محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829258757
سیا: در مورد صدام اشتباه می کردیم/صدام: کشتار حلبچه برایم مهم نبود، این آزارم داد که چرا ایران عزیز شد+عکس - رسانه الکترونیکی تابش کوثر
واضح آرشیو وب فارسی:تابش کوثر: «صدام از تصمیم فرماندهانش مبنی بر شیمیایی کردن مردم حلبچه اصلا پشیمان و ناراحت نبود. چیزی که بر سر موضوع حلبچه او را آزار می داد این بود که حمله به این روستا را یک اشتباه استراتژیک می دانست که نام او را در دنیا خراب و نام ایران را سربلندتر کرد».به گزارش تابش کوثر «جان نیکسون» مامور سازمان CIA که مسئول بازجویی از صدام حسین دیکتاتور معدوم عراق بود، 10 سال پس از اعدام وی پرده از موضوعاتی برداشته که نشان دهنده عدم شناخت درست این سازمان از او بود. جان نیکسون تحلیل گر، مامور ویژه، و بازجوی سازمان اطلاعاتی CIA اخیرا کتابی را تحت عنوان «اعتراف گیری از رییس جمهور: بازجویی صدام حسین». وی در مقدمه کتاب خود مدعی شده است که این کتاب حاوی اطلاعاتی از جریان بازجویی است که اکنون پس از ده سال از اعدام دیکتاتور عراقی افشا می شود. به ادعای این مامور CIA حتی آمریکا هم از این اطلاعات باخبر نبوده است. بخش هایی از کتاب جنجالی بدین شرح است: 27 ساعت بود که در در استیصال و کلافه گی از پیدا نکردن صدام حسین به سر می بردم که خبر روزنامه ها مثل سیل آدرنالین روانه وجودم شد و به آرامش رسیدم. آری، مردی که ما او را «هدف درجه یک» می خواندیم، در پی عملیات نیروهای ویژه از زیر زمین بیرون کشیده شده بود و علیرغم شباهت های عینی و مسلم، هنوز معلوم نبود که صدام است. رؤسای من در سازمان، من را مسئول بازجویی از وی کردند. آیا این مرد که اکنون با این شکل و شمایل بغایت بهم ریخته و مستاصل دستگیر شده بود، می توانست صدام دیکتاتور بزرگ عراق و تحت پیگردترین فرد روی زمین باشد؟!». لحظه یافتن و دستگیری صدام حسین در دسامبر 2003 وی در ادامه آورد: «13 دسامبر 2003 بود و 8 هفته از اقامت من در عراق می گذشت. یک تحلیلگر CIA به دنبال سرنخ هایی بود که ما را به صدام و ملتزمین اش برساند. در همان بحبوحه بود که «بازی کرانگارد» رییس اجرایی سازمان مرا احضار کرد. 9 ماه از شروع جنگ در عراق می گذشت و نیروهای ویژه، صدام را در یک پناهگاه زیر یک مزرعه واقع در حومه تکریت زادگاه مادری اش در هیبتی نحیف و غیرب الشکل پیدا کردند. یادم می آید که در دفتر کرانگارد بودم و عده ای از افسران ارشد CIA مرا در مورد تشخیص هویت صدام حسین سوال پیچ می کردند. به آنها گفتم که من از خلال تحقیقاتم مطمئنم که روی مچ و دست راست صدام یک خالکوبی سنتی و روی پای چپ اش جای گلوله است. علاوه بر این، لب پایینی اش کمی حالت افتادگی دارد. کرانگارد به میان حرف من پرید و گفت: «من می خواهم که به ما اطمینان بدهی که او خودِ واقعی صدام است نه یکی از بدل هایش». صدام به زیرکی از چند بدل برای خود استفاده کرده بود تا ما مامورین و متخصصین اطلاعاتی و امنیتی را به اشتباه بیاندازد. لذا، من اقدام به تهیه سوالاتی کردم که فقط یک دیکتاتور مثل صدام می توانست پاسخ بدهد». «صدام احتمالی توسط نیروهای ویژه آمریکایی تحت الحفظ به عراق برده شد تا فرایند تشخیص هویت توسط من در آنجا صورت بپذیرد. به فرودگاه بغداد که رسیدیم، یک خودروی کاروان آمد و سوار بر آن شدیم. از یک جایی ببعد ما را به داخل مخزن های متحرک کردند و سرانجام به مقابل اتاقی رسیدیم که وقتی سر بیرون آوردم، صدام حسین را در حالی که به یک صندلی فلزی میخکوبش کرده بودند دیدم. یک دشداشه و یک ژاکت پشمی آبی رنگ به تن داشت. راستش باید اعتراف کنم که این مرد با تمامی بدی هایش کاریزما داشت. درشت هیکل بود و ستبر. حتی اگر او را یک اعدامی حتمی فرض می کردم که بود، یک اعدامی باهیبت بود. از طریق مترجم ام به او گفتم: "سوالاتی از تو دارم و می خواهم صادقانه پاسخ بدهی. متوجه شدی؟". صدام، تایید کرد. پرسیدم: "آخرین بار چه زمانی پسرانت را زنده دیدی؟ صدام با حالت تهاجمی پاسخ مرا داد: "شما که هستید؟ آیا حفاظت اطلاعات ارتش هستید؟ آیا از مخابرات (سازمان اطلاعاتی عراق در زمان صدام) هستید؟ جواب مرا بدهید، خودتان را معرفی کنید". در همین حین، متوجه خالکوبی های دستش شدم و همینطور که صحبت می کرد پی به افتادگی لب زیرینش بردم. فقط کافی بود که جای گلوله بر روی پایش را هم ببینم. سوالات بسیار دیگری هم کردم. اینکه چگونه از عراق گریخت؟ چه کسی به او کمک کرد؟ صدام، فقط آن سوالاتی را که دوست داشت پاسخ داد». دیکتاتور عراق کمی پس از بازداشت «اندکی بعد، او داشت سوال مرا با سوال پاسخ می داد. از من پرسید: چرا از من سوالاتی در مورد سیاست نمی پرسی؟ خیلی چیزهاست که می توانی از من یاد بگیری. رفتار نیروهای ویژه تند بود و واکنش صدام هم همراه با سر و صدا و زخم زبان بود. دچار گیجی شده بودم. مردی که در مورد کشتن مردم خودش تعلل و شک نمی کرد، اکنون به خاطر چند تکانه و سقلمه جزئی سر و صدا و ناله به راه انداخته بود. از او خواستم که دشداشه اش را بالا بزند و پایش را به من نشان بدهد. جای زخم کهنه بر روی پایش مشاهده شد. پرسیدم که آیا جای گلوله است و با حالت خرخرکنان تایید کرد. حالا دیگر، سه نشانه نورد نیاز برای تشخیص هویت صدام حسین را یافته بودم. دیکتاتور عراق، رسما در چنگ ما بود». «دستگیری صدام یک خبر بسیار خوش بود اما چیزی که مار ا بیشتر خوشحال می کرد دانستن رازهایی در مورد حکومت او و سلاح های کشتار جمعی اش بود. پاسخ صدام اما فقط مسخره کردن ما بود. او، مدام به چپ و راست می زد و از عدم میل عراق به خشونت طلبی و تهدید کشورهای دیگر حرف می زد و هر گونه ارتباط با سلاح های کشتار جمعی را منکر می شد. بعد، کمی چهره حق بجانب به خود گرفت و سخنرانی کرد. او گاهی خود را در یک عمر مقصر می دانست و گاه دیگران را. نمی دانستیم که آیا ما را بازی داده است و آیا در تلاش برای وارونه کردن حقیقت جهت دفاع از غرورش است؟» «وقتی در مورد حمله شیمیایی اش به کردنشین حلبچه در طی جنگ عراق با ایران سوال کردم، فریاد زد: "از تو و آن رییس جمهورت ذره ای نمی ترسم. هر کاری که لازم باشد می کنم که از کشورم دفاع کنم". ناگهان کمی نرم شد و گفت: "اما تصمیم حمله به حلبچه، تصمیم من نبود". بازجویی را متوقف کردم و به صدام اجازه دادم تا از اتاق خارج شود. من در طی بازجویی افراد بسیاری را مورد اذیت قرار دادم تا به پاسخ برسم اما صدام در زمان خروج از اتاق، برگشت و نگاهی آمیخته با نفرت مرگبار به من کرد که تا به آن زمان برای من بی سابقه بود. روسای من به گفتند که پیشرفت بازجویی عالی بود اما چیزی در درونم به من می گفت که صدام در مورد بمباران حلبچه راست می گوید. من توانسته بودم او را بر سر موضوع حلبچه به شدت خشمگین کنم. او از تصمیم فرماندهانش مبنی بر شیمیایی کردن مردم حلبچه اصلا پشیمان و ناراحت نبود. چیزی که بر سر موضوع حلبچه او را آزار می داد این بود که حمله به این روستا را یک اشتباه استراتژیک می دانست که نام او را در دنیا خراب و نام ایران را سربلندتر کرد». «سالها بود که از سوی سازمان مسئول مطالعه بر روی صدام بودم. پس در نتیجه از این موضوع شگفت زده نشدم. به خوبی از شکنجه هایی که ناپدری او در تکریت در حق اش اعمال کرده بود خبر داشتم. وانگهی، بسیاری از روانپزشک های خبره غربی هم به چرایی ظالم بودن صدام و علاقه وی به سلاح های شیمیایی پی برده بودند. اما در مراحل بعدی بازجویی بود که او برخلاف تصور ما، به شدت از «ابراهیم حسن» -ناپدری اش- تعریف و حتی او را تحسین کرد: "ابراهیم یک مرد نیک بود که خدا رحمتش کند. اگر رازی داشت با من در میان می گذاشت و از پسرش ادهم برایش عزیزتر بودم". وقتی در مورد اطلاعات سازمان CIA از وضعیت وخیم کمردرد او به علت مصرف سیگار و گوشت قرمز گفتم، خنده ای زد و گفت: "من نمی دانم که این اطلاعات را از کجا به دست آورده ای اما من مصرف مفصل گوشت قرمز دارم و روزی 4 نخ سیگار می کشم". «پروفایلی که سازمان از صدام حسین داشت، او را یک دروغگوی مزمن نشان می داد اما به روش بازجویی من که سازمان به آن اعتماد کامل داشت برخی حقایق را از او بیرون کشیدم. ما صدام را آگاه به تمامی ریز و درشت اتفاقات رد دوران حکومت اش می دانستیم که این اشتباه بود. مشخص شد که در سال های آخرین حکومت اش از بعضی اتفاقاتی که در درون عراق می افتاد، باخبر نبود. سران حکومت اش بعضی از کارها را از او پنهان می کردند. حقیقت این بود که حکومت صدام در سال های آخر خود، بیشتر ضعیف شده بود تا قوی». «وقتی در مورد حادثه یازده سپتامبر از او سوال کردم، بانی اصلی این حمله تروریستی را عربستان سعودی دانست. به اعتقاد او عربستان «محمد عطا» یک مصری افراطی بود که تحت تاثیر شستشوی بن لادن عامل عربستان قرار گرفت و موضوع حمله سپتامبر هیچ ربطی به صدام نداشت. به اعتقاد دیکتاتور عراق، آمریکا می توانست با توجه به حادثه 11 سپتامبر به جای اینکه به عراق حمله کند، از پتانسیل دولت سکولار عراق برای مبارزه با بنیادگرایی اسلامی استفاده کند. به نظر من که صدام مزخرف فکر می کرد. جان نیکسون مامور شخصی بازجویی از صدام «صدام مدام فریاد می زد: "شما در اداره عراق وا خواهید ماند و دست از پا درازتر خواهید شد. اداره عراق، کار هر کسی نیست". حالا می فهمم که در این مورد درست می گفت. تاریخ، حرف او را تایید کرد. صدام به من می گفت: "چون شما آمریکایی ها از زبان، تاریخ، و تفکر عرب خبر ندارید به مشکل برخواهید خورد. باید شرایط جوی و تاریخ عراق را بدانید تا بتوانید بر عراقی ها حکومت کنید. در اینجا حتی شب و روز و تابستان و زمستان تاثیرات خاص خودشان را دارند. ممکن است تابستان بعدی مردم کشور من بر علیه شما قیام کنند. تابستان 1958 چندان گرم نبود اما ما در تابستان 1960 انقلاب کردیم". منظور صدام این چیزی بود که اکنون ما دریافتیم. عراقی ها در تابستان عصبی ترند و شاید این امر به خاطر گرمای هواست». «تنها مرتبه ای که در طی بازجویی احساس را در وجود صدام حسین دیدم، مربوط به بحث دخترانش "رنا" و "رغد" بود. صدام گفت: "دلم خیلی برای دخترانم تنگ شده. من خیلی رابطه عاطفی عمیقی با آنها داشتم. سپس اشک در چشمان اش حلقه زد. وقتی هم که در مورد پسران جنایتکار و فاسدش از او پرسیدم، به هر دوی آنها افتخار می کرد اما در مورد نقص های آنها واقع بین بود و اعتراف کرد که گهگداری به شدت آنها را مورد تنبیه اخلاقی قرار می داد. او گفت که "اودی حسین" بطور مخفیانه گاراژی از ماشین های مرسدس بنز، بنتزلی، و جگوآر داشت و وقتی در میهمانی خانوادگی در حالی که مست بود به سمت برادر ناتنی صدام شلیک و او را زخمی کرد، صدام هم گاراژ او را با همه خودروهایش آتش زد». «سه سال گذشت و صدام حسین پس از چند مرحله دادگاهی به اعدام محکوم شد و حکم اش در اواخر سال 2006 اجرا گردید. اما در اواخر سال 2007 بود که برای ارائه گزارش رو در رو به "جورج دابلیو بوش" -رییس جمهور آمریکا- در اتاق کار ایشان احضار شدم. اولین سوالی که از من کرد این بود: "صدام چگونه شخصی بود؟". پاسخ دادم که او در ابتدا خود را بی دفاع نشان می داد و کمی بعد با شوخ طبعی سرزنش وار شخص را در آسایش قرار می داد. رییس جمهور از پاسخ من به جوش آمد و من سریعا ادامه دادم: "صدام یک شخص مستبد، طعنه گو، و سادیسمی بود». همین پاسخ من، بوش را آرام کرد. وقتی خواستم از اتاق خارج شوم، بوش و دیک چنی نگاه معناداری به من کردند و رییس جمهور با لحن نیشداری از من پرسید: "مطمئنی که صدام نگفت آن ویال های سیاه زخم را کجا پنهان می کند؟". همه حاضرین اتاق خندیدند. اما برای من مهم نبود. ما 4 هزار نیروی نظامی در عراق از دست داده بودیم». «جنگ عراق تمام شد و بوش با ما که از جان و دل برای آمریکا مایه گذاشتیم به هیچ وجه برخورد خوبی نداشت. من هیچگاه نخواسته ام که دیکتاتور بزرگ عراق که منطقه را به خون و خرابی کشید را بی گناه نشان دهم. اما همیشه می گویم که ای کاش می گذاشتیم عراق تحت حکومت صدام به حیات خودش ادامه می داد نه اینکه با حمله به صدام، بسیاری از نیروهای نظامی خود را از دست بدهیم، 2 تریلیون و 500 میلیاردر دلار خرج بازسازی عراق کنیم، و دست آخر هم موجب خلق داعش شویم» .
یکشنبه ، ۵دی۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابش کوثر]
[مشاهده در: www.tabeshekosar.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]
صفحات پیشنهادی
سیا: دخالت روس ها در انتخابات آمریکا به سود ترامپ / تیم ترامپ: سیا گفت صدام سلاح کشتار جمعی داشت
سیا دخالت روس ها در انتخابات آمریکا به سود ترامپ تیم ترامپ سیا گفت صدام سلاح کشتار جمعی داشت تعدادی از منابع آگاه گفته اند دستگاه های اطلاعاتی امنیتی آمریکا روز به روز بیشتر مطمئن می شوند که روسیه با هدف کمک به ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دخالت کرده است یک مقام مطواکنش تیم ترامپ به ادعای سیا درباره دخالت روسیه در انتخابات: اینها همانهایی هستند که میگفتند صدام سلاح کشتارج
واکنش تیم ترامپ به ادعای سیا درباره دخالت روسیه در انتخابات اینها همانهایی هستند که میگفتند صدام سلاح کشتارجمعی دارد انتخابات تمام شد تیم انتقالی رئیسجمهور منتخب آمریکا در بیانیهای گزارش منتسب به سازمان اطلاعات مرکزی سیا به کنگره این کشور درباره دخالت روسیه در انتخابات 2016ناگفته های بازجوی سازمان سیا از صدام
ناگفته های بازجوی سازمان سیا از صدامتاریخ انتشار دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۰۸ ۰۹ روزنامه خراسان در مطلبی در شماره امروز خود به نقل از نیکسون نوشت صدام را از خالکوبی بازوی راست و جای گلوله روی پای چپش شناختم مأمور سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سیا که در زمان دستگیری صدام درغدصدام: جزئیات مرگپدرم زشت و دردناک بود/ترامپ درکسیاسی بالایی دارد/اگر پدرم زنده بود داعش وارد عراق نمیشد
رغدصدام جزئیات مرگپدرم زشت و دردناک بود ترامپ درکسیاسی بالایی دارد اگر پدرم زنده بود داعش وارد عراق نمیشد تصاویر دختر بزرگ دیکتاتور سابق عراق در نخستین مصاحبه پس از مرگ پدرش تاکید کرد که جزئیات مرگ پدرش بسیار زشت و دردناک بوده اما باز هم مرگی شرافتمندانه داشت آفتابنیوزدختر صدام: اگر پدرم زنده بود داعش هرگز وارد عراق نمیشد/ ترامپ درک سیاسی بالایی دارد
دختر صدام اگر پدرم زنده بود داعش هرگز وارد عراق نمیشد ترامپ درک سیاسی بالایی دارد روز نو دختر بزرگ دیکتاتور سابق عراق در نخستین مصاحبه پس از مرگ پدرش تاکید کرد که جزئیات مرگ پدرش بسیار زشت و دردناک بوده اما باز هم مرگی شرافتمندانه داشت به گزارش روز نو رغد صدام دخترسیا:روسیه در انتخابات آمریکا دخالت کرد/تیم ترامپ:اتهام زنندگان همان نویسندگان گزارش علیه صدام هستند
سیا روسیه در انتخابات آمریکا دخالت کرد تیم ترامپ اتهام زنندگان همان نویسندگان گزارش علیه صدام هستند تهران - ایرنا - سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سیا در گزارشی روسیه را متهم به دخالت در انتخابات ریاست جمهوری امسال کشورش برای پیروزی دونالد ترامپ کرده است اما تیم انتقالی ترامپ درتصمیم گیری درمورد جراحی بهداد بسیار سخت بود :: ورزش سه
تصمیم گیری درمورد جراحی بهداد بسیار سخت بود رئیس فدراسیون وزنهبرداری گفت تصمیم گیری درمورد جراحی بهداد سلیمی بسیار سخت بود به گزارش ورزش سه و به نقل از فارس مراسم تقدیر از تیم پزشکی و عوامل دست اندرکار در آماده سازی بهداد سلیمی برای موفقیت در بازی های المپیک 2016 ریو امروزوقوع اشتباه در ارزیابی دبیرخانه اقتصاد مقاومتی/معین های همدان در اقتصاد مقاومتی، گزارش دهند/ بسیار امیدوارم تا
استاندار همدان گفت ارزیابی دبیرخانه اقتصاد مقاومتی در سازمان برنامه بودجه مستقر است اما اشتباهی در ارزیابی ها شده و اشتباهی نیز مسؤولان در همدان انجام داده اند به گزارش صبح رزن به نقل از خبرگزاری فارس از همدان محمدناصر نیکبخت امشب در ستاد اقتصاد مقاومتی استان همدان خطاب به معتوماس مولر: برایم گل زدن خیلی هم مهم نیست
ورزش سه در پیروزی 5-0 امروز بایرن مقابل ولفسبورگ مولر بعد از 999 دقیقه موفق شد برای باواریایی ها گلزنی کند اما او تاکید کرد که تنها به موفقیت تیمش فکر می کند تا گلزنی خودش مولر به خبرنگاران گفت تا زمانی که بتوانم در تیم نقش مثبت داشته باشم گلزنی مهم نیست بدون گلزنی همتوماس مولر: برایم گل زدن خیلی هم مهم نیست :: ورزش سه
توماس مولر برایم گل زدن خیلی هم مهم نیست توماس مولر ستاره بایرن مونیخ تاکید کرد تا زمانی به بتواند در موفقیت تیمش نقش ایفا کند گلزنی برایش چندان اهمیت ندارد به گزارش ورزش سه در پیروزی 5-0 امروز بایرن مقابل ولفسبورگ مولر بعد از 999 دقیقه موفق شد برای باواریایی ها گلزنی کن-
گوناگون
پربازدیدترینها