واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: امام حسن مجتبی علیه السلام در صحنه های مختلف سیاسی از شرکت در جنگ های جمل و صفین تا مشاوره سیاسی امیرالمومنین فعالیت داشته اند
1-بسیج مردم برای شرکت در جنگ جملناتوانی شدید عثمان در حاكمیت، تبعیضها، قومیت گراییها، بخششهای بی حساب و كتاب از بیت المال و دهها مشكل دیگر، سبب شد تا جبههای معترض و عدالتخواه از مردم مدینه در برابر او صف آرایی كنند. عثمان به تحریك شماری از عناصر سودجو و فرصت طلب، مانند طلحه، زبیر و عمرو عاص كشته شد و خلافت به امام علی رسید. امام (علیهالسلام) با وجود این كه او را حاكمی عادل نمیدانست، ولی از فتنه قتل او نیز ناخشنود بود؛ زیرا میدانست این آشوب، آشوبهای دیگری در پی خواهد داشت.نشان دادن موضعی شفاف از سوی امام، بهانهای برای عناصر سودجو شد تا آن را بهانهای برای قدرتطلبی خود قرار دهند. امام علی (علیهالسلام) حكومت خود را با عدالت پیش میبرد و آنان كه به زراندوزیهای زمان عثمان خو كرده بودند و همانانی كه مردم را به قتل او تشویق میكردند، پس از مدتی كه اوضاع را به فراخور حال خود ندیدند، پیراهن خونین عثمان را دستاویز مقاصد پلید خود ساختند. و در بصره به اخلال گری و آشوب طلبی دست زدند. امام علی (علیهالسلام) فرزند بزرگ خود امام حسن (علیهالسلام) را برای جلب مشاركت مردم در ستیز با پیمانشكنان به كوفه فرستاد.(1) برخی از مردم وقتی او را دیدند كه میخواهد برای آنان سخنرانی كند، زیر لب میگفتند: «خدایا! زبانِ زاده دختر پیامبرمان را گویا گردان». امام مجتبی به سبب بیماریای كه داشت، به ستونی تكیه كرد و سخنان بسیار شیوا و رسایی ایراد كرد. او پس از سپاس و ستایش خداوند، به بیان مناقب پدر بزرگوارش پرداخت و سخنرانی گیرا و رسایی ایراد فرمود.(2)مردم پس از شنیدن سخنان امام مجتبی (علیهالسلام) آمادگی خود را برای شركت در جنگ و یاری امام علی (علیهالسلام)اعلام كردند و امام مجتبی توانست سپاه انبوهی را برای جنگ در ركاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گرد آورد.2- شرکت در جنگ جملهمان گونه كه گفته شد، امام مجتبی (علیهالسلام) در جنگ جمل حضوری چشم گیر و شجاعانه داشت. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ایشان را بر میمنه (سمت راست) سپاه گماشت (3) و ضربه نهایی را ایشان با نحر كردن شتر عایشه به انجام رسانید و جنگ را به سود امیرالمؤمنین (علیهالسلام)پایان داد.43-بسیج مردم برای شرکت در جنگ صفینآتش جنگ جمل فروكش نكرده بود كه زمزمه هایی ناآشنا در برپایی فتنه خونین دیگری از آن سوی مرزها به گوش رسید. معاویه و همدستانش سرگرم تجهیز سپاه و جمع آوری نیرو برای جنگ با امام علی (علیهالسلام) بودند. خبر به امیرالمؤمنین رسید. امام علی فرزندش امام مجتبی (علیهالسلام) را مأمور كرد تا برای مردم سخنرانی كند و آنان را برای دفاع در برابر مهاجمان زرپرست و زورمدار تشویق كند. امام مجتبی (علیهالسلام) در حضور پدر، سخنان رسا و شیوایی بیان نمود و این گونه مردم را به جنگ با معاویه تشویق كرد.5 سخنرانی گرم و آتشین امام مجتبی شوری در دلها افكند و مردم را برای نبرد آماده ساخت.4-شرکت در جنگ صفین و فرماندهی نظامیمتأسفانه بر خلاف خواست امام علی (علیهالسلام)، در راستای ارشاد عمومی و تنویر اذهان، بهترین لحظههای خلافتش، صرف جنگی طولانی گردید؛ در حالی كه این دوران درخشان میتوانست صرف عمران و آبادانی و تحقق برنامهریزیهای حكومت علوی گردد. امام مجتبی (علیهالسلام)در جنگ صفین نیز از سوی امیرالمؤمنین دستور یافت كه سمت فرماندهی میمنه لشگر را بر عهده گیرد(6). امام مجتبی (علیهالسلام) در ركاب پدر، دلاورانه شمشیر میزد و حمله میكرد. وقتی علی (علیهالسلام) رزم او را دید كه چگونه به قلب دشمن حملهور میشود، برای محافظت از جان او و برادرش حسین (علیهالسلام)، دستور داد تا آنان را به عقب برگردانند.امام علی فرمود: «پسرانم را از جنگ باز دارید كه از به خطر افتادن جان آن دو بیم دارم و میترسم نسل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) قطع شود». (7) در گرماگرم جنگ، وقتی معاویه جنگیدن امام مجتبی (علیهالسلام) را دید، خواست تا سیاست پلید و همیشگی «تطمیع و تفرقه» را درباره امام حسن(علیهالسلام) به كار گیرد. از این رو، كوشید تا امام مجتبی را با وعدههای پوشالی از میدان به در كند. به همین منظور، عبیدالله بن عمر ـ فرزند كوچك خلیفه دوم و از یاغیان آزاد شده دوره عثمان ـ را به میدان جنگ فرستاد تا امام حسن (علیهالسلام) را با وعده خلافت و دیگر بهانهها از میدان به در كند. وقتی عبید الله، امام مجتبی را مشغول كارزار دید، نزدیك رفت و گفت: «با تو كاری دارم». امام دست از جنگ كشید و نزدیك آمد. عبید الله پیشنهاد معاویه را به امام رسانید. امام با تندی فرمود: «گویی میبینمت كه امروز یا فردا كشته خواهی شد، ولی شیطان فریبت داده و این كار را برایت زیبا نموده است تا روزی كه زنان شام بر جنازهات بگریند. به زودی خدا بر زمینت میزند و جنازهات را با صورت به خاك میكشد». عبید الله شگفت زده و ناامید و سر افكنده به سوی خیمه گاه بازگشت. معاویه با دیدن حالت او، خود به جواب پی برد و گفت: «[شرمگین مباش] او پسر علی است».(8)5-سخنگوی امام علی علیه السلام در ماجرای حکمیتجنگ صفین طولانی شده بود. امام علی (علیهالسلام) دست از حقیقت بر نمیداشت و معاویه بر سخن باطل خود پای میفشرد. جنگ، جنگ حق و باطل بود و هر دو در شعار خود سرسختی نشان میدادند. تا آن جا كه نوشتهاند: این جنگ ماهها به درازا كشید. سرانجام تا پیروزی لشگر حق تنها چند ضربه شمشیر دیگر نیاز بود، كه به دستور معاویه، قرآنها را بر سر نیزهها كردند و كتاب خدا را بازیچه دنیا پرستی و قدرت طلبی خود قرار دادند. در نتیجه این دسیسه، در سپاه امیرالمؤمنین دو دستگی افتاد و چشمهای ظاهربین و نیز بازوان خسته از جنگ، شمشیرها را زمین گذاشتند و امام را به پذیرش حكمیت وادار كردند. دیری نپایید كه بزرگی و جبران ناپذیری این اشتباه برای همگان به اثبات رسید. از این رو، به سختی ابراز پشیمانی كرده و حتی بعضی از امیر المؤمنین (علیهالسلام)خواستند تا پیمانی را كه به اصرار آنان بسته بود، بشكند و جنگ را بیمحابا آغاز كند، ولی برخی نیز به بهانههای مختلف، خودِ حضرت را در این جریان مقصّر دانستند. بیم آن میرفت كه آشوب گری از سرگرفته شود و فاجعه دیگری به وقوع بپیوندد. در این جا، لازم بود تا چهرهای كه برای همگان مورد پذیرش و احترام است، میانجیگری كند و آشوب را پایان بخشد. به همین منظور، امام علی فرزند بزرگش حسن (علیهالسلام) را كه چهرهای پذیرفته شده بود، مأمور كرد تا از طرف ایشان مسأله را روشن و مشكل را حل كند. او باید نخست با دلایل قانع كننده، حكمی را كه ابوموسی اشعری صادر كرده بود، لغو میكرد و نیز برای جلوگیری از فتنههای مخالفان، مشروعیت كاری به عنوان حكمیت را نیز میپذیرفت. این كار در آن موقعیت حسّاس كه بیشتر حاضران جزو مخالفان بودند، بسیار دشوار مینمود و كسی جز امام مجتبی (علیهالسلام)در میان هواداران علی (علیهالسلام) توان انجام چنین مسؤولیتی را نداشت. امام مجتبی درآن جمع این گونه فرمود: «ای مردم! بی گمان شما درباره این دو مرد [عمرو عاص و ابوموسی [زیاده سخن گفتید و آنها را برگزیدید تا با كتاب خدا حكم كنند؛ نه از روی هوای نفسشان. ولی آنها با هوای نفس خویش حكم كردند؛ نه با كتاب خدا و كسی كه چنین كند، حَكَم نیست، بلكه محكوم است. عبدالله بن قیس (ابوموسی) كه عبدالله بن عمر را خلیفه قرار داد، سه اشتباه كرد: اول با نظر پدر او (عمر) مخالفت كرد؛ زیرا عمر به خلیفه قرار دادن وی راضی نبود. حتی او را از اعضای شورای شش نفره نیز قرار نداده بود؛ دوم با خود عبدالله بن عمر دراین باره مشورت نكرده بود؛ و سوم مهاجرین و انصار كه پایههای حكومت اسلام را منعقد كردهاند و نظر آنها مورد پذیرش مردم است، نظری در این باره ندادهاند (و این حكم تنها از آن این دو نفر است). ولی اصل مسأله حكمیت و مشروعیتش پذیرفته است و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نیز سعد بن معاذ را در جریان بنی قریظه حَكَم قرار داد و او نیز آن چه را كه مورد رضای خدا بود، حكم كرد. بی تردید اگر او مخالفت میكرد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نیز رضایت نمیداد».(9) سخنان شیوای امام، كه جایگاه علمی و سیاسی امام حسن (علیهالسلام) را برای همگان آشكار میساخت، مسأله را كاملا روشن نمود، هر چند كه دشمن هیچ گاه دست از فتنه گری برنمیداشت.6-مشاور سیاسی و جانشین امیرالمومنین علی علیه السلامبا بررسی جریانهای تاریخی عصر امام علی (علیهالسلام)، روشن میشود كه امام حسن (علیهالسلام)، در تمامی تصمیمگیریهای امام علی و برنامه ریزیهای او نقش مهم و تعیین كنندهای داشته است؛ زیرا امام علی همواره در حل مسائل با امام حسن مشورت میكرد. همین مسأله، توانایی والای امام مجتبی را به اثبات میرساند؛ چه اگر فردی داناتر و تواناتر از او در میان هواداران امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یافت میشد، حتما او انجام این مهم را بر دوش میگرفت. در كتابهای تاریخی آمده است كه پس از پایان جنگ جمل، حضرت علی مدت یك ماه را در بصره سپری كرد و در این مدت بیمار شد. در تمام این دوره، امام مجتبی (علیهالسلام)به جای آن حضرت نقش جانشین را بر عهده گرفت.(10) هم چنین نوشتهاند: امیرالمؤمنین پیش از جنگ با معاویه، سرداران و فرماندهان سپاه خود را برای مشورت گرد آورد و از آنان درباره جنگ نظرخواهی كرد. در این هنگام، امام مجتبی به عنوان مشاور سیاسی امام (علیهالسلام)، پس از ستایش الهی، نظر خود را در مورد جنگ بیان نمود.(11)
منبع: سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی


زمانبندی انتشار: 20 خرداد 1396 - 11:46
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]