واضح آرشیو وب فارسی:قدس: چگونه به قلب همسرتان راه مي يابيد؟ ؛ خواسته هاي «من»، خواسته هاي «او»
محبوبه بوري روزي كه سوژه «چگونه به قلب همسرتان راه مي يابيد؟» به من پيشنهاد شد اصلاً فكر نمي كردم حرفهاي كساني كه با آنها صحبت خواهم كرد، مسير گزارش را به سويي هدايت كند كه با آنچه ابتدا در ذهن داشتم متفاوت باشد. حرفهايي كه شايد مصاحبه شوندگانم نيز تا آن موقع آن را كمتر با كسي مطرح و يا به طور جدي به آن فكر كرده بودند. به هر حال وقتي گزارش تمام شد، احساس كردم به تجربه هاي مفيد و جالبي از زندگي مشترك دست پيدا كرده ام كه مي تواند در زندگي هر كدام از ما عيناً يا به صورتي مشابه اتفاق بيفتد. ضمن آنكه هر كدامشان پند يا راهكاري تازه هم مي تواند به همراه داشته باشد. «هفته زن» فرصت مناسبي در اختيار همه قرار مي دهد تا به عملكرد يك ساله خود در قبال همسر و فرزندان نگاهي دقيق تر و منصفانه تر داشته باشيم و به اصلاح اشتباه ها و نكات منفي زندگي خانوادگي خود بپردازيم. راستي اگر شما يكي از مصاحبه شوندگان بوديد، از كدام تجربه خود در زندگي مشترك با ما صحبت مي كرديد؟ حرفهاي گروهي از شهروندان را درباره زندگي زناشويي و فراز و نشيبهايش با هم مي خوانيم. * حسين سجادي، كارمند آزمايشگاه: هميشه دوست داشته ام همسرم مرا باور كند، اين تنها چيزي است كه از او مي خواهم. نياز دارم كه او درك نمايد من مي خواهم تمام خواسته هاي معقولش را برآورده يا حداقل براي برآورده كردن اين خواسته ها، تلاش مي كنم. * حسن ملازميان، راننده تاكسي: من از همسرم تشكر مي كنم چون وقتي با اعصاب خرد و خسته از كار طاقت فرساي رانندگي به منزل مي روم، او آن قدر آرام و مهربان است كه تمام خستگي ام در سايه آرامش او از بين مي رود. * ابوالفضل رحيمي، ويزيتور: من هم مثل خيلي ها اشتباه مي كنم، اما كارهاي خوبي هم كرده ام، كاش وقتي همسرم اشتباه هاي مرا به خاطر مي آورد، يك كار كوچك ولي درست مرا نيز، در نظر داشته باشد. * محسن حبيبي، كارمند: اوايل ازدواج، بايد در خانه اي سكونت مي كرديم، ولي مادرم نگران بود و مي گفت: چون در آنجا افرادي رفت و آمد مي كنند كه فضول و دو به همانداز هستند، زندگي شما در آن منزل دوام نمي آورد. من هم قبل از اينكه به آنجا نقل مكان كنم با همسرم توافق كردم نقل قولهاي ديگران را به اطلاع هم برسانيم. اين رفتار سبب شد ما به خوبي و خوشي مدتها در آن منزل زندگي كنيم. * ع - روحاني، معلم: شغل همسرم طوري است كه بايد از صبح تا عصر به حرفهاي مردم گوش كند و در پي حل مشكلات آنها باشد، متأسفانه او تنها يك اشكال دارد يعني در برابر هر حرفي كه مي زنم مي گويد: «اگر حرفهايي كه مي زني، تكراري نيست، بگو!» در غير اين صورت به نفع هر دوي ماست كه ساكت باشيم! * احمد ساختماني، كارگر: مرد در هر سني كه باشد مثل بچه ها و نياز به تر و خشك كردن دارد. من هم دوست دارم همسرم همان طور كه با پسرم رفتار مي كند با من نيز رفتار كند. * صمد ابوالحسني، پزشك: شايد يكي از دلايلي كه به ازدواج تشويق مي شوم اين است كه دوست دارم فردي كه شريك زندگي ام خواهد شد به من احترام بگذارد. هر چند كه در جامعه از احترام و پذيرش مناسبي برخوردار باشم. * ك - اكبري، نقاش: من اغلب در مقابل همسرم درست مثل كودكي مي شوم كه دوست دارم مرا با وجود همه اشتباهاتم دوست داشته باشد و خطاهايم را فراموش كند! * فريبا فريبرزي، دانشجو: كاش وقتي همسرم از من ناراحت مي شد ناراحتي اش را در دل نگه نمي داشت و در اين خصوص صحبت مي كرد. شايد در اين صورت ازدواجمان به طلاق منتهي نمي شد! * سميرا عطوفتي، آموزگار: چقدر خوب بود هر كسي اشتباه مي كرد مي توانست اشتباهش را بپذيرد و اگر اشتباه از طرف مقابلش بود مي توانست او را ببخشد، در اين صورت دنيا گلستان مي شد. * آرزو رفيعي پور، گلدوز: اكثر اوقات وقتي با همسرم صحبت مي كنم به من نگاه نمي كند، او سعي دارد خودش را سرگرم نشان دهد، اين موضوع خيلي مرا زجر مي دهد. * نازيلا وحدتي، استاد دانشگاه: گرچه من به راحتي مي توانم گليم زندگي ام را از آب بيرون بكشم، اما دوست دارم در مواردي به همسرم تكيه كنم و او كارهايم را انجام دهد. حتي از اينكه در كنارش قدم بزنم و او در «خودرو» را باز كند تا من سوار شوم و يا كيف دستي ام را بگيرد لذت مي برم. * سارا نعيمي، دبير: من حدود بيست سال است ازدواج كردم. اوايل ازدواجمان با همسرم قرار گذاشتيم هر دو هفته يك بار به اتفاق يكديگر از منزل خارج شويم و اين قرار را عملي كرديم. اين بيرون رفتنها، به ما فرصت تكامل و انديشيدن مي دهد. در هر صورت نقطه روشن در زندگي من همين دو هفته يك بار است، باور كنيد به خاطر همين دو هفته يك بارها كمتر از تلاش روزانه خسته مي شوم. * صفورا عشقي، مربي ورزش: بهترين لحظات زندگي من، زماني است كه همسرم با فرزندانم بازي مي كند، در اين لحظات قيافه اش به قدري مهربان و دوست داشتني است كه احساس مي كنم هيچ كس در زندگي ام مهمتر و با ارزش تر از او نيست. * عصمت- ف، كارشناس روانشناسي: وقتي ازدواج كردم همسرم شخصيتش كاملاً با من متفاوت بود. من احساساتي بودم و معمولاً كارها را سريع انجام مي دادم، در صورتي كه او با خونسردي فقط مي گفت: نگران نباش كارها خودش انجام مي شود! بر خلاف اينكه دوست داشتم او «رمانتيك» و خوش صحبت باشد يا ارتباط خوبي با ديگران برقرار كند، شوهرم فقط عاشق تنهايي بود. جالب اينكه سرانجام به اين نتيجه رسيدم آنچه در كتابهاي روان شناسي خوانده بودم با واقعيتهاي زندگي متفاوت است. مدتها گذشت تا اينكه توانستم با خودم كنار بيايم. تصميم گرفتم او را همان طور كه هست بپذيرم گرچه احساس مي كنم بعضي از خصوصيات اخلاقي ام بر او تأثير گذاشته است، ولي ديگر انتظار ندارم او به فردي درست مثل من، تبديل شود. * خديجه - م، پزشك: دوست دارم همسرم طوري با من رفتار كند كه انگار فقط يك زن در دنيا آفريده شده و آن من هستم! در اين صورت مي تواند علاقه مرا به خودش هميشه حفظ كند. * سعيد اخلاقي، طراح دكوراسيون داخلي منازل: قبل از ازدواج با يك روان شناس درخصوص زندگي زناشويي مشاوره كردم، او به من توصيه كرد، سعي كنم از فرصت نامزدي حداكثر بهره برداري را براي شناخت طرف مقابلم داشته باشم. او گفت: بايد سعي كني از اعتماد طرف مقابل به خودت مطمئن شوي. براي مثال فردي كه هميشه مي پرسد: «كجا بودي؟ چي خوردي؟ چي پوشيدي؟ با كي حرف مي زدي؟ و... آدم قابل اعتمادي نيست. او همچنين توصيه كرد: بايد همسرت ثبات شخصيتي داشته باشد براي مثال كسي كه عصباني مي شود، ناسزا مي گويد و بعد با يك «معذرت خواهي» مي خواهد مشكل را حل كند، آدم با ثباتي نيست هر چقدر هم كه دوستش داشته باشي! * محبوبه ناصري، كارشناس ارشد الهيات: درست است كه اطاعت زن از مردي كه فرمانده خوبي است موجب خرسندي او خواهد شد، ولي وقتي برخي از مردان در مديريت و اخلاق پسنديده، ضعيفتر از گذشته عمل مي كنند، اطاعت از همسر به شيوه اي كه در اسلام توصيه شده دشوار است و كمتر مشاهده مي شود. * سكينه سبزيان، كارشناس ارشد روان شناسي: قبل از ازدواج سعي مي كردم «هوش هيجاني» خواستگارانم را ارزيابي كنم. يعني رفتار آنها را بررسي مي كردم تا متوجه شوم، آيا آنها مي توانند خود را به جاي من بگذارند و از ديد من به زندگي نگاه كنند؟ احساساتم را درك مي كنند؟ و آيا توانايي همدلي كردن با ديگران را دارند؟ البته من خوشبختانه ازدواج موفقي داشتم، ولي در مواردي كه يكي از زوجها داراي هوش هيجاني است، در صورتي كه ديگري هوش هيجاني ندارد، مشكلات فراواني براي فردي كه داراي «هوش هيجاني» است، به وجود مي آيد، چون او هميشه تلاش مي كند، طرف مقابلش را درك كند، در حالي كه همسرش متوجه اين از خود گذشتگي نخواهد شد. * شهربانو - گ، خانه دار: از همسرم تشكر مي كنم، چون بيست سال است با او زندگي مي كنم و با وجودي كه نمي توانم باردار شوم، او از حق خودش در قبال بچه دار شدن گذشته است و مرا با همين شرايط پذيرفته و دوست دارد. * اكبر اكبرزاده، خياط: من تنها فرزند پسر خانواده و خيلي خود پسند بودم، اما مهرباني و بزرگواري همسرم مانع از آن شد كه زندگي ام از هم بپاشد، چون او با صبوري تحملم كرد تا جايي كه من هم سعي كردم طوري زندگي كنم كه به او هم سخت نگذرد. * س - عبدالصمدي، كارمند شهرداري: از اينكه همسرم بگويد «به من افتخار مي كند!» لذت مي برم چون او دوست داشت من معروف و پولدار شوم، اما هر چه كوشيدم، نتوانستم .
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 497]