محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828956423
شهادت او جبهه فرهنگي تازهاي را در باغملك گشود
واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شهادت او جبهه فرهنگي تازهاي را در باغملك گشود
هشتم دي ماه سال گذشته پيكر شهيد محمدرضا عليخاني همانطور كه خودش وعده داده بود به زادگاهش شهر باغملك بازگشت.
نویسنده : احمد محمدتبريزي
هشتم دي ماه سال گذشته پيكر شهيد محمدرضا عليخاني همانطور كه خودش وعده داده بود به زادگاهش شهر باغملك بازگشت. مرد خستگيناپذير جبهههاي دفاع مقدس، جانش را براي نجات همرزمانش از چنگال تكفيريها فدا كرد تا آرزوي پيوستن به ياران شهيدش محقق شود. شهيد عليخاني با 90 ماه حضور فعال در دفاع مقدس و حضور مستقيم در 20 عمليات كارنامهاي پربار داشت و از تجربهاي گرانبها برخوردار بود؛ تجربهاي كه گرهگشاي رزمندگان در جبهه مقاومت نيز شد. عليخاني سي و چهارمين شهيد استان خوزستان است كه از شهرستان باغملك عازم سوريه شده بود. حمدالله عليخاني در گفتوگو با «جوان» چندين دهه جهاد و مقاومت برادرش مقابل دشمنان را بيان ميكند.
كودكي شما و برادرتان در چه فضايي گذشت و اين فضا چه اندازه در پيدا كردن راه زندگيتان تأثير داشت؟
ما در يك خانواده عشايري در روستا بزرگ شديم. پدرمان يكي از عشاير باسواد بود كه زمان شاه براي امام حسين(ع) مداحي ميكرد و مجلس ميگرفت. از همان دوران كودكي تحت تاثير فعاليتهاي مذهبي پدرمان بوديم. با ارتباطي كه پدرمان با علمايي مثل مرحوم بهبهاني داشت، ما هم تحت تأثير زيادي قرار گرفته بوديم. پدرمان سواد مكتبي داشت و حافظ بخشهاي زيادي از قرآن بود و اين سوادشان در منطقه زبانزد عام و خاص بود. زمان جنگ شهيد عليخاني نوجوان بود. شهيد عليخاني از طريق پسرخالهمان شهيد خسروي كه فرمانده سپاه ايذه بود، راهي اهواز و مشغول دفاع از اهواز و خوزستان شد. شهيد عليخاني از همان دوران روحيه انقلابي داشت. سال 57 با معلمان طاغوتي ناسازگاري پيدا كرده بود. وقتي جنگ شد حدوداً 15 سال داشت و پدرم ميگفت تو هنوز كوچكي و نميتواني در جنگ شركت كني. يك بار در سال 59 محمدرضا را برگرداند ولي سال بعد ديگر نتوانست جلويش را بگيرد. به جبهه رفت و از سال 60 تا پايان جنگ چيزي حدود 90 ماه در جبهه ماند و در 20 عمليات شركت مستقيم داشت. بچههاي جنگ ميگفتند محمدرضا مثل يك شيرنترس است و لقب شكارچي تانك به او داده بودند. قد بلند و هيكل درشتي داشت و دانشآموز تنومندي بود. ديگر به سمت مدرسه و كلاس و درس برنگشت. همه چيزش را فداي جنگ كرده بود. شايد اگر برميگشت و ادامه تحصيل ميداد از نخبگان منطقه ميشد.
پس با وجود همان سن كم، حضور در جبهه را به همه چيز ترجيح داده بود؟
پدرم چند بار از طريق شهيد خسروي تصميم به برگرداندن محمدرضا گرفت اما گفتند ايشان انگيزه خاصي براي حضور در جبهه دارد و نميتوانيم او را برگردانيم. از همان زمان فرمانده دسته ويژه شد و دوستانش ميگفتند در بعضي عملياتها واقعاً گرهگشا بود. يكي از بچهها تعريف ميكرد در فكه يكي از تيربارچيهاي عراقي خيلي اذيتمان ميكرد. شهيد عليخاني وارد كانال ميشود و به دوستانش ميگويد شما يك مقدار آتش بالاي سرم بگيريد تا من تيربارچي را خفه كنم. بعد با شجاعت زيادي تيربارچي عراقي را مورد حمله قرار ميدهد. شجاعت، نترسي و ولايتمدارياش عملي بود و در حرف خلاصه نميشد. دوستانش ميگويند هيچ جا كارهايش را عنوان نميكرد. آدم بسيار با حجب و حيا و كمحرفي بود كه در عملكرد جزو افراد نادر زمانهاش بود.
زمان دفاع مقدس با شما درباره جنگ و دلايل حضورشان در جبهه صحبت ميكردند؟
مادرم خيلي به ايشان علاقه داشت و وقتي محمدرضا از جبهه برميگشت، خيلي دور و برش ميچرخيد و ميگفت نميخواهد ديگر به جبهه بروي كه برادرم پاسخ ميداد مادر نميتوانم بمانم! دوستاني داشتم كه شهيد شدند و من حتماً بايد بروم، ميگفت نگران من نباش چون چيزي نميشود. در عمليات والفجر8 در آستانه اسير شدن به دست عراقيها بود. به ما گفتند محمدرضا مفقود شده و حدود 48 ساعت هيچ خبري از او نداشتيم. خودش تعريف ميكرد وقتي محاصره شد جز سطل زباله هيچ پناهگاه ديگري نداشته است. يكي، دو شب همانجا پناه ميگيرد تا صداي الله اكبر نيروهاي خودمان را ميشنود. به دليل همين حضورش پوستش از عوارض شيميايي آسيب ديده بود. آدمي بود كه از شهادت نميترسيد. خدا ترس را در وجودش از بين برده بود. الان ما ميفهميم چرا با وجود مجروح شدن و تا مرز اسارت رفتن هيچ چيزش نشده بود. به نوعي بعد از جنگ هم درگير جنگ بود. يك بار هم نشد با آب گرم حمام كند. چون پوستش اجازه نميداد و در چله زمستان هم مجبور بود با آب سرد دوش بگيرد. وقتي سرش درد ميگرفت دستش را روي گوشش ميگذاشت و فشار ميداد. سختيهاي زيادي كشيد و به روي خودش هم نياورد. دوستانش هم ميدانند يك ولايتمدار انقلابي عملگرا بود و كارهايش در حد حرف نبود. هيچوقت خودش نميگفت و فقط نگران بود كه چرا از دوستانش جا مانده است. وقتي تلويزيون مداحي ياد امام و شهدا را پخش ميكرد اشك ميريخت و ميگفت كسي كه از قافله عقب مانده، من هستم. دنبال شهادت بود و سوريه آخرين مرحلهاي بود كه خدا ميخواست به ايشان لطف كند. وقتي ميخواست به سوريه برود از همه اقوام و بستگان خداحافظي كرد و حلاليت طلبيد و مزارش را هم مشخص كرد. يكي از پسرعموهايمان در كربلاي5 شهيد شده بود و گفت كنار مزار ايشان خاكش كنيم. به دوستانش هم گفته بود. گفته بود اين بار ديگر برنميگردم و شهيد ميشوم.
از دلايل رفتنشان هم صحبتي كرده بودند؟
در لشكر و در جمع نيروها گفته بود اگر الان شيپور جنگ دوباره نواخته شود، معلوم ميشود سرداران چه كساني هستند. گفت الان دفاع از حرم حضرت زينب سردار ميخواهد. اينجا عيار آدمها مشخص ميشود. همه كارهايش را با اخلاص براي خدا انجام ميداد. اهل هياهو و گفتن نبود. از دنيا بريده بود ولي خيلي گرم و اهل بگو بخند و شاداب بود.
شما و خانوادهشان مخالفتي براي رفتنشان نداشتيد؟
من بر اين باور نبودم كه در اولين اعزام شهيد شود. وقتي به من گفت مانعش نشدم چون جنگ و كردستان را تجربه كرده بود و به همين خاطر اميد داشتم كه برگردد. با توجه به تجربه و شجاعتش كم رو دست خورده بود و آدم قابل پيشبينياي نبود. يك هفته مانده به شهادتش زنگ زد، احوالپرسي كرد و هنگامي كه پرسيدم كي ميآيي؟ گفت من هشتم پيشتان هستم. دقيقا روز هشتم پيكرش آمد. بعد از 40 روز از اعزامش به شهادت رسيد. دوستانش ميگويند شب ميخواستيم به سمت ايران برگرديم. كولههايمان را بسته بوديم كه ناگهان از قرارگاه گفتند بچههاي لشكر امام حسين(ع) و فاطميون در محاصره قرار گرفتهاند و بچههاي تيپ 2 بايد به عمليات برگردند. وقتي نيمههاي شب به ايشان گفتند، خيلي خوشحال ميشود. همراه شهيد رضازاده همه را بيدار ميكنند و ميگويند غسل شهادت كنيد. هوا سرد و يخبندان بود. ميگفت ما سالم برنميگرديم. ايشان متخصص ادوات بود و در 500 متري تكفيريها قرار ميگيرد. خيلي از داعشيها را از بين ميبرد و 200 نفري را كه در محاصره بودند، به عقب برميگرداند. با فدا كردن جانش، جان همرزمانش را نجات ميدهد. بچههايش خيلي به ايشان وابسته بودند و ايشان هم دنبال درس و معنويتشان بود. شايد كمتر كسي به پاي چنين پدري برسد. سه پسر و دو دختر انقلابي ولايتمدار و محكم دارد كه اگر نياز باشد آنها هم آمادگي اعزام دارند. با اين وابستگي تنها دعوت از طرف حضرت زينب(س) ايشان را راهي كرد. همسرشان هم خواهر شهيد است. شهيد خسروي فرمانده سپاه عمويشان بودند. خانم زجركشيده در جنگ هستند. به نوعي خودش همه ما را راضي كرده بود و ما هم نميتوانستيم ناراحتي نشان دهيم.
قبل از رفتن درباره شهادت صحبت كرده بود؟
به دوستانش در سوريه گفته بود من حتماً اينجا شهيد ميشوم. وقتي از باغملك به سمت سوريه رفت، دوستانش كه از بچههاي جنگ بودند ميگفتند محمدرضا برنميگردد. ميگفتند با توجه به روحيه خط شكن و نترسي كه از ايشان سراغ داريم. او برنميگردد. همه ميگفتند ما نگرانش هستيم. بعد از شهادتش گفتند ميدانستيم اهل عقبنشيني و پشت خاكريز ماندن نيست و شهيد خواهد شد. در جنگ روحيهاش اينطور ساخته شده بود. امام فرموده بود اگر سپاه نبود كشور هم نبود. به نظرم اگر چند نيرو مصداق واقعي حرف امام باشند، يكي شهيد عليخاني خواهد بود. ايشان در جنگ فولاد آبديده شده و يك ولايتمدار واقعي با غيرت عاشورايي بود. وجهههاي مذهبي را از خانهمان گرفته بود و وقتي به جنگ رفت آن را پروار كرد. ميگفت در جبهه وارد دانشگاهي شدهام كه فارغالتحصيلي ندارد.
بنابراين خود شما هم آمادگي شنيدن خبر شهادتش را داشتيد؟
تلويزيون كليپي از شهداي مدافع حرم پخش ميكرد كه شهيد غوابش را در آن نشان ميداد. وقتي فيلم را ديدم خيلي دلم شكست. دلم خيلي شور ميزد. برادرم بار اول كه اعزام شد، پيش خودم گفتم محمدرضا مرد اين جنگهاست و سلامت برميگردد. اما خب به شهادت رسيد. رفتنش براي خانوادهاش هم خيلي سخت گذشت. الان هم نبودش ضايعه سنگيني است. هر جا مشكلي در خانواده بود، ايشان حي و حاضر بود. وقتي ميآمد همه را آرام ميكرد. نبودش براي همهمان سخت بود، ولي چون شهيد شده و اين مقام بالايي است، همهمان را آرام ميكند.
به نظر ميرسد بزرگي و عظمت ايشان جز با شهادت طور ديگري شناخته نميشد؟
خداوند شهيد عليخاني را جزو مدافعان حضرت زينب(س) قرار داد تا عظمتش را هم نشان دهد. در شهادتش بيش از 30 هزار نفر به باغملك آمدند. كساني ميآمدند و خاطراتي ميگفتند كه براي خودمان تازگي داشت. مردمدارياش فوقالعاده بود. در جنگ فرمانده گروهان و جانشين گردان بود و ميگفتند وقتي كارش با سربازها ميافتاد، خودش را يك سرباز معرفي ميكرد و ميگفت من هم مثل شما يك سربازم. هيچ گاه به كسي دستور تند نداد و مصداق همان نيروهاي ولايي مدنظر امام بود. شهادت ايشان در شهرستان باغملك يك جبهه فرهنگي و انقلابي تازه باز كرده است. شهادتش در منطقه و ايل ما كه درگيريهاي طايفهاي و قبيلهاي داشت تأثير عميقي گذاشت. براي همهمان بركات زيادي داشت. اينها اولياي خدا هستند كه براي ما ناشناخته هستند. خودم به خوبي برادرم را نشناختم.
همراه با رفيق قديمشان شهيد رضازاده به شهادت ميرسند؟
با شهيد رضازاده دوستي ديرينهاي داشت. از زمان جنگ و سال 64 با هم رفاقت داشتند. اواخر وقتي ميخواستند براي سوريه اقدام كنند، برادر بزرگم به شهيد رضازاده گفت شما كه در جنگ حضور داشتهايد الان نبايد برويد كه ايشان گفت خون من و محمدرضا بايد يكجا ريخته شود. همين هم شد. وقتي موشك ميخورد اول شهيد رضازاده شهيد و بعد شهيد عليخاني مجروح ميشود و در بيمارستاني در حلب به شهادت ميرسد. يكي از دوستانش ميگفت براي جنگ با تكفيريها بيتابي ميكرد. در 40 شبي كه آنجا بودند شبها چند ساعت بيشتر نميخوابيد. تعريف ميكردند شب به همراه دوستان به جايي رفته بودند كه برف ميگيرد و هوا خيلي سرد ميشود. مانده بودند كه چه كار كنند كه شهيد عليخاني فندكي ميگيرد و صندوقهاي مهمات را خالي و آتش روشن ميكند. در همين حين اشك در چشمانش حلقه ميزند و ميگويد در شام به حضرت زينب(س) همينطوري سخت گذشت؟ تعريف ميكند چه كسي براي حضرت زينب(س) آتش روشن كرد و كمكش كرد؟ اگر سال 61 حضرت اباالفضل در دفاع از خيمه حضرت زينب(س) دست و چشمانش را از دست داد، قطعاً الان نوبت ماست كه براي دفاع از حرم اين كار را كنيم. وقتي موشك بالاي سرش ميخورد دست راستش از آرنج قطع ميشود و تركش به چشمانش اصابت ميكند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]
صفحات پیشنهادی
فصل نوینی در روابط تهران – بیشکک گشوده شده است/برنامه تسهیل صدور روادید و همکاریهای تجاری و فرهنگی
فصل نوینی در روابط تهران – بیشکک گشوده شده است برنامه تسهیل صدور روادید و همکاریهای تجاری و فرهنگی رییس جمهور کشورمان اعلام کرد تهران و بیشکک در حوزههای اقتصادی و سیاسی به توافقات مهمی دست یافتهاند به گزارش حوزه دولت گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از پایگاه اطلاع رسارئیس دانشگاه آزاد استان ایلام: ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بخشی از برنامههای فرهنگی دانشگاه آزاد است
رئیس دانشگاه آزاد استان ایلام ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بخشی از برنامههای فرهنگی دانشگاه آزاد است رئیس دانشگاه آزاد استان ایلام گفت دانشگاه آزاد اسلامی در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تکریم و تجلیل از اسوههای فرهنگی علمی و بومی برنامههایی را تدوین و اجرایی کرده است بهحمایت ۱۹۰ فعال سیاسی فرهنگی از جبهه مردمی+اسامی
حمایت ۱۹۰ فعال سیاسی فرهنگی از جبهه مردمی اسامی روابط عمومی و تبلیغات جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی فهرست جدیدی از حامیان این جبهه را اعلام کرد تسنیم روابط عمومی و تبلیغات جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی فهرست جدیدی از حامیان این جبهه را اعلام کرد اسامی 190 نفر از حامیابرگزاری نخستین سالگرد شهادت شیخ نمر در قم/آیت الله اراکی: نبرد امروز دشمنان با ملت ایران تقابل فرهنگی است
برگزاری نخستین سالگرد شهادت شیخ نمر در قم آیت الله اراکی نبرد امروز دشمنان با ملت ایران تقابل فرهنگی است قم- ایرنا - آیین بزرگداشت نخستین سالگرد شهادت شیخ نمر باقرالنمر رهبر شعیان عربستان یکشنبه شب با حضور علما و فضلای حوزه علمیه قم و قشرهای مختلف مردم در مسجد اعظم قم برگزار شدامام جمعه کاشان: اسلام در رویارویی با جبهه کفر با یک جنگ سخت فرهنگی مواجه است
امام جمعه کاشان اسلام در رویارویی با جبهه کفر با یک جنگ سخت فرهنگی مواجه است کاشان - ایرنا - نماینده ولی فقیه و امام جمعه کاشان گفت امروز اسلام در رویارویی با جبهه کفر با یک جنگ سخت فرهنگی مواجه است به گزارش ایرنا آیت الله عبدالنبی نمازی شامگاه شنبه در دیدار با هنرمندان نمایشتشکیل جبهه مقابله با جنگ نرم رسالت فرهنگیان است
تشکیل جبهه مقابله با جنگ نرم رسالت فرهنگیان است مسئول سازمان بسیج فرهنگیان كشور گفت تشکیل جبهه مقابله با جنگ نرم رسالت فرهنگیان است به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شهرکرد شعبانعلی رمضانیان در جمع فرهنگیان بسیجی شهرستان لردگان مهمترین وظیفه فرهنگیان را تشكیل جعضو شورای مرکزی جبهه عفاف و حجاب کشور: فعالیتهای فرهنگی در حوزه حجاب باید مستمر باشند/ مسؤولان مانع فعالیتها
عضو شورای مرکزی جبهه عفاف و حجاب کشور فعالیتهای فرهنگی در حوزه حجاب باید مستمر باشند مسؤولان مانع فعالیتهای مردمی در حوزه حجاب نشوند عضو شورای مرکزی جبهه عفاف و حجاب کشور با تأکید بر لزوم استمرار فعالیتهای فرهنگی در حوزه حجاب از اجرای گروههای تئاتر خیابانی و سرودهای مرتبط بکمک فرهنگیان و دانش آموزان مراغه ای به جبهه مقاومت
کمک فرهنگیان و دانش آموزان مراغه ای به جبهه مقاومت تبریز - ایرنا - معاون مدیرکل و مدیر آموزش و پرورش مراغه از کمک های فرهنگیان و دانش آموزان مدارس این شهرستان به جبهه مقاومت و مدافعان حرم خبر داد و گفت در این راستا بیش از یک هزار تخته پتو جمع آوری و به ستاد پشتیبانی از مدافعان حجشنواره جبهه مجازی حوزه ایثار و شهادت برگزار می شود
جشنواره جبهه مجازی حوزه ایثار و شهادت برگزار می شود تهران - ایرنا - بنیاد شهید و امور ایثارگران اعلام کرد سومین جشنواره جبهه مجازی حوزه ایثار و شهادت به مناسبت 22 اسفند روز بزرگداشت شهدا برگزار می شود به گزارش روز دوشنبه ایرنا از بنیاد شهید هدف این جشنواره توسعه ترویج و نهعلاقهای ندارم به خاطر دیگران به جهنم بروم/شهادتینمان را هم گفتهایم
لاریجانی در پاسخ به تذکر محبینیا علاقهای ندارم به خاطر دیگران به جهنم بروم شهادتینمان را هم گفتهایم رئیس مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه نمایندگان قسم خوردهاند آییننامه را اجرایی کنند گفت هیچ علاقهای ندارم به خاطر دیگران به جهنم بروم به گزارش ایلنا جهانبخش محبی&zwnj-
گوناگون
پربازدیدترینها