تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان بايد براى آخرتش از دنيا، براى مرگش از زندگى و براى پيرى‏اش از جوانى، توشه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817505420




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

راز پیدا شدن 2 بلیت سینما در جیب بارانی یک مرد / کتک کاری حمیده و این مرد به دادسرا کشید! - پایگاه خبری و اطلاع رسانی رکنا


واضح آرشیو وب فارسی:رکنا: رکنا: خانم به شوهرش می گفت دوستی را که با بارانی تو به سینما رفته به من نشان بده ولی شوهر در جواب اظهار می کرد محل اقامت دوستش را نمی داند!زن جوانی دو بلیت پاره شده سینما Cinema در جیب بارانی شوهرش پیدا کرد و چون دلایلی که شوهر برای وجود این بلیت ها می آورد چندان قانع کننده نبود، زیرا شوهر می گفت بارانی خود را به یکی از دوستانش امانت داده است، ولی نمی توانست این دوست خود را معرفی کند، به همین جهت بین آنها زد و خوردی در گرفت و کار به دادسرا کشیده شد.  شوهر که میرعبداله نام دارد و تجارت می کند، گفت: تازگی حمیده همسرم نسبت به من بدگمان شده است. من شب ها تا ساعت 9 و نیم در دفترم کار می کنم. دیشب صدای تلفن دفتر ضعیف شده بود و چون کارم کم بود، تلفن را باز کردم تا درست کنم، اما خراب تر شد و بالاخره پس از چند دقیقه دستکاری به کلی آن را از کار انداختم و در نتیجه ارتباطم با خانه قطع شد. به همین دلیل هر چه حمیده شماره تلفن مرا می گرفت موفق نمی شد صحبت کند. ساعت 6 و نیم بعدازظهر یکی از دوستانم نزد من آمد و گفت می خواهد به شمیران برود، اما چون پالتویش را نیاورده می ترسد سرما بخورد. من بارانی ام را که در دفتر آویزان بود، به او دادم دوستم ساعت 9 و ربع شب بازگشت. در آن موقع من از دفتر خارج شده بودم و در راهرو بودم. او بارانی را به من پس داد و من دیگر حوصله نکردم آن را به دفتر برگردانم، آن را پوشیدم و به خانه آمدم. میرعبداله افزود: وقتی به خانه رسیدم حمیده که سخت عصبانی بود گفت: حدس من درست است، امشب حتما جایی رفته بودی. برای این که در دفتر نبودی و حالا هم می بینم که در این هوا بارانی پوشیده ای. من جواب دادم تلفن خراب بود ولی نگفتم که بارانی را دوستم برده بود. همسرم بارانی را آویزان کرد، سپس شام خوردیم و خوابیدیم. صبح امروز در خواب بودم که ناگهان جسم سختی بر سرم خورد، به طوری که تا چند دقیقه گیج بودم. وقتی به خود آمدم، زنم را که ماهوت پاک کن دسته داری در دستش بود بالای سرم دیدم. او دو بلیت پاره شده سینما به تاریخ دیشب در دستش بود و در حالی که می لرزید می گفت: با کدام زن به سینما رفته ای؟ پس معلوم می شود خرابی تلفن دفتر کار بی جهت نبوده است! میرعبداله سپس اظهار کرد من که نه زنی را دیده بودم و نه به سینما رفته بودم عصبانی شدم و دو نفری به جان هم افتادیم و آخر سر هم خانم از دست من شکایت کرد که او را کتک زده ام، در حالی که دعوا را خود او شروع کرده بود. حمیده پس از پایان اظهارات شوهرش گفت: اگر این آقا راست می گوید، چرا دوستش را که بارانی او را گرفته نشان نمی دهد، اگر او را نشان بدهد و این شخص اظهارات وی را تائید کند، باوجود این که کتک خورده ام رضایت می دهم. میرعبداله در پاسخ زنش گفت که این شخص آشنای او بوده، خانه او را نمی داند و شغلش دلالی است. برای تجار مظنه می آورد، بنابراین چگونه می تواند به این سرعت او را پیدا کند. ولی حمیده می گفت شوهرم دروغ می گوید او مهلت می خواهد که شخصی را وادار کند تا به من دروغ بگوید. زن و شوهر چند دقیقه بعد به اتاق بازپرس رفتند تا به شکایت آنها رسیدگی شود. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.


شنبه ، ۳۰اردیبهشت۱۳۹۶


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: رکنا]
[مشاهده در: www.rokna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن