واضح آرشیو وب فارسی:الف: وقتی دموکراسی فاشیسم میزاید
بخش فرهنگی الف؛ 2 دی ۱۳۹۵
تاریخ انتشار : شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۵۲
«دموکراسی بدون دموکراتها» (سیاست داخلی جمهوری وایمار) نویسنده: هندریک تس ناشر: ثالث، چاپ اول 1395 347 صفحه، 26000 تومان شما میتوانید کتاب «دموکراسی بدون دموکراتها» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید. ***** شاید دموکراسی بهترین شیوه حکومت باشد، اما الزاما همیشه به بهترین نتایج ختم نمیشود. دموکراسی به همه این فرصت برابر را میدهد که با اتکا به رأی مردم سهمی در قدرت داشته باشند و چه بسا فردی با جهت دادن به افکار عمومی و جلب نظر آنها روی کار بیاید که یا اعتقاد چندانی به دموکراسی نداشته باشد و یا اینکه رفتهرفته با از بین بردن نهادهای دموکراتیک قدرت را در دستان خود متمرکز کند. چنین اتفاقهایی همیشه میتوانند به وقوع بپیوندند؛ به خصوص وقتی تنگناهای سیاسی و کمبودهای اقتصادی محسوس باشند. این شرایط زمینهساز شکلگیری خواست توده مردم و استقبال آنها از تغییر است، تغییری که آن را به دست با کفایت مردی ممکن میدانند که ارادهای خللناپذیر داشته باشد. در چنین شرایطی است که موج سواری و جهت دادن اندیشه مردم میتواند بستر را برای حضور این منجی مهیا سازد، فردی با قابلیتهای کاریزماتیک و چه بسا برخوردار از شعارها و ایدهآلهای بزرگ پوپولیستی که مطابق میل مردم سخن میگوید. یکی از جالب ترین نمونههای آن روی کار آمدن آدولف هیتلر بود، سیاستمداری که ذرهای به دموکراسی باور نداشت اما از دل سازوکاری کاملا دموکراتیک به قدرت رسید و بعد از کسب قدرت، همه توان خود را صرف برچیدن بساط دموکراسی کرد؛ تا مانعی بر سر راه تحقق افکار دیوانهوارش نداشته باشد. جالب این که با وجود داشتن دیدگاههای فاشیستی در میان توده مردم بسیار محبوب و پرطرفدار بود و چه بسا اگر با زیادهخواهی جنگ را آنقدر ادامه نمیداد تا شکست بخورد، به این محبوبیت خللی وارد نمیشد. این ماجرا در روزگاری اتفاق افتاد که در تاریخ آلمان به جمهوری وایمار معروف است، دورهای کوتاه که پس از فروپاشی نظام سلطنتی آلمان شکل گرفت و خبر از فرارسیدن دورانی تازه از حکومت دارای پارلمانی دموکراتیک میداد که متاسفانه در دل آن شخصیتی مثل هیتلر امکان پرورش و رشد پیدا کرد. مردی که اهل سیاست او را جدی نمیگرفتند و اعتماد به نفسش را مضحک شمرده و خودش را تحقیر میکردند. سرگذشت سیاسی جمهوری وایمار و ظهور و قدرت گرفتن آدولف هیتلر که با سقوط جمهوری وایمار همراه میشود دستمایه اصلی کتاب«دموکراسی بدون دموکراتها؟» نوشته هندریک تس تاریخنگار و استاد رشته تاریخ اروپا را تشکیل میدهد که اخیرا با ترجمه خوب مهدی تدینی به همت نشر ثالث منتشر شد. این کتاب برشی از تاریخ آلمان در قرن بیستم است. دورهی چهارده سالهاش از ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ یعنی حدفاصل زمانی میان امپراتوری ویلهلمی و جنگ اول جهانی تا ناسیونالسوسیالیسم هیتلر، این برش سالهایی را شامل میشود که از آن به عنوان جمهوری وایمار نام میبرند. دورهای بسیار مهم در تاریخ آلمان که به دلیل شرایط خاصی که داشت. زمینه ساز ظهور و رشد آدلف هیتلر شد. در سال ١٩٣٣ آدولف هیتلر از طبقه فرودست، بدون جایگاهی نظامی یا دولتی، با اتکا به حزبش بهعنوان صدراعظم آلمان انتخاب شد. پیش از این، تنها اقدام جدیاش کودتایی بود که در سال ١٩٢٣ در ایالت بایرن انجام داده و شکست خورده بود. اما پشتوانه اصلی هیتلر حزبی بود که رفتهرفته به حکومتی درون حکومت بدل شد و به او جایگاهی سیاسی بخشید. بعد از آن چهره آلمان چنان تغییر کرد که از جمهوری وایمار نشانی نماند. هرقدر هم که باورها پیرامون هیتلر و چگونگی بهقدرترسیدنش با یکدیگر متفاوت و حتی متضاد باشد، در یک نکته تردیدی نیست: هیتلر با فعالیت حزبی، با روشهای مشروع و از مسیری دموکراتیک به قدرت رسید. حکومت دموکراتیک جمهوری وایمار در عمر نسبتا کوتاه خود روزهای پرفرازونشیبی را سپری کرد، جالب اینکه وقتی جمهوری در ثبات بود و تنگناهای اقتصادی کمتر بود، حزب هیتلر در انزوا و ناکامی بسر میبرد و به محض تضعیف آن هیتلر و حزبش در مسیر قدرت گرفتن قرار گرفتند. با این وصف میتوان میان تضعیف جمهوری وایمار و تقویت حزب ناسیونال-سوسیالیست ارتباطی مستقیم مشاهده کرد به این ترتیب بهقدرترسیدن هیتلر و حزبش به معنای مرگ دموکراسی وایمار بود. این جهش خیرهکننده در این کتاب به دقت مورد بررسی قرار گرفته است. آنها اولینبار در سال ١٩٢٨ در انتخابات شکست سختی خوردند. اگرچه در دو انتخابات بعدی آرای خود را از حدود 2 درصد به نزدیک 40 درصد رساندند، هیچگاه حد نصاب آرا برای تشکیل دولت مستقل را به دست نیاوردند. اما وقتی جمهوری به تنگناهای سیاسی و اقتصادی افتاد حزب مجال رشد و شکوفایی یافت. هندریک تس، در کتاب «دموکراسی بدون دموکراتها؟» تصویری کلی و بیطرفانه از جمهوری وایمار ترسیم میکند، البته او تصمیم نداشته با پرداختن به جزئیات رخدادهای تاریخی به روایت وقایعی بپردازد که پیشتر در بسیاری آثار نوشته شده درباره تاریخ معاصر آلمان گفته شده است. بنابراین با صرف نظر از چنین رویکردی، مجال تمرکز روی تاریخ سیاسی جمهوری وایمار را داشته است. البته این تمرکز بیشتر معطوف به سیاست داخلی جمهوری وایمار است، اثر حاضر ششمین جلد از مجموعه ١٦جلدی «تاریخ آلمان در قرن بیستم» است که در هر جلد به دوره خاص از تاریخ قرن اخیر آلمان میپردازد و ارتباط محتوایی مستقیمی با یکدیگر ندارند و میتوان هر مجلد را بهطور مجزا مطالعه کرد. سایر مجلدهای این مجموعه بناست در آینده نه چندان دور از سوی نشر ثالث منتشر شود. کتاب حاضر در نه بخش نوشته شده است اما نویسنده در مجموع دوره کوتاه جمهوری وایمار را طی سه مرحله از منظر سیاست داخلی مورد بحث قرار میدهد. نخست پیدایش و اوجگیری آن در بین سالهای 1918 تا 1923 ، دوم ثبات ظاهری بین سالهای 1923 و نهایتا بحران فرو پاشی از 1930 تا 1933. نویسنده کتاب روایتی تحلیلی از چگونگی شکلگیری جمهوری وایمار ارائه میکند و همچنین نشان میدهد که چرا بسیاری از نیروها و جریانهای سیاسی در آلمان بههیچروی سر آشتی با این جمهوری نداشتند؟ دلیل فروپاشی جمهوری وایمار چه بود؟ چطور از دل این جمهوری چنین پدیدهای بیرون آمد که کل اروپا را ویران کرد؟ آیا میتوان نتیجه گرفت روایت شکست جمهوری وایمار همزمان با روایت پیروزی فاشیسم آلمان است؟ بنابراین نویسنده به پرسشهایی از این دست که در واقع از اهمیت مطالعه تاریخ سیاسی چهارده ساله جمهوری وایمار حکایت دارد پاسخ میگوید. سرانجام هندریک تس در پاسخ به این سوال کلیدی که در انتهای کتاب مورد اشاره قرار میگیرد: چرا نخستین دموکراسی آلمان به شکست انجامید؟ چنین مینویسد: اساس شکست جمهوری وایمار از همان آغاز در این نهفته بود که اکثریت بزرگی از مردم آلمان- ورای همه لایهبندیهای اجتماعی- از آگاهی لازم پیرامون قواعد و فرایندهای نظام پارلمانی برخوردار نبودند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]