واضح آرشیو وب فارسی:ورزش سه: آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم
حمیدرضا صدر به بهانه فرارسیدن دی ماه، سالگرد تولد صفر ایرانپاک، به مرور زندگی حرفه ای این گلزن بزرگ پرسپولیس و تیم ملی پرداخته. اگر ایرانپاک وداع نکرده بود حالا هفتاد ساله بود...
به گزارش "ورزش سه"، او را در نیمه راه سال های دبیرستان، در 24 مهر 1350 رو در رو ملاقات کردم. پس از دیدار دوستانه پرسپولیس - برق. همان دیداری که آلن راجرز برای اولین بار رهبری پرسپولیس را برعهده گرفته بود و ناصر ابراهیمی مربی برق بود و امیر عابدینی و امیر حاج رضایی برای برق بازی می کردند. تک گل بازی را همان بازیکنی زد که انتظار داشتیم بزند: صفر ایرانپاک. آن قدر انتظار کشیدم تا تنها شود، تا پاسخم را بدهد، تا آلبوم عکس های فوتبالی را برابرش باز کنم. باز کردم و او با افتادگی ذاتی اش ورق به ورق، روی عکس هایش را با خودکاری امضا کرد. مثال بارزی بود از آدمی که هر چه بیشتر به موفقیت دست پیدا کرده، آرام تر و متواضع تر شده. یکی از عکس هایش را هنوز نگاه داشته ام. تصویر رنگی اش حین نواختن ضربه برگردان را. پشت سرش ساعت شمالی امجدیه جلب نظر می کند و در دوردست، کوه های برف زده تهران: بسیار شاداب و باطراوت و بیش از حد زنده.
آن سال ها - دوران پس از تمام شدن هیجان قهرمانی تیم ملی در آسیا 1347 - با شکوفایی دو مهاجم جوان خوزستانی همراه بود: غلامحسین مظلومی در تاج و صفر ایرانپاک در پرسپولیس. مظلومی متولد 1328 بود و ایرانپاک متولد 1325. یکی به تاج پیوست و دیگری به پرسپولیس. آن ها موازی جلو رفتند، جلو و جلوتر. آن قدر پایاپای که هر دو با هم کفش ها را آویختند. هر دو بی ادعا باقی ماندند و هر دو در نبرد با سرطان به زانو درآمدند: مظلومی در 64 سالگی و ایرانپاک در 62 سالگی. ایرانپاک متولد دوم دی 1325 در مسجد سلیمان طی مسابقات آموزشگاهی اهواز و تیم شاهین اهواز خودی نشان داده بود. او زمانی به پرسپولیس پیوست که سرخپوش ها به سه مهاجمشان می بالیدند، به همایون بهزادی، حسین کلانی و محمود خردبین. به نظر می رسید ایرانپاک توانایی تکرار پروازهای بهزادی را ندارد، از جسارت کلانی بهره ای نبرده و نمی تواند مثل خردبین به سرعت برق مدافعان را پشت سر بگذارد. حسین فکری در تیرماه 1349 او را برابر زوریخ در گوش راست قرار داد، همان بازی که نورافکن ها ده دقیقه خاموش شدند و پرسپولیس هم 4-2 شکست خورد. ولی ایرانپاک برای بازی در نوک حمله زاده شده بود و بلافاصله نشان داد همان گلزن غریزی است که پرسپولیس دنبالش می گردد. او اولین گلش برای پرسپولیس را در بهمن 1349 طی پیروزی دو گله پرسپولیس برابر تیم افسر زد، گلی در مصاف با بیژن ذوالفقارنسب، مدافع میانی افسر. دومین گلش را چهار روز بعد درون دروازه قصر جای داد و در دیدار بعدی سه بار دروازه آرارات را گشود. فصل که به پایان رسید با 15 گل بهترین گلزن لیگ تهران شده بود و تابستان که آمد با 12 گل آقای گل مسابقات منطقه ای ایران به شمار می رفت.
وقتی پرسپولیس قهرمان نخستین دوره جام تخت جمشید سال 1352 شد، او و کلانی هر کدام 8 گل زده بودند و دو سال بعد که پرسپولیس دوباره قهرمان جام شد او با 10 گل عنوان بهترین گلزن تیم شده بود. نمی توانیم خاطره های آن دوران را بدون گل های او دوره کنیم، مثل بعد از ظهری که طی پیروزی عجیب 1-8 پرسپولیس برابر گارد 4 گل زد، یا روزی که دروازه کروزیرو را در اولین بازی که در استادیوم صدهزار نفری برگزار شد باز کرد. او اولین بازیکن ایرانی بود که در آن ورزشگاه طی شکست پرسپولیس 2-4 در هوایی بارانی و زمینی لغزنده دروازه را گشود؛ دروازه شمالی را. تیم های فرنگی بارها طعم ضربه های زیرکانه اش را چشیده بودند: هامبورگ طی تساوی 2-2 پرسپولیس با کاپیتانی اووه زیلر، همین طور بایرن مونیخ طی شکست 2-6 برابر منتخب تهران و اسپارتا پراگ طی تساوی 2-2... ایرانپاک در دورانی اوج گرفت که پرسپولیس خود را تنها باشگاه حرفه ای ایران می خواند. همان چیزی که او را در بطن جنجال رسانه ای بزرگی قرار داد. فروردین 1351 بود که پرسپولیس برابر ناسیونال مونته ویدئو، قهرمان جام بین قاره ای با گل ایرج سلیمانی پیروز شد و علی عبدو، رئیس و مالک باشگاه پرسپولیس، تیم فوتبالش را مجموعه حرفه ای خواند و به حرفه ای بودنش بالید. ولی چاپ عکسی از ایرانپاک کنار "مهناز" ستاره زن فیلم های تبلیغاتی واکنش طوفانی عبدو را برانگیخت و بازیکن بی جنجال را جنجالی کرد. عبدو آن "سیلی" تاریخی را به گوش ایرانپاک نواخت که به تعبیر او اصول حرفه ای را رعایت نکرده بود. تماشای اشک ریختن ایرانپاک با چهره ساده اش برابر دوربین ها سخت بود. آن سیلی، باشگاه را با بحران مواجه کرد و ایرانپاک، ابراهیم آشتیانی، علی پروین و اصغر ادیبی را تا آستانه جدایی از پرسپولیس پیش برد، ولی همه شان در باشگاه باقی ماندند. باقی ماندند و راهشان را ادامه دادند.
جایگاه ایرانپاک در تیم ملی برخلاف درخشش باشگاهی اش ترکیب دو گانه ای داشت. او با پیراهن ملی 6 گل زد و هرچند راهیابی به المپیک 1972 بدون گل او و حسین کلانی برابر کره شمالی در دیدار سوم میسر نمی شد، ولی نزول او با ورود حشمت مهاجرانی به تیم ملی، او را از سیاهه ملی پوشان دور نگاه داشت؛ در حالی که نبردهای پرسپولیس - تاج / استقلال بدون او دوره نمی شوند. ایرانپاک برای پرسپولیسی ها، استاد گشودن دروازه آبی ها بود، مهاجمی همیشه حاضر در آستانه سنگر تاجی ها. وقتی غلامحسین مظلومی در خرداد 1350 دروازه عزیز اصلی را در نیمه اول گشود و آخرین دقیقه بازی فرا رسید، تاجی ها برای به صدا درآمدن سوت توفیق بهرام، در واپسین لحظات بیتابی می کردند. ولی ایرانپاک آن جا بود، همان جا تا توپ لغزیده از آغوش ناصر حجازی را به تور بکوبد، همان سالی که طی پیروزی 4-1 گل سوم پرسپولیس را هم زد. او در بهار سال بعد طی پیروزی 0-2 دوباره سنگر حجازی را گشود: حجازی به پرواز درآمد و توپ نواخته شده توسط ایرانپاک را به آغوش کشید ولی پایین که آمد دستانش آن سوی خط دروازه قرار گرفته بودند. ایرانپاک در دیدار تاریخی شش گله غایب بود، ولی طی پیروزی 1-2 سال 1353 گل اول را به ثمر رساند و سال بعد طی شکست 3-1 تک گل سرخپوش ها را زد. حتی در 1356 زمانی که به پایان خط نزدیک شده بود طی کمتر از ده دقیقه در اواخر نیمه اول دو بار سنگر تاجی ها را گشود تا پرسپولیس 2-1 برنده شود. آن دیدار آخرین نبرد پیش از انقلاب پرسپولیس و تاج بود و آخرین پرده زندگی ورزشی ایرانپاک... بعدها خیلی ها آمدند. آمدند و رفتند، ولی او با 7 گل در نبردهای دو باشگاه آن بالا باقی ماند، بالاتر از حسین کلانی 6 گله، بالاتر از علی جباری و غلامحسین مظلومی 5 گله، بالاتر از فرهاد مجیدی، مجتبی جباری و همایون بهزادی 4 گله.
ایرانپاک تا انقلاب بهمن 1357، همان پرسپولیسی وفادار باقی ماند، سپس مثل خیلی ها بی خداحافظی کنار گذاشته شد. رفت و سی سال بعد خبر تلخش را آوردند. خبر مرگش در 11 بهمن 1387 را. او در سوئد یخ زده وداع کرده بود، جایی دور از گرمای توفنده خوزستان. در عکس های آخرش با چشم های غمزده ای می گفت "بزرگ ترین عیب دنیا همین بس که بیوفاست"... تابوتش را به ایران آوردند، راهی اهواز کردند، در ورزشگاه تختی اهواز دور گرداندند و تن نحیف شده اش را در گورستان بهشت آباد به خاک سپردند. مسیر طولانی مسجد سلیمان به تهران تا استهکلم و بازگشت به اهواز شتابان طی شده بود؛ تند و تلخ. حمیدرضا صدر از همین نویسنده بخوانید : از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی گواردیولا در باتلاق انگلیسی میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست! هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟ با این بارسلونا چه باید کرد؟ رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی! استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟ وداع با منصور پورحیدری؛ آن چروکهای عمیق
17:40 1395/10/04
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ورزش سه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]