واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ایران: مردم سنگ تمام گذاشتند تهران- ایرنا- «مردم سنگ تمام گذاشتند»، «نبرد «آیت الله» با کهنه گرایی در اقتصاد»، «یک کتاب را با هزار فریاد میفروشیم»، «بیدزار؛ از قحطی و وبا تا غارت معادن»، «شکاف جامعه و نهاد سیاست»، «از زیر سایه «هدایت» بیرون بیاییم»، «از خاک کُشتی تا غبار سیاست» و «تدبیر ویژه برای تأمین امنیت زنان در برابر خشونت» از مهم ترین موضوع های اختصاصی روزنامه ایران در شماره چهارشنبه 22 دی است.
** مردم سنگ تمام گذاشتندساعت هشت و نیم صبح پلههای برقی ایستگاه مترو میدان انقلاب از کــــــــار افتاد. ازدحام جمعیتی که از واگن ها خارج میشدند تا خود را به مراسم تشییع آیتالله برسانند باعث شد مأموران کنترل مترو بلندگوها را روشن کنند و از مردم بخواهند آرامش را حفظ و مراعات سالمندان را بکنند. خیابانهای منتهی به میدان انقلاب همه بسته بود. عزاداران مسیرهای منتهی به میدان انقلاب را پیاده طی می کردند. خیابان اصلی و حتی کوچههای فرعی مملو از جمعیت بود. مردم مقابل دانشگاه تهران جمع شده بود و شعار می دادند.چیزی که برایم جالب بود حضور مردمی بود که از هر قشر و طبقه ای برای عزاداری آمده بودند. اصلاح طلب و اصولگرا. همان طور که محسن هاشمی فرزند آیتالله خواسته بود، مراسم تشییع ایشان عامل وحدت میان مردم شد.** نبرد «آیت الله» با کهنه گرایی در اقتصادروغنی زنجانی رییس سازمان برنامه و بودجه کابینه هاشمی در گفت وگو با «ایران» گفت: آقای هاشمی از آنجا که به بحث کارشناسی بسیار اعتقاد داشت، من فرصت کردم با ایشان کار بکنم، البته معنایش این نیست که دولت جنگ به کار کارشناسی اعتقاد نداشت. ولی آقای هاشمی بسیار ریز و مستقل وارد کار کارشناسی میشد. برنامه 5 ساله توسعه یک دوره در زمان دولت جنگ با فعالیتهای گسترده تنظیم شد که برای نخستین بار با مشارکت نظام اجرایی کشور و فعال شدن شورای اقتصاد اتفاق میافتاد و در آن هم از ایدههای خود آقای هاشمی استفاده میشد. اما به دلیل اینکه در آن زمان محیط نظامی پرتلاطم بود و روی متغیرهای اقتصادی از جمله درآمدهای نفتی تأثیر میگذاشت، در نهایت این برنامه درمجلس متوقف شد اما با پایان جنگ، پذیرش قطعنامه 598 و آمدن دولت جدید، پشتیبانی آقای هاشمی منجر به تنظیم برنامه اول توسعه شد. ** یک کتاب را با هزار فریاد میفروشیم«بنده خداها زندگیشان خیلی سخت میگذرد. با این همه زحمت و دادزدن، آخرش هم چیزی دستشان را نمیگیرد، نمیدانی با چه سختی ماه را به آخر میرسانند.» مرد جوان اینها را میگوید. دستفروشی میکند، در همان راسته معروف میدان انقلاب. دوباره نگاهی میاندازد و سری تکان میدهد. برمیگردد سر بساط کتابهایش انگار بیش از این حرفی برای گفتن ندارد...ردیف ایستادهاند. هر کدام یک بنر مقوایی در دست دارند، روی یکیشان نوشته «پایان نامه، پروپوزال، ترجمه، کتاب های درسی» آن یکی کتاب «تاریخی و ادبی و...» اما آنچه روی تابلوها نوشته شده اهمیت چندانی ندارد، آنها باید داد بزنند، فریاد بکشند و مدام جملهها را تکرار کنند. **بیدزار؛ از قحطی و وبا تا غارت معادنجنگ جهانی اول که تمام شد، قحطی آمد و نصف جمعیت «بید زار» را بلعید. از آن درختان بید بلند بالا که دلیل خوبی برای نامگذاری شهری چنان بود، سایههایی شرمسار ماند بر سر شهری که هر روز از شکوهاش کاسته میشد. سال 1297 بود که آنفلوانزا آمد و باز هم عدهای را با خود برد. آن زمان، بیجار که کردی شده بیدزار است، هنوز امید داشت بتواند سالهای سخت را سپری کند و روی خوش ببیند. سالها گذشت و بیجار روزهای پررونق را هم به خود دید. بام ایران؛ شهری که قدمتش را به هزاره سوم قبل از میلاد مسیح نسبت میدهند، با وجود موقعیت جغرافیایی استراتژیک و معادن بینظیر و ظرفیت کشاورزی و گردشگری مطلوبش، مکانی دلخواه برای زندگی بود. اما این جلال بازیافته، باز هم دوام چندانی نداشت. شهرها با آدمهایشان تعریف میشوند. بیجار هر روز خالیتر میشد و میشود. خواننده عزیز، این یک مطلب تاریخی درباره شهری از دست رفته نیست؛ گزارشی است از شهری که تلاش میکند از دست نرود. روزهای تلخ و شیرین را دیده و میخواهد سرپا بایستد؛ قصهاش شاید قصه شهر شما باشد. سرنوشت تلخ شهرهایی که از آدمهایشان خالی میشوند.** شکاف جامعه و نهاد سیاستسعید معید فر از جامعه شناسان شهیر ایرانی در گفتوگو با ایران گفت: بدیهی است ما در جامعهای زندگی میکنیم که با مشکلات بسیاری مواجه است و توسعه نیافتگی یا کمتر توسعه یافتگی در بخشهای مختلف جامعه رواج دارد. یکی از حوزههایی که کمتر توسعه یافته و شاید بتوان گفت آن گونه که باید، توسعه نیافته، نهاد سیاست در جامعه ماست. ما یک جامعه سیاسی داریم و یک نهاد سیاست. ممکن است در جامعه سیاسی تغییر و تحولات جدی رو به جلو داشته باشیم اما در حوزه نهاد سیاست این حرکت بسیار کند و در برخی جاها حتی حرکت رو به عقب را شاهد بودهایم.** از زیر سایه «هدایت» بیرون بیاییم«جغرافیای اموات» سومین مجموعه داستان محسن فرجی است که مهرماه امسال از سوی نشر آموت منتشر شد و در کمتر از دو ماه به چاپ دوم رسید. نویسنده در این اثر جدال خاطرات و فراموشی را دستمایهای برای نوشتن قرار داده، ضمن اینکه نیم نگاهی به مسائل و دغدغههای امروز جامعه دارد. محسن فرجی متولد 1351 تهران، فارغ التحصیل روانشناسی بالینی از دانشگاه تهران است و نخستین مجموعه داستان خود را تحت عنوان «یازده دعای بی استجابت» توسط نشر ماریه در سال 79 به بازار عرضه کرد و «چوب خط» نام دومین مجموعه وی توسط نشر قطره در سال 85 منتشر شد. به مناسبت تجدید چاپ «جغرافیای اموات» در بهگفتوگو با محسن فرجی گفت: اگر این اتفاق افتاده باشد، شاید به این دلیل بوده که تلاش کردهام فضای تیره و تاریک داستانها را با روایتی سرخوشانه و بازیگوشانه به مخاطب ارائه کنم. در واقع خیلی مراقب بودم داستانهای کتاب با زنجموره و ناله روایت نشوند که برای رسیدن به این فضا هم چشماندازم سه نویسنده بودند: کورت ونه گات، ریچارد براتیگان و دونالد بارتالمی. ** از خاک کُشتی تا غبار سیاستبا توجه به اینکه بخش مهمی از حیات جهان پهلوان تختی مربوط به فعالیتهای سیاسی اوست و با عنایت به علقههایی که مرحوم تختی به دکتر محمد مصدق و جبهه ملی ایران داشت، به دیدار استاد ادیب برومند (از اعضای جبهه ملی ایران) رفته و به مناسبت 17 دی، چهل و نهمین سال درگذشت تختی، گفتوگویی با او ترتیب دادیم که در ذیل میخوانید.این آشنایی مربوط به خیلی سال قبل بود، به یاد دارم که ایشان با یکی از دوستان مشترک به منزل ما آمده بودند و دوست ما، تختی را معرفی کرد. البته پیشتر اسم آقا تختی را شنیده بودم. با دیدار ایشان من بسیار خوشحال شدم و او هم اظهار لطف و ارادت فراوان کرد، بعد از حدود یک یا دو ساعت که قصد داشتند منزل ما را ترک کنند، من بهعنوان یادگار، یک کتاب گرشاسبنامه اسدی طوسی را که مناسب حال و احوال پهلوانی چون تختی بود به او تقدیم کردم و از خانه ما تشریف بردند. ** تدبیر ویژه برای تأمین امنیت زنان در برابر خشونتاستفاده ابزاری از زن و اعمال خشونت علیه آن، ضرورت وضع قوانین حقوقی و حمایت از حقوق این قشر از شهروندان آسیب پذیر را جدیتر میکند. خوشبختانه پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در کنار نگاهها، ارزشها و باورهای دینی و فرهنگی و به خصوص منزلت و مقام والای مادر و حفظ کیان خانواده، در جای جای قانون اساسی نیز حفظ حرمت زنان با رویکردی انسانی مورد توجه قرار گرفته است. در محور چهارم از محورهای 9 گانه مقدمه قانون اساسی کشورمان، با عنوان «زن در قانون اساسی» بحث از بازیابی هویت اصلی و حقوق انسانی افراد جامعه به میان میآید و چنین تصریح میشود که: «زنان به دلیل ستم بیشتری که تاکنون از نظام طاغوتی متحمل شدهاند، استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود.» ** گروه اطلاع رسانیخبرنگار: مهسا شریفی** انتشاردهنده: فاطمه قناد قرصیپژوهشم**2059**2002
22/10/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]