واضح آرشیو وب فارسی:قدس: چرا سزاي گرانفروش خريد بيش از حد شده است!؛ سه راهكار براي تنظيم موفق بازار
* سعيد كوشافر وقتي از سر كوچه آمد يك محموله پر از پودر شوينده و چاي و يك كله قند همراهش بود، كبري خانم كه مقابل در خانه اش ايستاده بود، نگاهي به زري خانم كرد و گفت: چه خبره خانوم، بازار رو آوردي تو خونت! زري خانم نيم نگاهي به اطراف كرد و با صداي آهسته اي كه فقط كبري خانم مي شنيد، گفت: دوست آقا رضا از تهران زنگ زده و گفته شايد گرون بشه! هنوز چند لحظه از صحبت زري خانم و كبري خانم نگذشته بود كه كبري خانم پاي تلفن شوهرش رو مجاب كرد كه از تعاوني اداره اش هرچقدر مي تونه پودر و چاي و قند بخره، بعدش هم خودش آماده شد تا سر كوچه بره و همون مقدار پولي كه تو خونه دارد صرف خريد اين اقلام بكنه. هنوز چند ساعتي نگذشته بود كه كاظم آقا بقال كه حال اسم مغازه اش رو به سوپر ماركت تغيير داده بود متوجه تغيير خريد مشتريانش شد، چيزي كه تو خريد همه اونها مشترك بود، همين سه قلم بود، اونم آخرين كارتن پودر رو به طرف انبار هل داد و قندها و چاي ها رو هم زير دخل جاسازي كرد تا تحقيق كنه كه ماجرا از چه قراره؟ يك خاطره محسن چند سال در اروپا زندگي مي كرد، يعني به خاطر كارش مجبور شده بود چند سال در يكي از شهرهاي آلمان زندگي كند، تعريف مي كرد كه در شهر كلن هر وقت يك كالا گران مي شد، مغازه دارها كه اكثراً فروشگاه هاي بزرگ بودند، عزادار مي شدند؛ چون تا مدتها بايد با مشتريان براي گران شدن آن كالا سر و كله مي زدند و دليل و بهانه مي تراشيدند. با تمام اين تفاصيل فروش اون كالا تا مدتها خيلي كم مي شد، آخرش هم يا قيمت آن به حالت اول بازمي گشت يا خريد در همان سطح اندك باقي مي ماند. محسن تعريف مي كرد كه در بازار آلمان رقابت حرف اول را مي زند، هر كالايي كه از سوي يك شركت گران مي شود، زمينه رقابت آن را با ساير شركتها كاهش مي دهد و آنها از هر ترفندي كه بتوانند استفاده مي كنند تا با ارزانتر عرضه كردن آن كالا، مشتريان را به سمت خود جلب كنند. در مورد كالاهاي وارداتي هم همين طور است و واردكنندگان سعي مي كنند با كاستن از هزينه تا حد امكان كالاي ارزانتري را در بازار عرضه كنند تا مشتريان به سمت آنها جلب شوند. محسن كه كارمند يك شركت توليدي خودرو بود، تعريف مي كرد كه در خانه كمتر آلماني مي شد بيشتر از نياز حداكثر يك هفته آنها كالا پيدا كرد و آنها بر اين باور بودند كه خريد بيشتر از اين، هم از لحاظ اقتصادي و هم از لحاظ بهداشتي مقرون به صرفه نيست. تفاوت رفتار از دو ماجرايي كه بيان شد، مي توان به دو نتيجه اساسي رسيد، اول اينكه برخورد مردم ما در برابر پديده گرانفروشي كاملاً برعكس برخورد جوامع ديگر و بويژه كشورهاي توسعه يافته با پديده گراني است و دوم اينكه واكنش بازار ما نيز حالتي مشابه در برابر گراني از خود بروز مي دهد. اما در بخش اول به تفاوت برخورد مردم با پديده گراني مي پردازيم و علاوه بر منشأ آن، راهكارهايي را بيان مي كنيم. مردم كشور ما، در مقابل پديده گراني، همواره به خريد بيشتر آن كالا و به نوعي احتكار خانگي روي مي آورند، به محض انتشار خبر يا حتي شايعه گران شدن يك كالا، مردم بلافاصله به بازار هجوم مي آورند و تا جايي كه توان مالي آنها اجازه بدهد از اين كالا خريد مي كنند، آنها بر اين باورند كه با خريد بيشتر كالا قبل از رسيدن گراني به حداكثر خود، خود را تا زماني هر چند محدود از اين واقعه دور مي كنند. به همين دليل همواره در خانه مردم و در جايي به نام انباري مقدار زيادي از كالاهايي ديده مي شود كه حتي براي مصرف چندين ماه آنها كافي است. البته پيشينه اين نوع فرهنگ كه اكنون تقريبا در ذهن تمام مردم جاي گرفته به ساليان قبل بازمي گردد. تجربه به آنها ثابت كرده كه حتي پايان بيشتر شايعات واقعيت بوده و گران شدن كالاها نه تنها مقطعي نيست، بلكه حتي بيش از آنچه آنها تصور مي كرده اند تداوم يا افزايش داشته است. تورم دو رقمي موجود كشور ما طي حداقل 15 سال اخير نيز نشان اثبات علمي اين مدعاست. بنابراين بدرستي آنها دريافته اند كه نخريدن يك كالا در زماني كه رشد قيمت آن اوج گرفته به ضرر آنها خواهد بود، حال اينكه اين حركت تا چه اندازه در افزايش كاذب قيمت كالاها تأثير داشته است، در بخش بعد سخن خواهيم گفت. اما ناگفته پيداست كه فرهنگ انبار كردن كالا علاوه بر مضرات اقتصادي در بعد كلان و خرد براي خانواده ها و جامعه، كار مسؤولان را هم براي تنظيم بازار و مهار گراني دشوار خواهد كرد. بازار فرصت طلب حال به بخش دوم بازار؛ يعني رفتار نهاد توزيع با گراني مي پردازيم، توزيع كنندگان كه حلقه واسط ميان توليد يا واردات با مردم هستند، نقش عمده اي در گرانيها دارند. بازار در كشور ما نيز رفتار كاملاً متفاوتي با ساير جوامع دارد. در بيشتر جوامع توسعه يافته بازار قبل از مردم در مقابل گراني موضع مي گيرد و حتي در مقابل آن مقاومت مي كند، اما در كشور ما بخش توزيع نه تنها همپاي گراني حركت مي كند كه گاه بر سرعت آن مي افزايد. در اين ميان اگرچه بايد حساب سودجويان و فرصت طلبان را از توزيع كنندگان جدا كرد، اما همين افراد يا گروهها، نقش بسيار زيادي در دامن زدن به گراني يا تسريع آن دارند. سودجويان گاه با احتكار و عدم عرضه، گاه با شايعه افكني و جوسازي و گاه با جلوگيري از عرضه يك كالا در محدوده زماني خاص بر عطش تقاضا مي افزايند. در هر صورت نمي توان نقش توليد يا وارد كننده را در گراني به حساب نياورد، اما برخورد با اين قشر يا كنترل آنها تا حدودي آسانتر از مقابله با گراني در واحدهاي توزيع كننده است كه بيش از يك ميليون واحد در كشور هستند. توليدكنندگان به محض افزايش قيمت نهاده هاي توليد يا مواد اوليه، به سرعت واكنش نشان داده و حتي بيشتر از تأثير آن بر قيمت كالاي خود مي افزايند. واردكنندگان نيز در برخي موارد خريدهاي خود را كه با قيمت جهاني انجام شده در كشتي ها يا بنادر دپو مي كنند تا بر افزايش قيمت در كشور نهايت تأثير خود را گذاشته و سپس كالا را وارد بازار مي كنند. اما بخش توزيع كه آخرين حلقه ارتباط با مردم هستند، عطش خريد به نهايت خود مي رسد و آنها با عدم عرضه كالا يا عرضه كالا با شيوه هاي مختلف بر جامعه تأثير گذاشته و بر تورم موجود در جامعه مي افزايند. در بسياري از موارد به محض شيوع يك خبر، كالاها از ويترينها جمع مي شوند و به پستو منتقل مي شوند تا مردم نسبت به آن حساس تر شوند. عرضه و تقاضا در مورد بسياري از كالاهايي كه طي روزهاي اخير شايعات يا اخبار زيادي پيرامون آنها منتشر شد و گراني كاذب و يا حساب شده آنها اعلام شد، بخش توزيع نقش مؤثري داشت. اين در حالي است كه در مورد اين كالاها عرضه نه تنها از تقاضا كمتر نيست، بلكه در برخي موارد انبارها مملو از اين كالاهاست. به جز مسكن كه طي سالهاي گذشته ميزان عرضه از تقاضا كمتر بود و البته قيمت آن به طور بسيار كاذب افزايش يافت، در مواردي چون چاي، قند و حتي پودر شوينده ميزان توليد يا موجودي انبارها بسيار بيشتر از تقاضاي موجود در بازار بود، اما بخش توزيع به رغم اطلاع از اين مسأله به تقاضا دامن زد و با ايجاد يك تقاضاي كاذب و بهره گيري از سرعت اندك توزيع كالا و واسطه هاي فراوان در برخي موارد حتي باعث چند برابر شدن قيمت كالاها شد كه به عنوان مثال فروش چاي با قيمت كيلويي 20 هزار تومان در يكي از شهرهاي غربي كشور بود، همچنين از هجوم يك باره مردم به بازار و افزايش كاذب قيمت مي توان به گراني بي مورد سكه قبل از آغاز سال جديد اشاره كرد كه باعث گراني 20 تا 30 هزار توماني آن در ماه پاياني سال قبل شد. سزاي گرانفروش ضرب المثلي داريم كه در جوامع توسعه يافته به طور كامل اجرا مي شود، «سزاي گرانفروش نخريدن است» مردم كشورهاي ديگر در هنگام گران شدن يك كالا، يا خريد آن را حذف مي كنند يا مصرف آن را به حداقل مي رسانند، آنها با اين كار توليدكنندگان يا واردكنندگان را تحت فشار قرار مي دهند تا سود كمتري عايد آنها شده و مجبور به كاهش دوباره قيمت شوند. اما در كشور ما كه اين ضرب المثل قديمي رايج است، درست برخلاف اين عقيده رفتار مي شود. برخي بر اين باورند كه چند عامل در بي توجهي به اين فرهنگ تأثير داشته است، يكي اينكه اگر ما نخريم، ديگران مي خرند و ما ضرر مي كنيم. اين مسأله زماني پررنگتر مي شود كه افزايش قيمتها هيچ ربطي به خريدن يا نخريدن مردم ندارد و در هر صورت گراني اتفاق مي افتد. دوم اينكه، اصولاً در كشور ما بازار آزاد و رقابت معني خاصي ندارد، يعني اين گونه نيست كه اگرشركت يا كمپاني قيمت كالاي خود را بالا برد، رقيب او براي جذب مشتري كالا را ارزان تر عرضه كند و اين رقابت موجب ارزانتر شدن كالا شود. محمد كشتي آراي، نايب رئيس اتحاديه طلا و جواهر در تأييد اين مطلب مي گويد: متأسفانه فرهنگ غلطي بين مردم ما رايج شده كه به محض افزايش قيمت يك كالا، مردم به تصور آنكه قيمت اين كالا از اين پس گرانتر خواهد شد، براي خريد آن هجوم مي برند، اين موضوع باعث كميابي كالا در بازار و افزايش دوباره و كاذب آن طي يك سيكل باطل مي شود. مشكل دولت اين فرهنگ غلط در برخي موارد حتي دولتمردان را هم به دردسر مي اندازد و در بسياري موارد تلاشهاي آنها را هم ناكام مي گذارد. در كشور ما كه تنظيم بازار تابع عرضه و تقاضا به شكل واقعي نيست، دولت در بسياري از موارد وظيفه تنظيم بازار را بر عهده دارد، اين در حالي است كه دولت بايد زمينه را براي رقابت سالم مهيا كند و خود به طور مستقيم وارد نشود، در شرايط فعلي كه اين زمينه فراهم نيست، دولت خود وارد بازار مي شود و با واردات يا خريد كالا از توليد كننده كار تنظيم بازار را انجام مي دهد، اما كار زماني مشكل مي شود كه هجوم مردم باعث مي شود كالاي عرضه شده از سوي دولت نيز راهي انباريهاي خانه ها شود و عملاً نتواند عطش موجود بازار را پاسخ دهد. اگرچه در چند مورد اخير، يعني برنج، چاي و قند و شكر دولت توانست تا حدي به موفقيت برسد، اما اين اتفاق در شرايطي به ثمر نشست كه انبار بسياري از مردم مملو از اين كالاها شده بود. به نظر مي رسد بهترين، مؤثرترين و موفق ترين روش براي كشيدن خط بطلان، بر اين فرهنگ در چند عامل خلاصه مي شود، اول كار فرهنگي و آموزش به مردم در خصوص شيوه خريد و مصرف، دوم اطلاع رساني صحيح و صادقانه به مردم در مورد كالاها، افزايش قيمت يا ميزان توليد به طوري كه آينده بازار يك كالا به طور نسبي براي مردم قابل پيش بيني باشد و سوم اينكه فضاي اقتصادي كشور براي رقابت آزاد بخش خصوصي مهيا شود و انحصارها در تمام زمينه هاي ممكن شكسته شده و برداشته شود.
دوشنبه 3 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 103]