واضح آرشیو وب فارسی:الف: نمایش بدون سانسور چهره «جلاد»
تاریخ انتشار : شنبه ۲۴ تير ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۴۰
«من توصیه میکنم به کسانی که اهل فکرند، اهل تأمّلند و راجع به دههی ۶۰ قضاوت میکنند، جای شهید و جلّاد عوض نشود! در دههی ۶۰، ملّت ایران مظلوم واقع شد؛ تروریستها و منافقین و پشتیبانهای آنها و قدرتهایی که آنها را به وجود آورده بودند و دائماً در آنها میدمیدند، به ملّت ایران جفا کردند، بدی کردند؛ ملّت ایران در موضع دفاع قرار گرفت، امّا دفاع کرد و پیروز شد و بحمدالله آن توطئههای آنها را خنثی کرد.» شاید این بخش از بیانات رهبر انقلاب در مراسم امسال سالگرد رحلت حضرت امام(ره) بهترین مقدمه برای این نوشتار باشد. واقعیت آن است که فیلم «ماجرای نیمروز» شکستن طلسمی بود که بیش از ۳ دهه بر دهان انقلابی ها مهر زده بود. شکستن سکوتی بود که معلوم نبود اساسا چرا شکل گرفت. همین سکوت مصلحتی باعث شد که طی سالهای اخیر «برخی ها» تلاش کنند تا جای «جلاد» و «شهید» را عوض کنند. همین سکوت باعث شد تا انتشار یک فایل صوتی چندماهی نام یک گروهک شکست خورده جانی را بر سر زبان ها بیندازد و بعد از آن هم «برخی»ها برای کاسبی بیشتر در انتخابات، «تجاهل العارف» کنند و فراموش کنند که «اعدام» و «زندان» بر چه اساسی بوده و چرا باید در مقابل دشمنان ملت ایران چنین رفتاری اعمال می شد. گلایه از مردم نیست. به خصوص آنهایی که دهه ۶۰ را درک نکردند. آنهایی که نه ترور۱۷هزار زن و مرد، پیر و جوان، کودک و نوزاد را دیدند، نه از نفوذ موریانه ای عمله های غرب در ساختار نظام نوپای ما شنیدند. آنهایی که نه بنی صدر و آن «دوقطبی» سازی هایش را لمس کردند، نه جنایات رجوی، کلاهی، خیابانی، کشمیری و... را دیدند. اینجا اشکال از ماست. از کارگزاران فرهنگی و دستگاه های رسانه ای کشور که طی این همه سال نتوانستند به نسل های بعدی انقلاب گزارش دقیق و درستی بدهند و از آن روزگار روایت کنند. ما که اینقدر همه چیز را سانسور کرده ایم که یادمان می رود برخی سانسورها جز «ضرر» عایدی دیگری ندارد. ما نه از ترورهای کور گفتیم، نه از حذف سران انقلاب. نه از عملیات فروغ جاویدان! گفتیم، نه از جنایتکارانی که داعشی ها باید در پیش پایشان لنگ بیندازد. ما، شما مسئولان جمهوری اسلامی، شما مدیران به اصطلاح فرهنگی، در قبال ندانستن مردم مسئولیم و آن دنیا قطعا پایمان گیر است. مردم ما مثل برخی مسئولانمان نبودند و نیستند که خودشان را به نفهمی بزنند. ما اگر گفته بودیم و بدون قضاوت و بزرگنمایی، روایت مستندی را پیش چشم و گوششان گذاشته بودیم، آن وقت تکلیف خیلی ها مشخص می شد. آن وقت مظلوم نمایی ها و اشک تمساح ها بی اثر می شد، اما نگفتیم. چطور هنوز از جنگ جهانی اول و دوم فیلم ساخته می شود. چطور جنایت امریکا در ویتنام آنچنان در تصویر گنجانده می شود که سربازان متجاوز را «قهرمان» معرفی می کنند، اما ما از دل واقعیت نتوانستیم قهرمان های واقعی این آب و خاک و دشمنان و جلادان حقیقی مردمان این سرزمین را به درستی به مخاطب پس از انقلاب نشان دهیم؟ ما به امثال ماجرای نیمروزها به شدت نیاز داریم. نیاز داریم چون هم باید برای انقلابی های خسته، فراموشکار یا پشیمان یادآوری کنیم و هم برای نسل های پس از انقلاب و دفاع مقدس، بگوییم و بنویسیم و بسازیم. آنها حق دارند از تاریخ این آب و خاک بدانند و با دانسته های خود تصمیم بگیرند و قضاوت کنند. چرا بعد از گذشت این همه سوال، هنوز جوانان ما از گروهک به اصطلاح مجاهدین اطلاع درستی ندارند؟ چرا برایشان باورپذیر نیست که یک گروهکی که در لوگوی خود آیه شریفه قرآن را قرار داده بود، به این راحتی مردمان بیگناه هموطنشان را قتل عام کند و برای رسیدن به مقاصد خود از حذف هیچکسی ابا نداشته باشد؟ همین چند وقت پیش ماجرای حمله به حرم مطهر امام(ره) و مجلس شورای اسلامی و شهادت جمعی از مردم بیگناه کشورمان تبدیل به تیتر یک رسانهها، روزنامهها و شبکههای مجازی داخلی و خارجی شد. آن «ترقهبازی» چند نفره، چرا توانست اینقدر در ذهن جوانان ما و مردم عادی کوچه و خیابان تاثیر بگذارد؟ ناامنی چندساعته در دو نقطه تهران چرا توانست این همه گستردگی داشته باشد و تقریبا همه مردم کشور را درگیر و دچار دلهره کند؟ چون ما نگفتیم، آنچه در هفدهم خرداد رخ داد، به اندازه سر سوزنی بود که در دهه شصت در خیابانهای تهران و ایران اتفاق میافتاد. ما نگفتیم که وقتی مردم ما درگیر جنگ با دشمن خارجی بودند، وقتی همه دنیا پشت سر صدام ایستاده بودند، یک عده وطنفروش و تروریست هم از داخل به روی مردم اسلحه کشیدند و با بهانههای واهی مردم را به رگبار بستند. ما برای نسل پس از جنگ نگفتیم که دلیل به شهادت رساندن امیرِ شهیدِ عزیز علی صیاد شیرازی چه بود. نگفتیم او در «مرصاد» چه فتحالفتوحی کرد و دروغ «فروغ جاویدان» را در همانجا دفن کرد. نگفتیم او در مقابل آنها که در ابتدای دهه شصت «قیام مسلحانه» علیه انقلاب را فریاد میزدند، در سالهای پایانی همین دهه، کار را به جایی رساندند که پس از آتشبس در جنگ ایران و عراق، تصمیم گرفتند با همه توان خود به کشور حمله کنند و به خیال خام خودشان کار انقلاب را یکسره کنند. ما نگفتیم که «اعدام»های دهه شصت مزد جنایات آنهایی بود که این همه خون بیگناه را بر زمین ریختند. ما نگفتیم که بسیاری از آنها که در زندان بودند، با یک «توبهنامه» دروغین و مصلحتی جان سالم به در بردند و در سالهای بعد با پناه بردن به کشورهای مدعی حقوق بشر و مبارزه با تروریسم برای ضربه زدن به ایران و انقلاب هرچه توانستند انجام دادند. «ماجرای نیمروز»، برشی از ۹ ماه جنایات منافقینی است که در مناصب مختلف حاکمیت «نفوذ» کرده بودند. چهرههایی که تا ریاست جمهوری، قوه قضائیه، جانشینی دبیر شورای عالی امنیت ملی، حزب جمهوری، اطلاعات کشور، و... پیش رفتند و در بزنگاه مورد نظر، وظیفه خود را به درستی برای دشمنان ایران و انقلاب عملی کردند. ماجرای نیمروز، داستان جلادانی است که برای ایجاد ناامنی در کشور و به بنبست رساندن انقلاب همهکار کردند. «دوقطبی» ساختند و سعی کردند آرامش جامعه را به هم بزنند و در فاز بعدی ترورهای مشخص شده و کورشان را کلید زدند. کشتند و بوی خون به راه انداختند و حالا از آن سر دنیا، هذیانگویی خود را ادامه میدهند. «ماجرای نیمروز» آغاز راهی است که ما «آتش به اختیار»ها باید ادامه دهیم. باید از این ابزار مهم و تاثیرگذار بهره ببریم و تاریخ مصور انقلاب را بسازیم. تاریخی بدون اغراق یا سانسور و در عین حال جذاب. باید جوانان ما و نسل فردای ایران بداند «ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود، خون دلها خوردهایم» راستی یادمان نرود که دشمن قرار نیست از دشمنیاش دست بکشد. این کلیدواژه «نفوذ» که طی این سالها بر زبان رهبر انقلاب جاری شده از کجا میآید؟ نفوذیهای دهه نود چه کسانی هستند؟ پشت سر کدام «کشمیری»ها نماز میخوانیم؟ چه کسانی به دنبال «دو دسته» کردن مردم هستند و میخواهند سال ۵۹ را دوباره تکرار کنند؟ منافقین امروز چه کسانی هستند؟ نفوذ و نفاق مربوط به گذشته نیست که توی تاریخ ثبت شود. امروز و فردا و فرداها هم خواهد بود و ما باید بتوانیم با کار فرهنگی دقیق و «تمیز» غبار «فتنه» را بنشانیم و با به تصویر کشاندن سالهای مختلف پس از انقلاب چهره بدون سانسور «جلاد» و جلادها را برای مردم به نمایش بگذاریم. آنوقت است که کار نفوذ و تخریب نفوذیها اگر غیرممکن نشود، قطعا سخت خواهد شد. منبع: سیاست روز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]