واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
شعر در مورد ولادت حضرت زینب (س) نسیم پرده ی گهواره را تکان می داد برای عرض ارادت خودی نشان می داد ستاره های درخشان خوشه ی پروین کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین شمیم قدسی او در مدینه پیچیده بهار آمده, بلبل به غنچه خندیده چکاوکان به در باغ ریسه می بندند شکوفه ها همه دیوانه وار می خندند نشانه های ظهور مسیح ظاهر شد مدینه مرکز ثقل خیال شاعر شد نسیم گرد سر نو رسیده دف می زد بنفشه داخل گلدان مدام کف می زد صدای خواندن پروانه ها چه زیبا بود تبسم لب شیر خدا چه زیبا بود ز نور طلعت رویش ستاره حیران شد و ماه با عجله پشت ابر پنهان شد ستاره گفت به خورشید:- بی خبر ساده - خدا به فاطمه خورشید دیگری داده زمان سیطره وسلطه گشته طی خورشید شکسته حرمت پوشالی تو ای خورشید حریر جذبه ی چشمان او اهورایی ست طلوع خنده ی زینب عجب تماشایی ست بساط فخر فروشی ز آسمان بر چین بیا زمین به تماشای دخترک بنشین بیا ببین که ندیدی کسی به این پاکی شدند خادمه اش, حوریان افلاکی نگاه حیرت خورشید تا بر او افتاد اسیر بند جنون گشت و نعره ها سر داد هوار می زدومی گفت:وه چه نوری داشت! شبیه مادر خود چهره ی صبوری داشت بدون شبه وشک از قبیله ی نور است میان هاله ی انوار خویش مستور است وقار و نور جبینش به مصطفی رفته ولی غرور نگاهش به مرتضی رفته چه کودکیست ! که خود اشهدین می گوید و گاه خنده کنان یا حسین می گوید چه کودکیست ! که گوید ثنای رب جلی دوچشم او شده خیره به ذوالفقار علی
شعر ولادت حضرت زینب (س) آمدی و بیت وحی از مقدمت پر نور و زیباتر شده پُر فضا بار ِ دگر از رشحه های سوره ی کوثر شده شور و شادی کار پیغمبر شده مرحبا،قنداقه ات چون مصحفی جلوه بر آغوش ِ خوش ِ مادر شده آمدی و فاتح خیبر یل بدر و حنین و حجت داور،علی بن ابیطالب، امیر ِ مؤمنان صاحب ِ دختر شده ای به آسمان ِ عشق چون کوکب عمه ی سادات یا زینب... ای تمام ِ هستی من نذر نور نام تو مرغ دل پر میزند بر بام ِ تو معجزات عیسَوی هم هست فیض عام ِ تو طائران ِ عرش ِ دلها در حریم ِ عشق،دربند و اسیر دام ِ تو وَحش ِ صحرا رام ِ تو ساقی رحمت به دستش جام ِ تو ای نام ِ خوشت تجلّی ِ یا رب عمه ی سادات یا زینب... ای همیشه مکتب و راه و طریقت،مکتب و راه ِ خدایی کعبه ای،رُکنی،مقامی،زمزمی،بیتی،صفایی نور چشم مصطفایی،آبروی مرتضایی ثانی خیر النسایی،تو عزیز مجتبایی هستی و دار و ندار ِ آفتاب ِ نینوایی تو پس از عباس یا زینب علمدار ِ قیام ِ بی نظیر ِ کربلایی ما تمام ِ فخرمان از محضرت باشد گدایی ای نگار هل اتایی حسین خورشید و تو چون کوکب عمه ی سادات یا زینب...
شعر میلاد حضرت زینب کبری (س) امشب ز اوج آسمان باران اختر میچکد از انتهای کهکشان مینای کوثر میچکد از دست ساقی تا سحر جرعه ز ساغر میچکد بر دل رسیده کیمیا از دیده ها زر می چکد امشب شب مولودی دردانه زهرا بود بر مقدم او از سما اختر نشانی می شود ساغر به رقص آید کنون می جاودانی می شود رنگین کمان در سجده اش قامت کمانی می شود با یک اشاره از ازل دل آسمانی می شود عشق از پی تفسیر او سرگشته معنا بود امشب شب مولودی دردانه زهرا بود از نور روی او قمر رو سوی انجم میکند خود را به پشت ابر ها خورشید هم گم میکند چون غنچه ای لب وا کند طاها تبسم میکند زهرا به اشک شوق خود در دل ترنّم میکند او زیور هفت آسمان و زینت بابا بود امشب شب مولودی دردانه زهرا بود شد از هم اکنون صبر عالم واله و شیدای او شمس و قمر پروانه ای بر چهره مهتاب او او بی قرار و در کنارش جد و مام و باب او تا آنکه آغوش حسینش میشود محراب او در عشق او پیغمبر فرهنگ عاشورا بود امشب شب مولودی دردانه زهرا بود گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 258]