تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833366384
بررسی ژانر فانتزی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : بررسی ژانر فانتزی bidastar12-04-2008, 02:05 PMفانتزی فانتزی ژانری در هنر است که جادو و دیگر اَشکال فراطبیعی را به عنوان عنصر اولیهٔ طرح و توطئه، درونمایه یا فضای داستان استفاده میکند. این ژانر معمولاً توسط نگاه، حس و درونمایهٔ وسیع از کار اشخاص از ژانرهای علمیتخیلی و وحشت متمایز میشود، هر چند که این سه ژانر نقاط مشترک بسیاری با هم دارند و مجموعاً ادبیات گمانهزن شناخته میشوند. در فانتزی قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی زیر پا گذاشته میشود و موجودات ناموجود تصویر میشوند. این نوع ادبی معمولاً شامل سحر و جادو، حوادث خارقالعاده، و موجودات خیالی است. واژهٔ فانتزی تنها به شکل اسم به کار نمیرود و در زبان فارسی به صورت صفت نیز به کار میرود. مراد فرهادپور در مقدمهای که بر برگردان فارسی درخت و برگ نوشتهاست عبارت ادبیات تخیلی مدرن را به عنوان برگردان واژهٔ «فانتزی» به کار میبرد و آن را شیوهٔ جدیدی شمردهاست که با اثر از موریس آغاز شدهاست. ویژگیهای فانتزی ویژگی اصلی فانتزی، دارا بودن عناصر خیالی (فانتزی) در فضایی خود-منسجم است، فضایی که منطق و قوانین خاص خود را دارد که متفاوت با منطق عادی است و داستان آن قوانین را نمیشکند. در این ساختار هر مکانی برای عناصر فانتزی ممکن است: شاید این مکان مخفی باشد یا در جهان ظاهراً واقعی ما رخنه کرده باشد یا شاید کاملاً در دنیایی خیالی رخ بدهد. در هر اثری عناصر نه فقط باید از قوانین پیروی کنند بلکه به دلیل انسجام طرح و توطئهٔ داستان باید شامل محدودیتهایی باشد تا به قهرمانان و تبهکاران داستان اجازه بدهد با هم بجنگند. عناصر جادویی باید بی قید و بند استفاده نشوند وگرنه ساختار داستان از بین میرود. تاریخچهٔ فانتزی با این که ژانر فانتزی به شکل مدرن کمتر از دو قرن عمر دارد، شکلهای سابق آن تاریخی برجسته و طولانی دارند. عناصر فانتزی و اسطورهای که سرانجام ژانر فانتزی و زیرگونههای فانتزی را ساختند احتمالاً با حماسهٔ گیلگمش و اولین نوشتههای بشر آغاز شوند که در دوران بعد بخشی از بزرگترین و مشهورترین ادبیات بشر را شکل دادند. ماجراجوییهای خیالی، از اودیسهٔ هومر تا بئوولف، از مهابهاراتا تا کتاب هزار و یک شب، از شاهنامه تا افسانههای شاه آرتور که پهلوانان شجاع، هیولاهای مرگبار و سرزمینهای پنهان بسیاری از خوانندگان را در دنیای خیال فرو بردهاست. اگر این طور به تاریخ ژانر فانتزی نگاه کنیم، تاریخ ادبیات و تاریخ فانتزی آن قدر در هم آمیختهاند که نمیتوان از هم جدا کرد. تاریخ ادبیات فانتزی مدرن با جورج مکدونالد ، نویسندهٔ اسکاتلندی رمانهایی مثل شاهدخت و گوبلین و فانتاستس ، آغاز میشود که دومین رمان را بسیاری نخستین رمان فانتزی بزرگسالان میدانند. مکدونالد تأثیری بسیار زیاد بر جی. آر. آر. تالکین و سی. اس. لوییس داشت. دیگر نویسندهٔ بزرگ این عصر ویلیام موریس نام داشت، شاعری بزرگ که چند رمان نیز در اواخر قرن نوزدهم نوشت، از جمله مشهورترین آن رمانها: چاهی در انتهای جهان به رغم تأثیر مکدونالد در آینده و محبوبیت موریس در عصر خود تا قرن بعد ادبیات داستانی فانتزی به مخاطب وسیع دست نیافت. ادوارد پلانکت، که بیشتر به نام لرد دانسنی شناخته میشود، نقطهٔ آغازی بر محبوبیت این ژانر هم به شکل رمان و هم به شکل داستان کوتاه بود. بسیاری از نویسندگان جریان معمول ادبیات هم به فانتزینویسی روی آوردند، از جمله اچ. رایدر هاگارد، رودیارد کیپلینگ و ادگار رایس بروز . این نویسندگان همراه با آبراهام مریت بنیانگذار چیزی بودند که بعدها به نام زیرگونهٔ «دنیای گمشده» مشهور شد و در اوایل قرن بیستم پرطرفدارترین شکل فانتزی بود. در این زمان چندین فانتزی کودک کلاسیک نیز منتشر شد، از جمله پیتر پَن و جادوگر شگفتانگیز اُز. در واقع، فانتزی کودکان و نوجوانان خیلی بیشتر از فانتزی بزرگسالان مطلوب است و این موضوع، نویسندگانی را که تمایل داشتند فانتزی بنویسند وادار کرده بود اثرشان را با فانتزی کودکان تطبیق بدهند. ناتانیل هاوثورن کتابهای بسیاری نوشت که به فانتزی تمایل داشتند، اما در کتاب شگفتانگیز برای پسرها و دخترها که برای کودکان و نوجوانان بود فانتزی نوشت. تا چند سال، این باعث شده بود که بسیاری از کارهای فانتزی، حتی ارباب حلقهها در ادبیات کودکان طبقهبندی شود. در ۱۹۲۳ اولین مجلهی کاملاً مخصوص فانتزی، قصههای عجیب یا وایرد تیلز، ایجاد شد. مجلات شبیه به این بلافاصله چاپ شدند که از همه مشهورتر مجلهی فانتزی و علمیتخیلی یا مگزین آو فانتزی اند ساینسفیکشن. مجلات عامیانه و ارزان در اوج محبوبیت خود بودند و در آوردن ادبیات فانتزی به مخاطبان بسیار هم در آمریکا و هم در انگلیس مهم بودند. این مجلات در موفقیت علمیتخیلی هم مهم بودند و در این زمان این دو ژانر با یکدیگر ارتباط خود را آغاز کردند. در ۱۹۵۰ ادبیات «شمشیر و جادوگری» خوانندگان زیادی یافته بود، زیرا کتابهای کنان بربر نوشتهی رابرت ای. هووارد و ال. اسپراگ دی کمپ و فافهارد و موش خاکستری نوشتهی فریتز لیبر به موفقیت بسیاری دست یافته بود. اما ظهور فانتزی والا و بیشتر از همه محبوبیت هابیت و ارباب حلقهها اثر جی. آر.آر تالکین در دههی شصت میلادی، فانتزی را وارد ادبیات اصلی کرد. مجموعههای دیگر مثل سرگذشت نارنیا نوشتهی سی اس لوئیس و دریا-زمین نوشتهی اورسلا لوگویین به محبوبیت این ژانر استحکام بخشید. محبوبیت ژانر فانتزی در قرن بیست و یکم ادامه یافت و پرفروش بودن کتابهای هری پاتر نوشتهیجی. کی. رولینگ این را نشان میدهد. چندین برداشت از کتابهای فانتزی به موفقیت خیلی زیاد دست یافتند که از همه مشهورتر تریلوژی ارباب حلقهها به کارگردانی پیتر جکسون است bidastar12-04-2008, 02:06 PMنویسندگان مشهور از مشهورترین نویسندگان این ژانر افراد زیر را باید نام برد: * حکیم ابوالقاسم فردوسی (شاهنامه) * آرمان آرین (سهگانهی پارسیان و من) * جی. آر.آر تالکین (سه گانهی ارباب حلقهها) * سی اس لوئیس (وقایعنگاری نارنیا) * ریچارد ناک (وارکرفت) * فیلیپ پولمن (نیروی اهریمنیاش) * رولد دال (داستانهای جادوگرها، چارلی و کارخانهی شکلاتسازی و جیمز و هلوی غولپیکر) * جوآن کتلین رولینگ (مجموعهی هری پاتر) * انجی سیج (سپتیموس هیپ) * برام استوکر (دراکولا) * گارث نیکس (سهگانهی پادشاهی کهن) * کریستوفر پائولینی (سهگانهی وراثت) * ال. فرانک بااوم (جادوگر شهر اُز) * تری پرچت (مجموعهی جهان گرد) * آنتونی هوروویتس (گروشام گرینج و ژانوس و ستاره آرزو) * استیون کینگ (خانهی سیاه) * دارن شان (دیموناتا و قصه های سرزمین اشباح) * آر.ال استاین (اتاق کابوس) * اُ این کالفر (آرتمیس فاول) * دیوید گمل (شبح شاه) * امیلی رودا (دلتورا) bidastar12-04-2008, 02:07 PMهزار و چند شب http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/posc/85-10/alethiometer-zr.jpg فاطمه عبدلي-سيدجواد رسولي: چرا فانتزي؟ چرا اين كتاب؟ «بند كفشم گير كرد و كلهپا شدم، بعدش به بالا افتادم، بالاي پشت بوما، بالاي شهرها، بالاتر از نوك درختها. همون جايي كه رنگها قاتي ميشن با صداها... دور و برم رو كه ديدم، دلم يهو ريخت به هم، بعدش هم «پايين» آوردم.» اين شعر ساده و بچهگانة شل سيلور استاين كه از قضا اسمش هم «بالا افتادن» است ميتواند يك مثال دمدستي براي دنياي فانتزي به حساب بيايد. كافي است به جاي كلمه «بالا»، «پايين» را بگذاريد. يك شعر معمولي ميشود در توصيف زمين خوردن يك بچه. ولي همين جابهجايي كوچك يك چيز جديد را به وجود ميآورد. يك دنياي ديگر. (اگر «عمو شلبي»باز باشيد نقاشي آن بچه را ديدهايد كه بند كفشاش زير پايش گير كرده و بالاي شهرها و خانهها پرت شده.) دنياي فانتزي هم همينطوري است. قاعدههاي اصلي جابهجا ميشوند. منطقها عوض ميشوند و همه چيز شكل ديگري به خودش ميگيرد. يك دنياي جديد به وجود ميآيد با ويژگيهايي جديد. حالا آدم ميماند و سمبلها و نشانهها و قواعدي كه به كلي با دنياي واقعي كه توي آن زندگي ميكند فرق دارد. اين جاست كه نيچه ميگويد: «اگر هنر نبود، حقيقت ما را نابود ميكرد.» خب اگر نخواهيم زيادي شلوغش كنيم و حرفهاي قلمبه سلمبه بزنيم در باب اين كه حقيقت با واقعيت چه فرقي دارد و اصولا ادبيات كلا هنر به حساب ميآيد يا نه، ميتوانيم خلاصهاش كنيم و بگوييم «اگر فانتزي نبود، زندگي ما را نابود ميكرد.» اينجا همة آدمها خوششانساند جك براي بالا رفتن از لوبياي سحرآميز، شجاعت و كلهخري خارقالعادهاي به خرج داد. نميشود منكر شد كه شانس فوقالعادهاي نصيب آليس شد تا بتواند در سرزمين عجايب پا بگذارد. عينهو شانس چارلي براي بازديد از كارخانه شكلاتسازي. (مگر از بين آنهمه بچه چند تايشان از اينجور شانسها گير آوردند؟) ولي خوشبختانه اين روزها احتياج به شانس آوردن يا حتي ريسك كردن نيست. فقط بايد آنقدر آدم باشي و آنقدر مشاعرت كار كند كه يك گوشة دنج پيدا كني و كتاب را بگيري دستت و پوست بيندازي و بشوي يك كس ديگر در جاي ديگر. بدون اين كه بخواهي مثل هانسل و گرتل خرده ناني، چيزي پشت سرت بيندازي تا بتواني راه برگشت را پيدا كني. قانون اصلي اين است. «راه برگشتي وجود ندارد. تو متعلق به دنياي كتابي». كتابي سرش به تنش ميارزد كه وقتي داري تويش زندگي ميكني به تكه نانها و سنگهاي پشت سرت فكر نكني يا به اينكه بالاخره بايد يك وقتي برگردي. به چي برگردي؟ به قار و قور شكم، مطلبهاي ننوشته، لباسهاي نشسته، امتحان پايان ترم، حقوق ماه پيش و باقي اين چيزهايي كه بهاش ميگويند نماد زندگي روزمره. جايي ديگر لذت خواندن اين كتابها كه منتقدها و اديبان، بنابر سليقه يا علمشان به آن «فانتزي»، «رئاليسم جادويي»، «تخيل» يا «فانتزي اعلاء» و باقي چيزها ميگويند، فراتر از اين حرفهاست. در اين كه خواندن قصة فانتزي، رهايي و فرار از دست و پا زدنهاي احمقانة صبح تا شب و خر و پفها و هذيانهاي شب تا صبح است شكي نيست. هيچ كسي نميتواند بگويد دنياي جن و پري و حتي قصة اسطورهها ما را براي لحظهاي هم كه شده دلخوش به وجود دنيايي ديگر نميكند. اين كه داستان و دنياي كتاب سخاوتمندانه تو را به رمزها و رازهايش آگاه ميكند و آرام آرام واردت ميكند به فضا و ماجراهايي كه خيليها تا آخر عمر و دقيقا تا لحظة مرگ لياقت و سعادت تجربهاش و حتي فكر كردن به آن را ندارند. اين كه تو كنار پروفسور دامبلدور باشي يا همراه آراگورن بتازي يا اين كه نگاه وحشتناك لرد عزريل را بدون اين كه لايرا متوجه باشد ببيني، كم چيزي نيست. اين محرم بودن و اين جزئي از كل ماجرا بودن، سر خوشياي را نصيبت ميكند كه در هيچ كدام از «رمانتيكها» يا «رئاليستها» سراغي ازش نيست. حياتيتر از زندگي واقعي حالا اين تجربه و لذت فانتزي، ميتواند در حد «هري پاتر» باقي بماند و يا به اوج خود در «ارباب حلقهها» يا «نيروي اهريمنياش» برسد. چون در دنياي هري پاتر هم كمكم احساس روزمرگي و عادي بودن ميكني و ميبيني زندگي همان زندگي واقعي است با سر و شكل ديگر. يك مدرسه با قوانين و مقررات همة مدرسه هاي عالم كه گاهي زيادي حوصلهسربر است. اما در كتابي مثل «نيروي اهريمنياش» دنيا، ديگر همان دنيايي كه تا امروز ديدهاي و شناختهاي نيست. اينجا ما نه تنها با يك دنياي ديگر، بلكه با دنياهاي ديگري مواجهايم. دنياهاي ديگر، ماجراهاي ديگر، و موجودات ديگري غير از آن چيزي كه هر روز داريم ميبينيم. دنيا و زندگي به همان چيزهاي پيش و پا افتادهاي كه تا حالا ديدهايم ختم نميشود. درست مثل«ارباب حلقهها»، نويسنده يك جهان كامل خلق كرده با تاريخچه، جغرافيا و مشخصات كامل كه حالا دارد داستاني از داستانهاي اين دنيا را براي ما تعريف ميكند. حكمت و فلسفه از سر و روي ماجراها ميريزد و تو بايد همه را جمع كني و اين، اصلا شوخيبردار نيست. موضوع جدي است. آن قدر جديكه ارزش كلهپا شدن و بالا افتادن توي دنياي عجيباش را داشته باشد. bidastar12-04-2008, 02:13 PMنمونههاي ادبيات فانتزي مدرن كه همگي از انگليس ميآيند فانتزي از آن نوعهاي ادبي است که ما هم تويش حرفهايي براي گفتن داريم. قصههاي جن و پري زيادي را از بچگي تا به حال شنيدهايم. قصههايي که گاهي تهمايههاي مذهبي هم دارند و رد پاي فرشتهها و شيطان را ميشود تويشان ديد. با اين حال بايد اعتراف کرد که يک جريان قصهگويي انگليسي که ريشههايش توي دانشگاه آکسفورد است توانسته در اين چهل پنجاه سال اخير فاتح بيرقيبي در ادبيات فانتزي باشد. جرياني که با سهگانه ارباب حلقهها شروع شد و در اين سالها هم ادامه پيدا کرده و اتفاقا حسابي غني و پر و پيمان شده. اينهايي که ميبينيد تنها چند تا از نويسندگان داستانهاي فانتزي هستند که آثار مهمشان به فارسي هم ترجمه شدهاند و ميشود در بازار پيدايشان کرد: http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/85-10/jrr-tolkien-zr.jpg جيآرآر تالکين: بعد از آن فيلمهاي حيرتانگيز و استادانهاي که پيتر جکسون از روي سهگانة ارباب حلقهها ساخت، اين مجموعه دوباره مطرح شد. داستان اين سه کتاب دربارة هابيت کوچکي به نام فرودو است که مأموريت پيدا ميکند حلقهاي را که قدرت شر در آن نهفته شده، بهجاي مشخصي ببرد و نابود کند. تنها در اين صورت است که سرزمين ميانه از خطر نابودي نجات پيدا ميکند. انسانها، دورفها (كوتولهها)، اِلفها (پريها) و کلي موجودات خير و شر ديگر هم سر راه اين هابيت قرار ميگيرند و داستان را پيش ميبرند. http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/85-10/cslewis-zr.jpg سياسلوئيس: ميگويند او بزرگترين مشوق تالکين براي خلق ارباب حلقهها بوده. لوئيس هم البته دنياي خودش را خلق کرد و اسمش را نارنيا گذاشت. سرزمين زيبا و سرسبزي که پر است از حيوانات سخنگو و دورفها و سانتورها (موجوداتي که نصفشان انسان است و نصفشان اسب) و البته انسانها. مجموعه ماجراهاي نارنيا هفت جلد است و در هر داستان چند نوجوان از دنياي امروزي به نارنيا ميروند و آن سرزمين را از خطري که تهديدش ميکند نجات ميدهند. شخصيت ثابت و باهيبت تمام داستانها هم يک شير است به نام اصلان. bidastar12-04-2008, 02:14 PMhttp://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/85-10/christopher-zr.jpg جان کريستوفر: سهگانة کريستوفر جزو قديميترين و نوستالژيکترين فانتزيهاي قرن بيستمي هستند. «کوههاي سفيد»، «برکه آتش» و« شهر طلا و سرب» داستان يک نوجوان روستايي است به نام ويل که تصميم ميگيرد تسليم سهپايهها نشود و کلاهک سرش نگذارد. او ميخواهد آزاد باشد و براي همين هم راه سختي را براي زندگي انتخاب ميکند: مبارزه با سهپايهها. http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/85-10/dahl-sized-zr.jpg رولد دال: اگر فيلم چارلي و کارخانه شکلاتسازي را ديده باشيد (که تويش جاني دپ بازي ميکند) حتما با فضاي داستانهاي دال آشنا شدهايد. البته اين کتاب (که فيلم از رويش ساخته شده) فقط يکي از مجموعه داستانهايي است که دال با شخصيت چارلي براي بچهها نوشته. کتابهايي مثل «جادوگرها» و «هلوي غولآسا» يا « داستانهاي باورنکردني» هم چند تا از آثار اين نويسندة پرکار انگليسي هستند. bidastar12-04-2008, 02:15 PMhttp://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/85-10/rowling3-zr.jpg جيکيرولينگ: کي ممکن است اسم هري پاتر را نشنيده باشد؟ اين نوجوان لندني با آن عينک گرد و زخم روي پيشانياش مشهورترين بچه دبيرستاني دنياست. هري پاتر هم مثل شخصيتهاي ديگر داستانهاي فانتزي قرار است دنيا را نجات دهد. اين بار و در اين داستان، دنيا از سوي يک جادوگر سياه به نام لرد ولدمورت تهديد ميشود. فرق بزرگ هري پاتر با بقية داستانهاي ديگر اين است که پايانش را کسي نميداند، چون جلد آخر کتاب هنوز چاپ نشده. هري و دوستانش، رون و هرميون جزو محبوبترين شخصيتهاي فانتزي در تاريخ ادبيات به حساب ميآيند. http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/85-10/pullman2-zr.jpg فيليپ پولمن: دربارة سهگانة نيروي اهريمنياش به اندازة کافي در اين صفحهها ميخوانيد. اين يکي هم تم آشناي مبارزة خير و شر را دارد و مثل تمام فانتزيهاي اصيل، از آنجا شروع ميشود که قهرمان داستان، دختر بچهاي به اسم لايرا، در دنياي کوچک و محدود خودش بازيگوشي ميکند. بهتدريج که داستان پيش ميرود، همه چيز پيچيدهتر و عميقتر ميشود تا صحنة نهايي رويارويي خير و شر برسد. ضمنا يادتان باشد كه با ظهور اين نويسنده، سهگانة کرسي استادي آکسفورد هم کامل ميشود: تالکين، لوئيس و پولمن. Heru Goroth11-05-2008, 03:44 PMجای تاسف داره که اینجا انقدر خلوته... به نظر من بهترین نویسنده ی معاصر: J.R.R.Tolkien اگه کتاباشو کامل خونده باشی می فهمی چی میگم... من به جان کریستوفر خیلی علاقه داشتم و دارم... مخصوصا به کتاب سه گانه ی سه پایه ها... ولی از وقتی کتابای تالکین به خصوص کتاب سیلماریلیون رو که 60 سال روش کار شده خوندم تازه دیدم... این آدم کی بوده و ما نمیدونستیم... Heru Goroth11-05-2008, 03:45 PMمن تنها جایی که در باره کتاب پیدا کردم این صفحه بود... چرا یک انجمن مستقل به کتاب اختصاص داده نمیشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!! malakeyetanhaye11-05-2008, 09:43 PMفانتزی مدرن زیر سبکی از ژانر فانتزی است که در آن داستان در محیطی امروزی و مدرن رخ میدهد و عوامل مؤثره بر آن عوامل زندگی امروزی هستند. ماجرای خیلی از داستانهای فانتزی در گذشتههای دور میگذرد. بیشتر در جوامع کشاورزی یا حتی پیش از آن. مثالها آنقدر هستند که بتوان آنها را جریان غالب خواند. حتی بعضی به صراحت به آن اشاره کردهاند. فانتزیهایی هم هستند که قهرمان در آنها از زمان معاصر به دنیایی با آن خصوصیات پرتاب میشود. به دنیاهایی که چیزهایی مثل منجنیق و باروت هم دور از ذهن میرسند. داستانهای فانتزی امروزی در دنیای مدرن بافته شدهاند. مثلاً «چیزی از طرف شب» کار سایمون آر گرین را در نظر بگیرید. چیزی از طرف شب، در دنیایی کاملاً امروزی میگذرد. دنیای نایتساید که جایی در لندن است، کاملاً مدرن است. جان تیلور، قهرمان داستان، حتی تلفن همراه هم دارد: «… تا پیش از این هیچ وقت به خودم دردسر حمل تلفن همراه نداده بودم. تلفن همراه در نایتساید میتواند هر چیزی از اجنهٔ ماشینها، تا ارواح سرگردان، تا موجوداتی از ابعاد دیگر را به سوی شما بکشد. و وقتی یکی از آنها وارد تلفن شد … بقیهاش را ندانید برای سلامت عقل بهتر است.» ایدهٔ این قبیل داستانها، تا حدی گیجکننده است. فضایی در مقابل خواننده قرار میدهند که تا ابدیت میرود. هیچ محدودیتی وجود ندارد و با این همه قهرمان با مبارزهطلبیهایی سخت روبرو میشود و به هر روی از پس آنها برمیآید. در این قبیل داستانها عوامل مشخص کنندهٔ فانتزی را داریم و جادو را. و در کنار اینها دنیای مدرن هم هست. شاید «هری پاتر» هم به نظر از همین دست داستانها برسد. اما آن را نمیتوان جزو این دسته شمرد. رولینگ با عنوان کردن اینکه ساختههای «ماگلها» در دنیای جادویی کار نمیکنند، خودش را از شر آنها راحت کرده. دنیای رولینگ جادو دارد و بس، شمشیری اگر هست، جادویی است. در دنیای فانتزیهای امروزی، عوامل زندگی مدرن هم حضور مؤثر دارند و از قوانین خودشان پیروی میکنند. هم قوانین نیوتن برقرارند و هم اصول ترمودینامیک. انسانها، اینجا ابرانسان نیستند. انسانهای کوچک انسان هستند. هم ضعف دارند و هم تردید و یکباره هم از این رو به آن رو نمیشوند و «گوهرهای پنهان» را کشف نمیکنند. در فانتزیهای مدرن، داستان، کوئست، مبارزهطلبی معمولاً خود انسان است. خود قهرمان. Heru Goroth12-05-2008, 10:03 PMاینجا چرا جواب آدم رو کسی نمیده؟ کسی تالکین نمیخونه اینجا؟ Mehrdad-bx27-06-2008, 08:05 PMنه، نمیخونه دیگه! ولی من ارباب حلقه ها رو خوندم و خوشم اومده، کریستوفر هم تموم نکردم ولی همین ها بهم ثابت کرد نویسنده ماهریه. ولی الان تو کف اُاین کافر ام! استادیه واسه خودش، آرتمیس فاول پنج تاش رو خوندم، هر کدام بهتر از قبلیه. کسی اینجا آرتمیس فاول رو خونده؟(به نظر من تو قرن 21 تا حالا رودستش نیومده!8 سال خوب باشه هم خوبه دیگه!!) اصلا هم از هری پاتر و نویسندش خوشم نمیاد(بدم میاد)، بگذریم که آدم کودنی هم هست(پاتر رو میگم). سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1023]
-
گوناگون
پربازدیدترینها