واضح آرشیو وب فارسی:فارس: آتشبیار معرکه کرمجگان کیست!وقتی باد هر روز بوی زلف سوخته میدهد
هوا بوی خاکستر گرفته و هنوز وسط پهنه سیاه شده مراتع ماندهایم، سرمان را تا بر میگردانیم آتش عمدی و انسانی دوباره نفس گرفته و به پای بوتهها و گیاهان مراتع پیچیده است.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، هفته گذشته حدود 20 هکتار از اراضی روستای کرمجگان در آتش بیاحتیاطی گردشگران سوخت. این آتش گرچه با تلاش مردم بومی روستا و مأموران اجرایی محیطزیست و منابع طبیعی و جمعی از فعالان محیطزیست مهار شد اما آنچه از خود به جای گذاشت پهنهای سیاه و دل سوخته روستاییان بود. یکی از اهالی روستای کرمجگان که خود را به محل آتشسوزی رسانده بود، اینچنین مینویسد: این روزهای گرم که کرمجگان به خاطر بیاحتیاطی و آتشسوزیهای عمدی، چهره خاکستری به خود گرفته و باد قصه غصههایش را تا دوردستها میبرد، ساکنان بومی کرمجگان مویه سر میدهند و داغشان هر روز تازهتر میشود؛ «آتش بیار» این معرکه کیست که هر روز باد بوی «زلف» سوخته میدهد. از دور که نگاه میکنم آه از نهاد بوتهها و بیابانهای روستا برخاسته است و خبر از فاجعهای دیگر دارد. جدال با طبیعت اینجا در کرمجگان حکایت غریبی دارد و امروز دوباره آتش به جان بیابانهای روستا افتاد... مراتع را نفسنفسزنان بالا میرویم تا هرچه زودتر دست نبرد به یقه شعلهای از این بیاحتیاطی برسانیم. سینهکش از میان انبوه بوتههایی که شانه به هم چسباندهاند بالا میرویم، بوی سوختگی و دود مشام را میآزارد، هرچه به جلوی آتش میرویم پهنای روبرو از مراتع سیاهتر میشود. باد اینجا به راستی بوی «زلف» سوخته میدهد و زمین زیر پایم داغ است!
هرچه اطراف را مینگرم سیاهی و سوختگی میبینم. ما فقط مشتی خاک توانستیم بر صورت آتش بکوبیم که دارد از پای مراتع روستایمان بالا میرود. من با شاخهای که در دست دارم و با آن آتش را بند میآورم و با عجله به سراغ قسمت آتش گرفته دیگری میدوم. در گوشهی دیگر حشره کوچکی را میبینم که خودش را به سنگ بزرگی چسبانده از ترس شعلههای این آتش. خسته میشوم و زیر هرم سوزان خورشید نخستین روز مردادماه ساکت میمانم و عرق خستگی و حسرت میریزم. انگار سفر کردهای هستم که پس از پایان تاراج خونین قبیلهاش از سفر بازگشته است و چیزی جز ویرانی و سوختگی از قبیلهاش برجای نمانده است. هوای امروز هم بوی خاکستر گرفته و هنوز وسط پهنه سیاه شده مراتع ماندهایم، سرمان را تا برمیگردانیم آتش عمدی و انسانی دوباره نفس گرفته و به پای بوتهها و گیاهان مراتع پیچیده است. تعدادی از مردم روستا جسورانه به جنگ هیولای آتش شتافتند تا از پیش روی احتمالی آتش به طبیعت و گندمزارها جلوگیری کنند. طبیعتی که گندمش نان سالیان دراز را برایمان تأمین، خنکای آن جای آرام رهگذری خسته، شاخههای درختان تنومند گردویش جای تاببازی بچههای سرخوش و بالاخره استخوان خشک درختانش هیزم اجاق زمستانمان بوده است. ما در داغ طبیعت به یغما رفته، نشستهایم و کسی پاسخگویمان نیست. شاید در پایان همین یک جمله کافی باشد: آتشسوزی مراتع و بیابانها که کوچکترین جرقه آنها را به این وضع درمیآورد، در حال تبدیل شدن به یک بحران است!» ============== یادداشت از علی شاپوری ============== انتهای پیام/2258/و40
95/05/06 :: 11:21
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]