محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826547497
ضرب المثل های عربی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: Asalbanoo19-09-2007, 08:37 PM● مقدمه گستردگی دامنه لغات و اصطلاحات در هر زبان به حدی است که گردآوری همه آنها در یک مجموعه امری بس دشوار است . این کار با تمام مشکلاتش ، نقش بسزایی در فراگیری زبان خارجی ، به خصوص تکلم به آن زبان ، ایفا نمی کند ، بلکه امر مهمی در فراگیری هر زبان ، شناخت ساختار جملات و عبارات و ضرب المثل ها و ممارست در استعمال صحیح آنها است . در این مجموعه سعی ما بر آن است تا ضمن آموختن چگونگی ساختن جملات و عبارات در زبان عربی ، دانش آموز و دانشجو با لغات و اصطلاحات روزمره مورد نیاز ، آشنا گردد . دراین تحقیق سعی شده تا با ارائه ضرب المثل های زبان عربی راهی را برای آشنایی بهتر با فرهنگ غنی عرب بر روی علاقه مندان بازکنیم . ● الامثال السائِرهٔ ضرب المثل های معروف عربی آفَهُٔ الجُودِ الاِسرافُ: افت جود و بخشش اسراف و زیاده روی است. آفَهُٔ الحَدِیْثِ الکَذِبُ: آفت سخن گفتن دروغگویی است. آفَهُٔ العِلْمِ النِسْیانُ: آفت وبلای علم ودانش فراموشی است. آفَهُٔ المُرؤَهِٔ خُلْفُ الْوَعْدِ: آفت جوانمردی خلف وعده است. آکَلُ مِنَ الرَّحَی: خورنده تر از آسیاب. آکَلُ مِنَ السُوْسِ: خورنده تر از بید یا موریانه. آکَلُ مِنْ حُوْت: پر خورتر از نهنگ. اَبْخَرُمِنْ اَسَد: گنده دهان تر از شیر. اَبرَدُمِنْ عَضْرَس: سرد تر از تگرگ و برف. اَبصَرُمِن عُقاب: تیزبین تر از عقاب. اَبصَرُمِنْ نَسْر: تیز بین تر از کرکس. اَبْعَدُمِنْ مُناطِ العَیُّق: دورتر از ستاره عیوق. اَبْقَی مِنَ حَجَرِ: ماندگار تر از سنگ. اَبْکَرُمِنَ غُراب: سحرخیزتر از کلاغ. اَبْهَی مِنَ القَمَرَیْنِ: درخشان تر از ماه و خورشید. اُتْرُکِ الشَرَّ یَتْرُکْکَ: بدی را رها کن بدی تو را رها میکند. اَثْبَت مِنَ الوَشْمِ: پایدارتر از خال در بدن. اَثْقَلُ مِنْ رضْوَی: سنگین تر از کوه رضوی. اَجبَنُ مِن نَعامَهٍٔ: ترسوتر ازشتر مرغ. اَجْدَی مِنَ الغَیْثِ فِی اَوایهِ: نافع ترازباران در فصل بارندگی. اَجْفَی مِنَ الدَهْرِ: خشن تر وجفا کار تر از روزگار. اَجمَعُ مِنْ نمْلهٔ: ذخیره کننده تر از مورچه. اَجوَدُمِن حاتِم: سخاوتمند تر از حاتم. اَحْرَسُ مِنْ کَلْب: نگهبان تر از سگ. اَحرَصُ مِن نَملَهِٔ: حریص تر از مورچه. الاِحسانُ یَقْطَعُ اللِسانَ: احسان ونیکی کردن زبان راقطع می کند. اَحقَد مِنْ جَمَل: کینه توز تر از شتر. اَحقَرُ مِنَ التُّرابِ: بی ارزش تر از خاک. اَحکَمُ مِن لُقْمانَ: حکیم تر ازلقمان. اَحْکَی مِنْ قِرْد: تقلید کننده تر از میمون. اَحَلُّ مِنْ لَبَنِ الأُمَّ: از شیر مادر حلال تر. اَحْلَی مِنَ العَسَلِ: شیرین تر از عسل. اَخْتَلُ مِن الذِّئبِ: نیرنگ باز تر از گرگ. اَخَفُّ مِنَ النَّسِِیْم: سبکتر از نسیم. اَخَفُّ مِنْ رِیشَهٔ: سبکتر از پر. اَخْیَلُ مِنْ دِیْکَ: متکبر تر از خروس. اَخْیَلُ مِنْ غُراب: متکبر تر از کلاغ. اَدَقُّ مِنَ الکُحْلِ: نرم تر از سرمه. اَدَقُّ مِنَ الهَباءِ: نرم تر از گرد و غبار. اَدَقُّ مِنْ حَدَّ السَیْفِ: نازکتر از لبه شمشیر. اَدْنَی مِنْ حَبْلِ الْوَرِیْدِ: نزدیک تر از رگ گردن . اَرْخَصُ مِنَ التُّراب: از خاک ارزان تر. اِرقَ عَلَی ظَلْعِکَ: پایت را از گلیم خودت دراز تر نکن. اَسْرَعْ مِنَ الْبَرْقِ: تند تر از برق. اَسْرَعُ مِنَ اللَمْحِ: سریع تر از چشم به هم زدن. اِسْمَعْ و لا تُصَدِّقْ: بشنو و باور مکن. اَشْجَعُ مِنْ أُسامَهٔ: شجاع تر از شیر. اَشْکَرُ مِنْ کَلْب: سپاسگزار تر از سگ. اَصْفَی مِنَ الدَّمْعَهِٔ: صاف تر از اشک چشم. اَظْلَمُ مِنْ لَیْل: تاریک تر از شب. اَعْدَلُ مِنْ مِیزان:عادل تر از ترازو. اَغَرُّ مِنْ سَراب: فریب دهنده تر از سراب. اَسْهَرُ مِنَ النَّجْمِ: شب زنده دار تر از ستاره. اَرْوَغُ مِنْ ثُعالَهٔ: نیرنگ باز تر از روباه. اَفرَطَ فَأسْقَطَ: زیاده روی کرد پس سقوط کرد و افتاد. اَقْسَی مِنْ صَخْر: سخت تر از سنگ. اِقْلَعْ شَوْ کَکَ بِیَدِکَ: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. اَکْثَرُ الظُنُونِ مُیُون: بیشتر گمانها دروغ است. اَکْذَبُ مِنْ یَلْمَع: دروغگو تر از سراب. اَکْرَمُ مِنْ حاتِمِ طَیّ: سخاوتمند تر از حاتم طایی. اِمّا هُلْکٌ و اِمّا مُلْکٌ: یا نابودی یا پیروزی. اَمَرُّ مِنَ الْحَنْظَلِ: تلخ تر از حنظل. اَمْضَی مِنَ الرِّیْحِ: رونده تر ازباد. اَمْنَعُ مِنْ عُقابِ الْجَوِّ: دور از دسترس تر از عقاب هوا. اِنَّ البَلاءَ مُوَکَّلٌ بِالمَنْطِقِ: زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد. اِنَّ الطُّیُورَ عَلَی أشْکالِها تَقَعُ: کبوتر با کبوتر باز با باز،کند همجنس با همجنس پرواز. اِنَّه نَسِِیْجُ وَحْدِهِ: او تافته جدا بافته است. اَوَّلُ الغَیثِ قَطْرٌ: آغاز باران قطره است. اَوْهَنُ مِنْ بَیتِ الْعَنْکَبُوتِ: سست تر از خانه عنکبوت. بِاکِرْ تَسْعَدْ: سحر خیز باش تا رستگار شوی. العِلْمُ فِی الصُّدُورِلا فِی السُّطُورِ: علم در سینه هاست نه در سطر های کتاب. الاِنْسانِ عَبْدُ الاِحْسانِ: انسان بنده احسان و نیکی است. الاَنامُ فَرائِسُ الأیّامِ: مردمان طعمه های روزگارند. البِطْنَهُٔ تَأفِنُ الفِطْنَهَٔ: پر خوری و امتلاء،عقل و هوشیاری را فاسد می کند. بَلَغَ السِّکِیْنُ العَظْمَ: کارد به استخوان رسید. بَیْضَهُٔ الیَوْمِ خَیْرٌ مِنْ دَجاجَهِٔ الغَدِ: سیلی نقد به از حلوای نسیه است. التائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ: توبه کننده از گناه مثل کسی است که گناه نکرده است. تاجُ المُرُوَهِٔ التَواضُعُ: تاج جوانمردی تواضع و فروتنی است. التَّدْبِیرُ نِصْفُ المَعِیشَهِٔ: اداره درست زندگی نصف معیشت است. تَرْکُ الجَوابِ عَلَی الجاهِلِ جَوابٌ: جواب جاهل خاموشی است. الجَزاءُ مِنْ جِنْسِ العَمَلِ: از مکافات عمل غافل مشو.گندم از گندم بروید جو ز جو. الجَهْلُ شَرُّ الْأصْحابِ: نادانی بدترین همنشین ها است. الحَرِیْصُ مَحْرُوْمٌ: کسی که حرس می ورزد محروم می ماند. خالِصِ الْمُؤمِنَ و خالِقِ الْکُفّارَ: با دوستان مروّت بادشمنان مدارا. خالِفْ تُذْکَر: مخالفت کن تامعروف ومشهور شوی. الخَلَّهُٔ تَدعُوإلَی السَّلَّهِٔ: فقر باعث دزدی می شود. خَیْرُ الْأمُورِ أوْساطُها: اندازه نگهدار که اندازه نکوست. خَیْرُالْخِلالِ حِفْظُ الّلِسانِ: بهترین دوستی ورفاقت حقظ زبان است. خَیْرُ الغِنَی القُنُوعُ: قناعت توانگر کند مردرا. خَیْرُ الفِقْهِ ماحاضَرْتَ بِهِ: بهترین دانش ها آن است که در وقت نیاز به یاد تو باشد. خَیْرُ الْکَلامِ ما قَلَّ ودَلَّ: بهترین سخنها سخنی است که مختصر ومفید باشد. خَیْرُ الْمالِ ما نَفَعَ: بهترین دارائیها آن است که مفیدو مورد استفاده باشد. خَیْرُ سِلاحِ الْمَرْءِما وَقاهُ: بهترین اسلحه ی انسان آن است که او را از خطر حفظ کند. خَیْرُ مالِکَ ما نَفَعَکَ: بهترین مال تو مالی است که به تو نفع دهد. دواءُ الدَّهْرِ الصَّبْرُ عَلَیْهِ: داروی روزگار صبر بر آن است. ذَلَّ مَنْ لا سَیْفَ لَهُ: کسی که شمشیر ندارد خوار و ذلیل است. ذَهَبَ أمْسِ بِما فِیْهِ: دیروز با هر چه در آن بود گذشت. رُبُّ أخٍ لَمْ تَلِدْهُ والِدَهٌٔ: چه بسا برادری که مادر انسان او را نزاییده است. رُبَّ أمْنِیَّهٍٔ جَلَبَتْ مَنِیَّهًٔ: چه بسا آرزو و تمنایی که مرگی در پی بیاورد. رُبَّ سُکُوتٍ أبْلَغُ مِنْ کَلامٍ:چه بسا سکوتی که رسا تر از سخن گفتن است. رُبَّ طَرْفٍ اَفْصَحْ مِنْ لِسانٍ: چه بسا نگاهی که از زبان گویاتر است. رُبَّ عَیْنٍ أنَمُّ مِنْ لِسانٍ: چه بسا چشمی که سخن چین تر از زبان است. رُبَّ کَلِمَهٍٔ سَلَبَتْ نِعْمَهًٔ: چه بسا سخنی که باعث نابودی نعمتی می شود. رُبَّ مَلُومٍ لاعُذْرَ لَهُ: چه بسا ملامت شده ای که عذری ندارد. رَمَی الْکَلامَ عَلَی عَواهِنِهِ: بدون توجه و نسنجیده سخن گفت. ساقِیَهُٔ لاتُعَکِّرُ بَحْراً: یک جوی آب دریایی را گل آلود نمی کند. السُّکُوتُ أخُو الرِّضا: سکوت علامت رضایت است. السِرّ أمانَهٔ: راز و سری که به تو می گویند امانت است. شَرٌ مِنَ الشَّرِفاعِلُهُ: بد تر از کار بد انجام دهنده آن است. الصَبْرُ مِفْتاحُ الْفَرَجِ: صبر و استواری کلید فرج و گشایش است. صُدُورُ الْأحْرارِ قُبُورِ الْأسْرارِ: سینه های آزادگان مخزن اسرار است. ظُلْمُ الْمَرْءِ یَصْرَعُهُ: ظلم باعث نابودی می شود. ظَنُّ العاقِلِ خَیْرٌ مِنْ یَقِیْنِ الجاهِلِ: گمانِ آدمِ عاقل بهتر است از یقین آدمِ جاهل. عَثْرَهُٔ الْقَدَمِ أسْلَمُ مِنْ عَثْرَهِٔ اللِّسانِ: لغزش پا سلامتیش بیشتر است ازلغزش زبان. العَجْزُرَیْبَهٌٔ: عجز و ناتوانی عدم اعتماد به نفس است. العُذْرُ عِنْدَ کِرامِ الناسِ مَقْبُولٌ: عذر خواهی نزد مردمان بزرگوار مورد قبول واقع می شود. عِشْ تَرَما لَمْ تَرَ: زنده بمان می بینی آنچه را که ندیدی. عِشْ قَیْعاً تَکُنْ مَلِکاً: قناعت توانگر کند مرد را. عِنْدَ الرِهانِ تُعْرَفُ السَوابَقُ: به هنگام مسابقه پیشتازان معلوم می شوند. عِنْدَ الشَّدائِدِ تَذْهَبُ الأَحْقادُ: هنگام سختی ها و گرفتاری ها کینه ها از بین می رود. عِنْدَ الغا یَهِٔ یَعْرَفُ السَبْقُ: در پایان مسابقه پیروزی معلوم می شود. العِیانُ لایَحْتاجُ إلَی الْبَیانِ: آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است. الغِیْبَهُٔ جُهْدُ العاجِزِ: غیبت و بدگویی تلاش آدم عاجز است. غَیْصٌ مِنْ فَیْضٍ: اندکی از بسیار. فَضْلُ الْقَوْلِ عَلَی الفِعْلِ دَناءَهٌٔ: بیشتر از کردار،گفتار داشتن پستی و فرومایگی است. قَلَبَ لَهُ ظَهْرَ المِجَنِّ: سپر را برای او وارونه کرد.کنایه از این که به او خیانت کرد. کَالراقِمِ عَلَی الْماءِ: مثل کسی که روی آب می نویسد. کَصَفِیْحَهِٔ الْمِسَنِّ تَشْحَذُ ولاتَقْطَعُ: مانندسنگ سمباده است که تیزمیکنداماچیزی رانمیبرد. کُلِّ آتٍ قَریْبٌ: هر آیینه ای نزدیک است. کُلُّ جِدَّهٍٔ سَتُبْلِیْها عِدَّهٌٔ: هر چیز نووجدیدی را شب و روز (روزگار)کهنه می کند. کُلُّ شاهٍٔ تُناطُ بِرِ جْلَیْها: هر گوسفندی با پاهای خودش آویزان می شود. کُلُّ کَلْبٍ بِبابِه نَبّاحٌ: هر سگی بر در خانه (صاحبش)پارس می کند. کُلُّ مَبْذُولٍ مَملُولٌ: هر چیزی که زیاد شد بی ارزش می شود. کُلُّ هَمٍّ إلَی فَرَجٍ: پایان شب سیه سفید است. کَما تَدِیْنُ تُدانُ: همچنانکه قرض بدهی به تو قرض داده می شود. کَما تَزْرَعُ تَحْصُدُ: همانطور که می کاری می دروی. لا اَصْلَ لَهُ و لافَصْلَ: نه اصل و حسب دارد و نه زبان گویا و برنده. لا تَبِعْ نَقْداً بِدَیْنٍ: نقد را به نسیه نفروش. لا تَقْتَنِ مِنْ کَلْبِ سُوْءٍ جَرْواً: از سگ بد،توله نگهمدار. لا قُرْبَهَٔ کَحُسْنِ الخُلْق: هیچ پیوند و قرابتی مثل خودش اخلاقی نیست. لا یَبِضُّ حَجَرُهُ: نم پس نمی دهد.کنایه از بخیل است. لایُثْمِرُ الشَّوکُ العِنَبَ: درخت خار انگور نمی دهد. لایُجْمَعُ سَیْفانِ فِیْ غِمْدٍ: دو شمشیر در یک نیام جای نمی گرد. لا یَعْرِفُ الحَیَّ مِنَ الّلَیِّ: حق را از باطل تمیز نمی دهد. لا یَعْرِفُ الهِرَّ مِنَ الْبِرِّ: گربه را از موش تمیز نمی دهد. لِکِلِّ ثَوْبٍ لابِسٌ: برای هر لباسی پوشنده ای است. لِکُلِّ خَطابٍ جَوابٌ: هرخطابی پاسخی دارد. لِکُلِّ عالِمٍ هَفْوَهٌٔ: برای هر دانشمند لغزشی است. لِکُلِّ غَدٍ طَعامٌ: برای هر فردایی غذایی است. لِکُلِّ کَلامٍ جَوابٌ: برای هر سخن جوابی است. لِکُلِّ مَقامٍ مَقالٌ: هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد. لَیْسَ الخَبَرُ کَالْمُعایَنَهِٔ: شنیدن کی بود مانند دیدن. لَیْسَ الفَرَسُ بِجِلِّهِ: (ارزش) اسب به پالانش نیست. لَیْسَ المُخاطِرُ مَحْمُوداً وَلَو سَلِما: آدم متهور ستوده نیست هر چند ازخطر برهد. ما أقْصَرَ اللَیْلَ عَلَی الراقِدِ: شب چه کوتاه است بر آدم خوابیده. ما حَکَ جِلْدَکَ مِثْلُ ظِفْرِکَ: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. ما کُلُّ فَرْصَهٍٔ تُنالُ: هر فرصتی به دست نمی آید. ما لَهُ ثاغِیَهٌٔ ولا راغِیَهٌٔ: او نه میشی دارد ونه شتری. مِثْلُ النَعامَهِٔ لا طَیْرٌ ولاجَمَلٌ: مثل شتر مرغ که نه مرغ است ونه شتر. المَرْءُ مِرْآهُٔ أَخِیْهِ: انسان آیینه ی برادرش است. المَعاذِیْرُ قَدْ یَشُوْبُها الکَذِبُ: عذرها وبهانه ها گاهی با دروغ آمیخته می شود. مَنِ اسْتَرْعَی الذِئْبَ ظَلَمَ: کسی که گرگ را شبان کند ظلم کرده است. مِنَ الشَّوْ کَهِٔ تَخرُجَ الْوَرْدَهُٔ: گل از خار بیرون می آید. مِنَ القَلبِ إلَی القَلْبِ: از دل که برخیزد بر دل نشیند،دل به دل راه دارد. المَنایا وَلا الدَّنایا: تن به مرگ ها دادن آری اما تن به پستی ها دادن هرگز. مَفْتَلُ الرَجُلِ بَیْنَ فَکَّیْهِ: آدمی میان دو فلک است.(زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد.) مَنْ أجْمَلَ قِیْلاً سَمِعَ جَمَیْلاً: کسی که سخن نیکو بگوید سخن خوب می شنود. مَنْ تارَکَ الشَّهواتِ عاشَ حُرَاً: کسی که از شهوات دست کشید آزاد زندگی میکند. مَنْ نَأ نَّی أدْرَکَ ما تَمَنَّی: جوینده یابنده است. مَنْ جالَ نالَ: جوینده یابنده است. مَن جَدَّ وَجَدَ: کوشنده یابنده است. مَنْ حَفَرَ حُفْرَهًٔ وَقَعَ فِیْها: کسی که گودال می کند در آن فرو می افتد. مَنْ خانَ هانَ: هر کس خیانت کند خوار می شود. مَنْ سابَقَ الدَهْرَ عَثَرَ: کسی که با روزگار مسابقه دهد می لغزد. مَنْ سَعَی رَعَی: کسیکه کوشیدبرخورداروبهره مند شد. مَنْ صارَعَ الْحَقَ صَرَعَهُ: کسی که با حق ستیزه کند،حق او را به زمین می زند. مَنْ صارَ نَعْجَهًٔ أکَلَهُ الذِّئْبُ: کسی که میش شد گرگ او را می خورد. مَنْ صَبَرَ ظَفَرَ: کسی که صبر کندپیروز می شود. مَنْ عَزَّ بزَّ: کسی که غلبه یافت و پیروز شد غارت می کند. مَنْ لَمْ یُرِدْکَ فَلا تُرِدْهُ: برای کسی بمیر که برایت تب کند. مَنْ هابَ خابَ: کسی که بترسد زیان می بیند. المِنَّهُٔ تَهْدِمُ الصَّنِیْعَهَٔ: منت گذاشتن احسان و نیکویی را از بین می برد. المَنِیَّهٔ و لاالدَّنِیَّهُٔ: مرگ آری اما تن به پستی و خواری دادن هرگز. المُؤْمِنُ مِرآهُٔ المُؤْمِن: مؤمن آیینه مؤمن است. الناسُ عَبِیدُالإحْسانِ: مردم بندگان احسان و نیکی هستند. الناسُ مَجْزِیُّونَ بِأعْمالِهِمْ: مردم به کرده خویش پاداش داده می شوند. نِعْمَ المُؤَدِّبُ الدَّهْرُ: بهترین ادب کننده روزگار است. وکُلُّ إناءٍبالَّذِیُ فِیْهِ یَرْشَحُ: از کوزه همان برون تراود که در اوست. وَمَنْ طَلَبَ العُلا مِنْ غَیْرِکَدًّ سَیُرِکُهاإذاشابَ الغُرابُ: نابرده رنج گنج میسر نمی شود. وهَلْ یُخْفَی عَلَی النّاسِ القَمَرُ: آیا ماه از دید مردم پنهان می ماند. هَذا یَصِیْدُ وهَذا یَأکُلُ السَّمَکَهَٔ: این صید می کند آن دیگری ماهی را می خورد. الهَوَی مِنَ النَّوَی: دوری ودوستی. یَأکُلُ التَّمْرَ واَرجَمُ بُالنَّوَی: خرما را می خورد و هسته اش را به سوی من پرتاب می کند. یأکُلْنِی سَبُعٌ و لا یأکُلِنی کَلْبٌ: حیوان درنده مرا بخورد اما سگ نخورد. یَأکُلُهُ بَضِرْسٍ و یَطِأهُ بِظِلْفٍ: آن را با دندان می خورد و با پا لگدکوب می کند. یَبْنِی قَصْراًویَهْدِم مِصْراً: کاخی را می سازد و شهری را ویران می کند. یَحْمِلُ التَّمْرَ إلَی البَصْرَهِٔ: خرما به بصره می برد. یَدُکَ مِنْکَ و إنْ کانَتْ شَلاّء: دست تو از تو است اگر چه چاق باشد. یَرَی الشّاهِدُملا یَرَی الغائِبُ: شنیدن کی بود مانند دیدن. یُقَدِّمُ رِجْلاً ویُؤخِّرُ اُخْرَی: یک پاپیش می نهد و یک پابه عقب بر می گردد.(آدم دو دل). یَوْمُ السُّرُوْرِ قَصِیْرٌ: روز شادی کوتاه است. ● متداولترین ضرب المثل های عربی ۱) إمامٌ فَعّالٌ خیرِ مِن إمام قَوَّالٍ ترجمه: « رهبر فعال ( کاری ) بهتر از رهبر سخنور است. » ۲) اِبدَءَ بِنَفسِکَ ترجمه: « از خود آغاز کن» مترادف فارسی : « اول خویش سپس درویش» ۳)أبصَرَ مِن زَرَقاء الیَمامَۀ ترجمه: « دوربینتر از زرقاء» تمثیل: « ای خداوندی که گر روی تو اعمی بنگرد// از فروغ روی تو بیناتر از زرقا شود» ) قطران ) شرح: زرقاء نام زنی از عرب است که از مسافتی بعید میدیده است. امثال و حکم – ( دهخدا ) ۴) أبصَرَ مِن غُرابِ ترجمه: « دوربینتر از کلاغ» ۵) اَبقَضَ الاَشیا عِندیالطُلّاقِ تمثیل : « تو برای وصل کردن آمدی// نی برای فصل کردن آمدی» ( جلالالدین محمد بلخی ) مشابه: « بود سوزن بهاز تیغ برنده// که این دوزنده آمد آن درنده» ۶) اَتِقَ شَرِ مِن اَحسَنتُ اِلیهِ ترجمه: از زیان و آسیب آنکه بدو نیکویی کردهای پرهیز کن. امثال و حکم – ( دهخدا ) تمثیل: « گفت حق است این ولی ای سیبویه// اتق شر من احسنت الیه» ( جلالالدین محمد بلخی ) مشابه: « سزای نیکی بدی است. » مشابه: « با هرکه دوستی خود اظهار میکنم// خوابیدهدشمنی است که بیدار میکنم» ۷) اِتَّقوا فِراسَهٌٔ المؤمِنَ ترجمه: « بپرهیزید از تیزمغزی مؤمنان» امثال و حکم – ( دهخدا ) تمثیل: « تو اگر مؤمنی فراست کو// ور شدی مؤتمن حراست کو// فال مؤمن فراست نظر است// وین زتقویم و زیج ما بدر است// مؤمن از رنگ چهره برخواند// هرچه دانا زدفترش داند// دل مؤمن بسان آینه است// همه نقشی در آن معاینه است» ( اوحدی ) ۸) اِتَّقوا مِن غَضَبِ الحَلیمِ ترجمه: « از خشم بردباران پرهیز کنید» مترادف فارسی : « از آن مترس که های و هو دارد// از آن بترس که سر بتو دارد» تمثیل: « بگاه صلح سبکروحتر زحلم شجاع// بهروز حرب گرانمایهتر زخشم حلیم» ( رونی ) ۹) اِتَّقوا مِن مَواضِعِ التهمِ ترجمه: « از بهتانگاهها اجتناب ورزید» امثال و حکم – ( دهخدا ) مترادف فارسی : « جایی منشین که چون نهی پای// تهمتزده خیزی از چنان جای// صوفی که رود بهمجلس می// وقتی بچکد پیاله بر وی// چون شهره شود عروس معصوم// پاکی و پلیدیش چهمعلوم» امیرخسرو مترادف فارسی : « چو من خلوتنشین باشم تو مخمور// زتهمت، رأی مردم که شود دور» ( نظامی ) ۱۰) اِجَع کَلبَکَ یتعبکَ ترجمه: « سگ خویش گرسنه دار تا از دنبال تو آید» امثال و حکم – ( دهخدا ) مشابه: « اسب فربه شود، شود سرکش» ( سنائی ) تمثل: « آلت اِشکار جز سگ را مدان// کمترک انداز سگ را استخوان// زانکه سگ چون سیر شد سرکش شود// کی سوی صید و شکاری خوش رود» ( جلالالدین محمد بلخی ) ۱۱) اِحذَر مُباسِطَهٔالملوکَ ترجمه: « از بساط پادشاهان دوری کن» مترادف فارسی: « از صحبت پادشه بپرهیز// چون پنبهٔ نرم زآتش تیز» ( نظامی ) ۱۲) أحذر مِن غُرابِ ترجمه: « ترسندهتر از کلاغ» امثال و حکم – ( دهخدا ) تمثیل: « بودم حذور همچو غرابی برای آنک// همچون غراب جای گرفتم در این خراب» ( مسعود سعد ) ۱۳) اَحسَنَ الشِعرُ ، یا اِعذَب الشِعرُ اَکذَبَه ترجمه: « شعر هرچه بهدروغ نزدیکتر زیباتر» تمثیل: « در شعر مپیچ و در فن او// چون اکذب اوست احسن او» ( نظامی ) ۱۴) اُحْسِن اٍلی مِن اساء ترجمه: « با آنکه بدی کرده نکویی میکن» امثال و حکم – ( دهخدا ) مشابه: « بَدان را نیک دارید ای عزیزان// که خوبان خود عزیز و نیکروزند» ( سعدی ) تمثیل: « بدی را بدی سهل باشد جزا// اگر مردی احسن الی من اسا» ( سعدی ) ۱۵) اَحمَق مِن هَبَنقه ترجمه: « احمقتر از هبنقه» شرح: هبنقه از حمقای مشهور عرب است که وقتی گردنبندی بهخود آویخت. پرسیدند: این تورا بهچهکار است؟ گفت: تا با دیگران عوض نشوم.» ۱۶) أخوکَ مَن صَدَقَکَ النَّصیحَهَٔ ترجمه: « برادر تو آنکس باشد که تورا پند دهد» مترادف فارسی : « برادر تو آنکس باشد که عیب تو از تو نپوشد» امثال و حکم – ( دهخدا ) ۱۷) اَدَبِ النَّفسُ خَیرِ مِن اَدَبِ الدَّرسُ ترجمه: « ادبی که در نهاد مرد باشد نیکوتر از ادبی است که از راه درسخواندن کسب شود.» مشابه: « بربسته دگر باشد و بررسته دگر» تمثیل: « ملک بربسته چنان باشد ضعیف// ملک بررسته چنان باشد شریف» ( جلالالدین محمد بلخی ) معنی: فطری و طبیعی از مصنوعی بهتر است. ۱۸) اُدخُلوا البُیوتَ مِن اَبوابُها ترجمه: « از در خانهها وارد منازل شوید» مشابه: « کار را از راه درست انجام دهید» تمثیل: « گر همی جویید دُر بیبها// ادخلوالابیات من ابوابها» ( جلالالدین محمد بلخی ) معنی: هرکاری را باید از راه و طریق مخصوص بهخود آغاز نمود. ۱۹) إذازَلِ العالِمُ زُلَّ بِزِلَّتُهُ العالَمُ ترجمه: « پایلغز دانشمندان پایلغز جهان است» امثال و حکم – ( دهخدا ) مشابه: « هرچه بگندد نمکش می زنند// وای بهوقتی که بگندد نمک» ۲۰) إذا ساءَ فَعَلَ المَرء ساءَت ظُنونهِ ترجمه: « تبهکاران بدگمان باشند» امثال و حکم – ( دهخدا ) ۲۱) أرسَلَ حَکیما ولا توصهِ مترادف: « حکیم را بهوصیتکردن حاجت نیست» ( قرهٔالعین ) ۲۲) أشأمُ مِن طُوِیسٍ ترجمه: « بدشگونتر از طویس» تمثیل: «بلی شومتر از طویسی که فعلت// همی رخنه در حکم فرقان نماید» ( ادیب پیشاوری ) شرح: طویس نام مخنثی از عرب است که بهشومی و نافرخندگی مشهور بودهو او خود میگفتهاست، ای مردمان مدینه تا من زنده باشم خروج دجال و دابه را چشم دارید و چون بمیرم دل آسوده کنید... ساعتی که مادر مرا بزاد پیامبر خدای از جهان بشد و گاهی که از شیر بازگرفت ابیبکر فرمان یافت. و بدان روز که بهحد مردان رسیدم عمر را بکشتند. و در شب کدخدایی من عثمان بهقتل رسید. امثال و حکم – ( دهخدا ) ۲۳) أضیقَ الأمرُ أدناهَ اِلیالفَرجِ ترجمه: « هرچند کار تنگتر بهگشایش نزدیکتر» مترادف فارسی: « تا پریشان نشود کار بهسامان نشود» مشابه: « کی شود بستان و کشت و برگ و بر// تا نگردد نظم آن زیر و زبر» ( جلالالدین محمد بلخی ) مشابه: « نروید هیچ تخمی تا نگندد// نهکاری برگشاید تا نبندد» ( نظامی ) ۲۴)اُطلُبوا العِلمِ مِنَ المَهدِ إلَیاللَّحدِ مترادف فارسی: « زگهواره تا گور دانش بجوی» ۲۵) ا سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 618]
-
گوناگون
پربازدیدترینها