واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: مرد قاچاق فروشي كه متهم است مأمور پليس را در غرب تهران به شهادت رسانده بود، روز گذشته محاكمه و با درخواست قصاص از سوي اولياي دم مواجه شد.
به گزارش جوان، بيست و هشتم مهرماه سال 93 مأموران پليس تهران از شهادت يكي از مأموران كلانتري مرزداران در جريان درگيري با مردي قاچاقفروش در بزرگراه حكيم با خبر و در محل حاضر شدند.
سرباز وظيفهاي كه همراه مأمور گشت بود، گفت: همراه سروان كاشاني در حال گشتزني بوديم كه در تپه خاكي كنار بزرگراه به يكنفر در تاريكي شب مظنون شديم. سروان كاشاني از خودرو پياده شد و به دنبال مرد ناشناس رفت. لحظاتي بعد بود كه صداي شليك را شنيدم. سراسيمه خودم را به محل رساندم و ديدم سروان هدف گلوله قرار گرفته و به شهادت رسيده است. با انتقال پيكر محمد جلال كاشاني به پزشكي قانوني تلاش براي دستگيري متهم به جريان افتاد.
يكي از شاهدان گفت: در حال عبور از خيابان بودم كه افسر پليسي، مرد جواني را تعقيب ميكرد. در حالي كه مأمور دستور ايست ميداد مرد جوان بسته را به طرفي پرتاب كرد و بعد به مأمور شليك كرد.
كارآگاهان متوجه شدند كه عامل حادثه مردي 20 ساله به نام موسي و از قاچاقچيان مواد مخدر است كه هر روز براي فروش در پاتوق خودش حاضر ميشد، اما بعد از حادثه ديگر به آنجا نيامده بود. كارآگاهان سرانجام سه ماه بعد از حادثه او را در يكي از شهرستانهاي كرج بازداشت كردند.
از مخفيگاه متهم يك قبضه اسلحه با 20 فشنگ، يك كيلو كراك و شيشه كشف شد. او در اولين بازجوييها به جرمش اعتراف كرد و گفت: من در تهران تنها بودم و همه خانوادهام در شهرستان زندگي ميكردند. نزديك دوسال بود كه خريد و فروش مواد ميكردم و ماهانه 5 ميليون درآمد داشتم. آن شب در محل پاتوقم ميخواستم پايپ بردارم و يككيلو شيشه را جاسازي كنم كه مأمور گشت به دنبالم آمد. از ترس فرار كردم، اما او همچنان به من دستور ايست ميداد. هميشه به خاطر كارم يك اسلحه وينچستر، اسلحه ساچمهزني كه 30 ساچمه داشت همراه داشتم كه از پسرداييام گرفته بودم. وقتي اصرار آن مأمور را ديدم به او شليك كردم تا او را بترسانم. متهم ادامه داد: بعد از حادثه به خانه خواهرم رفتم. بعد از مخفي كردن اسلحه به او گفتم ميخواهم به شهرستان بروم.
بعد از آن به دختر مورد علاقهام پيامك زدم و از او خواستم تا محلي را برايم پيدا كند تا خودم را مخفي كنم. من با آن دختر مدتي قبل كه براي خريد مواد به پاتوقم آمده بود، آشنا شده بودم، اما او به من كمك نكرد تا اينكه بازداشت شدم.
بعد از اقرار متهم اين پرونده براي رسيدگي به شعبه چهارم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و روز گذشته متهم مقابل هيئت قضايي به رياست قاضي عبداللهي قرار گرفت. بعد از قرائت كيفرخواست و درخواست قصاص از سوي اولياي دم متهم بنا به دستور رياست دادگاه در جايگاه حاضر شد.
در حالي كه موسي در همه مراحل بازجويي به جرمش اعتراف كرده بود، اتهام را انكار كرد و گفت: در آن محل پسرداييام روحالله مواد ميفروخت و از من خواست تا به عنوان نگهبان برايش كار كنم. مدتي گذشت تا اينكه يكروز روحالله گفت شب قبل يك مأمور كشته شده به همين خاطر اينجا امن نيست و از من خواست مدتي آنجا نروم. بعد از آن بود كه به خاطر جشن عروسي يكي از اقوام به شهرستان رفتم و چندماهي آنجا ماندم تا اينكه مأمورها مرا دستگير كردند.
قاضي: در همه مراحل به جرم خود اعتراف كردهاي و شاهدان هم شما را شناسايي كردهاند.
من حرفهاي قبليام را قبول ندارم.
قاضي: پيامكي كه براي آن دختر فرستادهاي و گفتهاي كه مأمور پليس را به قتل رساندهاي موجود است.
در آن مدتي كه با هم رابطه داشتيم برايش يك ماشين 40 ميليوني خريدم و 200 ميليون پول به او دادم. اين حادثه را بهانه كردم تا او را بترسانم. به او پيام دادم همانطور كه مأمور را كشتم، اگر پولم را ندهي تو را هم خواهم كشت. او بلافاصله بعد از آن پيام بود كه 30 ميليون به حسابم ريخت.
قاضي: تو كه ادعا ميكني كارگر پسر داييات بودي از كجا 200 ميليون به آن دختر داده بودي؟
آن پول را از مادرم گرفته بودم.
قاضي: در جواب اظهارات خواهرت كه گفته بود بعد از حادثه به آنجا رفتي و اسلحه را آنجا گذاشتي چه جوابي داري؟
آنقدر به من در بازجوييها سخت گرفته بودند كه مجبور شدم براي اينكه خودم را خلاص كنم، بگويم اسلحه در خانه خواهرم است. آن اسلحه كه مأمورها آنجا پيدا كردند، مال شوهرخواهرم است.
بعد از توضيحات متهم و وكيل وي هيئت قضايي وارد شور شد.
۰۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]