تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایق‌سواری تالاب انزلی؛ تجربه‌ای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816906775
بزرگترین پروژه خاطره نویسی دفاع مقدس کشور در لرستان رونمایی می شود - پایگاه اطلاع رسانی سفیر افلاک
واضح آرشیو وب فارسی:سفیر افلاک: کتاب«بلدچی» حاصل تلاش ده ساله اسماعیل سپهوند از نیروهای اطلاعات عملیات لشکر 57 سپاه حضرت ابوالفضل(ع) استان لرستان در آستانه رونمایی قرار گرفت.به گزارش سفیر افلاک ،مراسم رونمایی از کتاب «بلدچی» حاصل تلاش ده ساله اسماعیل سپهوند از نیروهای اطلاعات عملیات لشکر 57 سپاه حضرت ابوالفضل(ع) استان لرستان باحضور مسئولان کشوری و استانی امروز 15آذرماه در تالار ماه حوزه هنری استان لرستان برگزار می شود. این کتاب نخستین اثر بلند خاطرات دفاع مقدس رزمندگان لرستانی با عنوان «بلدچی» پس از سالها تلاش در حوزه ادبیات مقاومت با تیراژ یک هزار جلد از سوی دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی لرستان و با همکاری قرارگاه فرهنگی صاحب الامر تولید و به چاپ رسیده است. در این کتاب ارزشمند گوشه هایی از رزم غیور مردان لرستانی،ایثار و شجاعت آنان در دفاع از کیان و حفظ ارزش های دینی و انقلابی مردم این دیار روایت شده است که در ادامه به گزیده ای از آن آورده می شود. کاش خودم روی مین می رفتم و تکه تکه می شدم... صدای پی درپی انفجارهای خشک والمر و صدای عبور ترکش ها از بالای سرم، با صدای یا حسین، یا حسین، یا امام زمان بچه ها در هم آمیخته بود. حسین را جلوی چشمم می دیدم که روی زمین غلتان به خون افتاده است و دست و پا می زند. با خودم می گفتم سیدعلی جثه اش ضعیف تر است. تا حالا حتماً شهید شده است. کاش خودم می رفتم روی مین و تکه تکه می شدم و این مسئولیت روی دوشم نمی افتاد. تکبیر می فرستادم و به سمت جلو می رفتم. به جز چند نفری از بچه های گردان انبیاء کسی همراهی ام نمی کرد. از فرمانده گردان و معاونش هم خبری نبود. حتم داشتم که هر دو نفرشان روی مین رفته اند. چو افتاده بود که هر دو نفرشان شهید شده اند. خودم می دانستم که آخر و عاقبت گردانی که فرمانده گردان و معاونش شهید یا حتی مجروح شوند، چه خواهد بود.«بلدچی، جلد اول، ص350»
دوشنبه ، ۱۵آذر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سفیر افلاک]
[مشاهده در: www.safireaflak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]
-
گوناگون
پربازدیدترینها