واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: اندر احوالات گور خواب ها / زنده به گور سایت خبری ویرا روز شنبه 11 دی ماه در یادداشتی به قلم یونس قیطانی با عنوان اندر احوالات گور خواب ها / زنده به گور، به موضوع گور خوابی برای افراد متعاد متجاهر در یکی از قبرستان های استان تهران و اتفاقات پیرامون آن پرداخته است.
![اندر احوالات گور خواب ها / زنده به گور](http://img8.irna.ir/1395/13951013/82370739/82370739-71294710.jpg)
در این یادداشت آمده است: زنده به گور شدن انسان ها در یک اجتماع نتیجه عملکرد یک مجموعه به عنوان کادر و ساز و کاری قراردادی و گزینشی نیست بلکه محصول مزرعه بی تفاوتی های نظام مردمان یک جامعه است که بی تردید غالب ترین نهادی است که همواره برآیند اندیشه غالب خود را بر دولت ها نیز چیره می کند.«زنده به گور» نام کتابی است از صادق هدایت که از داستان هایی با نام های زنده به گور، حاجی مراد، اسیر فرانسوی، داوود گوژپشت، مادلن، آتش پرست، آبجی خانم، مُرده خورها و آب زندگی است. داستان نخست این مجموعه «زنده به گور» است که روایت زندگی جوانی است که از زندگی بیزار شده و راه های مختلفی را در ذهن برای خودکشی می پروراند و بعضی را عملی می کند ولی سرانجام موفق نمی شود، در آخر داستان هم برای خواننده روشن می شود که این داستان در واقع یادداشت های به جای مانده از یک دیوانه است که پیش از این مرده و از او به جای مانده است.این مقدمه چینی برای ورود به پدیده ای نوظهور به نام «گورخواب» در ادبیات رسانه ای و سیاسی کشور است که در چند روز گذشته شاهد آن بودیم.خدا رو شکر بحران ها و پدیده های اجتماعی هر چه که نداشته باشند، ناگزیر و ناگریز بر غنای واژگان نامه سیاست مداران البته آن هم به لطف اهالی ادبیات و رسانه می افزاید و مردم نیز با واژگانی چون «متجاهر» و با همین «گورخواب» آشنا و آشناتر می شوند. اهالی فرهنگستان زبان فارسی نیز شاید آنقدر مشغول آنالیز جبهه اصولگرای «نیروهای انقلاب اسلامی» بودند که از یاد بُرده بود پیش از ورود واژه ی «متجاهر» به جراید و تارنمای خبرگزاری ها، دست به واژه سازی بزند !؟خلاصه ! داستان «زنده به گور» صادق هدایت از آن منظر به داستان گورخواب های زمان ما شبیه است که در نهایت مخاطبان داستان فهمیدند داستان از دیوانه ای است که پیش از این دستش از دنیا کوتاه شده و «گورخواب» های جامعه ما نیز در واقع پیش از این مُرده اند (در واقع آنها را کُشته ایم)، مگر زندگی نباتی آن هم به دور از نوازش زورکی خورشید در میانه های دی ماه و در ژرفای دخمه های سرد و نمور، زندگی انسانی به حساب می آید!؟ و آنچه که اکنون در خصوص آنها قلم فرسایی می شود در واقع خطوط یک سیاهه بی سرانجام است که تا آتش آن گُر گرفته، دستی بر آن گرم می شود و چون روزگار گذشت و نوبت به سر برآوردن دملی چرکین از زیر پوست این شهر شلم شوربا رسید، به دستان نمک نشناس فراموشی سپرده می شود.این نخستین بار نبوده و بی گمان آخرین بار نیز نخواهد بود که اندیشه ای اهریمنی و بلوغی نارس و شاید زودرس از اجتماعی گنگ و مبهوت که ندانسته و نمی داند به کجا می رود، زندگانی را در گور می کند. از شن های سوزان و روان جزیره العرب گرفته تا زنده ای را مثله کردن، حصر کردن، اندیشه ای را در نطفه خفه کردن، زنده زنده کشتن، بر دار کردن، سوزاندن و آنگاه بر باد دادن انسان های متفاوت و دیگرگون.زنده به گور شدن انسان ها در یک اجتماع، نتیجه عملکرد یک مجموعه به عنوان کادر و ساز و کاری قراردادی و گزینشی نیست، بلکه محصول مزرعه بی تفاوتی های نظام مردمان یک جامعه است که بی تردید غالب ترین نهادی است که همواره برآیند اندیشه غالب خود را بر دولت ها نیز چیره می کند.آری! گور خواب نازنین! شاید نمی دانستید بعضی از آن گورها پیش فروش شده اند!؟ پس خدای را هزار مرتبه شُکر گویید به شکرانه اینکه تاکنون اجاره ای از شما طلب نشده است!گور خواب عزیز! از طرف بسیاری از «شیفتگان ِ دولتکوب» از شما ممنونم که خوراکی را برای دست بدست شدن معضل «گورخوابی» در میان دولت های بعد از انقلاب «جمهوری اسلامی ایران» فراهم کردید و نگذاشتید طیف پیوسته این بی اخلاقی از روزگاران تاکنون از هم بگسلد!و در آخر از اینکه «گورخواب ها» از مکعب های موازی و سرد توخالی به «خانه های گرم» هدایت شدند خرسندیم و از این که تلنگری زدید بر حبابِ خِرد خواب زده طبقه ای از جامعه ما که بیشتر در ارتفاعات و در کار «نجوم» به سر می برند ممنونیم؛ آنهایی که شاید هیچ نمی دانند روزی ناگزیر «گورخواب» خواهند شد، آری ! آنگاه که دیگر خبر از «خانه ای امن» و «منزل عافیت» نیست!منبع: سایت خبری ویرا
13/10/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]