واضح آرشیو وب فارسی:مازندشورا : مازندشورا: «این یادداشت در مقام پاک و منزه جلوه دادن جامعه پزشکی کشور نیست چرا که به قول مرحوم مظفرالدین شاه «همه چیزمان باید به همه چیزمان بخورد»، ولی اگر قرار است گریبان گروهی از ایرانیان در این زمینه ها گرفته شود، به طور قطع پزشکان اگر آخرین نباشند، نخستین نخواهند بود. خوب است همه کسانی که از پزشکان انتقاد می کنند، یک سوزن هم به خود بزنند بعد جوالدوز را حواله پزشکان کنند.»مازندشورا : به گزارش ایسنا، عباس عبدی، روزنامه نگار، در ستون نگاه روز روزنامه اعتماد نوشت: «نظام بهداشت و درمان در کنار نظام آموزشی، دو وجه مهم تر از خدمات و نظام اجتماعی در هر جامعه ای است که دولت ها هزینه و بودجه قابل توجهی را صرف تامین و تجهیز آنها می کنند. در این میان بهداشت و درمان به دلیل فوریت ها و مشکلاتی که می تواند ایجاد کند، از حساسیت بیشتری برخوردار است. یک عامل دیگری که موجب حساسیت های مذکور می شود، الزامی تر بودن هزینه های درمان نسبت به آموزش است. هنگامی که این ضرورت با حضور پزشکان به عنوان کسانی که بخش بیشتر هزینه ها را دریافت می کنند، همراه شود، توجهات و انتقادات را بیشتر می کند زیرا به طور معمول دستمزد پزشکان در سطوح بالای دستمزدها و درآمدهاست و از آن طرف نیاز مردم از جمله فقرا به خدمات درمانی غیر قابل چشم پوشی است. در نتیجه پایین بودن منابع مادی بیماران و ضعف نظام بیمه ای، در کنار مطالبات پزشکان فشاری اخلاقی را بر جامعه پزشکی وارد می کند که اگر با مواردی از اشتباهات پزشکی مواجه شود، فضای تبلیغاتی تندی علیه آنان شکل می گیرد. حال اگر این اشتباهات یا گمان بر اشتباهات، درباره اشخاص مهم و مشهور باشد، فشار تبلیغاتی به صورت انفجاری رخ خواهد داد. بدتر از همه این که ممکن است دفاعیه مناسبی هم از سوی پزشکان ارایه نشود و این بحران را عمیق تر و پیچیده تر کند. همه اینها به یک سو، هنگامی که تئوری پردازی علیه پزشکان هم به ماجرا اضافه شود، اوضاع خراب تر از پیش خواهد شد. این که از پزشکان انتظار حکمت و خواندن کتاب رمان و حتی آشنایی با جامعه شناسی و تاریخ و... داشته باشیم و اگر مثلا اطلاعات عمومی آنان کم باشد (چگونه ثابت شدن این ادعا بحث دیگری است) آنان را باید محکوم کرد که چرا واجد این اطلاعات نیستند، یک مطالبه جدید است که تکلیف مالایطاق می کند. بنده در حد تجربه خودم می کوشم که برخی از این دیدگاه ها را نقد کنم تا بلکه به تلطیف فضای عمومی در این زمینه کمک شود. ۱- اگر قرار باشد که حوزه های گوناگون دانش یا فناوری یا خدمات اجتماعی و مدیریتی ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم، بعید است که در هیچ حوزه ای پیشرفته تر از پزشکی باشیم. نمونه روشن آن آمدن بسیاری از ایرانیان برای انجام امور دندانپزشکی و حتی پزشکی در داخل کشور است. این ادعا یک فرضیه است، ممکن است نادرست هم باشد، ولی گمان نمی کنم که برتری آن در مقایسه با دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی ایران حتی نیازمند به آزمون جدی باشد؛ چرا که واضح تر از آن است که دیده نشود. ۲- به لحاظ سطح آگاهی های عمومی و اجتماعی نیز گمان می کنم پزشکان در مجموع وضعیت بهتری از سایر حوزه ها دارند. کافی است که با تعدادی از آنان گفت وگو کنیم. آنان بر خلاف سایر اقشار و متخصصان ارتباط بی واسطه ای با مردم از هر نوع آن دارند. اتفاقا به دلیل وضعیتی که میان رابطه بیمار و پزشک وجود دارد، این ارتباط بدون پرده های مرسوم اجتماعی است. آنان روزانه حداقل با ده ها نفر از انواع طبقات مردم تماس و ارتباط دارند در حالی که کمتر جامعه شناسی هست که این حد از تماس را با مردم داشته باشد. البته نمی خواهم بگویم که صرف داشتن تماس موجب فهم و شعور اجتماعی می شود ولی با توجه به وضعیت عمومی پزشکان می توان گفت که این تماس ها به بالاتر بودن بینش اجتماعی آنان کمک می کند. البته بنده با پزشکان معدودی ارتباط دارم و شاید آنها نیز معیار قضاوت نسبت به کل پزشکان نباشند ولی در مقایسه با سایر اقشار همیشه حس کرده ام که آنان در سطوح بالاتری از آگاهی های عمومی و اجتماعی قرار دارند. به طور طبیعی موارد نقض این ادعا هم هست. ۳- مشکل مهم تفاوتِ نتایجِ ناشی از خطا یا فساد در حوزه های گوناگون است. متاسفانه فساد در اقشار دیگر از جمله دانشگاه ها به چشم کسی نمی آید. وقتی که کنار خیابان انقلاب پایان نامه را مثل سیب زمینی پیاز می فروشند، کسی ککش گزیده نمی شود ولی خطای پزشکی که موضوعی غیر از فساد است، مهم می شود. هر چند علت روشن است ولی نباید دچار برداشت ناصواب شویم. علت این است که خطای پزشکی می تواند منجر به نقص عضو یا مرگ یک نفر شود ولی فساد دانشگاهی و پایان نامه جعلی و صوری نوشتن و برای راهنمایی نکردن آن پول گرفتن، ظاهرا به جایی برنمی خورد! و حساسیتی را برنمی انگیزد. چه بسا عمل خیری هم محسوب شود! (رجوع کنید به توجیهات پایان نامه نویسان!) ۴- از سوی دیگر برخی از جامعه شناسان در نقد پزشکان نقش ساختار را فراموش می کنند. اگر ایرادی در پزشکان وجود دارد به خاطر پزشک بودن شان است یا به خاطر معایب نظام پزشکی؟ چرا وقتی فساد دانشگاهی را در پایان نامه ها می بینند، استادان دانشگاه را خطاب قرار نمی دهند؟ اصلا استادان دانشگاه و به ویژه همین منتقدان بگویند چند بار مانع دفاع از پایان نامه ای شدند که صوری بوده یا از بنیان قابل دفاع نبوده است؟ چند نمره ۱۳- ۱۲ به پایان نامه های ضعیف داده اند؟ به علاوه همه ما تجربیات بسیار خوب و مثبتی از پزشکان داریم. هم تجربیات خوب درمانی و هم رفتاری، چرا این موارد را برجسته نمی کنیم؟ اشتباه نشود منظورم نقد نکردن نیست که همه از جمله پزشکان به آن نیاز دارند، منظور زمانی است که داوری کلی و اخلاقی می کنیم حق نداریم یکسویه نظر دهیم. مردم هم در عمل چنین رفتاری دارند. برای نمونه با وجود تمامی تبلیغات علیه پزشکان هنوز هم در اعتماد تعمیم یافته از میان ۱۳ حرفه مهم جایگاه سوم را دارند. ۵- این یادداشت در مقام پاک و منزه جلوه دادن جامعه پزشکی کشور نیست چرا که به قول مرحوم مظفرالدین شاه «همه چیزمان باید به همه چیزمان بخورد»، ولی اگر قرار است گریبان گروهی از ایرانیان در این زمینه ها گرفته شود، به طور قطع پزشکان اگر آخرین نباشند، نخستین نخواهند بود. خوب است همه کسانی که از پزشکان انتقاد می کنند، یک سوزن هم به خود بزنند بعد جوالدوز را حواله پزشکان کنند. خودمحوربینی برخی افراد بدترین بیماری است که در جامعه می بینیم. همیشه گفته ایم که جامعه ما نیازمند اعتماد اجتماعی است ولی متاسفانه خودمان در تضعیف پایه های آن کوشیده ایم. هیچ قشر و گروهی نیست که خود را محور عالم نداند و بقیه را با انگ های گوناگون ننوازد. یکی گریبان پزشکان را می گیرد، دیگری علیه مهندسان می نویسد، وکلا هم در این میان بی نصیب نمی مانند و... همه کمابیش دچار مشکلاتی هستیم، ولی این که در مقام رفیع اخلاقی بنشینیم و به دیگران نمره دهیم کار پسندیده ای نیست و اثرگذار هم نخواهد بود. ۶- حال که این مطلب را نوشتم بد نیست نکته ای را هم خطاب به پزشکان بنویسم. متاسفانه به علل گوناگون، سازمان نظام پزشکی نتوانسته است نقش فراگیری را در میان پزشکان ایفا کند. به همین دلیل بسیاری از پزشکان مردم دوست و خیرخواه کم کم خود را از این سازمان کنار کشیدند و این سازمان که باید نماینده واقعی این گروه باشد از رسالت خود دور شده است و به جای آن که پناهگاه مردمی باشد که از اشتباهات و خطاها و حتی فسادهای پزشکی متضرر شده اند، بیشتر وکیل مدافع پزشکان شده است. آنان می توانند وکیل مدافع پزشکان در برابر دولت یا هر نهاد دیگری باشند ولی در مواجهه پزشک و بیمار باید وکیل مدافع بیمار و نظام سلامت کشور باشند، چون بیمار هیچ پناه دیگری ندارد. صادقانه باید گفت تا وقتی که این سازمان به جایگاه واقعی خود دست نیابد، این مشکلات ادامه خواهد داشت. حداقل بخشی از مسوولیت این کار به عهده پزشکان است.» انتهای پیام
چهارشنبه ، ۳۱خرداد۱۳۹۶
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مازندشورا ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]