واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: آموزش- دكتر عبدالحميد حسيننيا: در روانپزشكي، فوبيا(Phobia) به ترس مفرط، سمج و غيرمنطقي نسبت به شيء يا كاركرد يا موقعيت خاصي گفته ميشود، به طوري كه خود فرد به غيرموجهبودن ترس خودآگاهي دارد. مثلاً فوبياي اجتماعي (social phobia)ترس از قرارگرفتن موقعيتي در جامعه است كه شخص احساس ميكند مورد موشكافي ديگران قرار ميگيرد و تحقير ميشود؛ مثلاً ترس از صحبتكردن در مقابل چند نفر. چنين احساسي، در فرد سخنران اضطراب و دستپاچگي ايجاد ميكند، ترس او را تشديد مينمايد و سبب واكنشهايي مانند لرزش دست و صدا، خشكشدن دهان، دلپيچه و رنگرخباختن او ميشود و شايد به همين دلايل هم، رگههايي از تمسخر در شنوندگان تحقق مييابد كه سخنران بهتزده با اضطراب و دلهره از قبل پيشبيني كرده بود و از آن ميترسيد! نمونه ديگر، آگورا فوبيا(Agora phobia) يا ترس از تنهاماندن است و نيز ترس از جاهايي كه در زمان خطر، راه فرار نداشته باشد و امكان كمك و نجات فراهم نباشد؛ مانند مسافرت با هواپيما يا كشتي و عبور از تونلها و پلها. نمونه ديگر، ترس از ارتفاعات(Acro phobia) كه موجب ترس و دوريگزيني از پرتگاههاي كنار جاده و نرده پشتبام ميشود و نيز ترس از فضاهاي بسته(Claustrio phobia) در افرادي كه تصور ميكنند سقف روي آنها خراب ميشود و وحشت از مكان دربسته و داغ و پربخار حمام سونا و قسعليهذا. جالب اينجاست كه ترس هم پشت سر خود ترس ميآورد و اين ترس از ترس، در اشخاصي كه از ترس غيرمنطقي خود در عذابند، به نام phobophobia خوانده ميشود. به همين ترتيب ميتوان تا 200نوع از اختلالات فوبيا را فهرست كرد كه ترس از صوت(phono phobia) يكي از اقلام آن است. افرادي را ميتوان يافت كه به طور غيرمنطقي از صداي ويژهاي ميترسند كه شايد انگيزه آن را در خاطرهها و حالات رواني گذشتهشان به گونهاي بتوان جستوجو كرد. آنهايي كه از درياها و اقيانوسها ميهراسند، ممكن است در خاطرهاي دور از ايام كودكي در معرض غرقشدن بودهاند يا عزيزي يا عضوي از خانواده آنها طعمه امواج دريا شده باشد كه به همين دليل از صداي امواج دريا نيز واهمه پيدا ميكنند. موجگرفتههاي جنگ در بمبارانها ممكن است از صداي هواپيما ترس داشته باشند و از خود واكنشي غيرعادي به شكل جيغ و شيون يا حتي تشنج و غش بروز دهند.البته بعضي از اين ترسها هم پربيربط نيست. مثالهاي معروفي از اين ترسها را ميتوان ذكر كرد؛ مثل ترس بدهكاران از صداي پاي طلبكاران، مستأجر از صداي دقالباب صاحبخانه، دزد از صداي پارس سگ، نگهبان غافل درخوابمانده از صداي زنگ تلفن. ترسهاي منطقي گذشته از اينكه فوبيا، يك نوع اختلال روانپزشكي به شمار ميرود، در افراد داراي روان سالم هم ممكن است ترس وجود داشته باشد. در علم شنواييشناسي، پديدهاي موسوم به «ركروتمن»Recruitment داريم. بيماريهاي فراواني در حلزون گوش داخلي سبب ميشوند كه سلولهاي مژكدار خارجي از بين بروند ولي سلولهاي مژكدار داخلي سالم و محفوظ بمانند؛ در اين صورت محرك صوتي در آستانههاي پايين ممكن است گوش را تحريك نكند، ولي وقتي آستانه را بالا ببرند، به دليل آنكه سلولهاي مژكدار داخلي بهشدت برانگيخته ميشود، موجب ميشود كه فرد كمشنوا برآشفته گردد و از جا در برود. وقتي فرد مبتلا به چنين اختلالي را صدا ميكنيم: «آقا فرهاد!» با دست راست، لاله گوش همان سمت را يككاسه ميكند و با دقت گوش ميخواباند:«هان؟». صدا را بلندتر ميكنيم: «آقا فرهاد!». باز نميشنود: «چي گفتي؟». باز صداي خود را از آستانه تحريكپذيري متداول خود بالا ميبريم: «آقا فرهاد!». ناگهان از جا ميجهد و ميتوپد: «بله آقا؟! چرا زير گوشم داد ميكشي؟». اين پديده «ركروتمن» است. اين ازجادررفتن و برآشفتن در برابر صدايي كه با تمام شدت، گوش را ناگاه تحريك ميكند هم همان ترس منطقي از صوت است و همين پديده است كه راننده سنگينگوش را ناگهان با صداي بوقي برآشفته ميسازد و فرمان اتومبيل را از دست وي ميگيرد و به عابر پياده ميكوبد! و باز همين عدم تحمل صداي بلند است كه موجب ميشود فردي با سنگيني گوش نتواند از سمعك رضايت داشته باشد و سرانجام نفرت از صوت و ترس از صوت را به وجود ميآورد و منجر به بروز واكنشهايي ميشود كه يك رواننژند آزرده از صوت از خود به خرج ميدهد؛ با اين تفاوت كه علت عضوي مشخص موجهي در او پيداست و فرد نيز نيك ميداند كه او از صوت گريزان است. همه ما ممكن است بترسيم در موارد ديگر هم ممكن است حالاتي شبيه «فونو فوبيا» ايجاد شود. گاه سروصداهاي نامطبوع در فركانس و شدت خاص به حالت چندشآوري در ميآيند؛ مثلاً برخورد و خراش دو قطعه فلز بر هم، گاه آنچنان چندشآورند كه موها را بر تن سيخ ميكنند و اين واكنش اجتناب و نفرت از صوت، در هر آدم طبيعي پيدا ميشود. گاهي هم تيزي بيش از حد شنوايي، باعث گرفتاري ميشود. مراجعه بيماراني كه شنوايي آنها دچار اختلال است موضوع عادي و رايج كلينيكهاي گوش و حلق و بيني است، ولي مراجعه بيماراني كه از تيزي بيش از حد شنوايي خود در رنج هستند هم هرچند غيرعادي است، به هر حال بخشي از مراجعين را تشكيل ميدهند. نمونه مرضي رنج از افزايش تيزي شنوايي در گروهي از بيماران مشاهده ميگردد كه از آن به عنوان نشانگان ويليامز نام برده ميشود. در اين نشانگان، تنگي آئورت، عقبماندگي ذهني، ناهنجاري دندانها و آروارهها، بيني كريهالمنظر و لوچي چشمها همراه با يك سلسله آشفتگيهاي رواني از قبيل گوشهگيري و درخودفرورفتگي(Autism) يا پرچانگي وجود دارد. گاهي افزايش تيزي شنوايي در كودكان خردسال آنچنان شديد است كه در رفتوآمد درونشهري و سروصداي ترافيك و كاربرد لوازم خانگي ايجاد مشكل ميكند. در هر حال، افزايش حساسيت به صداهاي اختصاصي در شرايطي كه اختلال شنوايي وجود ندارد مجموعهاي از روشهاي تشخيصي را ايجاب ميكند. روش ارزيابي شنوايي بايد شامل بررسي انعكاس آستانه شنوايي، بلندي صوت و آزمون فركانس فوقالعاده بالا باشد تا بتوان افزايش تيزي شنوايي را به طور عيني تشخيص داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 611]