واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: ورزش - هنر لذت نبردن از فوتبال
ورزش - هنر لذت نبردن از فوتبال
انگارنهانگار كه اين همان شهر شب قبل است. همه چيز تا قبل از تمام شدن بازي شبيه ساير شبهاي يورو است؛ رستورانهايي كه هر كدام يك يا چند تلويزيون با صفحات بزرگ دارند و مشترياني كه جلوي آنها نشستهاند و مشغول ديدن يك فوتبال هيجانانگيز هستند. اما بعد با پيروزي حماسي تركيه تحريك ميشويد تا هرچه زودتر به «Fan Zone» زوريخ رويد و شاهد جشن اين مردم احساساتي باشيد؛ مردمي كه هنوز كاملا خصوصيات شرقي خود را حفظ كردهاند. اما هيچچيز شبيه شب بازي آلمان- پرتغال نيست. گرچه در خيابان تركهايي را ميبينيد كه فريادزنان ميدوند و پرچم كشورشان را به دوش ميكشند، اما اين شادي فقط مربوط به خيابان است. نيروهاي پليس مثل مور و ملخ (Bellvue FanZone زوريخ) را پركردهاند هيچكس اجازه ورود به اين منطقه را ندارد و همه تماشاگران در حال تخليه محل هستند، فقط با نشان دادن كارت خبرنگاري است كه اجازه ورود پيدا ميكنيد. كمي بعد از در ورود دو زن با هم درگير شدهاند كه يكي ترك است و ديگري پيراهن كرواسي را به تن دارد. فقط با دخالت مستقيم پليس است كه دو طرف حاضر به كوتاه آمدن ميشوند. صفحه نمايشگر بزرگ خاموش است و نه از موزيك خبري است و نه از رقص نورهاي رنگ و وارنگ. پليس دور ميدان بزرگ حلقه زده و به هيچكس اجازه ورود نميدهند و تنها پاسخ در جواب اينكه امشب مشكلي پيش آمده دو كلمه است: «برو! برو!» جواب ساير پليسهاي « Fan Zone» هم همين است. همه تنها از شما ميخواهند سريعتر منطقه را ترك كنيد. با خارج شدن از « Bellvue » رفتار پليسها كمي آرامتر ميشود. «راجر باورر» فرمانده يكي از اكيپهاي مستقر در منطقه است؛ پليسي نسبتا مسن با ظاهري بامزه و البته برخلاف سايرين با لبخندي بر لب. او در توضيح وضع موجود ميگويد: «هيچ اتفاق خاصي نيفتاده است. نه دعوايي نه چيز ديگري. فقط به خاطر تماشاگران است. هم تركها و هم «يوگسلاوها» مردماني باحرارت هستند و ما تصميم گرفتيم قبل از اينكه مشكلي پيش بيايد جلويش را بگيريم.» او در پاسخ به اينكه چنين شرايطي براي تمام بازيهاي تركيه مثلا بازي آلمان هم تكرار خواهد شد سرش را به نشانه تاكيد تكان ميدهد. لحظهاي تعصب شرقيمان به جوش ميآيد. پليسها انگار تبديل به شخصيت نژادپرست فيلمها ميشوند كه اجازه نميدهند سايرين هم در جشن و خوشحالي به سر برند. اما عمر اين انديشه خام لحظهاي بيشتر نيست. شب زوريخ كوچكترين شباهتي به شب پس از يك مسابقه فوتبال ندارد و بيشتر شبيه شهري درگير شورش است. گروهي كروات سوار تراموا شدهاند و دو ترك غولپيكر از پايين براي آنها خط و نشان ميكشند. تراموا حركت ميكند، اما تركها نيز دنبال آن ميدوند و جوان كرواتي كه پيراهن شماره 9 «پرشو» را پوشيده به طرف شيشه تراموا ميرود و چند بار با تمام قدرت با مشت به آن ميزند و عربده ميكشد. با دور شدن از ايستگاه پسرك به جاي نشستن دور اتوبوس ميچرخد، آنهم در حاليكه به شدت تلوتلو ميخورد. او به سوي جواني سوئيسي كه با دوستش آرام روي صندلي رفته ميرود. زبانش را در چند سانتيمتري صورت او نگه ميدارد و مسخرگي ميكند. جوان سوئيسي آشكارا عصباني شده اما دوستش او را آرام ميكند. بقيه كرواتها هم سعي ميكنند جوان را سر جايش بنشانند. يكي از عقب كمربند او را ميگيرد و ديگري از جلو گردنش را و با هر زحمتي شده پسرك را مينشانند. جوان سوئيسي در پاسخ به اينكه پسرك چه مشكلي داشت، تنها سرش را تكان ميدهد و با دستش حالت سركشيدن يك ليوان را نشان ميدهد. تقريبا سر تمام زنان و مرداني كه در تراموا نشستهاند به همين حالت تكان ميخورد و به نظر ميرسد سوئيسيها براي اولينبار از ميزباني «توبهكار» شدهاند. ناخودآگاه به ياد شب بازي آلمان- كرواسي ميافتي و آلمانهايي كه پس از باخت به كرواسي پابهپاي تماشاگران حريف و در كنار آنها خوشحالي ميكردند و در جشن آنها شريك شده بودند. لذت نبردن از فوتبال هم هنري است، هنري كه به نظر ميرسد شرقيها (چه اروپايي و چه غيراروپايي) از آن بهرهمند هستند.
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]