واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه/ علیرضا محمدی گرفمیرعایت احترام و ادب در گفتار و کردار، فارغ از بحث نقد و انتقاد، یکی از توصیههای مهم در همه آموزههای الهی و عقلانی است و در اصول فکری نقد مواکدا توصیه می شود که از هرگونه تحقیر، تهمت، خشونت، پلشتیگویی و به کار بردن الفاظ رکیک پرهیز شود.بدیهی است نقد منصفانه و تحمل افکار مخالف، نیاز به فرهنگسازی در بستر زمان دارد و در این مسیر متاسفانه مواقعی پیش خواهد آمد که برخی نقدها و پاسخ ها شکل افراطی به خود گیرند.چراکه هنوز تمایل ما برای حل مشکل، استفاده از ابزارهای حذفکننده است تا منجر به کنار گذاردن مخالفانمان شود و از آنجا که ابزارهای متخصصین و روشنفکران برای انتقاد و اعتراض، حرفزدن و نوشتن است تمایل ما به خشونت در گفتار و نوشتارمان منعکس میشود.اما توجه کنیم که خشونت کلامی موجود در چنین عرصه ای، مجوزی خواهد بود برای کسانی که ابزار های خشونت عملی را هم در اختیار دارند. باید اذعان داشت نبود اختلاف سلیقه در روش های برنامه ریزی و اجرایی نه ممکن است نه مطلوب. منشا اختلاف، هم اندیشه است و هم منافع که هر دو واقعیاتهایی انکارناپذیرند. اینکه فکر کنیم ممکن است در فضای مدیریت شهری ما اختلاف نظر نباشد و همه حرف واحد بزنند خلاف واقعیت است. بنابراین، مهم اینست که این انتقادات و اختلاف چگونه مطرح و حل شوند.مسئله ای که در روزهای اخیر و پس از بحران بوجود آمده ناشی از بارش برف در فضای عمومی و رسانه ای استان گیلان و به ویژه شهر رشت پدید آمد ناشی از همین نگرش نادرست به جریان نقد و نقادی است و بار دیگر به ما یاداوری می کند که در این مسیر هنوز متانت و اعتدال را آنگونه که شایسته است نیاموخته ایم و با انتخاب واژگان نامناسب، تهاجمی و خشن، به کمتر از تحقیر کردن مخالف و منتقد راضی نیستیم و بجای پاسخ سالم و منطقی و بدور از کینه توزی ابتدا طرف مقابل را می کوبیم و سپس شخصیت و رفتار غیر مرتبط با نقد او را در جای دیگری بهانه تخریبش در موضوع مورد بحث قرار می دهیم!… هنوز نپذیرفته ایم که منتقد یا درست میگوید که باید حرف او را پذیرا بود و از او تشکر هم کرد و یا اینکه نقدش از نظر ما صحیح نیست و باید به او پاسخ شایسته و در شان گوینده و شنونده داد.طبیعی است رشتوندان توقع داشته باشند زمانی که یک شخص مسولیت امور مهم شهری آنها را آنهم در شهری با ریشه های اصیل فرهنگی مانند رشت بر عهده می گیرد قابلیت مواجهه صحیح با انتقادات را در خود ایجاد کرده باشد حتی اگر نقدها نادرست و غیرمنصفانه باشند! اگر شهروند احساس کند نقدهای مطرح شده از سوی او و نمایندگانش پاسخ درخور نمی گیرد چگونه امیدوار باشد که می تواند در فرایند تصمیم گیری و مدیریت شهر نقش داشته باشد و مشارکتش(ولو اینکه مشارکتش در حد نقد باشد!) موثر می افتد؟؟ جناب شهردار مگر غیر از اینست که یکی از اساسی ترین اصول توسعه جوامع تاکید بر مشارکت مردم در فرایند توسعه است؟؟ و مقدمه اش اعتماد سازی در مردمان آن جامعه.باور بفرمایید یکی از مهم ترین راه های اعتماد سازی در شهروندان مقدم بر هر نوع تغییر کالبدی در شهر آن است که به نظراتشان ارج گذاشته شده و نقد آنان حداقل از زبان نمایندگانشان شنیده و به درستی ارزیابی شود و یا حداقل پاسخ شایسته دریافت کند.نقش مدیران و صاحب منسبان شهری ما باید به گونه ای باشد که در رواج نگرش نقدپذیری و احترام به یکایک افراد جامعه بکوشند. حتی آنهایی که به بیحرمتی و فرافکنی روی می آورند نیز باید تحمل شوند وگرنه چه تفاوتی خواهد بود مابین ما و کسانی که ضد توسعه و… می خوانیمشان؟!بپذیریم که کراهت چنین موضوعی در رفتار است و نه در اسامی افراد! و اگر ما نیز در این مسیر گام برداریم وسطح ادبیات گفتاری و نوشتاری مان را آنگونه تنزل دهیم فارغ از مدرک و مسندمان تفاوتی با آن دیگران نخواهیم داشت و القاب ضد توسعه بودن به ما هم نسبت داده خواهد شد! بنابراین یکی از ضروریات پذیرفتن چنین مسندهایی پرهیز از هرگونه نگاه از بالا به پایین در کنار احترام به شهروندان و نمایندگانشان است. فراموش نکنیم مسندی که اکنون در اختیار ماست در ادوار گذشته در اختیار چه شخصیت هایی بوده است. شاید لازم باشد در کنار طرح باز آفرینی برای شهر توجه بیشتری به بازآفرینی شان و منزلتی داشته باشیم که امثال دکتر صوفی ها، سرتیپ پورها و … برای مسند شهرداری ایجاد کرده بودند…در جریان اتفاقات پس از بارش برف اخیر اگرچه نیروهای خدوم و تلاشگر شهرداری زحمات زیادی متحمل شدند و مانند هر انسان دیگری نیاز به روحیه و حمایت دارند و انصاف نیست در یک موقعیت سخت جوری نقد شوند که کلیه تلاش هایشان نادیده انگاشته شود اما فارغ از قضاوت در مورد نقد مطرح شده توسط یکی از نماینگان محترم شهر رشت نسبت به شهرداری، ادبیات به کار رفته در پاسخ جنابعالی متاسفانه به گونه ای انتخاب شد که حرمت نگارنده و مخاطب را توامان در هم شکست و نه تنها کمکی به حل مشکلات نکرد، بلکه می توانست آغاز مکرری باشد برای برخوردها و حساسیت های جامعه شهری ما که اتفاقا این روزها سخت تحت تاثیر بگو مگوهای مدیریت شهری ماست.البته پس از آن پاسخ تند و تیز شما که نگرانی بسیاری از شهروندان و شخصیتهای اجتماعی ما را به همراه داشت، برخورد منطقی و به دور از هیاهوی نماینده محترم که نشانه های عقل گرایی در آن به وضوح دیده می شد نشان داد انسان باتجربه و تعقل گرا انتخاب میکند چیزی را که میگوید! و چنین روشی همانطور که ملاحظه فرمودید تصدیق بسیاری از شهروندان اخلاق مدار را نیز با خود همراه ساخت.یقینا با مروری گذرا بر فضای رسانه ای و شبکه های مجازی شهر در خواهید یافت آنچه در این روزها بیشتر به چشم آمد این نکته بود که صدمات ناشی از بکار بردن ادبیات نامناسب بر افکار عمومی رشتوندان می تواند بسیار بیشتر از آسیب های ناشی از عدم مدیریت صحیح بحران برف باشد! و گاه سخنان طعنهآمیز نسبت به افراد و گروه ها میتواند سبب آسیبهای جبران ناپذیری گردد.کماکان که بسیاری از حامیان شما پس از اتفاق اخیر بر این مورد صحه گذاشته و منتقد چنین برخوردی شده اند. همان اتفاقی که شما را نیز به تجدید نظر و حضور در رسانه برای عذر خواهی ترغیب کرد که با توجه به مشی گذشته جنابعالی در این حوزه اتفاق میمون و مبارکی است. البته ای کاش این عذر خواهی را مشروط به اما و اگر نمی کردید تا این شائبه برای مخاطب ایجاد نگردد که هنوز باور به نامناسب بودن محتوی نامه ندارید و صرفا زیر فشار افکار عمومی تن به این عذرخواهی داده اید.((به هر صورت با توجه به ناراحتی آقای حسنی که طبق گفته ایشان، ناشی از شرایط محیطی و لمس مشکلات مردم در مسیرهای خارج شهر بود و بعدا توضیح دادند که نقدشان خطاب به استانداری بوده است، من هم میگویم اگر اشتباهی صورت گرفته و جسارتی متوجه ایشان شده از این رسانه استفاده میکنم و عذرخواهی میکنم.))به هر روی فارغ از اما و اگرها نفس عمل (پاسخگو بودن در برابر شهروندان) را ملاک قرار داده و امیدوارم همه ما بکوشیم قبل از نقد ابتدا بر زوایای موضوع مورد نقد و ادبیات آن مسلط شویم و قبل از پاسخ گویی به انتقادها روی واژهها و مفاهیمی که بکار می بریم حساسیت و دقت لازم را به خرج دهیم و فضای مسالمت آمیز زندگی و همزیستی در این شهر را تقویت کنیم.اوی رشت اوی رشت اوی دایمی گلگشت!سر سبز ایسی بیرق ایران مانستن.اوی رشت اوی رشت ای دایمی گلگشت!تی سرخ گوله بیرق دامان مانستناوی رشت ای رشته ی مهرِ من و می گیلاوی رشت، تی مهر ایسه همخانه ی می دیلاوی رشت اوی رشت ای دایمی گلگشتمی پا به تی زنجیره او زنجیرا بنازم.شعر: جهانگیر سرتیپ پور(شهردار رشت در اوایل سالهای دهه ۳۰ خورشیدی)گيل نگاه: انتشار اخبار و يادداشت های دريافتی به معنای تاييد محتوای آن نيست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر میشود.
۲۱ بهمن ۱۳۹۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]