واضح آرشیو وب فارسی:الف: آن مرد پس از طوفان آمد
مسعود عباسزاده؛ 5 بهمن 1395
تاریخ انتشار : سه شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۰۴
«سوگواری برای شوالیهها» نویسنده: مرتضا کربلاییلو ناشر: ققنوس، چاپ اول 1395 208 صفحه، 14000 تومان شما میتوانید کتاب «سوگواری برای شوالیهها» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید. ***** همه ما معتقدیم که دنیا بسیار کوچکتر از آن است که میپنداریم. درون مایه اصلی داستان سوگواری برای شوالیهها اثر مرتضا کربلایی لو، چیزی جز این نیست. مسعود امینی، پلیس بازنشستهای که قصد دارد سمیه، دخترش را برای سفر به آلمان، به فرودگاه امام خمینی (ره) برساند، در سفری ادیسهوار، با افرادی مواجه می شود که در مقطعی از زندگی او وجود داشتند و او هرگز فکر نمیکرد که در چنین موقعیتی، آنها را بتواند ملاقات کند. در فرودگاه، کوچه مشکی، همکار بازنشسته اش را که حالا به عنوان مأمور انتظامی پیمانی کار میکند، میبیند. اما در مسیر بازگشت به خانه در حالی که به واسطه رفتن دخترش از ایران در حال کلنجار و کشمکش با خودش است، یک ون قدیمی با پلاکی آویزان توجه او را جلب میکند و در ذهنش خاطراتی تداعی میشود که بیاختیار کنار جاده میایستد و به گمان یافتن صاحب ون، زنگ در یکی از باغهای آنجا را میزند. بالاخره چشمش به همان مردی میافتد که در یک گشت شبانه با همین کوچه مشکی، به او شک کرده است، اما به خاطر رسیدن به جشن تولد تنها دخترش که حالا جلای وطن کرده است، از بازجویی و یا جلب احتمالی آن مرد میگذرد. امینی یاد روزی میافتد که آن مرد با زنی به بهانه خرید لباس دست دوم از مغازهای، ترددهای مشکوکی به همین ون پارک شده دم در داشتهاند. او عجلهای برای رسیدن به خانه ندارد، لذا تلاش میکند برای این معمای قدیمی، پاسخی بیابد. روایت داستان با فضاسازی غبارآلودی که به واسطه طوفان معروف چند سال پیش تهران عجین میشود. پس از این فضاسازی، نویسنده در خلال داستان به وقایع سیاسی سال 88 نیز اشاره میکند و دست آخر با رویکرد به ادبیات اجتماعی آن هم از سنخی که نیت بهبود اوضاع جامعه را دارد، بار دیگر امینی را به کشمکش وا میدارد که آیا دختری که او آن شب به بهانه جشن تولدش، قید یک مأموریت را زد، آن قدر ارزشش را داشت که حالا بدون توجه به حرف بزرگترهای خانواده، جلای وطن میکند؟ در این کشمکش، امینی با مظنون مأموریتش، سرمدی مواجه میشود. مردی معتاد که حتی در حیاط خانهاش هم شاهدانه کاشته است. امینی قصد دارد کار او را یکسره کند، اما در یک بازجویی نامحسوس از او، وارد فضای ذهنی تودرتویی میشود که ساختار اصلی داستان را شکل میدهد. داستانی فانتزی اما آن قدر قابل باور که هر خوانندهای را بدون قیدوبند با خود همراه ساخته و تا به آخر پای خودش مینشاند. سرمدی در خلال داستان زندگی خودش و به واسطه قلم توانای نویسنده، دست به بیان دو رمانس ذهنی از دو تیپ مشخص تاریخی یعنی عباس میرزا و وثوقالدوله میزند. کربلاییلو، نویسنده داستان از زبان سرمدی و با مهارتی مثال زدنی، خواننده خود را در یک تونل زمان قرار داده و با خلق میلی متری دو رمانس در دل داستان خود، تجربهای منحصر به فرد را برای خوانندگان داستانش به ارمغان میآورد. مزهای که شاید تا مدتها زیر زبان هر خواننده اهل ذوقی باقی بماند. میدانیم که داستانهای رمانس، داستانهایی اسطورهای از شخصیتهای افسانهای و یا ایدهآل هستند. در ادبیات کلاسیک ما هم نمونه بارز آن ابوالمعجم و قصه حسین کرد شبستری میباشند که شاید عموم داستاننویسان و داستانخوانان، تجربه مطالعه و حظ بردن از آنها را داشتهاند. ویژگی دیگر رمانسسازی در داستان سوگواری برای شوالیهها، تبدیل تیپهای یادشده به شخصیتهایی دارای ابعاد، غیرقابل پیشبینی و پیچیده است. این در حالی است که تاریخ معاصر ایران از عباس میرزای فقید و وثوقالدوله، تیپهایی مشخص ارائه داده که کاملاً قابل پیشبینی، ساده و بدون ابعاد خاص شخصیتی هستند. سرمدی در یک سیر آفاق و انفس، داستان خود را برای امینی از حدود سال 65 که کمتر از دو سال پس از آن، قطعنامه 598 به منظور پایان دادن به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران صادر شد، با اتفاق آشناییاش با زنی آغاز میکند تا هنگامی که برای پیدا کردن سرشاخه شجرهنامه خودش، سفری از طریق قره کلیسا در مرز ایران با ارمنستان، به این کشور و پس از آن به ایرلند دارد تا بتواند با سرشاخه خود یعنی ویلیام پیر، دیداری داشته باشد. داستان سوگواری برای شوالیهها از یک بازجویی ساده به داستانی پیچیده، جذاب و مملو از گرهافکنی و گرهگشایی تبدیل میشود و بالاخره، با همان فضاسازی ابتدایی داستان شامل: برخاستن باد، آمدن جعفر، برادرزاده سرمدی و بوی تند شاهدانه پایان مییابد که بادی برمیخیزد و بوی تند شاهدانه میآورد. جعفر سرمیرسد و سرمدی آه کشان به شاهدانههای حیاط نگاه میکند و مسعود امینی سرپایین انداخته، غرق در فکر میشود. این شکل نشستن این دو آدم روبهروی هم و این خاموشیشان که البته برای تأمل در چیستی و هستی خویشتن خویش است، میتواند تا ابد هم ادامه بیابد، مثل تندیسهای موزه و مسعود خیره به سرمدی میماند. گرچه پایان داستان همین جاست اما میتواند آغاز داستان دیگری برای خوانندگان آن باشد، آن چنان که سرمدی، عباس میرزا، وثوقالدوله و حتی سمیه، حرفهای ناگفته بسیاری دارند که در فضای پس از داستان، خواننده را به صورت خودکار به دنبال خود کشانده و به اندیشه پیرامون آنها وامیدارد. سرمدی در سفر ادیسهوارش تعریف میکند که چطور عاشق زنی میشود که کلید ورود او به درون خودش است. زنی که دنیایی اسرار با خود دارد و حتی وارد مناقشات ایران و روسیه در دوران رضاشاه پهلوی هم شده تا انتقام ملت مظلوم ایران را از روسها بگیرد. کربلاییلو با گذاشتن مکثهای درستی در جای جای رویدادهای داستان، علاوه بر بهرهگیری از شیوه فاصلهگذاری برشتی که خواننده را در مرز داستان و واقعیت نگه میدارد، به تأمل بیشتر، همذاتپنداری با شخصیتهای داستان و همین طور، مرور دنیای ناشناخته درون و حدیث نفسش وامیدارد. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، جریان سیالذهنی که توسط نویسنده در فضای داستان به وجود آمده، میل به عبور از رویدادها را به نحوی برای خوانندگان فراهم آورده که آنان به صورت ناخودآگاه دست به خودکاوی ناخودآگاه با فرایندهای پیچیده ذهنی خویش و در پیوند با رویدادهای داستان میزنند که این امر به شدت ستایش برانگیز میباشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]