تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1867167057

جزییات زندگی قاتل آتنا
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: جزییات زندگی قاتل آتنا
دادستان اردبیل اعلام کرده است پرونده قتل آتنا، دختر پارسآبادی، به صورت ویژه بررسی میشود و جزئیات این قتل و دیگر قتلهایی که متهم انجام داده، به مردم اطلاعرسانی میشود.
آفتابنیوز :

شرق نوشت: "گفتههای دادستان در حالی است که روز شنبه رئیس قوه قضائیه در دستوری ویژه به دادگستری اردبیل، مسئولان قضائی اردبیل را موظف کرد که پرونده قتل آتنا را در اسرع وقت و به صورت ویژه رسیدگی کنند. این در حالی است که خانواده اسماعیل، متهم به قتل، نیز اعلام کردند در کنار خانواده آتنا هستند و با آنها همدردی کرده و خواستار مجازات اسماعیل هستند. هرچند شرایط برای این خانواده بسیار سخت است و اخبار رسیده حاکی از آن است که اعضای خانواده اسماعیل وضعیت روانی مناسبی ندارند و دختر و پسر بزرگ اسماعیل شوکه شده و واکنشهای روانی شدیدی دارند اما برادر اسماعیل به خبرنگار ما گفته بود: مردم باید حساب آنها را از اسماعیل جدا کنند و اشتباه اسماعیل را به پای آنها ننویسند.
اهالی محله قدیمی خانه پدری اسماعیل میگویند اعضای خانواده او مردمانی آرام و محترم بودند و بعد از آشکارشدن این قتلها مجبور شدند خانهشان را رها کنند و بروند. یکی از همسایهها میگوید اولین روزی که مشخص شد اسماعیل قاتل است، خانوادهاش از ترس اینکه به خانهشان حمله شود، درها را بسته و هیچکدامشان بیرون نیامدند و حتی چراغ خانه را هم خاموش کردند. در نهایت یکی از همسایهها برایشان نان و مواد غذایی خرید و به آنها داد. فردای آن روز هم مخفیانه شهر را ترک کردند.
وضعیت شهر پارسآباد کمی آرام شده و مردم با توجه به دستورات ویژهای که داده شده، احساس امنیت بیشتری میکنند اما همچنان به خاطر آتنا ماتمزده هستند. پدر و مادر آتنا میگویند اهالی شهر آنها را در این مصیبت تنها نگذاشتهاند و هر روز علاوه بر اقوام و نزدیکانشان اهالی شهر هم به دیدن آنها میآیند.
مادر آتنا به حدی در این چند روز مویه و گریه کرده است که حنجرهاش قدرت بیروندادن صدایش را ندارد و با صدایی گرفته و آرام هنگامی که میخواهد دختر کوچکش را صدا بزند، ناخودآگاه نام دختر بزرگش آتنا بر زبانش جاری میشود. دیگر نای گریهکردن هم ندارد. به نقطهای خیره میشود، مویه میکند و صورتش غرق اشک میشود. ضجه میزند و به زبان ترکی دخترش آتنا را صدا میزند: «آتنا برگرد مگر نگفته بودی برایت تولد بگیرم؛ دختر قشنگم برگرد». ناگهان با دست به سر و صورتش میکوبد، زنان سیاهپوش دورش جمع میشوند تا کمی او را آرام کنند. شهلا، یکی از زنان فامیل، میگوید: «پنجم تیر تولدش بود. دو سال نتوانستند برایش تولد بگیرند؛ چون هر سال یکی از اقوامشان فوت کرده بود. امسال آتنا به مادرش گفته بود دیگر عزادار کسی نیستیم و از او خواسته بود برایش جشن تولد بگیرند». صدایش به لرزه میافتد و صورتش پر از اشک میشود. آسنا، خواهر چهارساله آتنا، چند قدم آن طرفتر در حال بازیکردن است. وقتی بچهها صدای خندهشان بلند میشود، رو به آنها میکند و میگوید: «نخندید، مگر نمیدانید آتنا مرده است». این را میگوید و آرام به بازی خود ادامه میدهد.
مادر یکی از دوستان آتنا میگوید: «روزی که آتنا گم شد، همسرم همراه با پدر آتنا تا ساعت پنج صبح دنبالش گشتند. زمانی که او را پیدا نکردند، به اداره پلیس رفتند و موضوع را به آنها گفتند. پریناز، مادر آتنا، تا لحظه آخر امیدوار بود آتنا برگردد، برای پیداشدنش النگوهای دختر کوچکش را نذر کرده بود». دخترش را نشان میدهد: «همبازی آتنا بود. با هم بزرگ شدند، از آن روز که آتنا گم شده، یکسره از خاطراتی که با هم داشتند، حرف میزند. امروز به من میگفت مامان راست میگویند آتنا چند روز دیگر برمیگردد؟». کمی مکث میکند و اشکهایش را پاک میکند. تعدادی از زنان در مجلس ختم درباره مادر اسماعیل حرف میزنند: «اسماعیل با این کار خانواده خودش را هم قربانی کرد. مادرش خیلی خانم خوبی است». «آن روز که همه برای پیداشدن آتنا در مسجد دعا میکردند، مادر اسماعیل قرآن روی سرش گذاشته بود و دعا میکرد هرکسی آتنا را دزدیده، زودتر رازش فاش شود؛ حتی اگر آن شخص از نزدیکان خودش باشد».
خاله بزرگ آتنا سعی میکند با دادن چند قرص آرامبخش به خواهرش کمی او را آرام کند. بعد از آن به گوشهای میرود و گریه میکند: «آتنا را خیلی دوست داشتم. او همیشه درباره آیندهاش با من حرف میزد و میگفت خاله میخواهم درس بخوانم و خانم دکتر بشوم. من از آمپول میترسم، برای همین به مریضهایم قرص میدهم، نه آمپول».
مربی مهدکودک آتنا کمی آنطرفتر اشک میریزد و بیقراری میکند: «آتنا خیلی دختر باهوش و مؤدبی بود. آتنا خیلی بچه معصومی بود. بعد از اتمام دوره پیشدبستانی در کلاس زبان ثبتنام کرد و میخواست تابستان زبان بخواند. چند روز بعد از آن عکس آتنا را درحالیکه زیر آن نوشته شده بود «گمشده» و خانوادهاش دنبالش میگشتند، در فضای مجازی دیدم، با دیدن عکس آتنا شوکه شدم. باورم نمیشد. با مادرش تماس گرفتم و متوجه شدم خبر درست است. بعد از آن روز خانواده بچهها با من تماس میگرفتند. سراغ آتنا را از من میگرفتند. اول فکر کردیم به خاطر طلاهایش او را دزدیدهاند و امیدوار بودیم پیدا بشود؛ اما تقریبا بعد از ٢٠ روز گفتند به قتل رسیده. اصلا باورم نشد، شوک بزرگی بود. بعد از شنیدن این خبر حالم خیلی بد شد. هرگز فکر نمیکردم چنین آدمی در شهر ما و میان ما زندگی میکند. چطور آدم میتواند این بلا را سر دختربچهاي معصوم بیاورد. هر بلایی هم سر قاتل بیاورند، کم است. حالا فقط از خدا میخواهم به خانوادهاش صبر بدهد». از کیف مشکی که کنارش است، تلفن همراهش را بیرون میآورد و فیلم روز آخر دوره پیشدبستانی آتنا را نشان میدهد. «از آن روز فقط فیلمها و نقاشیهای آتنا را نگاه میکنم و گریه میکنم».
مغازه دوست پدر آتنا
لباس مشکی به تن دارد در گوشهای از مغازه نشسته و به گوشهای خیره شده است. حتی صدای پای دختربچه کوچکی که با مادرش برای خریدن لباس وارد مغازه شدهاند هم او را از فکر و خیال بیرون نمیکشد. دختربچه بدون اینکه بداند در چند قدمی این مغازه، آتنا مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، لباس صورتیرنگی را به مادرش نشان میدهد. زمانی که قیمت لباس را از حسن، صاحب مغازه، میپرسند از جایش بلند میشود. حسن از دوستان قدیمی بهنام پدر آتنا است، او میگوید: «مرگ آتنا شوک بزرگی برای ما بود. از روزی که آتنا گم شد، هر روز با بهنام دنبالش میگشتیم تا اینکه اسماعیل دستگیر شد. مغازه اسماعیل چند متر با مغازه من فاصله دارد. تقریبا هر روز او را میدیدم. همه مغازهداران این راسته از او شاکی بودند، مرد خوبی نبود. همیشه از میوهفروشی که در همسایگیاش بود، دزدی میکرد. بعد از گمشدن آتنا چند بار با من حرف زد و گفت آتنا مثل دختر خودم است اگر کمکی از من برمیآید، بگوید. آن روزها هرگز نمیدانستم با قاتل آتنا حرف میزنم.
بعد از چند روز یک نفر خودش را حلقآویز کرد. اسمش پیام بود. همه فکر کردند کار همان مرد است. مدتی پیش از همسرش جدا شده و معتاد بود. فکر میکنم خودش از این زندگیاش خسته شده بود. بعد از دستگیرشدن اسماعیل، دوستانم به من میگفتند اسماعیل را همیشه در جمع مردمی که برای پیداکردن آتنا کمک میکردند، دیدهاند و همش آن اطراف پرسه میزد و از مردم اطلاعات میگرفت. روزی هم که پیام مرد، معتادی که در پارسآباد خودکشی کرد، جزء اولین نفرهایی بود که خودش را به آنجا رساند. حتی یکی از دوستانم به من گفت اسماعیل آنجا سعی میکرد بگوید پیام بلایی سر آتنا آورده است برای همین خودکشی کرده. بعد از اینکه پیام خودکشی کرد، همه فکر میکردند او از سرنوشت آتنا خبر داشته است و به همین خاطر خودش را کشته. زمان گمشدن آتنا شایعات زیادی در شهر پیچید، عدهای میگفتند یک فرد بانهای که پدرش به او بدهکار است، او را دزدیده است. یک عده میگفتند داعش بلایی سرش آورده. حتی تعدادی از مردم شایعه کرده بودند پدرش آتنا را فروخته؛ درحالیکه بهنام عاشق آتنا بود». آهی میکشد و کمی مکث میکند: «بعد از اینکه مأموران پلیس دوربینهای اطراف را بررسی کردند، اسماعیل مظنون اصلی پرونده شناخته شد. به نظر من اسماعیل انسان باهوشی بود و برای قتلهایش برنامهریزی میکرد؛ به همین خاطر بعد از قتل اول و دوم دستگیر نشد. حتی زمانی هم که در بازداشتگاه بود، به همسرش خبر رسانده بود من مواد مخدر در پارکینگ دارم تا او جسد را پیدا کند و آن را مخفی کند؛ اما همسرش همهچیز را به برادر اسماعیل گفت و آنها هم مأموران را در جریان گذاشتند.
همسایههای متهم به قتل از سالهای آشنایی میگویند
پدر، مادر و برادران اسماعیل خانه را ترک کردهاند و کسی داخل ساختمان نیست. چند مرد داخل آژانس نشستهاند و با یکدیگر درباره اتفاقاتی که در پارسآباد افتاده است، حرف میزنند. یکی از آنها که لباس مشکی به تن دارد، میگوید: «نزدیک ٢٠ سال است که خانواده آنها را میشناسم. خودش را خیلی کم میدیدم؛ اما خانوادهاش را خوب میشناسم، انسانهای آبرومندی هستند. شنیده بودم که قبلا میخواسته به یک دختر تجاوز کند؛ اما یکی از همسایهها متوجه شد و دختر را از دست اسماعیل نجات داد. برادر کوچکش خیلی مرد خوبی است. پدرشان سالهاست در ترمینال پارسآباد جارچی است». درحالیکه به ما چای تعارف میکند، ادامه میدهد: «یکی از عموهایش را چندین سال قبل اعدام کردند. یکی از همسایهها میگفت عموی اسماعیل یکی را به قتل رسانده است؛ برای همین هم اعدام شد؛ اما من راست و دروغش را نمیدانم. وقتی آتنا گم شد، اصلا فکرش را هم نمیکردیم اسماعیل او را دزدیده باشد. هنوز هم باورمان نمیشود. آن روزها همه مردم شهر متأسف بودند. برادران اسماعیل هم مثل همه ما ناراحت بودند؛ حتی برادران او هم عکس آتنا را روی پروفایل تلگرامشان گذاشته بودند. اصلا قیافه اسماعیل نشان نمیداد که قاتل باشد. یکی از برادرانش خیاط است. همیشه او را در محل میدیدم؛ اما از آن روز که گفته شد اسماعیل آتنا را به قتل رسانده، دیگر هیچیک از افراد خانوادهاش را در محل ندیدیم. آنها همه به خاطر داشتن چنین برادری ناراحت هستند».
کمی آن طرفتر از آژانس مرد میانسالی با موهای کمپشت در محل قدم میزند: «از سال ٦٩ اسماعیل و خانوادهاش را میشناسم. اسماعیل خیلی وقت است از این محل رفته. بچگی آرامی داشت زیاد با کسی حرف نمیزد، خیلی زود درسش را ول کرد و به کار رنگرزی مشغول شد. در کار خودش خیلی حرفهای بود. حدود ٢٠ سال پیش هم یک بچه را به زور به خانه آورده بود. همسایهها ریختند سرش و نزدیک بود او را بکشند. بعد از آن ماجرا همسر اولش از او طلاق گرفت. آن زمان خانواده شاکی که یک دختربچه کوچک بود، به خاطر آبرویشان شکایتشان را ادامه ندادند».
درست نزدیک خانه پدری اسماعیل دختربچه کوچکی وارد سوپرمارکت میشود. هزار تومانی را که در دستش مچاله کرده است، به دست مرد جوانی که در مغازه کار میکند، میدهد و از یخچال یک بستنی برمیدارد. مرد جوان میگوید که او را میشناسد: «اسماعیل شخصیت مرموزی داشت. فقط هنگامی که به خانه پدریاش میآمد، او را میدیدم. خانوادهاش همیشه از این مغازه خرید میکردند. مادرش خیلی خانم مؤمن و خوبی است. خیلی از همسایهها اگر بیماری داشتند، به خانهها آنها میرفتند تا مادر اسماعیل برایشان دعا بخواند و بهبود پیدا کنند. همه برادرانش را میشناسم. یکی از برادرانش دوست صمیمی من است؛ اما از آن روز به بعد کسی از آنها خبر ندارد. هر کسی چیزی میگوید. یک عده میگویند به تبریز رفتهاند و یک عده میگویند رفتهاند به اردبیل. اسماعیل چند سابقه کیفری داشت؛ اما زمانی که پلیس او را به خاطر قتل یک زن بازداشت کرده بود، آزادش کردند و دادگاهی نشد. شاید اسماعیل به تعداد بیشتری از زنان و بچهها تجاوز کرده باشد؛ اما قربانیان به خاطر آبرویشان شکایت نکرده باشند. زمانی که اسماعیل دستگیر شد، ما فکر میکردیم چون مغازهاش نزدیک محل کار پدر آتنا بود، به او مشکوک شدند».
خانه و پارکینگ خانه اسماعیل، متهم به قتل دختر هفتساله پارسآبادی، پلمب شده است. خانه در شهرک فجر پارسآباد است. چند مرد در گوشهای از خیابان ایستادهاند. مرد جوانی به آنها سلام میکند و وارد جمعشان میشود. یکی از آنها که خانواده اسماعیل را خوب میشناسد، میگوید: «١٥ سال است که همسایه اسماعیل هستم. ١٠ سال پیش زمانی که من دبیرستانی بودم، با یک خانم رابطه نامشروع داشته. آن زمان یک سال به زندان رفت. آن زمان هم زن و بچه داشت. شنیدم پدرش گفته بود اگر اسماعیل آزاد بود، ما خودمان اعدامش میکردیم. اسماعیل هر روز ساعت ٩ صبح از خانه بیرون میرفت و شب دیروقت به خانه برمیگشت».
اسماعیل قصد ازدواج مجدد داشت
شش ماه پیش خانمی جوانی که تقریبا ٣٠ساله بود، به این محل آمد و درباره اسماعیل تحقیق میکرد. آن روز من در حال رفتن به محل کارم بودم که آن زن جوان را دیدم. درباره اسماعیل از من پرسید و گفت مدتی پیش اسماعیل به خواستگاری یکی از زنان فامیلشان که در روستایی اطراف پارسآباد زندگی میکند، رفته است. زمانی که به او گفتم اسماعیل زن و بچه دارد، جا خورد و گفت که اسماعیل به آنها گفته سالها پیش همسرش را طلاق داده است و تنها زندگی میکند. در کل آدم خوبی نبود. جدیدا یک فیلم در فضای مجازی پخش شده است که نشان میدهد اسماعیل در حال دزدی از مغازه همسایهاش است. متأسفانه زمانی که مأموران اسماعیل را بازداشت کردند، از ما که همسایه او هستیم، تحقیق نکردند. من شنیدم به مأموران گفته بود که پارکینگ مال خودش نیست و مأموران آنجا را نگشته بودند. شاید اگر از ما تحقیق میشد، میتوانستیم به آنها کم کنیم تا راز گمشدن آتنا زودتر فاش شود».
سری تکان میدهد و ادامه میدهد: «شب قبل از پیداشدن جسد آتنا، برادر اسماعیل را دیدم، چهرهاش خیلی وحشتزده بود. فکر کنم همان شب جسد آتنا را پیدا کرده بود، برای همین خیلی آشفته به نظر میرسید. فقط یک سلاموعلیک کردیم و سریع از کنارم رد شد. فردای آن روز ساعت هفت صبح دیدم برادر اسماعیل که مستأجرش بود، همراه زن و بچهاش و خانواده اسماعیل از خانه خارج شدند و خانه را ترک کردند. ساعت پنج عصر هم مأموران وارد خانه شدند و جسد آتنا را کشف کردند. آن روز همه مردم شهر به اینجا آمده بودند و فریاد میزدند اعدام، اعدام. من شنیدم از زمانی که مشخص شده اسماعیل قاتل آتناست، خانههای این محل افت قیمت پیدا کردهاند».
مزار آتنا زیر لایه قطوری از گلهای قرمز، زرد و سفید پنهان شده است. زن میانسالی همراه با دختر، داماد و نوهاش به مزار آتنا نزدیک میشوند. روی زمین زانو میزند، اشک از چشمهایش جاری میشود و زیرلب دعا میخواند: «ساکن پارسآباد هستم، خانواده آتنا را نمیشناسم، اما از آن روزی که شنیدم چه اتفاقی برای آتنا افتاده است، آرام و قرار ندارم، برای همین به اینجا آمدهام تا برایش دعا کنم». درحالیکه اشک گوشه چشمش را پاک میکند، ادامه میدهد: «وقتی این خبر را شنیدم، بسیار ناراحت شدم و قندم بالا رفت. نتوانستم در خانه بمانم، چادرم را سرم کردم و به خانه آتنا رفتم تا در کنار خانوادهاش باشم. زمانی که آتنا گم شده بود و همه دنبال او میگشتند، من به امامزاده «سیدعلیش» آمدم و نذر کردم که آتنا پیدا شود. هرگز فکر نمیکردم یکی از مردم پارسآباد بلایی سر آتنا آورده باشد. اسماعیل آبروی شهرمان را برد. سزای او فقط مرگ است. من بهعنوان یکی از شهروندان این شهر حاضر هستم برای اعدامش کمک کنم، حتی اگر تفاضل دیه بخواهند، من کمک میکنم تا قاتل آتنا اعدام شود. اعدام برای این آدم کم است."
۲۶ تير ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]
صفحات پیشنهادی
علت جدایی همسر اول قاتل آتنا اصلانی چه بود؟
علت جدایی همسر اول قاتل آتنا اصلانی چه بود دختربچهای در حال عبور از خیابان بوده که اسماعیل او را به خانه برده و قصد آزار او را داشته است که دختربچه جیغ کشیده و سروصدا و فرار کرده است آفتابنیوز گفته میشود ١٥ سال قبل اسماعیل با مردی درگیری داشته است که هرچند پروندهاش تحتعاعتراف قاتل آتنا کوچولو به دومین جنایت
اعتراف قاتل آتنا کوچولو به دومین جنایت قاتل آتنا دختر 7ساله پارسآبادی به دومین قتل خود نیز در جریان بازجویی ها اعتراف کرد آفتابنیوز به گزارش خبرگزاری صدا و سیما دادستان عمومی و انقلاب پارس آباد گفت جسد خانمی که دو سال پیش در کنار روستای مجیدآباد پیدا شده بود توسط همدادگستری اردبیل: قاتل آتنا در ملاعام اعدام میشود
دادگستری اردبیل قاتل آتنا در ملاعام اعدام میشود رئیسکل دادگستری استان اردبیل با اشاره به اینکه رسیدگی فوقالعاده به پرونده آتنا آغاز شده است گفت در صورت صدور حکم دادگاه اعدام قاتل آتنا در پارسآباد در ملأعام اجرا میشود به گزارش ایسنا حجتالاسلام محمدعلی قاصدی در جممادر و برادر قاتل آتنا: ما افراد آبروداری هستیم/ مردم به ما ناسزا می گویند؛جرات نداریم تا نانوایی برویم
مادر و برادر قاتل آتنا ما افراد آبروداری هستیم مردم به ما ناسزا می گویند جرات نداریم تا نانوایی برویم اعتماد نوشت برادر قاتل آتنا مدعی است که او و همسر برادرش جسد آتنا را از داخل خانه پیدا کردند و به بازپرس پرونده خبر دادند این موضوع هنوز از سوی مراجع قضایی یا نیروی انتظامی تقاتل آتنا در ملأعام اعدام میشود
قاتل آتنا در ملأعام اعدام میشود رئیسکل دادگستری استان اردبیل با اشاره به اینکه رسیدگی فوقالعاده به پرونده آتنا آغاز شده است گفت در صورت صدور حکم دادگاه اعدام قاتل آتنا در پارسآباد در ملأعام اجرا میشود آفتابنیوز حجتالاسلام محمدعلی قاصدی در جمع خبرنگاران افزودقاتل آتنا در ملأعام اعدام می شود
قاتل آتنا در ملأعام اعدام می شود رئیسکل دادگستری استان اردبیل گفت در صورت صدور حکم دادگاه اعدام قاتل آتنا در پارسآباد در ملأعام اجرا میشود به گزارش تسنیم حجتالاسلام محمدعلی قاصدی عصر امروز در جمع خبرنگاران در اردبیل اظهار داشت در صورت صدور حکم دادگاه اعدام قاتل آتنا در پقاتل آتنا به دومین قتل خود اعتراف کرد
قاتل آتنا به دومین قتل خود اعتراف کردتاریخ انتشار چهارشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۶ ۴۳ دادستان عمومی و انقلاب شهرستان پارس آباد گفت قاتل آتنا اصلانی به دومین قتل خود اعتراف کرده و بررسیهای انجام یافته در ارتباط با پرونده این قاتل این موضوع را مشخص کرده که ما با یک قاتل سریالیدادستان پارس آباد: در پرونده قضایی آتنا با یک قاتل سریالی مواجه ایم
دادستان پارس آباد در پرونده قضایی آتنا با یک قاتل سریالی مواجه ایم دادستان شهرستان پارس آباد با بیان اینکه جسد آتنا در پارکینگ مرد رنگرز پیدا شد گفت پرونده آتنا اصلانی یک ابر پرونده محسوب می شود که در کنار این پرونده تعداد پرونده ای هم مفتوح و به جریان می افتد به گزارش پایگاهعلت جدایی همسر اول قاتل آتنا از وی
علت جدایی همسر اول قاتل آتنا از وی گفته میشود ١٥ سال قبل اسماعیل با مردی درگیری داشته است که هرچند پروندهاش تحتعنوان درگیری در کلانتری ثبت شد اما علت اصلی این دعوا کودکآزاری بوده است به گزارش میزان گفته میشود ١٥ سال قبل اسماعیل با مردی درگیری داشته است که هرچند پروندهاش تراز قتل «آتنا » دختر ۷ ساله اردبیلی در اسارتگاه قاتل/ خشم مردم پارس آباد
راز قتل آتنا دختر ۷ ساله اردبیلی در اسارتگاه قاتل خشم مردم پارس آباد روز نو از ناپدید شدن آتنا دختربچه پارسآبادی تا پیدا شدن جسدش در خانه قاتل بیست روز پرالتهاب برای مردم پلیس و مقامات قضایی شهر گذشت و سرانجام افشای راز قتل این دختربچه هفت ساله ضمن ابراز تأثر عمومی خشم-
گوناگون
پربازدیدترینها