تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804234441
![نمایش مجدد: به عراقی ها گفتیم ما را هم بزنید! - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
به عراقی ها گفتیم ما را هم بزنید! - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز
واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): آنها معتقد بودندکه دخترها قاطع اند و هر چه بخواهند، می گیرند. حتی خود سربازها می گفتند شما هرچه بخواهید، به زور می گیرید. می گفتند ما با دیگران این طوری نیستیم. تا حرف بزنند، چند تا سیلی می زنیم و کار تمام می شود. گفتیم خب ما را هم بزنید.آنچه در ادامه می خوانید، قسمتی از کتاب خاطرات خانم فاطمه ناهیدی یکی از چهارشیر زن اسیر ایرانی با عنوان «چشم درچشم آنان» است. کتاب خاطرات فاطمه ناهیدی را که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ۴ سال اسیر بود ، دفتر ادبیات و هنر مقاومت در سال ۱۳۷۵ برای نخستین بار منتشر کرد. «چشم در چشم آنان» سیصدوچهل وسومین کتاب منتشر شده توسط این دفتر و پنجاه وچهارمین اثر منتشر شده از خاطرات آزادگان دفاع مقدس در این مجموعه است. چشم در چشم آنان ـ سومین اثر از خاطرات زنان اسیر ایرانی در بازداشتگاه های بی آفتاب عراق است که توسط دفتر ادبیات و هنر مقاومت منتشرشده است. یک بار دیگر هم دندانم درد می کرد و باید کشیده می شد. مرا به درمانگاه دانشگاهشان بردند. آنجا مجهزتر بود. با ماشین مرا از زندان خارج کردند. برایم خیلی جالب بود که بعد از یک سال و اندی بیرون را می دیدم. در درمانگاه هم پزشک ها سؤال می کردند کی هستی و از کجا آمده ای؟ فهمیده بودند که آدم معمولی نیستم. توضیح که می دادم، چند نفری جمع شده بودند دور هم و پچ پچ می کردند. اول نمی گذاشتند سربازها داخل بیایند، ولی بعد که تهدید شدند، اجازه دادند سرباز یک گوشه بایستد. سرباز نمی گذاشت زیاد با من صحبت کنند. ولی متوجه شده بودم که موضوع برایشان خیلی جالب است. من هم با دست اشاره به دندانم می کردم و به انگلیسی با آنها صحبت می کردم و این طور وانمود می کردم که در مورد درد دندانم صحبت می کنم. موقع بازگشت هم پیش خودم تصور می کردم که الان یکی از افراد انقلابی شان می آید و مرا آزاد می کند و... گاهی از این جور خیال بافی ها می کردم. ولی خیلی زود از ذهنم پاک می شد. در راه بازگشت مردم را از قسمت جلو ماشین می دیدم. بقیه قسمت های ماشین کاملاً پوشیده بود. نگاه می کردم ببینم اثری از جنگ در شهر هست یا نه. شهر شلوغ و بی نظم بود. مردم درهم می لولیدند، اما خیلی عادی. به خاطر چند مورد حمله به زندان و تیراندازی شدیدی که اتفاق افتاده بود، فکر می کردم شاید انقلابی هم در اینجا صورت بگیرد، ولی این طور نبود. خرابه هایی می دیدم، ولی معلوم نبود اثر بمباران است یا نه. وقتی برگشتم به سلول، لحظه به لحظه اش را برای بچه ها تعریف کردم. بعد احساس کردم آنها هم دلشان می خواهد دندانشان درد بگیرد تا بتوانند برای مدتی کوتاه به خارج از سلول بروند. از نظر امکانات خیلی کمبود داشتیم. لباس نداشتیم. لباسمان فرسوده شده بود. خواهر آزموده بلوز بلندی داشت که زیاد کلفت هم نبود. پشت این بلوز ساییده شده بود و با پارگی فاصله ای نداشت. همین طور شلوارش. می بایست آن را وصله می زدیم، چون هر وقت از آنها لباس می خواستیم، می گفتند نداریم. یا می رفتند لباس های مردانه می آوردند و می گفتند ما از این لباس ها به زندانی های زن هم، می دهیم، می خواهید بپوشید، نمی خواهید، چیز دیگری نداریم. یک سری پلاستیک جمع کردیم و با گازهایی که از کمک بهیارها می گرفتیم، این دو را روی هم گذاشتیم و شلوار و بلوز حلیمه را وصله زدیم. منظرة خیلی زشتی داشت، ولی مجبور بودیم. آن سال معصومه درد سینه اش خیلی شدیدتر شده بود. وقتی صدای سرفه هایش در زندان می پیچید، نگهبان ها را هم به وحشت می انداخت. یک روز که پزشک برای معاینه سینه معصومه آمد، گفت نیاز به دکتر متخصص دارد. خانمی را آوردند. آن زمان طبقه بالا بودیم. با این که امکانات آنجا بیشتر و بهتر بود، گفت: «چرا برای خودتان تقاضای وسیله نمی کنید؟ شما هر روز باید دوش بگیرید.» گفتیم: «وقتی خودمان را می شوییم، باید همان طور خیس بایستیم تا خشک شویم.» گفت: «مگر حوله ندارید؟» گفتیم: «حوله پیشکششان. به ما یک دست لباس درست نمی دهند. وضع صابون و تایدمان را هم که می بینید!» سر و صدا راه انداختیم که یا باید به ما امکانات بدهید یا باید آزادامان کنید برویم. از جریان صلیب سرخ آگاهی پیدا کرده بودیم و می دانستیم که دیگر حقمان است. بعد از مدتی یک سری لباس آوردند. دشداشه های زنانه و به اصطلاح خودمان «ماکسی»، ولی همه یقه باز بود و آستین کوتاه. بین آنها فقط یک لباس مناسب بود که حلیمه آن را برداشت. بعضی لباس هایی را که می آوردند، آن قدر زشت و زننده بود که آدم حتی برای استفاده از آنها در خانه هم کراهت داشت. مریم یکی دو تا از آن لباس ها را نگه داشت و با تغییراتی که در آنها ایجاد کرد، گاهی در سلول استفاده می کرد تا مانتویش که در حال ساییده شدن بود، پاره نشود. زمستان ها خیلی سرد بود. به خصوص که کف سلول سرامیک بود. در می زدیم و پتو می خواستیم. یک روز پتوی چرک و کثیفی آوردند. به نظر می رسید زمین را با آن پاک می کرده اند. بهتر از هیچی بود. آن را حسابی شستیم و زیر دو پتویی که داشتیم انداختیم. اما باز فایده نداشت. تمام بدنمان زخم شده بود. آن روزها اوایل سال ۶۱ بود. ساعت تحویل [سال] را در سلول های بالا بودیم. تقویمی که در سلول پایین درست کرده بودیم، جای زیادی می گرفت. چون هر روز که می گذشت، یک علامت روی دیوار می زدیم. بعد روزهای هفته و ماه را می نوشتیم و فقط تاریخ روزها را عوض می کردیم. به این ترتیب تاریخ را در ذهنمان نگه می داشتیم. در ایران که بودم، همیشه در روزهای تولد افراد خانواده هدیه ای برایشان تهیه می کردم. پدرم دی ماه به دنیا آمده بود. اولین دی ماهی را که در سلول گذراندم، برایم خیلی سخت بود. وقتی فکر می کردم که پدرم آن روز به یاد تولد سال قبل خواهد افتاد و هدیه ای که برایش خریده بودم، به شدت ناراحتم می کرد. از به خاطر آوردن حالت او خیلی متأثر می شدم. فروردین ماه سال ۶۱ بود. از خدا خواستم وسیله ای فراهم کند تا من امسال بتوانم یک عیدی و یک هدیه تولد حسابی به مادرم بدهم. در همان روزها با بچه ها صحبت می کردیم تا کاری کنیم از آنجا خارج بشویم. دیگر قانون را می دانستیم. و می دانستیم که جای ما آنجا نیست. اول با سربازها صحبت کردیم که ما جایمان اینجا نیست. شما خیلی ظالم هستید. گاهی هم برخوردهایی پیش می آمد. طوری که سربازی که با ما مهربان تر از بقیه بود، دیگر آن مهربانی سابق را نداشت. این صحبت ها مدت ها ادامه داشت. آنها هم تعجب کرده بودند که ما از کجا این چیزها را فهمیده ایم و چرا ناگهانی شروع به گفتن این حرف ها کرده ایم. تمام اخبار سلول را هم به مسئولان می دادند که مثلاً دخترها سر و صدا می کنند یا حرف های جدید می زنند. به این ترتیب بود که جریان اعتصاب پیش آمد. به بچه ها گفتم باید حرکتی داشته باشیم. باید با مسئولین صحبت کنیم و اگر جواب ندادند، اعتصاب کنیم. قبل از عید سه ماه در مورد اعتصاب فکر کرده بودیم. مسئله مهمی بود. اگر اعتصاب می کردیم و آنها جوابی نمی دادند، باید قطع می کردیم که این وضعمان را بدتر می کرد. آنها معتقد بودندکه دخترها قاطع اند و هر چه بخواهند، می گیرند. حتی خود سربازها می گفتند شما هرچه بخواهید، به زور می گیرید. می گفتند ما با دیگران این طوری نیستیم. تا حرف بزنند، چند تا سیلی می زنیم و کار تمام می شود. گفتیم خب ما را هم بزنید. ادامه دارد... منبع:تاریخ شفاهی ایران
یکشنبه ، ۳۰آبان۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[مشاهده در: www.shahidnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]
صفحات پیشنهادی
درگیری داعش با نیروهای محلی در حلب+تصاویر - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز
شهیدخبر شهیدنیوز تروریست های داعش مدعی شدند که به نیروهای کُرد سوریه در شهرک صنعتی شهر حلب حمله کردند تروریست های داعش مدعی شدند که به نیروهای کُرد سوریه در شهرک صنعتی نزدیک شهر حلب حمله کردند و مقدار زیادی از سلاح به غنیمت گرفته اند یکشنبه ۲۳آبان۱۳۹۵استان زنجان میزبان هفت شهید گمنام دفاع مقدس - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز
شهیدخبر شهیدنیوز مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان زنجان گفت همزمان با اربعین حسینی پیکر مطهر هفت شهید دوران دفاع مقدس در استان زنجان تشیع و تدفین می شود سرهنگ علی مهدیخانی امروز در جمع خبرنگاران با اشاره به میزبانی استان زنجان از هفت شهید گرانقدر دوران دفاعنمایشگاه عکس عاشورایی «باز این چه شورش است» در زنجان افتتاح شد - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز
نمایشگاه باز این چه شورش است در قالب آثار عکس سیده نیلوفر محمودیان است که در ژانر عکاسی آیینی ـ عاشورایی قرار دارد باز این چه شورش است در گالری هنر فرهنگسرای امام خمینی زنجان توسط مسؤولان و جمعی از هنرمندان افتتاح و بیش از 22 اثر سیاه و سفید و رنگی در این نمایشگاه در معرض دید عماهداء لوح سپاس و یادبود یادواره شهدای ورزشکار استان اردبیل به مدیر کل حفظ آثار استان - پایگاه خبری تحلیلی شهید
شهیدخبر شهیدنیوز لوح سپاس و یادبود ستاد یادواره شهدای ورزشکار استان اردبیل به مدیر کل حفظ آثار استان اهداء شد دست اندرکاران برگزاری مراسم یادواره شهدای ورزشکار استان اردبیل با حضور در دفتر مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان با اهداء لوح سپاس و یادبود به دلیل مشارکرونق بازار خرید و فروش دینار عراقی در مرز چذابه - پایگاه خبری تحلیلی هدانا
به گزارش خبرنگار ایرنا تعدادی از فروشندگان دینار عراقی در مجاورت موکب های مردمی به صورت سیار و آزاد اقدام به خرید و فروش دینار عراقی می کنند اغلب مشتریان دینار عراقی زائرانی اربعین حسینی هستند که از گذرگاه مرزی چذابه در 110کیلومتری شمال غرب اهواز عازم نجف اشرف و کربلای معلا هسفیلم/ درگیری اشتباهی بین تروریست ها! - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز
شهیدخبر شهیدنیوز این فیلم که در منطقه منین در ریف دمشق به دست ارتش سوریه افتاده تبادل آتش اشتباه میان دو گروه از عناصر گروه تروریستی فتح الشام را نشان می دهد پیش از آن که بفهمند هر دو طرف وابسته به یک گروه و خودی هستند دانلود با توجه به پهنای باند اینترنت خود می توانید اافزایش خدمت رسانی ناجا به جانبازان نخاعی - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز
شهیدخبر شهیدنیوز رییس مرکز امور ایثارگران نیروی انتظامی گفت ناجا آمادگی هرگونه خدمات رسانی به جانبازان نخاعی را دارد سردار صادق معینی رییس مرکز امور ایثارگران نیروی انتظامی در گفت وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس در شرح همکاری مشترک ناجا با انجمن جانبازان نخاعی اظهار داشاخرین جزئیات از پیشروی الحشد الشعبی در غرب موصل - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز
شهیدخبر شهیدنیوز با گسترش عملیات آزادسازی شهر موصل به غرب این شهر نیروهای بسیج مردمی چهار روستای دیگر را آزاد و تعداد زیادی از تروریست های داعش را از پای درآوردند نیروهای الحشد الشعبی امروز سه شنبه موفق شدند روستاهای ام حجاره السفلی مریشه مبضالی و تل الصوان را در غرب موصلباید مواظب تاثیر منفی توافق ایران و آمریکا بر سوریه باشیم - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز
شهیدخبر شهیدنیوز رئیس سابق شورای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی در گزارشی به تحلیل وضعیت سوریه از نگاه خود پرداخت وی گفت به نفع این رژیم است که خودش را مستقیماً درگیر سوریه نکند و مراقب تأثیر منفی توافق ایران و آمریکا بر سوریه باشد یاکوو عامیدرور رئیس سابق شورای امنیت داخلی رژیمحماس یک موشک دوربرد آزمایش کرد - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز
شهیدخبر شهیدنیوز رسانه های صهیونیستی مدعی شدند که گردان نظامی حماس روز یکشنبه یک فروند موشک دوربرد را از باریکه غزه به سمت دریا شلیک کرده است رسانه های صهیونیستی در گزارشی مدعی شدند که گردان نظامی جنبش حماس صبح امروز یک فروند موشک دوربرد را از باریکه غزه به سمت دریا شلیک کرده ا-
گوناگون
پربازدیدترینها