واضح آرشیو وب فارسی:مهر: از سوی نشر نیماژ؛
«یخ پاره» به بازار نشر آمد/معرفی یک نویسنده به ایرانیان
شناسهٔ خبر: 3872434 - جمعه ۲۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۷
فرهنگ > کتاب
.jwplayer{ display: inline-block; } رمان «یخ پاره» نوشته آنا کاوان با ترجمه محمد مومنی توسط نشر نیماژ منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، رمان «یخ پاره» نوشته آنا کاوان با ترجمه محمد مومنی به تازگی توسط نشر نیماژ منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب سی و سومین رمان و چهل و یکمین عنوان مجموعه «کتاب دیگران» است که توسط این ناشر چاپ می شود. اولین چاپ این رمان حدود ۶۰ سال پیش منتشر شد و ترجمه مومنی از آن، اولین ترجمه ای است که از آن، در ایران منتشر می شود. پیش از این، نیز ترجمه ای از آثار او در ایران عرضه نشده است. کاوان در زمان زندگیاش مورد توجه قرار نگرفت و هنگامی که از دنیا رفت، شناخته شد. او یک نقاش حرفهای و طراح داخلی مشهور بود. او در روزهای پایانی زندگیاش، شغلی مرتبط به املاک پیدا کرده بود؛ خانههای قدیمی را در لندن میخرید، تعمیر میکرد و به فروش میرساند. عاشق اتومبیل و مسابقه اتومبیل رانی بود و در داستانهایش شخصیتها غالبا با اتومبیلهای پرقدرت میرانند؛ همچنان که در رمان «یخ پاره» هست. آنا کاوان نام مستعار هلن فرگوسن است؛ نام خانوادگی همسرش که تعدادی از رمان هایش را با آن نوشت و بین سال های ۱۹۲۹ و ۱۹۳۷ منتشرشان کرد. سبک نوشتاری داستان های او، سیال ذهن است و خیال در آن ها حضور پررنگی دارند. ماجرای داستان ها هم بین حال و گذشته در جریان هستند. مومنی مترجم رمان «یخ پاره» در مقدمه ای که برای آن نوشته می گوید: بی شک داستان یخ پاره، داستان واقع گرایی نیست که در آن قوانین رمان های محبوب رعایت می شود. با در نظر گرفتن انتظارات معمول در یک داستان، یخ پاره به نظر به صورت خام و ناپخته ای شکل گرفته است و یا حتی به صورت تصادفی، و داستان فاقد رابطه علت و معلولی است. هم زمان، زمینه داستان نیز غیرواقعی است. در قسمتی از این رمان می خوانیم: برای دخترک این پرواز غیرعادی که همچنان ادامه داشت درک ناشدنی بود. جنگل تا ابد ادامه داشت و سکوت هم. برف از ریزش ایستاد، ولی سرما ادامه داشت و حتی بیشتر شد، گویی آبشاری از سرما از درختان سیاه فرو می ریخت و در زیر پای آن ها انبوه می شد. ساعت ها گذشت تا این که پرتو بی رمق نور از لابه لای شاخه های درختان پدیدار شد، اما چیزی به جز توده های غم انگیز درخت های صنوبر به چشم نمی خورد؛ درخت های مرده و زنده ای که در هم پیچیده شده بودند. مرغ مرده ای در چنگال شاخه های اسیر بود، گویی درختان از روی عمد این گونه شکنجه اش می دادند. دخترک ناگهان لرزید. خودش را همان پرنده مرده ای می دید که قربانی شده است. انگار در میان انبوهی از شاخه های سیاه به دام افتاده بود. ارتشی از درختان او را از چهار طرف محاصره کرده بودند و تا بی نهایت رژه می رفتند. برف و بوران به پنجره اتومبیل می خورد و پرچم های سفید را تکان می داد. او همان کسی بود که مدت ها پیش تسلیم شده بود و حال درک نمی کرد چه اتفاقی در حال رخ دادن است. اتومبیل به شدت بالا و پایین می رفت و هنگامی که دخترک بر روی شانه زخمی اش فرود می آمد، سعی می کرد با دست دیگرش از آن محافظت کند، اما بی نتیجه بود. این کتاب با ۲۰۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار ریال منتشر شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]