واضح آرشیو وب فارسی:الف: خیلی دور، خیلی نزدیک!
بخش فرهنگی الف؛ 6 دی 1395
تاریخ انتشار : دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۵
«گاندی و استالین» نویسنده: لویی فیشر ترجمه: غلامعلی کشانی ناشر: قطره، چاپ اول 1395 247 صفحه، 17000 تومان شما میتوانید کتاب «گاندی و استالین» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید. ***** کنار هم قرار گرفتن تصویر دو چهره همانند گاندی و استالین روی جلد یک کتاب، کنار عنوانی که حکایت کنار هم نشاندن این دو نام دارد، از همان لحظه جلب توجه، پارادوکس جذابی را در ذهن تداعی میکند که هر مخاطب علاقمند به تاریخ را میتواند جذب خود کند. هر دو لبخندی برلب دارند، یکی شیرین و آرامش بخش که گویی شأنی انسانی برای فرد روبهرو قائل است و احساس خوشایندی در بیننده ایجاد میکند و دیگری تلخ و آمیخته به اعتماد به نفس، چنان که گویی طرف مقابل را هیچ میانگارد و از این سبب تخم هراس در دل او میکارد. «گاندی و استالین» با عنوان فرعی: دونشان بر سر راه بشریت، کتابی است از لویی فیشر که با ترجمه غلامعلی کشانی که به همت نشر قطره به بازار آمده است. لویی فیشر در این کتاب به سراغ دو نام مهم سده گذشته رفته است؛ یکی از بدنامترین دیکتاتورهای تاریخ معاصر که به خشونت و بیرحمی شهره بود و دیگری یکی از خوشنامترین مردان مبارز تاریخ که به عدم خشونت و صلح شهره بود. یکی همه را حتی مخالفانش را به مثابه انسان دوست میداشت و دیگری حتی به دوستان نزدیک خود رحم نکرد و آنها به کام مرگ فرستاد. در نگاه نخست گاندی و استالین چنان شخصیتهای متفاوتی با یکدیگر جلوه میکنند که وجود داشتن کوچکترین شباهتی میان آنها ناممکن به نظر میرسد. اما در پس این تفاوتهای بنیادین، شباهتهای میان آن دو نیز کم نبوده است. شباهتهایی که از قضا زمینهساز ایجاد یک سری تفاوتهای مهم نیز شده است! هم گاندی و هم استالین در زمان حیاتشان، از شأن رهبری برخوردار بودند؛ یکی در پی کسب قدرت دولتی بود و دیگری گریزان از آن. یکی با کسب قدرت در پی متمرکز ساختن آن در دستان خود بود و دیگری نه تنها به قدرت روی خوش نشان نمیداد که با هرگونه قدرت متمرکز نیز در ستیز بود. هردو از زمان رهبری تا هنگام مرگ تا حد پرستش ستایش میشدند. اما یکی از این ستایش تبری و بیزاری میجست و دیگری درپی قوام بخشیدن به آن بود. گاندی را مردم از سر مهر و دوستی ستایش میکردند اما استالین به واسطه ترس از قدرت. هر دو مظهر نماد چیزهایی بودند، یکی مظهر عشق و دوستی و دیگر مظهر ترس و نفرت. دو راهی جاده تقدیر، مسیر این دو رهبر نامدار تاریخ را از یکدیگر جدا میکرد تا یکی بعد از مرگ همچنان محبوب بماند و دیگری بعد از مرگ حتی توسط بسیاری از دوستان و نزدیکانش به بدنامی یاد شود. کتاب «گاندی و استالین» اثر لویی فیشر حکایت این دو نشان متفاوت است بر سر دوراهی بشریت. اما چه شد که یکی این راه را رفت و دیگری آن را؟ لویی فیشر در این کتاب خواندنی کوشیده به این سوال از منظرهای مختلف پرداخته و پاسخ گوید. اما از یک منظر اگر بخواهیم نیروی محرکهای که هر یک از این دو شخصیت را به سمت سرنوشت خود هدایت کرد، مورد توجه قرار دهیم باید نگاهی داشته باشیم به رابطه و نسبتی که هر یک از آنها با قدرت برقرار کردند؛ چه در خواست قدرت و چه در اعمال آن. بی گمان مهمترین وجوه تفاوت آنها از همین نقطه آغاز شده و رقم میخورد. هم گاندی و هم استالین از قدرت فراوانی برخوردار بودند، اما همانگونه که منشا قدرت آنها متفاوت بود، نحوه استفاده آنها نیز از این قدرت از تفاوتهای بنیادین برخوردار بود. «گاندی و استالین» نه فقط به عنوان کتابی آموزنده که گوشههایی از تاریخ سده بیستم را روایت میکند، بلکه به عنوان اثری که به مخاطب کمک میکند به درک درستی از حقیقت دیکتاتوری برسد، درخور توجه محسوب میشود. در این کتاب علاوه بر آن که میتوان با زندگی پرفراز و نشیب این دو رهبر سیاسی جهان آشنا شد، بلکه تصویری از مبارزات استقلالطلبانه هند و بالاخص روسیه در دوران حکومت استالین ارائه کرده است. لویی فیشر با تاکید روی ویژگیهای فردی و عمومی این دو شخصیت به روشنی نشان میدهد هریک چه مسیری را پیمودند تا تبدیل به آن چهرهای شدند که هم اکنون از ایشان باقی مانده است. نویسنده کتاب برای تاثیرگذاری هر چه بیشتر محتوای کتاب از روشی قیاسی بهره برده است، قیاسی با شاهد مثالهایی مرتبط که با هوشمندی انتخاب شده است. برای نمونه فیشر با مورد تاکید قرار دادن نقش استالین به عنوان رهبری که در هر حوزهای حرف اول و آخر را میزند (حتی اگر در آن صاحب نظر نباشد)؛ فضایی را ترسیم میکند که همه از شخصیتهای سیاسی تا رسانههای حکومتی در حال تقلید و تکرار حرفهای او هستند چرا که دیکتاتوری بر مبنای اینکه رئیس هیچگاه اشتباه نمیکند بنا میشود. این باوری است که مدام در حال تبلیغ است، همیشه حق با رئیس است اما گاندی میگوید: من هرگز مطمئن نیستم که درست میگویم! در این کتاب نویسنده با پرداختن به ماجراهای مختلفی که در دوران حکومت استالین در شوروی سابق رخ داده در واقع این ایده را مطرح میکند که دیکتاتور امکان دارد طرحهای عمرانی و سازندگی بسیاری در کشور به انجام برساند، اما او درواقع به هر قیمتی حتی به قیمت پایمال کردن حق دیگران و تجاوز به آزادیهای انسانی کشور را مطابق میل خود میسازد، در حالی که در یک کشور دموکراتیک آزادی و حقوق انسانی در اولویت قرار دارد. رهبری همچون گاندی نیز بیش از هرچیز به عشق، آزادی و کرامت انسانی ارج مینهاد البته او هیچگاه وارد حوزه سیاست نشد و آن را به اهلش سپرد تا هیچگاه خدشهای به نام اعتبارش وارد نشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]