او كه داخل يك ساك در دست خواهرزاده‌اش بود، كشف و‌ ‌متهم به همراه ‌پرونده‌اش تحويل مقامات قضايي شد.‌‌
جمعه 7 تير 1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]

[مشاهده در: www.hayateno.ws]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]