تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت مى شوند، ميلى ندارد، ولى خوشبخت سفارش به تق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827014799




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

باید مقداری خود را از تمرگرایی نجات دهیم/پدرسالار نیستم. حقیقت گرا هستم - پایگاه خبری تحلیلی هدانا


واضح آرشیو وب فارسی:هدانا: یک استاد جامعه شناس گفت: اگر فرهنگ جای درخوری داشت باور کنید اقتصاد هم مشکل نداشت، سیاست هم مشکل نداشت. اگر من بگویم بین نظام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کدام در اولویت است، متاسفانه قطعاً سیاست در اولویت است؛ آنهم سیاستی که معقول نیست، حکیمانه نیست. این چه سیاستی است که فقط منافع خود را ببیند؟ درد من درد انقلاب اسلامی است؛ اگر کسی که درد انقلاب اسلامی دارد درد فرهنگ، درد نظریه پردازی و نظارت، درد عقلانیت و درد اقتصادی و عدالت و اخلاق دارد.عماد افروغ در گفت و گو با برنامه دستخط در ارزیابی فضای فرهنگی کشور و این که چرا فرهنگی دغدغه رهبری است؟ گفت: ببینید ، این بسته به تعریف و رویکرد ما به فرهنگ دارد. ما چه تعریفی از فرهنگ می دهیم که احساس خوبی نداریم؟ اخیراً مقاله ای درباره «پرسش های اساسی در باب فرهنگ» نوشتم. 11 پرسش اساسی را مطرح کردم. به یک معنا احساس می کنم اگر فرهنگ را مبنا قرار دهیم، یعنی مبنای سیاست های اقتصادی، سیاست های سیاسی، سیاست های اجتماعی، نباید هم حال مان خوش باشد.اگر به یک معنا آن نبض تپنده یک نظام را بیشتر در فرهنگ جستجو کنیم، من جای درخوری را برای فرهنگ در این کشور متصور نیستم. وی خاطرنشان کرد: این ربطی به یک نهاد خاص هم ندارد. متاسفانه وزنی که به سیاست و اقتصاد دادیم ما را اسیر نوعی سیاست زدگی کرده است. ما را اسیر اقتصادزدگی کرده است و فرهنگ به محاق رفته است. یکی از مشکلات فرهنگی ما این است که فرهنگ را نهادی دیدیم و می بینیم، یا فقط به دنبال یک متولی خاص می گردیم که یقه او را بچسبیم. نگاه نمی کنیم که اگر قرار است فرهنگ به مثابه یک اکسیژنی باشد که همه جامعه را پوشش می دهد، ما مشکل داریم. وی در بیانی صریح تر گفت: حوزه و دانشگاه؛ اگر به یک معنا بگوییم که بخشی از خاستگاه فرهنگی و نظریه پردازی ما به معنای اعم فرهنگی و غیرفرهنگی این دو نهاد هستند و این دو نهاد هستند که به عاملیت شان باید تعریف شوند، نه به جایگاه ساختاری شان، ما عاملیتی در این ها نمی بینیم! افروغ در پاسخ به این سوال که «یعنی حوزه و دانشگاه نقش خود را از دست داده اند؟» اظهار کرد: بله. این دو هم در نظریه پردازی و هم در مقاومت و هم در نظارت باید حضور داشته باشند. من نه مقاومتی می بینم و نه نظریه پردازی و نه نظارتی می بینم. در این بین توقع من همیشه از حوزه بیشتر بوده است؛ چراکه حوزه یک نهاد تاریخی است. نهادی است که تاحدودی انقلاب ساز بوده است؛ برای این که امام (ره) با تکیه بر همین نهاد که قبل از انقلاب مستقل از دولت بود، توانست بسیج توده ها کند؛ الان این استقلال را ندارند. علاوه بر این که آن استقلال را ندارند بلکه آن نظریه پردازی را هم ندارند. علاوه بر این که نظریه پردازی را ندارند نظارت هم ندارند. من یک جمله ای را گفتم و هنوز هم می گویم و روزبه روز هم حادتر هم می شود. وی افزود: قبل از انقلاب با شناختی که از حوزه و حوزوی ها داشتیم و از روشنفکران و عالمان دینی داشتیم، می گفتیم حتماً بعد از انقلاب نسیم و رایحه خوش حوزه باید به دانشگاه بدمد و اینطور هم خواهد شد، اما طوفان فرمالیزم دانشگاه، حوزه را درنوردید! واقع این است که حوزه قربانی فرمالیزم دانشگاه است. دانشگاه به عاملیتش تعریف نمی شود و این هم درست نیست بگوییم شرایط عاملیت گرایی دانشگاه فراهم نیست، نباید هم باشد؛ مگر قرار است فراهم باشد؟ اگر فراهم بود که ما مشکلی نداشتیم. من اصلاً نمی بینم که یک عالم دانشگاهی بیش از این که به ارتقای خود بیندیشد، به سمت و اعتبار و عنوان خود بیندیشد به رفع درد و نیازی از مردم بیندیشد! یک مجمع الجزایری درست کرده ایم که این روزها شدیدتر هم شده؛ یعنی مبتنی بر تقسیم کار افراطی شده است. وی ادامه داد: در اینجا مردم قربانی شده اند. جامعه قربانی شده است. وقتی نقطه آغازین انقلاب را نگاه می کنیم و آن روشنگری ها را می بینیم، اصلا این نبود. یک جامعه شناس باید بیاید در کف جامعه و در جامعه را ببیند و آن را منعکس کند، دنبال این نباشد که استادیار یا استاد تمام شود. بماند که آن شاخص هایی که درباره استادیار و استاد تمام دارد، چه شاخص هایی است که آن ها هم غیرفرهنگی هستند. هم بیانگر دردی نیستند و هم متاسفانه ضدفرهنگ هستند. مسلم است چنین مسائلی پیش خواهد آمد. این استاد دانشگاه گفت: یکی دیگر از مسائلی که در حوزه فرهنگ می توان به آن اشاره کرد مسئله نگاه های جناحی و سیاسی به فرهنگ است. آفت فرهنگ نگاه جناحی و سیاسی است؛ چرا؟ ما جامعه شناسان معمولا می گوییم معمولاً سه فرآیند در جامعه وجود دارد. فرآیند «تجمع، تفکیک و انسجام» است. هیچ کس نباید فرهنگ را ذیل تفکیک قرار دهد. باید ذیل انسجام تعریف شود. چون انسجام بخش و وحدت بخش است. بازی های جناحی و حزبی ذیل فرآیند تفکیک انجام می شود. من می بینم خیلی از بولتن های فرهنگی که به دستم می رسد بوی همه چیز غیر از فرهنگ و انسجام و وحدت می دهد. بوی دعوا می دهد. یک نوع درندگی در آن وجود دارد. اوج سیاست زدگی است، اما نام آن را بولتن فرهنگی گذاشته اند. فرهنگ انسجام بخش و وحدت بخش است. در جامعه ما بگردید و ببینید که هم بالقوه و هم بالفعل عناصر وحدت بخش جامعه ما چیست؟ انگشت روی هویت ایرانی - اسلامی قرار دهید. انگشت روی جهان بینی مشترک، ارزش های مشترک، هنجارهای مشترک بگذارید. وی یادآور شد: یک اتفاقی در پاسارگاد رخ می دهد، یک چیزهایی به گوش ما رسید. من قبل از هر چیزی گفتم اصلا نوع نگاه ما به هویت ایرانی غلط بوده است. این برای الان نیست که بخوام بگویم، من تحقیق کرده ام و کتابی دارم و الان هم استادراهنمای یک تز هستم؛ عنصر هویت بخش ایرانیان دینداری آن هاست و این دینداری ربطی به بعد از اسلام نداشته است. این قبل از اسلام بوده است. شما نباید جایگاه زرتشت را کم بگیرید؛ من علناً عرض می کنم. خیلی از کتاب هایی که نوشتم نزدیک ترین دینی که به ادیان ابراهیمی بوده، زرتشت بود و او یکی از پیامبران الهی بود. حضرت علی (ع) می فرماید این پیامبر آسمانی است. کتاب ها و آموزه های این ها را ببینید. ثنویتی هم که به این ها منتسب است، ثنویت در اخلاق است نه در آفرینش. نوع نگاه منظومه ای ما به فرهنگ خراب است! اگر فرهنگ جای درخوری داشت باور کنید اقتصاد هم مشکل نداشت، سیاست هم مشکل نداشت. اگر من بگویم بین نظام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کدام در اولویت است، متاسفانه قطعاً سیاست در اولویت است؛ آنهم سیاستی که معقول نیست، حکیمانه نیست. این چه سیاستی است که فقط منافع خود را ببیند؟ درد من درد انقلاب اسلامی است؛ اگر کسی که درد انقلاب اسلامی دارد درد فرهنگ، درد نظریه پردازی و نظارت، درد عقلانیت و درد اقتصادی و عدالت و اخلاق دارد. وی هم چنین در پاسخ به این سوال که یعنی ما از انقلاب اسلامی فاصله گرفتیم؟ اظهار کرد: من رصد می کنم و می بینم. ما توقع داشتیم در انقلاب اسلامی روی مشوق های معنوی رویم، روی محرک های انقلابی همانند ایثار و گذشت و اخلاق و ... برویم. چیزهایی که شعارش را دادیم. چیزهایی که 8 سال در دفاع مقدس تجربه کردیم. بعد الان نگاه می کنیم همه محرک ها مادی است. در دانشگاه ها هم از سال ها پیش محرک مادی است. یک مقاله بنویسید و یک میلیون بگیرید! این مسخره بازی ها چیست؟ این ها چه ربطی به انقلاب اسلامی دارد؟ حتی چه ربطی با تئوری های فاخر اجتماعی دارد؟ این حرص، همه را می گیرد. بخشی از مسائل و نقاط اثرگذار به همین ساختارها باز می گردد. افروغ افزود: من واقعا احساس می کنم کسانی که باید می آمدند و با گفتمان انقلاب اسلامی این دردها را بیان می کردند و در یک قالب غیرسیاسی هم بیان می کردند، بدنبال نظریه پردازی و بازتاب دادن دردهای مردم بودند، نداریم یا اگر نیم بند هم داشتیم از بین بردیم. کلمه روشنفکری چرا برخی را آزار می دهد؟ من سال هاست می گویم روشنفکری و هنوز هم می گویم. روشنفکری بمعنای مصطلح آن، یعنی زبان بی زبان ها بودن، یعنی صدای بی صداها بودن. بازتاب دادن دردهای مردم. منظور من روشنفکری لیبرالی که بیگانه با جامعه و نیازهای مردم و حساسیت های خود است، نیست. من اصطلاح روشنفکری را تعریف میکنم. وی گفت: اصطلاح روشنفکری یعنی کسانی که شبکه های اغوایی و القایی قدرت را برملا می کنند و درد مردم را می فهمند. این نکته را عرض کنم که چرخه دیالکتیک خرد و جامعه را لحاظ کنید. ما می گوییم جامعه، یک عرصه داغ و جوشان است، دانشگاه عرصه منجمد و یخ زده است؛ چون تئوریک است. یخی این باید آب شود و داغی آن هم باید گرفته شود، این با یک چرخه دیالکتیک امکان پذیر است. یعنی این مسئله باید بیاید کار شود و به یک پاسخ برسد و خنک شود و داغی آن یکی هم به این برسد و کمی از منجمدی دانشگاه کاسته شود. این حلقه واسط که می تواند مسائل جامعه را عرصه اکادمیک منتقل کند، کجاست؟ آن است که در بین مردم زندگی می کند. علی القاعده باید روشنفکر در جامعه زندگی کند و درد مردم را بداند. عرصه منجمد ما مدت هاست که بیگانه است. اصلا نمی داند چه می گذرد. وی افزود: شاخصی که می تواند این کار را کند، چیست؟ «عمل» است. با عمل می توان فهمید این شعار می دهد یا شعار نمی دهد. الان شاخص عمل ما کجاست؟ این همه که شعار می دهند عمل کجاست؟ کدام یک روی بحث های عملی رفتند؟ در همین بحث فیش های حقوقی یک سر و صداهایی شد و همه می گوییم چقدر خوب است که بازتاب مطبوعاتی پیدا کرد و ژورنالیست های ما امدند و پرونده ای را رو کردند؛ نهایتاً دنبال این را گرفتم؛ دیدیم عجب کلاهی سر ملت رفت! اساس را روی 20 میلیون گذاشتند! یعنی انگار دعوا سر این بود که سر و صدایی راه بیفتد و 20 میلیون تصویب شود! کسی این را فهمید؟ ما که فهمیدیم و گفتیم؛ کسی گوش داد؟ از یک طرف می گوییم روشنفکر بیاید و حرف هایش را بزند، خب حالا گفت، سیاست مداران ما یا جواب ما را دهند یا یک کاری انجام دهند. ما پیشنهاد عملی دادیم؛ فکر کردید که فقط حرف و نق زدیم؟ این استاد جامعه شناس اظهار کرد: در رابطه با اقتصاد مقاومتی گفتیم این امر 4 عنصر نیاز دارد. هر چه ذهنیت تئوریک و هر چه شور و هیجان و هر چه عشق داشتیم، پای این مفاهیم متعالی ریختیم و گفتیم این چه می خواهد؟ آگاهی، انگیزه، مهارت و فرصت می خواهد. آگاهی بخشی شرط اول است، انگیزه ها باید بالا رود. متناسب با این، مهارت ها باید به فعلیت برسد یا اگر نیست، به وجود آید. برخی مواقع وجود دارد و فرصتی برای فعلیت آن نیست و برخی مواقع اصلاً وجود ندارد. یکی هم بحث فرصت ها است که در خدمت فعلیت بخشی مهارت ها قرار گیرد و چه کسی باید فراهم کند؟ این فرصت را من می توانم فراهم کنم؟ یک روستایی می تواند برای خود فراهم کند؟ آن فرصت را باید دولت فراهم کند؛ دولت باید فرصت سازی کند. این با رویکرد «کوچک - زیبا» است. ما از همه پتانسیل ها باید استفاده کنیم. با تمرکزگرایی نمی توان این فرصت را فراهم کرد، با اقتصاد نفتی نمی توان این فرصت را ایجاد کرد. باید به سمت آمایش سرزمینی حرکت کنیم. باید مقداری خود را از تمرگرایی نجات دهیم. یعنی آن چیزی که در اول جنگ اتفاق افتاد؛ ما 8 سال در جنگ تمرکز زدایانه توانستیم پیش برویم. باید درباره این موارد یقه بگیریم؛ خب چقدر یقه بگیریم؟ وی درباره نگرانی نسل سومی ها درباره فرزندان شان و رشد آن ها در این محیط فرهنگی به مجری برنامه گفت: آفرین! ما خودمان هم همین را گفتیم و به همین نتیجه رسیدیم. در یکی از برنامه های تلویزیونی این را بیان کردیم و همین تیکه از سخنان ما را سانسور کردند. گفتیم اگر قرار بود دولت بما هو دولت، کاری کند تاکنون کرده بود. برید به فکر خودتان باشید. این که فکر کنید کارمند شوید، نه؛ باید سعی کنید خودتان قابلیت هایی را به دست آورید و به فعلیت برسانید. به نظرم، اگر بخوام راه حلی بدهم، اول می گویم باید انقلاب اسلامی را به خوبی بفهمند. سه شعار عمده «آزادی و عدالت اجتماعی و اخلاق و معنویت» را خوب بفهمند و نسبت اینها را درک کنند. این را فهمیدند تازه مظروف شناس شدند. ظرف متناسب با مظروف را شناسایی کنند وی در پاسخ به سوالی درباره موضوع «نفوذ» در فضای به هم ریخته فرهنگی هم گفت: البته نفوذ را هم باید بحث کنیم. یک زمانی می گویید این به اسم لیبرالیسم و نئولیبرالیسم نفوذ کرده است. به نام سرمایه داری و سکولاریسم و تفکر لائیک نفوذ کرده است. این را که می توان خوب فهمید و سال ها هم عده ای با این مقابله می کنند. اما آن هایی که ریاکارانه آمدند و دیگر کار از نفوذ هم گذشته است و به اسم انقلاب باعث بی اعتمادی شدند، آن ها را نفوذ نمی نامید؟ درد اینجاست. مکاتب بیگانه با فرهنگ و تاریخ و انقلاب ما درچه فرازهایی موفق نبودند؟ در فرازهایی موفق نبودند که ما با انقلاب بازی نمی کردیم، ما از صمیم قلب با انقلاب بودیم. اما چه زمانی باید از نفوذ بترسیم؟ زمانی که عده ای ملتزم نیستند؛ صوری ملتزم هستند. افروغ خاطرنشان کرد: مهم ترین درد ما بعد از انقلاب و مخصوصاً بعد از جنگ نفاق بود. ما چه طرحی برای مقابله با نفاق داشتیم؟ این ها بستر را فراهم می کنند. اگر این نباشد که مسئله ای وجود ندارد. اگر می بینید مظاهر غربی الان در کشور رواج یافته است که نمی توان روی این ها چشم بست، به خاطر گسترش نفاق است. وی در پاسخ به سوالی درباره این که بنیان خانواده را چطور می توان درست کرد؟ گفت: سوال خیلی خوبی است؛ ما در شناخت پدیده ها می گوییم یک ذات و یک عَرَض دارد؛ اول باید ببینیم ذات خانواده چیست بعد به عرَض آن بپردازیم. ذات خانواده حول و حوش دو مفهوم می تواند تعریف شود؛ یکی عشق و دیگری گذشت است. گذشت بالاترین فعل اخلاقی است. عشق یعنی قلب خانم برای آقا و قلب آقا برای خانم بتپد و سر و گوشش نجنبد. فکر و ذکر عاطفی شوهر باید زنش باشد. نکته دیگر که مهم تر است این است که کسی که ازدواج می کند به دختری و پسری نباید تعریف شود، به شوهری و همسری باید تعریف شود. در واقع خانواده یک کل است. یک امر واقعیت و نیروی نوظهور است که قابل تقلیل به اجزای متشکله نیست. آبی که نوشیدید یک کل است، قابل تقلیل به اجزای اکسیژن و هیدروژن نیست. روی آتش، اکسیژن و هیدروژن جدا بریزید بیشتر می شود، اما آب بریزید خاموش می شود. زن و شوهر باید بفهمند که به آب تعریف می شوند، نه به اکسیژنی و هیدروژنی خود. در دعواها اگر به اکسیژنی و هیدروژنی خود تعریف شوند، دعوا را شعله ور می کنند اما وقتی به آب خود تعریف شوند دعوا را می خوابانند. پدر و مادرها هم نباید دخالت کنند؛ تا جایی دخالت کنند که این قلعه مستحکم تر شود. وی فیلم «نفس» را و قبل آن «بادیگارد» را دیده است و معتقد است ابراهیم حاتمی کیا یکی از بهترین ها است که نقد درون گفتمانی دارد و می گوید: گفتم ایشان مظهر نقد درون گفتمانی در عرصه هنر است و او را نباید تنها در فیلم های جنگی بخواهیم. جنگ، ذیل انقلاب اسلامی تعریف می شود. انقلاب که قبل و بعد جنگ ندارد؛ هم قبل دارد، هم حین، هم بعد جنگ؛ بنابراین از امثال حاتمی کیا می خواهیم بعد جنگ را هم بسازند. نقد درون گفتمانی خود را در عرصه های دیگر نشان دهند؛ تنها در عرصه جنگ نباشند. در بادیگارد این کار را انجام داد. منظورم این است وارد سایر عرصه ها شوند مثلاً وارد موضوع فساد و اختلاس شوند. یعنی شعارهای انقلاب اسلامی را بگیرند و نه فقط در مورد سوژه ای به نام رزمنده این را دنبال کند. این استاد جامعه شناس درباره فضای مجازی و شبکه های اجتماعی هم گفت:  این روزها واقعا فرصت ندارم و تنها به وبلاگ خود سر می زنم و هر از چندگاهی مطلبی که از من در اینترنت منتشر می شود، در وبلاگ قرار می دهم و در این بین یک پرسه ای هم می زنم. یک زمانی دوست داشتم و دنبال می کردم ولی الان کمتر است. وی درباره نشر منکر در فضای مجازی گفت: این تحلیل دارد. من فکر می کنم که بخشی از آن فرهنگی و بخشی سیاسی است. بخشی از آن فرهنگی است که مردم باید متوجه باشند این عمل زشت است، یک عمل زشت غیراخلاقی و ضدفرهنگی و ضد دینی است و نباید تشییع فاحشه کنیم. این یک واقعیت است. مخصوصاً زمانی که ادبیات بسیار هتاکانه استفاده می شود و به اسم نقد هم است. عبارت امام علی (ع) می گوید انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال؛ فکر را نقد کنید. وقتی فکر را نقد کنید خودتان هم بزرگ می شوید. بنابراین بخشی این گونه است؛ مخصوصا جایی که مروبط بهمسائل خانوادگی می شود، باید از مسائل خانوادگی رد شد. این بحث مهمی است. من برخلاف یکی از مقامات رسمی که حتی فساد اقتصادی را هم تشییع فحشا می نامید این را قبول ندارم. این تشییع فاحشه نیست. تشییع فاحشه مربوط به روابط خصوصی افراد است که باید غمض عین کرد. اما اگر کسی از بیت المال دزدی و اختلاس می کند کجایش تشییع فحشا است؟ وی ادامه داد: من یک ایرادی هم به خیلی از عالمان دین هم می گیرم، یک سوال درباره تیپولوژی گناه است. نوع شناسی خطا است. من احساس می کنم برخی از ماجراهایی که می بینیم و زشت هم هست، به دلیل عدم نگاه ها و اعمال فرهنگی دولت مردان ما است. اگر دولت مردان ما می فهمیدند که در جمهوری اسلامی کار کردن آداب خاصی دارد. باید رعایت فرهنگ و ادب و اخلاق را کنید، این ها همه به مردم نشت پیدا می کند. دستم بسته است و نمی توانم وارد مصادیق شوم. افروغ که در جوانی و اوج محرومیت سیستان و بلوچستانبه این استان رفته بود در این باره گفت: من زمانی که از انگلستان اخراج شدم به رغم این که امکان جذبم در بسیاری از وزارت خانه ها بود و خیلی از دوستانی که همراه ما اخراج شدند جذب وزارت خانه ها شدند، من تصمیم گرفتم به مناطق محروم و سیستان و بلوچستان بروم. وی درباره این که چرا بعد از 37 سال هنوز باید مناطق محروم داشته باشیم؟ نیز اظهار کرد:  نهایت تاسف است. این به همان آمایش سرزمینی که بیان کردم بازمی گردد. در جنگ وجب به وجب برای ما مهم بود و اجازه ندادیم یک وجب را هم از ما بگیرند، اما در سازندگی، نه! برای ما وجب به وجب مهم نبود. ما از جنگ فاصله گرفتیم؛ منظورم کل سازندگی است، در عصرهای مختلف. ایکاش همان نگاهی که در دفاع داشتیم در سازندگی و عمران هم می داشتیم. ولعی که ما نسبت به سازندگی بعد از جنگ داشتیم و الگویی که بکار گرفتیم و آن الگو قبلاً در زمان شاه امتحان پس داده بود، الگوی نوسازی بود. ما یک تفکر منظومه ای دیالکتیک روبه جلو در سازندگی کشور نداشتیم. ما نباید امروزمان همانند دیروزمان باشد. حالا این به معنای این نیست که هیچ موفقیتی نداشتیم. موفقیت ها را در قالب سیمان و میلگرد و این ها نمی بینم. من بیشتر نرم افزارانه می بینم که می توانستیم موفق تر از این حرف ها باشیم. وی درباره وجود ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی در دولت گفت:  بله در دولت هست اما اگر دولت عمل نکرد، چه؟ من می گویم ستاد نظارتی فراقوه ای نیاز دارد که نظارت کند و اشخاص حقیقی و حقوقی باشند. اشخاص حقیقی از افرادی باشند که اقتصاد درون زا را می فهمند، توسعه فرهنگی را می فهمند، اقتصاد مقاومتی را می فهمند و امتحان هم پس داده اند، اهل فساد و رشوه و ... هم نیستند. ناظران قوی هستند و به مردم آگاهی اعتقاد دارند. اینها در کنار بخشی از اشخاص حقوقی این نهاد ناظر را تشکیل دهند. این استاد دانشگاه درباره ارتباطی بین برجام و کم توجهی به اقتصاد مقاومتی خاطرنشان کرد: نه به نظر من می تواند ارتباط مثبت هم داشته باشد. بالاخره قابل جمع هستند. برجام با این فرض که اجازه یک فعالیت اقتصادی به شما می دهد، دیگر تحریمی به آن صورت وجود ندارد، منافاتی با اقتصاد مقاومتی ندارد. اقتصاد مقاومتی را نباید تنها با شرایط تحریم گره زد. تحریم، قوه محرک اقتصاد مقاومتی است، رابطه ذاتی و درونی با اقتصاد مقاومتی ندارد. بنابراین تحریم زدایی بهتر می تواند تضمین کننده استمرار اقتصاد مقاومتی باشد. وی گفت: من تسلطی روی محتویات برجام ندارم، یادداشت هایی می نوشتم. چیزی که بر محتویاتش تسلط نداشته باشم وارد نمی شوم. دفترچه خاطرات من با عنوان «روزنگاشت تنهایی» موجود است. اگر آن چه را که شما درباره دانش هسته ای می گفتید، قبل از این که برجام منعقد شود، همان را ملاک قرار دهیم و اگر برجام همانی باشد که قرار است باشد، به نظرم ناسازگاری با حرف های قبلی شما ندارد. مگر از بحث های هسته ای سلاح هسته ای می خواستید؟ مقام معظم رهبری هم گفتند که این حرام است. دانش هسته ای برای پیشرفت های هسته ای می خواستید. اینها را گفته بودید. ظاهرا روی برجام هم منافاتی با این امر ندارد؛ اینکه زیر برجام چیست بحث دیگری. این که بدعهدی می کنند بحث دیگری است. وگرنه چیزی که رو و عیان بود به نظر من ناسازگاری با شعارها و مدعیات اولیه ما با دانش هسته ای ندارد. در یکی از جلسات یک بنده خدایی درباره ابعاد بین المللی اقتصادی تحریم گفت که مثلاً شما که تحریم هستید چه اتفاقاتی در نظام بانکداری اتفاق می افتد. آن چنان منفی گزارش داد که ته دل همه خالی شد. آنجا من دیدم که وظیفه عاملیت گرایانه من باید خودش را نشان دهد. وی افزود: من گفتم پس بفرمائید قبله کدام سمت است که ما پای خود را رو به قبله کنیم. پس انقلاب چطور شکل گرفت؟ مقاومت چطور شکل گرفت؟ این حرف ها چیست؟ اینها از آسمان نیامدند. بله آمریکا توانسته به عنوان هژمون برتر تمام نهادها و دستگاه ها را از آن خود کند، اما از آسمان که نیامده است؛ باید مقابله کنیم. امام حسین (ع) تا با یزید مقابله نکرد چهره یزید برملا نشد؛ باید تغییر ایجاد کرد. باید تئوری تغییر داشت. تئوری تغییر این است که ساختارها مولود ما هستند. ما هستیم که ساختارها را به وجود می اوریم و کعبه آمال و امیال ما می شوند. یادمان می رود که اینها را خود با دستان خودمان بزرگ کردیم. بنابراین باید مقاومت کرد و تغییر ایجاد کرد و البته حکیمانه به سمت تغییر گام به گام رفت. مثلا بارها گفتیم چه خوب بود وقتی WTO تشکیل شد ما ATO می گذاشتیم. یعنی آن سازمان تجارت جهانی و ما سازمان تجارت آسیایی می گذاشتیم. او یورو و ما ای شی او بود. یعنی پول آسیایی. همه جا رفتیم. همه جا بیان می شد ولی کسی دنبال نمی کرد، وقتی هم که مجلس بودیم پیگیری می شد در اجلاس های بین المللی تصویب و امضا می شد، اما کسی پیگیری نمی کرد! از اول انقلاب تا حالا چندتا خاکریز ما زده ایم؟! خاکریز اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، در سطح منطقه و کشورهای آسیایی و سطح جهان؛ کجاست؟! افروغ ادامه داد: ما فرصت هایی را از دست دادیم که انقلاب اسلامی می توانست خیلی از خاکریزها را بزند که نزد. زمانی که بحث های هسته ای در مجلس مطرح بود من مصاحبه ای کردم، آقای لاریجانی آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، ایشان در جلسه غیرعلنی آمده بود؛ من گفتم چرا از قابلیت های نرم خود برای پیشبرد اهداف هسته ای استفاده نکردیم؟ چرا با فیلسوفان بحث نکردیم؟ آقای لاریجانی در آن جلسه اسم حقیر را آورد و گفت این راهی است که باید می رفتیم. وی درباره احتمال بازگشتش به عالم سیاست نیز گفت: من یک نکته نظری بیان کنم، من که در تفکر منظومه ای خود نمی توانم بگویم بیگانه با سیاست باشد. اگر من بیگانه با سیاست باشم بیگانه با عمل هستم و این شکاف است. مگر می شود حرف های کسی دلالت سیاسی نداشته باشد؟ این یک بحث است. اما من به دلیل همان سیاست زدگی ها، به دلیل هتاکی ها و بداخلاقی ها که تحملش را ندارم، فعلاً هیچ دورنمایی نیست که من بتوانم بگویم، بازگردم. اگر یک روز احساس وظیفه و تکلیف کنم که می توانم کاری کنم و باید پیه خیلی از این مسائل را به تن بمانم، بله؛ اما فعلاً این احساس وظیفه را ندارم. وی به سوالی درباره برخورد تند با دانشجویان خانم پاسخ داد: یک نکته بیان کنم، من زمانی که درس می دهم حس می گیرم و معمولاً دو ساعت حرف می زنم و در آخر آنها حرف می زنند. وقتی من حس گرفته بودم و گرم صحبت بودم یه دفعه یک خانمی در کلاس را باز کرد و قلب من نزدیک بود بایستد، گفت اینجا کلاس است؟ من هم گفتم بله. ده دقیقه بعد دوباره آمدند و گفتند اینجا کلاس است؟ من فقط نگاه کردم.روز بعد همان خانم آمد و گفت اینجا کلاس است؟ من هم گفتم نخیر اینجا بقالی است. (می خندد) ایشان برخورد من را با یک آقا ندیده است. اگر یک آقا در کلاس را این گونه باز می کرد به سه بار نمی کشاندم و همان بار اول می گفتم اینجا کارگاه نجاری است. (می خندد) ایشان این برخورد را دیده است و این چنین بیان کردند. اگر می خواستم فمینیستی برخورد کنم نباید فرقی بین زن و مرد قائل می شدم. برای خانم احترام قائل شدم و سه بار صبر کردم. این ستاد جامعه شناس درباره تفاوت دانشجویان الان با زمان خود و آشنایی با سلیمی نمین گفت: انگیزه های ما بیشتر بود. ما خیلی می خواندیم و خیلی تلاش می کردیم. محرک ما اصلاً مدرک نبود؛ محرک ما پول نبود، حقوق نبود. دیگر این گونه شده است. این آفت و فاصله گیری است. زمان دانشجویی در انگلیس با آقای سلیمی نمین بودم . با هم در فعالیت های سیاسی و تظاهرات بودیم و با هم زندان رفتیم، شب اول هم با هم در یک سلول بودیم و بعد جدا شدیم. در حال حاضر  ارتباط مستمر نداریم ولی برخی اوقات ارتباط وجود دارد. در آن زمان اخراج از انگلیس شهید حسین عسگری هم بودند که شما نمی شناسید. این را بگویم که روز آخری که از انگلیس اخراج می شدم، نماز ظهر خود را خواندم، بین نماز ظهر و عصر، پلیسی که من را گرفته بود و در دادگاه علیه من حرف هایی زده بود، نزد من آمد و گفت از خدا بخواه من را ببخشد. من او را در آغوش گرفتم و گفتم از شما هیچ کینه ای به دل ندارم. اینها جذب معنویت شده بودند. نه جذب معنویت شخص من شده باشند، چون ما همیشه نماز جماعت در زندان داشتیم. جوهر انقلاب این بود. وی برای برنامه دست خط نوشت:  خدا می داند که بر خود فرض می دانم که از هر فرصتی برای آگاهی بخشی و ارتقای انگیزه مردم برای فهم انقلاب اسلامی و مطالبات خویش در این چارچوب استفاده کرده ام. همواره حسب نگرش منظومه ای خود تلاش کرده ام تا اولاً بین نظر و عملم شکاف نباشد و ثانیاً برج عاج نشینانه به خود و تخصصم نگاه نکنم و در بند تیتر و عنوان نباشم. به امید خدا راهم راه انبیا و روش و منطق و آهنگ فعالیت هایم قرآنی باشد. خدا را شاکرم که توفیق حضور در برنامه «دست خط» نیز نصیبم شد و بار دیگر حرف هایم را زدم. وی در بخشی از این گفت وگو نیز به درخواست مجری برنامه دست خطی که همسرش برایش نوشته بود را خواند:  «همواره تنها دعایم برای همسر عزیزم عماد افروغ در نیمه شب ها و زیارتگاه ها این است که خداوندا او را به دغدغه های فکری اش که بسیار به آنچه تو برای بندگانت می پسندی نزدیک است، برسان. در این نوشته نیز از خداوند منان همین آرزو را طلب می کنم.» از حاج خانم متشکر هستم. وی درباره نحوه آشنایی با همسرش و نیز بیان خاطره ای گفت : خواهر من دوستی داشتند که با هم در یک محله بودیم و دوست ایشان هم مانند خواهر بزرگ ما بودند. وقتی من از انگلستان اخراج شدم، ایشان گفتند ما آشنایی داریم و دوست خواهرم به خواهرم معرفی کردند و خواهرم رفتند دیدند و بعد به من معرفی کردند. باورتان نمی شود که من حتی روز بله برون هم حاج خانم را ندیدم! وقتی خواستگاری رفتم در حیاط باز بود. مادر خدابیامرز ایشان روی تخت در حیاط نماز می خواند. من همان جا گفتم همین است و جایی هم که می خواهم همینجاست. روایتی هم از امام صادق (ع) داریم که اگر به دنبال عفاف باشید زیبایی هم بدست می آورید. به هر حال کمال هم به دست خواهد آمد. حکمت هم به دست می آید. من به دنبال عفاف بودم که الحمدالله بدست آوردم و کاملا هم راضی هستم. ایشان واقعا مشاور خوبی برای بنده هستند. برخی مواقع مطالبی دارم که تا با ایشان مشورت نکنم بازتاب نمی دهم. این استاد دانشگاه درباره احتمال فیلتر شدن مطالب از سوی همسرش و هم چنین علاقه به سفر گفت:  خیر. فیلتر نمی کنند، اتفاقا ایشان یکی از کسانی است که به من می گویند هیچگاه در صحنه نیایید. ما محدود هستیم و ظرفیت بالایی نداریم، وقتی فشاری وارد می شود ایشان اذعان دارند هیچ یک از اینها فشار نیستند، این ها همه موهبت است و باید قدر این ها را دانست. این ها یک فرصت است و واقعا هم راست می گویند. من ایشان را مسافرتی نبردم اما همیشه می گذاشتم هر جا می خواستند بروند. من هر جا مسافرت چه علمی و چه غیرعلمی بهترین هدیه را خریدم. شاید منظور ایشان هدیه روز زن و مادر بود (می خندد). هدیه زیاد می خریم و دست خالی که نمی آییم. شاید منظورشان این بوده باشد که روز زن فقط یک نامه برای ایشان نوشتم. وی درباره مادرش نیز که شاعره بود و استفاده از طبع شعر مادر در نوشتن برای حاج خانم گفت: یک بار یک نامه برای ایشان نوشتم؛ کار دیگری هم انجام دادم، یک زمانی می خواستم یک هدیه برای روز زن بخرم. کتابی می خواستم و قیمت این کتاب بالا بود. گفتم با یک تیر دو نشان می زنم. این را می خریم و هدیه می دهیم به ایشان و خود می خوانیم. این کار را کردم البته ایشان هم کتاب را استفاده کردند. رشته ایشان ادبیات فارسی است. وی که چیزی از اشعار مادر به یاد ندارد در این باره هم گفت: اتفاق بدی که برای من رخ داد این بود که از دانشگاه خارج از کشور اخراج شدم و تمام نامه های ایشان و شعرهایی که برای من نوشته بود آنجا ماند. دسترسی هم به آن نداشتم. از زندان بلافاصله به ایران دیپورت شدم. افروغ که «به خاطر فعالیت های سیاسی در آن طرف» بود، افزود: جلوی سفارت خانه آمریکا در انگلستان تظاهراتی داشتیم که منجر به دستگیری و اعتصاب غذا شد. از همانجا اخراج شدیم و همه کتاب ها و جزوات و نامه های مادرم باقی ماند. وی درباره عبارت مادر که می گفت «علو طبع» داری توضیح داد: واقعاً درست بود و از بچگی به من می گفتند علو طبع داری. من هیچگاه به پدرم نگفتم چیزی برای من بخرد. یک بار یک پیراهن یقه کیپ بود که گفتم پدر برای من بخرد، پدرم قدری استنکاف کرد؛ مادرم یقه پدرم را گرفت و گفت این تا حالا هیچ چیز از شما نخواسته است. پدر من هم پدری نبود که از من عذرخواهی کند اما از من عذرخواهی کرد و پیراهن را خرید. ابتدا خواستند پول بدهند اما قبول نکردم. پدرسالار بودند. من خودم پدرسالار نیستم. من حقیقت گرا هستم. وی درباره این که گفته شده فرزندان افروغ جرات بحث ندارند هم گفت: نه، شوخی کردند، اگر من منعطف نبودم، راحت می گفتند که منعطف نیستم؛ پس مشخص است که منعطف هستم که چنین راحت اظهار نظر می کنند. بچه های من آزاد هستند و با هم گفت وگو می کنیم. ممکن است آن ها احترام کنند و بعضی وقتها هیچی نگویند. من که نمی توانم متعرض شوم. این استاد جامعه شناس هر روز صبح 3 الی سه و نیم بیدارمی شود؛ تا 10 شب مشغول خواندن است. با بیان این که «حاج خانم واقعا اهل نماز شب هستند» درباره این که به جبهه رفته بود و هیچ خبری از او نداشتند و همسرش به اهواز می رود گفت: همراه مادرشان آمدند. نمی توانستیم خبری بدهیم. هم دسترسی به تلفن نبود و هم در عملیات بیت المقدس (فتح خرمشهر) بودیم دیگر. وقتی یک شب ماندند و استراحت کردند، روز بعد بلیط گرفتیم و آن ها را رساندیم. وقتی به خانه رساندم عذرخواهی کردم و گفتم باید برگردم. البته ناراحت شدند؛ بعد که عملیات شد فهمیدند برگشتن من واجب بود. مسئولیتی داشتم که باید می رسیدم. روی هم رفته 2 سال جبهه بودم. وی به این سوال که الان با انتقاداتی که دارید و همه هم داریم، نمی گویید این همه جنگ و شهید الان چه شدیم؟ پاسخ داد: خیر. البته وضع موجود را متناسب با آرمان های شهدا نمی دانم اما این که بگویم چرا آن راه رفتیم، نه نگفتم. یک نکته بگویم، ملتی که شهید می دهد با ملتی که شهادت و شهید ندارد فرق می کند. همین که شهید دارد آن ملت را حفظ می کند. وی درباره خواندن عقد توسط آقای دستغیب نیز گفت: یادم است که ما گفتیم به نشانه 5 تن 5 مثقال یا 5 سکه دهیم، شهید آیت الله دستغیب گفتند من به نشانه 14 معصوم من 14 سکه می کنم. من گفتم به نشانه خداوند واحد قهار یکی بکنید. گفتند شما خیلی حرف می زنید! کمی بیشتر صحبت کنید به نشانه 124 هزار پیامبر 124 هزار مثقال یا سکه خواهم کرد (می خندد). من هم گفتم هر چه شما بفرمائید و به 14 معصوم ارادت داریم. (می خندد) یک لطیفه ای هم گفتند که مرد غلام زن باشد، زن هم کنیز شوهرش باشد. به خانه آمدید و کثیف بود نق نزنید، جارو را بردارید و خانه را تمیز کنید. حرفی که آیت الله دستغیب به ما زد این بود که «روزی زنی با شوهرش دعوا می کند و زن می گوید الهی در میان مردان گم شوی و مرد می گوید اینطور دعا نکن! بگو الهی در میان زنان گم بشوم». (می خندد) افروغ سه تا پسر دارد که دو تا را داماد کرده است و می گوید: سه تا نوه بالفعل دارم و یک نوه هم بالقوه دارم. دو دختر و یکی پسر است. چهارمی هم ان شالله پسر است. نوه دختری را دوست دارد و بسیار وابسته اوست. یکی از پسرهایش در کار فرهنگی است و مدیریت فرهنگی خوانده است. یکی هم فلسفه خوانده و دیگری هم عمران می خواند. خیلی زیاد با هم بحث می کنند. با سومی که در خانه است بسیار بحث می کند. او پدرش را به یاد جوانی اش می اندازد. محکم و سفت است. یکبار با اولی مسابقه بنشین پاشو داد و شکستش دادم. فقط به خاطر اراده اش بود. می گفتند برای اولین یک ایرانی رکورد شکست به مدت 300 ساعت و 24 دقیقه و چند ثانیه زیر آب دوام آورد. ضمناً مجلس ترحیم نامبرده از فلان ساعت تا فلان ساعت است. قصه مسابقه ما هم همین بود. در مسابقه بشین و پاشو بردیم اما از آن به بعد کمر درد گرفتیم. از آن جا دیسک ما شروع شد.


شنبه ، ۱۳آذر۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هدانا]
[مشاهده در: www.hodana.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن