واضح آرشیو وب فارسی:ورزش سه: انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد شد
حمیدرضا صدر به جدایی زودهنگام لوییز انریکه و بارسا در پایان فصل پرداخته. چرا رهبری بارسا و رئال پایان های خوش ندارند؟
به گزارش "ورزش سه" ، مردانش با شش گل خیخون را له کرده بودند. توقف رئال در یکی از بازی های عقب افتاده اش برابر لاس پالماس بدین معنی بود آنها به صدر جدول نزدیک تر شده اند. با این وصف نه آن شش گل و نه این نزدیکی به حریف همیشگی اخم های عمیق شده صورتش را باز نکرده بودند. لوچو وارد شد و با چهره دژم همیشگی اش برابر خبرنگارها نشست. نشست و از رفتن حرف زد. از جدایی سخن گفت و اعلام کرد در پایان فصل نوکمپ را ترک خواهد کرد. لوچو گفت فصل بعد آن جا نخواهد بود، گفت نیاز به استراحت دارد". او در نگاه اول راه و رسم خردمندانه گواردیولا طی آخرین فصلش در بارسا را برگزیده بود. از جدایی آخر فصل حرف زده و یکباره همه فشارها را از دوشش برداشته بود. از حالا به بعد کسی نمی توانست او را تهدید به اخراج کند. از حالا به بعد کسی نمی نوشت قراردادش تمدید نخواهد شد. او با همان چند جمله از زیر تازیانه ها فرار کرده بود. از حالا به بعد بارسلونایی ها به مربی بعدی شان می اندیشند و رسانه ها با گمانه زنی سرشان را گرم می کنند. در عین حال مربیانی که نامزد جانشینی لوچو شده اند به او می نگند. اخبار را می خواننند و درمی یابند رهبری باشگاهی که طی یک دهه اخیر بیشترین افتخارات را کسب کرده چندان شیرین هم نیست. مرارت بار است و طاقت فرسا. بی ترحم است و شکنجه بار.
لوچو یک بارسایی قدیمی بود. با پیراهن آبی اناری دو بار قهرمان لیگ شده بود، دو بار قهرمان جام حذفی و یک بار قهرمان جام در جام اروپا. او به عنوان مربی بارسا طی کمتر از سه سال دو بار قهرمان لیگ شده بود، دو بار قهرمان جام حذفی و یک بار فاتح لیگ قهرمانان. او کنار اشتاین، کواچ، هیدینگ، فرگوسن، گواردیولا، مورینیو و هاینکس هشتمین مربی بود که طی یک فصل به سه گانه جادویی چنگ زده بود. با این وصف در روزهای پیروزی اش به عنوان مربی بارسا بندرت لبخند از ته دلی بر لبانش نقش بست. گویی آمده بود تا مثل همتایانش روی مرارت بکشد. مرارت بکشد و خسته و فرسوده نوکمپ را ترک کند. مگر ریکارد پس از ترک بارسا از صفحه اول فوتبال اروپا محو نشد؟ مگر پپ نیاز به یک سال استراحت نداشت؟ مگر تیتو ویانووا جان نداد؟ مگر جراردو مارتینو به آمریکای جنوبی برنگشت؟ شکست 0-4 از پاری سن ژرمن برای لوچو فقط مترادف سقوطی در لیگ قهرمانان - مثل حذف زودهنگام پارسال برابر آتلتیکو مادرید - نبود. او پیش از آن به برباد دادن هویت بارسا متهم شده بود. او که با رفتن ژاوی و نزول اینیستا محور تیم را از خط میانی به خط حمله آتشین "مسی - سوارز - نیمار" سپرد. او که تیکی تاکا را در الویت قرار نداده و آن را به پایان راهش در نوکمپ رسانده بود... همه می دانستند سلسله ها طی نود دقیقه فرو نمی پاشند و بارسا پس از رفتن پپ تدریجا از دوران پرشکوهش فاصله گرفت. ناکامی لوچو در پر کردن حفره های خالی او را بیشتر به بند کشید. لوچو برغم صد میلیون خرید تابستانی نتوانست کسی را جایگزین دنی آلوز در دفاع راست کند. نتوانست با نزول بوسکتس بازیکنی را برابر مدافعانش قرار دهد. نتوانست جلوی خریدهای بی مصرف را بگیرد: توران، آلکاسر، گومز، فرمالن، متیو...
آن جا نوکمپ بود و لوچو می دانست کجا بسر می برد. می دانست طرفداران شکیبایی را از یاد برده اند. می دانست بازیکنانش متکبرانه بازی می کنند. می دانست رسانه ها دوستش ندارند. می دانست مربیان بارسا و رئال در یک نکته مشترکند: راه رفتن روی بند باریک "امروز" و فقط امروز. این که هر شکستی می تواند به جدایی منجر شود و هر فصلی احتمالا آخرین فصل بشمار می رود. می دانست سه دیدار بدون پیروزی یعنی نزدیک شدن به در خروجی. می دانست افتخارات کسب شده - هر چه بزرگ - به دیروز تعلق دارند. می دانست سه گانه اش و همین طور قهرمانی لیگ در فصل پیش به موزه باشگاه تعلق پیدا کرده اند، چنان که زیدان نمی تواند با دل دادن به فتح لیگ قهرمانان فصل سپری شده در فصل جاری احساس امنیت کند. لوچو می دانست در نوکمپ و برنابئو کسی برای دیروز زبان به ستایش نخواهد گشود. می دانست در این دو معبد زمان برای کسی توقف نخواهد کرد. نه او، نه زیدان، نه هیچ کس. مربی بعدی بارسا - امری، والورده، سامپائولی، کومان، ونگر، پوچتینو - با معیار افتخارات لوچو در اولین فصل روبرو خواهد بود: فتح سه گانه. حقیقت این است چالش های بارسا با رفتن لوچو حل نخواهند شد. لاماسیا مسیر نزولی را پیموده و نظام بازیکن یابی باشگاه لنگ می زند، مسی 29 ساله شده سوارز و پیکه 30 ساله، ماسکرانو و اینیستا 32 ساله. در کنار همه اینها اگر مربیان رئال باید با دیکتاتوری مفرط از نوع فلورنتیو پرس کنار بیایند مربیان بارسا باید با سیاست بارگی باشگاه در سایه آزادیخواهی همساز شوند که یعنی فاصله دموکراسی و دیکتاتوری در باشگاه های بزرگ به باریکی یک مو شده. حمیدرضا صدر از همین نویسنده بخوانید: خوردن استیک با دندانهای مصنوعی معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد تجدید خاطره با ایکر کاسیاس آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین لیگ قهرمانان: ناقوسها برای که بهصدا در میآیند؟ اولین توفان: وسترن در امجدیه ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان! ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟ جام جهانی 48 تیمی: معما، پرسش و دلار از اوفارل تا کیروش: همان شهرزاد قصهگو بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال قربانگاه والنسیا، نفرین خفاشها فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگی و مرگ آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشتهاند؟ آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی گواردیولا در باتلاق انگلیسی میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست! هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟ با این بارسلونا چه باید کرد؟ رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی! استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟ وداع با منصور پورحیدری؛ آن چروکهای عمیق
17:30 1395/12/12
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ورزش سه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]