واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: روزنامه طرح نو: سالمندان؛ سرمایه های افسرده تبریز- ایرنا - روزنامه طرح نو در شماره 985 خود به تاریخ 27 دی ماه 95 گزارشی به قلم فرزانه اسدزاده با عنوان "سالمندان، سرمایه های افسرده" منتشر کرده است.
زوج های جوان دیروز که با تمامی مشکلات و کمبود امکانات، امروز افراد سالمند جامعه مان را تشکیل میدهند که تا می توانسته اند دویده اند و تلاش کرده اند. فرزاندانشان را به سروسامان رسانده اند و امروز گاها فارغ از هر چیز دنیا تنها به سپری شدن لحظه لحظه ی عمر خود چشم دوخته اند.شاید هر روز شاهد سالمندان مهربانی باشیم که ساعاتی از روز را در گوشه ای از پارک شهرمان و در خلوت و بی توجهی مردم و بیشتر از آن مسئولان ساعتهای خود را بیهوده و گاه با ناراحتی و افسوس میگذرانند، اینها همان جوان هایی هستند که پس از سال ها تجربه امروز کمترین توان را در وجود خود احساس می کنند و که این احساس ناامیدی و پوچی همه در زیر سایه بی توجهی شکل می گیرد. نیروهایی که تجربه سالهای سال در ذهن آنها خاک میخورد و چنانچه از این سرمایه فکری استفاده نشود، درنهایت موجب افسردگی و فراموشی و طرد این افراد در جامعه خواهد شد. در صورتی که می توان از آن ها به عنوان سرمایه اجتماعی یک جامعه نام برد. سرمایه هایی که گویی محکوم به افسردگی و خاموشیند!!میزان سالمندان در آذربایجانشرقی بیشتر از میانگین کشوریمدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی بابیان اینکه آذربایجان شرقی چهارمین استان پیر کشور است، گفت: در این استان 9.8 درصد جمعیت را سالمندان تشکیل میدهند و بر اساس سرشماری سال 90 در آذربایجان شرقی بیش از 364 هزار نفر جمعیت استان را بالای 60 سال تشکیل دادهاند.همچنین آمارها نشان می دهند میزان سالمندان در آذربایجانشرقی بیشتر از میانگین کشوری بوده و در سال 1410 این میزان به بیش از 14 درصد افزایش خواهد یافت. این در صورتی است که برنامهریزی متناسب با این جمعیت وجود ندارد.خانه سالمندان نتیجه ی ایجاد مهدکودک هااز زمانی که سیر پیشرفت جامعه عوض شد و خانواده از حالت گسترده به حالت بسته درآمد، نگاه جامعه نیز به بسیاری از موضوعات عوض شد. نگاه به سالمندان نیز تابع چنین موضوعی است. مثلا در گذشته بچهها دستکم ٧ یا ٨ سال را نزد پدر یا مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ میگذراندند و حریم آنها را حفظ میکردند. هرچه که جامعه پیشرفت کرد و فرم زندگی به حالت آپارتماننشینی درآمد، بچهها و نوهها به تدریج از پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ فاصله گرفتند و در نتیجه مهدکودکها جایگزین پدربزرگ و مادربزرگ شد.تا همین چنددهه ی پیش، روال خانواده اینگونه بود که حداقلآخر هفته ها بچهها در خانه پدر و مادر جمع میشدند و یک روز را کنار آنها میگذراندند یا در تمام اعیاد به آنجا میرفتند.که نشانی از احترام به بزرگتر ها بود. این یک وظیفه حتمی محسوب شده و خود فرزندان هم از رفتن به آنجا لذت میبردند،و به نوعی احترام به بزگتر را نامحسوس آموزش می دیدند. اما این روند به تدریج کمرنگ شد به نحوی که جوان امروز، حتی پیش از مرگ پدر و مادر از آنها طلب ارث میکند! این اتفاقی است که افتاده و ما شاهد بروز آن هستیم.زوج های جوان امروز همان ها که مانند پدر و مادرشان کل هم وغمشان زندگی و تربیت فرزندشان است. با یک تفاوت عمده... وآن چیزی نیست جز توجه به جایگاه پدر و مادر سالمند خود. خانواده های امروز در کش و قوس تربیت فرزندان خود به دنبال بهترین ها هستند. تا جایی که خیلی از ارزش ها را زیر پا می گذارند. پدر و مادر های امروز صبح تا شب کار می کنند تا فرزندانشان را برای آموزش و نگهداری روانه ی بهترین مهد کودک ها کنند.خوب پول می دهند تا از فرزندانشان خوب نگهداری شود غافل از اینکه همین مهد کودک ها زمانی خانه سالمندی خودشان می شود. آری فرزندان ما هم در آینده خوب پول می دهند تا از ما در خانه سالمندان نگهداری شود!!!سالمند بیشتر از کودک توجه میخواهدسالمندان در فرهنگ ایرانی و ایضا آذربایجانی ها از تقدس و جایگاه والایی برخوردارند. در واقع افراد سالمند بیش از کودکان دچار آسیبهای جسمی و روحی میشوند و به همان نسبت نیازمند توجه، اقدام و تایید هستند. مراقبت از پدر و مادر بخش طبیعی از زندگی خانوادههاست. داشتن یک برنامه ورزشی وغذایی سبک و منظم اولین نیاز یک سالمند است، سپس باید ضمن جلوگیری از روزمرگی و بیکاری سالمندان، آنها را در تصمیمات دخیل کرده و طرف مشورت خود قرار دهیم، با اینکار علاوهبر بهرهگیری از کولهبار تجربه سالمندان، سبب ارزش گذاری به شخصیت آنها نیز میشویم. با اشاره به اینکه سالمند از اینکه احساس کند که اطرافیان به او نیاز دارند به شدت دچار رضایتمندی میشود.اگر روابط ما آنقدر گسترده باشد که بتوانیم سالمندانی که تجربه زندگیشان سرمشق و الگوی زندگی خیلیهاست را شناسایی کنیم، نخستین گام برای انتقال تجربیات را برداشتهایم. در واقع سالمند با تجربه در شهر ما بسیار است و استفاده از تجربیات آنها برای همه مفید خواهد بو. ارتباط سالمندان با نسلهای بعد از خود برای هر دو نسل موثر است. اگر این جملهها را کنار هم بچینیم به یک نکته به عنوان حلقه مفقوده بر میخوریم و آن هم چگونگی ایجاد محیطی برای انتقال تجربیات است.سالمندان به دلیل سن بالا، روحیات خاصی پیدا میکنند. این روحیات خاص، آنها را در مواجهه با مسائل زندگی حساس کرده است. در نتیجه این اتفاق، پدربزرگ و مادربزرگ همین که درباره موضوعی حساس میشوند، این حساسیت را با واکنش تندی از خود نشان میدهند. در چنین مواقعی فرزندان فرد سالمند که از پدر و مادر در محیط زندگی خود نگهداری میکنند، به این احساس دچار میشوند که سالمند زندگی شان، فردی بهانه گیر یا به تعبیری عامیانهتر «غرغرو» است.در نتیجه چنین احساسی، پدربزرگ یا مادربزرگ پس از مدتی به عنصر حاشیهنشین زندگی تبدیل شده و اندکاندک به فراموشی سپرده میشوند. این درحالی است که از نظر همین کارشناسان، با فرد سالمند در محیط خانواده میتوان با شیوههای بهتری رفتار کرد. در این شیوهها، استفاده بهتر از توانمندیهای فرد سالمند و توجه به نیازهای آنان در چنین سنی توصیه میشود.حضور موثر سالمند در خانهقدیم ترها مثل معروف اینکه وجود فرد مسن در خانه نعمت الهی است رنگ دیگری داشت. اما امروزه هم حضور پدربزرگ یا مادربزرگ در خانه، باتوجه به موقعیت خانوادههای امروزی که در بیشتر آنها پدر یا مادر مشغول به انجام کار بیرون از خانه هستند،به خودی خود کمک حال بزرگی به زوج های امروزی است. حداقل این حسن را دارد که بچهها در خانواده از مراقبت بیشتری برخوردار هستند.نوهها در سایه این مراقبتها با پدربزرگ و مادربزرگ خود رابطه عاطفی برقرار میکنند و از تجربیات مفید آنها در قالب خاطرات و قصههایشان بهره میگیرند. استفاده از این تجربیات، آزمون زندگی را برای بچههای کوچک خانواده به موضوعی دلپذیر و ساده تبدیل میکند. شاید ازاینروست که معمولا ارتباط عاطفی این دسته از افراد خانواده با پدربزرگ و مادربزرگها بیشتر است.توجه به سالمند زندگی میدهدکارشناس امر معتقدند: سالمند در دوران کهولت نیازمند برقراری ارتباط با دیگران و به ویژه با هم سن و سال خود است که همان نیاز به دوست را مطرح میکند. از این رو باید به این موضوع اشاره داشت که تمام مشکلات یک سالمند، مشکلات عاطفی است. آنها میخواهند کنار جوانان باقی بمانند، چون جوان به آنها نوید زنده بودن میدهد.این درحالی است که جوان ما از این ارتباط فرار میکند. سالمند دوست دارد از گذشته صحبت کند، چون در گذشته زندگی میکند. اما جوان، چون در آینده زندگی میکند و به این مسئله توجه نشان نمیدهد. بیشتر جوانان ما حوصله شنیدن گفتههای سالمندان را ندارند. اکثر سالمندان، هدفشان از بیان برخی مسائل به خاطر احساساتشان است، آنها از این وحشت دارند که نکند در نبودشان برای بچههایشان مشکلاتیپیش بیاید.اگر سالمندان توقع مراقبت، توجه و نگهداری را دارند این عادیترین انتظاری است که میشود در این سن و سال از آنان داشت. حساسیت بیش از حد و توقعات ظاهرا زیاد سالمندان در رابطه با نگرش اطرافیان شاید عادی باشد؛ چراکه در مقابل زحماتی که برای عزیزی کشیدهاند درصورت ناسپاسی و بیتوجهی ناراحت میشوند. بنابراین در اصل میتوان گفت این اطرافیان سالمند هستند که باعث حساسیت آنها میشوند.انتشاردهنده: محمد عزیزی راد518
29/10/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]