محبوبترینها
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798706617
ناگفتههای پدر و مادر سیاهپوش «آتنا» از روز حادثه/اعدام برای اسماعیل کافی نیست؛باید قبل از مرگ عذاب بکشد/تصاویر
واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه:چهره پدر و مادر آتنا کوچولو تکیده و صدایشان پر از بغض است، هر دو با شنیدن اسم آتنا کوچولو سرهایشان را میان دستانشان میگیرند . آنها در گفت و گو با «ایران» به تشریح جزئیات تازه از زندگی و قتل هولناک دخترشان پرداختند.از روز تولد آتنا کوچولو چیزی به خاطر دارید؟۱۳ سال پیش با مادر آتنا ازدواج کردم و تا ۶ سال در حسرت بچه بودیم، البته برای درمان نزد هیچ دکتری نرفتیم، به خدا توکل کردیم تا اینکه آتنا به دنیا آمد.از تولد دخترم خیلی خوشحال شدیم، برایم جنسیت بچه مهم نبود، وقتی بچهام دختر شد، برای انتخاب اسم به قرآن مراجعه و آتنا را انتخاب کردیم، سه سال بعد دختر دومم به دنیا آمد و اسم او را هم از قرآن برداشتیم و آسنا گذاشتیم.
واکنش «آتنا »به «آسنا» چگونه بود؟خیلی خوشحال بود، انگار عروسک به آتنا داده بودند، همیشه هم مراقبش بود، دستش را میگرفت و نمیگذاشت بیرون از خانه برود و مرتب به مادرش میگفت بیرون برای آسنا خطر دارد.برای خودش خطر نداشت؟آتنا دختر باهوش و زرنگی بود، خیلی از خودش مراقبت میکرد، در و همسایه همه او را دوست داشتند، هنوز هم باور نمیکنم گرگی در بین ما بود و او را نمیشناختیم.از چه سالی دستفروشی میکنی؟چون هیچ شغلی نداشتم، از ۱۲ سال پیش فقط لباس کودک میفروختم که یعنی دستفروشی میکردم.آتنا همیشه سر بساط دستفروشی شما میآمد؟رابطه من و آتنا خیلی خوب بود، او هر روز پیشمن میآمد، ساعتها کنارم بود و بعد به خانه برمیگشت.تصور نمیکنید محیط مردانهای مانند دستفروشی برای دختربچهتان مناسب نبود؟او فقط کنار من میایستاد، با هیچکس هم کاری نداشت، با هم غذا میخوردیم، بستنی میخریدیم و همهجا با هم بودیم، جز در مسیر بازگشت به خانه!مادر: آتنا فقط پیش پدرش نمیرفت، او در خانه اسباببازی و عروسک داشت، پارک و سرسرهبازی را از همهچیز بیشتر دوست داشت، مرتب به گردش میرفتیم، نزد پدرش هم میرفت.علاقه به تلویزیون داشت؟خیلی، کارتون، فیلم و سریال را خیلی دوست داشت.با هم به تماشای تلویزیون مینشستید؟همیشه، حتی برنامههای خانواده تلویزیون را با هم نگاه میکردیم.شما بهعنوان مادر به او خطرات بیرون از خانه را گوشزد کرده بودید؟بله، مرتب و بارها تکرار میکردم، هشدار زیادی هم داده بودیم، پدرش هم تذکر میداد. او هم دختر باهوشی بود و نزد غریبهها نمیرفت.تا حالا نگفته بود از کسی میترسد؟اصلاً، خیلی جسور و باهوش بود، خیلی وقتها در تاریکی هم تنها بیرون میرفت اما هیچ نگرانیای نداشتیم.پدر: خیلیها او را دوست داشتند و در محله آدمهای خوب زیادی هستند، بیشتر با دخترها همبازی بود، حتی اجازه نمیداد عمو یا داییاش او را در آغوش بگیرند یا با هم عکس یادگاری بیندازند، همه خطرات را میدانست.شما روزنامه میخوانید؟قبلاً میخواندم و به صفحات حوادث علاقه داشتم.حوادث مشابه این اتفاق را ندیده بودید که مراقبت بیشتری داشته باشید؟اصلاً، چنین حادثهای را ندیده و نخوانده بودم.خانهتان تا محل دستفروشی چقدر فاصله دارد؟۲۰۰ متری میشود و اصلاً تصور نمیکردم در چنین فاصلهای دخترم ربوده شود و به قتل برسد!از کی قاتل را میشناسی؟او را در حد سلام و احوالپرسی میشناسم، خیلیها دوست نداشتند با اسماعیل رنگرز دوستی کنندچرا؟نزولخور بود، بعدها فهمیدیم که از میوهفروشی زیر دفتر کارش که الان اسباببازیفروشی شده است، دزدی میکرده و بعد برای همان میوهفروشی دردسر ایجاد کرده بود.اما میگوید دخترت در محل کارش آب میخورد! پس باید رابطه خوبی با هم میداشتید؟دروغ میگوید! دخترم در بیرون از خانه اصلاً علاقهای به نوشیدن آب نداشت، هر وقت تشنه میشد، دوغ میخورد، اگر هم خیلی آب دلش میخواست، از مغازهای که نزدیک من بود، آب میخورد، دستشویی هم فقط به خانهمان میرفت، قاتل دروغ میگوید.اسماعیل خیلی دروغگو است، گفته بود که به خاطر طلاهای آتنا او را کشته، در حالی که حساب بانکیاش ۸۰۰ میلیون تومان پسانداز دارد، بخشی از اینها شایعه است، مثل بقیه شایعهها!چه شایعههایی؟روزهای نخست میگفتند بهنام – بنده – در کار زیرخاکی است و با گروهی کردستانی مشکل دارد و آنها بچه را دزدیدهاند، یا بدهی دارم و آتنا به خاطر این اختلاف مالی ربوده شده است در حالی که روحم از این ماجراها خبر ندارد. از روز آخر بگویید؟مادر: دخترم ساعت ۱۱ صبح از خواب بیدار شد، برادرزادهام نان برای خانه خریده بود که آتنا سوار بر دوچرخه او نزد پدرش رفت.پدر: ۱۲٫۵ ظهر تا ۶٫۵ عصر آتنا نزد من بود، ناهار با هم کباب خوردیم، بعد با گوشیام بازی میکرد، حتی برایش اسباببازی خریدم.
انگار قاتل هم همان روز به دیدنت آمده است؟بله، خیلی عجیب بود، آتنا در حال بازی با گوشیام بود که اسماعیل رنگرز در حالی که ۳ ظرف ترشی در دستش بود، نزدم آمد، یکی را به من داد و گفت که ترشی ییلاق است، بخور اگر خوب بود یک دبه برایت بیاورم و شنیدم که میخواست دو ظرف ترشی دیگر را به دو میوهفروشی بدهد اما دیدم که این کار را هم نکرده است. او فقط میخواست جلوی چشمان دخترم با من رفتار صمیمی داشته باشد تا او را براحتی فریب دهد.چطوری؟قاتل منتظر نشسته تا آتنا از من جدا شود و وقتی آتنا جلوی در محل کارش رسید، از روی پلهها دخترم را صدا میزند تا به او ترشی بدهد که آتنا آن را به من برساند؛ دخترم که تصور میکرد آن مرد دوستم است، داخل راهرو شده و مرد پستفطرت آتنا را با دو دستش گرفته، دهانش را محکم چسبیده و با خود به محل کارش برده است و در را هم بسته است تا کسی متوجه نشود.اصلاً در گذشته نگران رفت و آمدهای دخترتان نبودید؟مادر: در پارسآباد چنین اتفاقی نیفتاده است که نگران شویم، اینجا شهری امن است و نمیدانستیم یک قاتل حرفهای و بی رحم در اینجا زندگی میکند.یعنی او را اصلاً ندیدید؟پدر: چرا فقط یکبار، صبح روز بعد که پلیس به راسته دستفروشها آمده بود او نزدم آمد با من دست داد و بدون اینکه حرفی بزند رفت، خیلیهم آرام و خونسرد بود.اصلاً به اسماعیل رنگرز شک نداشتید؟اصلاً! اما وقتی از آشنایی شنیدم که او در دو پرونده قتل تحت تعقیب بود دنیا روی سرم خراب شد و همان زمان پلیس اسماعیل را بازداشتکرده بود.
وقتی شنیدید جسد پیدا شده است باور میکردید دخترتان به قتل رسیده باشد؟نمیخواستم باورکنم، به من زنگ زدند و گفتند همه مردم به سمت خانه اسماعیل میروند و انگار جسد در آنجا است. من هم خودم را به خانه قاتل رساندم و دیدم واقعیت دارد، این مرد خیلی زیرک بود حتی طلاهای دخترم را ماهرانه در کشوی داخل محل کارش پنهان کرده بود طوری که پلیس بار نخست در جستوجوها آنها را ندیده بود تا اینکه اعتراف کرد، جسد دخترم را هم داخل کیفی گذاشته و کیف را داخل کیسهای پلاستیکی قرارداده و آن را پر از سرکه کردهبود تا بویش بلند نشود. سپس جسد را داخل بشکهای قرارداده و رویش را شن ریخته بود، پارکینگ خانهاش هم طوری ساخته شده که گمراهکننده است.شخصیت قاتل چگونه بود؟از خانوادهاش شنیدهام که اسماعیل همیشه از مردم آزاری لذت میبرد.با خانوادهاش روبه رو شدهاید؟پدر: نه اصلاً، اما نقل و قولهایی شنیدهام، مادرش گفته پسری بهاسم اسماعیل ندارد، برادرش هم که خودش به پلیس زنگ زده و گفته جسد را پیدا کرده است. آنها پارسآباد را ترک کردهاند یا از ترس مردم پنهانی زندگی میکنند، فامیلهایشان در قرهقاج زندگی میکنند احتمالاً به آنجا رفتهاند.به نظرت آنها از چنین قتلی اطلاعی داشتهاند؟امکان ندارد پسرشان را نشناسند و اما در مورد این قتل نمیدانم چهنظری بدهم.نظریه پزشکی قانونی در مورد چگونگی قتل آتنا را میدانی؟پدر: باور میکنید به ما هیچ حرفی نمیزنند، هیچ اطلاعی نداریم فقط قول دادهاند تا یک ماه دیگر قاتل در ملأ عام اعدام شود اما نه، به نظرم فقط اعدام کافی نیست.پس چه باید کرد؟ مادر: نمیدانم، سنگسار یا هر مرگی که او عذاب بکشد چون دختر نازنینم را عذاب داده است.آتنا را در خواب دیدهای؟مادر: نه ندیدهام، خیلی دلم برایش تنگ شده است، میخواستم به همهآرزوهایش برسد، او سوسیس بندری و پیتزا را خیلی دوست داشت و به پیتزا، بودجه میگفت، حالا آسنا مانده است، دیگر اجازه نمیدهم دخترکوچکترم حتی اگر مانند آتنا خیلی زرنگ بود تنها به جایی برود.اگر خانواده قاتل را ببینی چه واکنشی داری؟امیدوارم آنها را نبینم، آنها باید از پارسآباد بروند وگرنه نمیدانم بتوانم خودم یا فامیلمان را آرام کنم تا اتفاقی نیفتد.حرف آخر؟از کل مردم ایران، مسئولان، رئیسجمهوری، وزیر رفاه، وزیر بهداشت، هنرمندان و ورزشکارها، روزنامه ایران و همه رسانهها تشکر دارم که آتنا را دختر خودشان دانستند و با من و مادر آتنا همدردی کردند و پرونده قتل دخترم را پیگیری میکنند.
۲۷ تیر ۱۳۹۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[مشاهده در: www.gilnegah.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]
صفحات پیشنهادی
جزئیات قتل دختر7ساله ای که از کنار پدرش ربوده شد/ مادر آتنا این روزها زبانش بند آمده
جزئیات قتل دختر7ساله ای که از کنار پدرش ربوده شد مادر آتنا این روزها زبانش بند آمده در پی اعترافات مرد شیطان صفتی که آتنا دختر 7 ساله پارس آبادی را طی جنایت هولناکی ربوده و به قتل رسانده است مقامات قضایی اعلام کردند بازپرس سرگرم تنظیم پرونده اتهامی این جنایتکار بیرحم است تا هاولین عکس از قاتل آتنا اصلانی/ او در روز حادثه پدر آتنا را دلداری میداد/تصاویر
گیل نگاه سناریوی قتل آتنا اصلانی می توانست برای همیشه سر به مهر بماند اگر دوربین های مداربسته دست اسماعیل رنگرز را رو نمی کردند به گزارش رکنا ظهر ۲۸ امین روز خرداد ماه سال جاری بود که آتنا دختربچه پارسابادی به طرز مرموزی گم شد بیشتر بخوانید اسماعیل یکی از کسبه محل که رنگرز بودهر روز باید به پدر و مادرم زنگ بزنم
حسن تفتیان سریعترین دونده مرد ایران است که صد متر را در زمان 10 ثانیه و 4 صدم ثانیه طی کرده است او امیدوار است روزی به زیر 10 ثانیه برسد تا سومین سفیدپوست جهان باشد که به این رکورد نائل شده است تفتیان از 12 سالگی فعالیت در این رشته را شروع کرده و در تمام این سالها ورزشپدر آتنا : قاتل،همان روزی که دخترم را کشت برایم ترشی آورد/او باآنکه800میلیون پول داشت دزدی می کرد
پدر آتنا قاتل همان روزی که دخترم را کشت برایم ترشی آورد او باآنکه800میلیون پول داشت دزدی می کرد روز نو روزنامه ایران با پدرومادر آتنا دختر 7ساله پارس آبادی که بصورت وحشیانه ای به قتل رسید مصاحبه کرده است این مصاحبه را می خوانید از روز تولد آتنا کوچولو چیزی به خاطر دارپدر «آتنا» فقط اعدام ميخواهد
پدر آتنا فقط اعدام ميخواهد پدرش نه شك ميريزد و نه فرياد ميزند فقط يك كلمه از دهانش بيرون ميآيد و آن اعدام است ميگويد ما اعدام ميخواهيم آفتابنیوز صداي پدر آتنا دختر ٧ سالهاي كه روز ٢٨ خرداد از خانه بيرون رفت و ديگر بازنگشت از پشت تلفن گرفته است جسد آتنا را ٢٠ رگریه های این پدر و مادر حاضرین را منقلب کرد +تصاویر - سایت تحلیلی خبری عصر امروز
ناله های زن و مرد گریان بر سر جنازه فرزندشان حاضرین را منقلب کرد به گزارش عصر امروز شادی یک خانواده بر اثر یک بی احتیاطی به فاجعه ای غم بار تبدیل شد این زن وشوهر به همراه فرزندان خردسال 2 و 3 ساله شان به مرکز خریدی در شرق چین رفته و سرگرم محیط بودند در یک لحظه پسر بچه بازیگوشتصاویری از پدر، مادر و خواهر آتنا اصلانی
تصاویری از پدر مادر و خواهر آتنا اصلانیدر تصاویر زیر والدین و خواهر آتنا اصلانی -دختربچه پارسآبادی - را میبینید که در 29 خرداد دزدیده شد و سه هفته بعد جسد او در پارکینگ خانه قاتل کشف شد این تصاویر را آنا منتشر کرده است تاریخ انتشار دوشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۶ ۴۸  پدر آتنا فقط اعدام ميخواهد
پدر آتنا فقط اعدام ميخواهدتاریخ انتشار پنجشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۶ ساعت ۰۹ ۴۵ اعتماد نوشت 7 سالهاي كه روز 28 خرداد از خانه بيرون رفت و ديگر بازنگشت از پشت تلفن گرفته است جسد آتنا را 20 روز بعد در پاركينگ مغازه قاتل پيدا كردند پدرش نه اشك ميريزد و نه فرياد ميگفت و گو با پدر آتنا،دختر ۷سالهای که قتل دردناکش جنجالی شده است؛فقط میخواهم قاتل سریع اعدام شود
گیل نگاه ٧ سالهای که روز ٢٨ خرداد از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت از پشت تلفن گرفته است جسد آتنا را ٢٠ روز بعد در پارکینگ مغازه قاتل پیدا کردند پدرش نه اشک میریزد و نه فریاد میزند فقط یک کلمه از دهانش بیرون میآید و آن اعدام است میگوید ما اعدام میخواهیم شوک حادثه در صدشغل پدر و تحصیلات مادر عاملی برای بی اشتهایی و پُراشتهایی پسران - پایگاه خبری فانوس
سرویس دانستنی ها - نتایج یک مطالعه نشان می دهد بی اشتهایی و کم اشتهایی در بین پسران 6 تا 18 سال شایع است و برخی عوامل اقتصادی – اجتماعی با آن در ارتباط است به گزارش فانوس به نقل از ایسنا حورا باقرفر دانشجو رشته پزشکی در پایان نامه خود به بررسی "ارتباط عوامل اقتصادی اجتماعی-
گوناگون
پربازدیدترینها